حج، فراخوان آسمانی شدن ـ بخش پنجم

طواف

 

طواف از حجر آغاز می‌شود از محلی كه عطر ولایت از آن استشمام می‌شود اگر طواف سنبل زندگی حقیقی و تلاش در بندگی باشد یعنی زندگی حقیقی هركس از كنار امام زمانش و در سایه ولایت آغاز می‌شود.

حاجی در طواف میان دو دست راست طواف می‌كند؛ زیرا حجرالاسود كه در سمت چپ او قرار می‌گیرد به گفته روایات، دست راست خدای سبحان در زمین است و دست راست دیگر دست خود اوست پس حاجی در میان دو دست راست در حركت است و این نشان از توان و قدرت الهی او دارد.

ابن عربی می‌گوید: من در مکاشفه دیدم که همه عقایدم در دل حجر جای گرفت.

هرکس در طواف تلاش می‌کند حجر را استلام کند تا عقاید حقه خویش را به حجر امانت دهد و چون در قیامت محتاج آنها شود، امانتش به او باز گردانده شود.

این اشارت لطیف سبب می‌شود تا بنده در محضر معشوق اعلام كند هیچ چیزی را برای طواف برگرد خانه محبوب به همراه نیاورده است تا خدا او را در حصار لطف و احسانش جای دهد.

منم كه دیده به دیدار دوست كردم باز

چه شكر گویمت ای كارساز بنده نواز

طواف برگرد معشوق، از حجرالاسود و از كنار همان سنگ سیاهی كه از رو سپیدترین سنگهای عالم و جلوه مقام ولایت است، آغاز می‌شود گرچه در ظاهر، جسم طواف می‌كند اما در حقیقت دل به دور محبوب می‌چرخد.

عاشقان اول طواف كعبه جان كرده‌اند

پس طواف كعبه تن فرض فرمان دیده‌اند

امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: همان گونه كه با بدنت در میان مردم طواف كعبه میكنی با قلبت در جمع ملایك عرش، خدا را طواف كن.

در طواف این تو نیستی كه حركت می‌كنی بلكه موجی از دریای الطلاف ربوبی تو را با خود می‌برد . در طواف، ریزی ، خردی و كوچكی‌ات در مقابل عظمت حق نادیده گرفته می‌شود.

در طواف قطره‌ای هستی كه به دریای بیكران پیوند خورده‌ای.

طواف همیشگی و ماندگار است، تو نیز اگر از منیت‌هایت درگذری، ماندنی و همیشگی می‌شوی . طواف، مرگ منیت‌ها و آغاز زندگی دوباره است.

طواف، عروج از گوشه زمین تا عرش الهی است.

آنكس كه از حج باز می‌گردد، گویا از مادر زاده شده است.

حقیقتاً در طواف ، فطرت خدایی جلوه‌گر می‌شود و تو عبدالله می‌شوی و از عبدالهوی بودن جدا می‌گردی.

آغاز طواف یمین الله است و پایانش همان.

زائر، طواف را با امام زمان شروع می‌كند و پشت سر او به پایان می‌برد.

درعالم معنا طواف بی‌نهایت است؛ زیرا معشوق هرلحظه جلوه‌گری تازه‌ای دارد.

در طواف اعضاء و جوارح با یكدیگر هماهنگ‌اند حتی زبان در این چرخیدن بی‌بهره نیست و با اذكار و ادعیه طواف، زبان با دل همرنگ و یك صدا می‌شود.

مرحوم سبزه‌واری می‌گوید: بیت الحرام چهار ركن دارد كه به محاذات بیت المعمور و در مقابل عرش است و عرش هم چهار ركن دارد.

چنانچه عوالم وجود هم چهار ركن لاهوت و جبروت و ملكوت و ناسوت دارد.

همچنین تجلیات خدای سبحان هم چهار تاست؛ ذاتی و صفاتی و افعالی و آثاری

و كلماتی كه اسلام بر آن بنا شده نیز چهار تا است: سبحان الله، الحمدلله، لا اله الا الله، الله اكبر

حاجی با ذكر سبحان الله از كنار حجر، طواف را شروع می كند و با ذكر الحمدلله از ركن بعدی می‌گذرد و لااله الاالله را در ركن سوم می‌گوید و الله اكبر را در مستجار بر زبان جاری می‌كند.

روح طواف با این اذكار شكل دیگری به خود می‌گیرد. با ذكر سبحان الله اعلام می‌كند معشوق منزه از آنست كه به طواف من نیاز داشته باشد.

خدای كریم منزه است كه كرامت خود را از من دریغ كند.

خدای غفور منزه است كه بر خطاها و نواقص من چشم نپوشد.

خدای جواد منزه است كه مرا بعد از طواف از عطای خویش محروم كند.

خدای عزیز منزه است كه به بنده خواهان عزت، عزت نبخشد.

در ذكر الحمدلله صدای آتش عشق حاجی است كه به آسمان می‌رسد.

حمد صدای شعله آتش است، ذكر الحمدلله همان سوز و گدازی است كه از دل شنیده می‌شود در این ذكر هركس سوز بجا مانده از آتش فراق مولی را با خود آورده تا با لطف خدا این آتش بر او سرد شود.

او می گوید: الحمدلله كه به لطف حق برگِرد او در حركتم، الحمدلله كه حجابهای عالم ماده در طواف كنار می رود، الحمدلله كه خطا كاری‌های گذشته‌ام مرتفع شده و چشم به راه آینده بی‌پایانی هستم.

ذكر لااله الاالله ذكر خفی و افضل اذكار است.

در گفتن این ذكر حتی لب و دهان حركت نمی كند، فقط حاجی می‌داند و خدا.

حاجی دراین ذكر به معبودی پناه می برد كه همه چیز به غیر او فانی و نابود شدنی است . در این ذكر به مولایش اعلام می كند كه تنها به دامن او پناه آورده است ولا غیر.

با ذكر لااله الاالله بتهای منیت درهم می شكند و فقط نور رحمانی جلوه گر می شود در این ذكر چشم به سوی معبودی است كه تنها او از نیاز بندگان باخبر است.این ذكر خبر از توحید محض و قلعه امن الهی می دهد.

الله اكبر در ركن چهارم ، چون این ذكر را تكرار می كند خدا را بزرگتر از آن می داند كه در توصیف او بگنجد او غنی و صمد است و محتاج عبادت بندگان نیست . معبود بزرگتر ازآنست كه دستهای بلند شده به سوی خود را خالی بازگرداند و نگاهی به صفرالیدی آنها نكند.

ای دل بیا كه ما به پناه خدا رویم

زان چه آستین كوته و دست دراز كرد

طواف هفت شوط دارد همچنانكه قرآن هفت بطن دارد. در هر شوط دری از اسرار الهی گشوده می‌شود و هفت خُلق پسندیده جایگزین می گردد.

هفت خُلق مذموم: عُجب وكبر و حسد و حرص و بخل و غضب و شهوت.

هفت خُلق محمود: علم و حكمت وعفت و شجاعت و عدالت و كرم و تواضع.

اهل دل می‌گویند در شوط اول پرده‌های عالم ماده كنار می‌رود و در شوط دوم عالم استدلال، رخت برمی‌بندد، در شوط سوم درهای عالم مشاهده باز می‌شود و در شوط چهارم «نَفَخْتُ‏ فیهِ‏ مِنْ رُوحی‏» برای طایف صورت می گیرد. دراین شوط نوایی از ملكوت جان بنده را نوازش می دهد.

در شوط پنجم طایف از عالم سرّ می‌گذرد و با شوط ششم و هفتم عالم خفی و اخفی را طی می‌كند.

طایف ظاهراً در زمین طواف می‌كند اما حقیقتاً دلش در آسمان بر گِرد امام زمانش در حركت است، به همین جهت در هرشوط از یك آسمان عبور می‌كند و دلش با ملائكه عرش برحریم كبریایی معشوق طواف می‌كند.

این اشواط اگرچه در ظاهر شبیه یكدیگرند اما باطن هریك به اندازه عالمی از دیگری فاصله دارد آنهم نه عالمی با قیاس عالم ماده كه عالمی با قیاس ملكوت.

زائر در اشواط طواف از غشای مادی وجودش كه همان عالم ناسوت است گذر می‌كند، همچنین از عالم قلب كه نشان عالم ملكوت است عبور می‌كند، حتی از روح كه مربوط به عالم جبروت است، می‌گذرد و به عالم لاهوت دست می‌یابد.

مفسرین عرفانی عالم لاهوت را عالم جان جانان گفته‌اند.

در طواف تو نه تنها در فكر نیازهای جسمی‌ات نیستی بلكه از درخواستهای معنویت می‌گذری، حتی نگران قیامتت نیستی بلكه به قصد دیدار جان جانان آمده‌ای.

 

با درد تواندیشه درمان نكنم

 با زلف تو آرزوی ایمان نكنم

 جانا اگرجان طلبی خوش باشد

 اندیشه جان برای جانان نكنم

نماز طواف

 

ابن عربی می‌گوید با اینكه طواف، خود نوعی نماز است اما بعد از طواف باید بر سنت شریعت دو ركعت نماز بجا آورد.

طواف نمازی است كه ركوع و سجود ندارد مانند نماز میت.

شاید شباهت طواف به نماز میت به دلیل آنست كه انسان در طواف از منیت‌هایش جدا می‌شود همچنانكه جان از تن میت بیرون می‌رود.

دو ركعت نماز طواف، بقای بعد از فناست.

امام خمینی می‌فرماید: در نماز طواف یك ركعت برای جنبه حیوانیت و مادیت انسان و یك ركعت برای جنبه الهی و معنوی اوست.

این نماز به شكرانه اسراری است كه در طواف پرده‌برداری می‌شود و نشانی از وصال به محبوب و پایان دوره هجران طائف است.

نماز طواف پشت مقام ابراهیم اقامه می‌شود.

مقام در اصطلاح نام سنگی است كه حضرت ابراهیم بر آن ایستاد و خانه كعبه را ساخت و نیز بر آن بانگ برآورد و مردم را به حج فراخواند خداوند جایگاه عظیم مقام را درسوره بقره آیه ١٢٥بیان فرموده است.

نماز طواف در ظاهر پشت مقام ابراهیم اقامه می‌شود اما درحقیقت پشت سر انسان كامل (امام زمان عجّل‌الله‌فرجه) برگزار می‌شود.

نماز پشت مقام ابراهیم به منزله آنست كه قدمی از ولایت پیش ننهی و در هر امر پشت سر ولی الله در حركت باشی.

مأموم در نماز از خدا درخواست می‌كند تا ازخصایص و صفات ابراهیم بی‌نصیب نماند؛

ابراهیمی كه حنیف و خداشناس و پایدار در دین است ابراهیمی كه حلیم و بیش از اندازه با خلق مدارا می‌كند.

ابراهیمی كه اوّاه و بسیار اهل دعاست و زبانش جز به ذكر و یادخدا باز نمی‌شد.

ابراهیمی كه مُنیب و رجوع كننده به حق است و اصلاً به غیرحق كسی را نمی‌شناسد.

ابراهیمی كه بت شكن بود وبتهای برون ودرون را می شكست و از هر تعلقی آزاد بود.

كافی است قبل از نماز طواف لحظه‌ای تامل كنیم و ببینیم كجا به نماز ایستاده‌ایم و چه كسی امام ماست

آیا حنیف، اواه، حلیم، خلیل، مسلم، مومن…هستیم تا به رنگ امام خویش باشیم؟

آیا بعد از طواف از آنچه میان ما و امام حجاب شده، رها شده ایم كه نمازمان بواسطه امام زمان تایید و امضا شود؟

نماز طواف به تنهایی و فُرادی اقامه می‌شود؛ از كثرت طواف به سوی وحدت نماز.

هركس در طواف چون قطره‌ای در دریایی است اما در پایان از جمع جدا می‌شود، كثرات را پشت سر می‌گذارد و تنها و فرادی ماموم امام زمانش می‌شود. در این نماز سهم هركسی مخصوص خود اوست و او باید به تنهایی دست در دامن امام زمانش بزند.

این نماز، مرحله كمال یافته طواف است و یا محصول و مولود طواف؛ زیرا آنكس كه درطواف هفت آسمان را پشت سرگذاشته و قدرت و عظمت خدای سبحان رامشاهده كرده خودبخود سر تعظیم در مقابل عظمت حق فرود می‌آورد و كمر به تعظیم خم می‌كند و سر به سجده می‌گذارد.

نماز بعد از هفت شوط طواف شكرانه بقای بعد از فناست اما سهم جسم همچنان در این نماز محفوظ است؛ زیرا مَركَب جسم، لازمه بندگی است، باید مركب جسم سالم باشد تا بتواند بندگی كند.

اگر به نماز طواف خللی وارد شود در اعمال حج خدشه ایجاد می‌شود.

بسیاری ازحجاج نگران اقامه نمازند؛زیرا شیطان زمان قرائت آن به شدت در وسوسه نمازگزار می‌كوشد و با دغدغه‌های مختلف او را دچار دل مشغولی و نگرانی می‌كند.

در این زمان برای رهایی ازخطوات شیطان، پناهندگی و توسل به حضرات معصومین بالاخص وجود مقدس امام زمان، مطمئن‌ترین و امن‌ترین راه حل است؛ زیرا اگر مصلی از عنایت خاص امام زمان بهره‌مند شود آرامش و طمأنینه خاصی براو حاكم می‌شود.

 

ادامه دارد…

 «برگرفته از کتاب جرعه‌ای از بیکرانه‌های حج، استاد زهره بروجردی»

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *