
فَرَّجَ عَنَّا غَمَرَاتِ الْکُرُوبِ وَ …
«وَ (بِكُم) فَرَّجَ عَنَّا غَمَرَاتِ الْكُرُوبِ»
«(خداوند سبحان به وسیله شما معصومین) غبار متراكم اندوه را از ما برطرف كرده است»
رهایی از غصّهها به واسطه پذیرش ولایت
در محضر معصومین عرض میکنیم به وسیله شما، خدای سبحان ما را از ذلّت خارج کرد و از فرو رفتن در گودال غصّهها رهاند.
معمولاً در زندگی روزمره انسان ولایتپذیر غصّههایی وجود دارد که به واسطه شما معصومین او اسیر غصّهها نمیشود و در لابهلای غصّهها گشایشی صورت میگیرد که لطف و رحمت خاص خدای سبحان با حضور شما دریافت میشود. به عبارت دیگر انسان ولایتپذیر در گودال غصّهها فرو نمیرود بلکه از آنها با سهولت عبور میکند.
- یکی از نقشهای ولایت رهاندن انسان از غصّههایی است که خواه ناخواه در زندگی روزمره وجود دارد. با وساطت حضرات معصومین غصّهها نه موجب توقف در بندگی، نه موجب کم شدن سرعت بندگی و نه موجب ناامیدی و نه کسالت میشود.
تفاوت «کَرب» با «هَمّ» و «غَم»
کرب با «غم» و «هَمّ» و «حزن» فرق دارد.
- «کرب» غمی بسیار شدت یافته و غلیظ است. عرب در باب «کرب» میگوید: «مع ضیق صدر» غمی با تنگنای سینه. فشار این غم بر فرد بسیار است به این معنا که هم شدت غصّه زیاد است و هم فشار و سنگینی آن، گویا سینه تنگ شده و تحمل فشار و سنگینی این غصّه را ندارد.
- در حزن هم مانند «کرب» غصّه زیاد است اما گویا به علت زیادی غصّه نمیتوان با آن راه رفت. عرب زمین پر از سنگ و لاخ را «حزن» میگوید. شباهت این دو آن است که غصّه فراوان مانند زمین سنگلاخ مانع راه رفتن است. غصّهای که مانع بندگی شود حزن است.
- «کرب» غصّه زیادی است که سینه با آن به تنگ میآید و «غم»، غصّهای است که نمیتوان آن را برطرف کرد. «همّ» غصّهای است که فرد قدرت مرتفع کردن آن را دارد.
«(بِكُم) فَرَّجَ عَنَّا غَمَرَاتِ الْكُرُوبِ» غصّههای زیادی هست که با آن سینهها به تنگ آمده و طاقت تحمل غصّه ممکن نیست مگر بواسطه معصومین، خدای سبحان بواسطه این بزرگواران گشایشی ایجاد میکند که انسان از غصّه عبور کرده و یا غصّه مانع و توقف در بندگی او نشود و گاهی فرد را از پشتپرده زیبای غصّهها آگاه میکند که با دیدن آن زیبایی و دیدن ملکوت مصیبت غصّه نمیخورد.
ولایت، محرّک انسان از غصهها
حضرات معصومین اجازه اسیر شدن فرد و ماندن در مشکلات را نمیدهند. ولایت، سبب حرکت صحیح شده و اجازه توقف نمیدهد. اگر کسی در مشکلات توقف کند گویا از داشتن بزرگتر فکری محروم مانده گاهی مشکلات سینهها را تنگ میکند و کرب قلبها را فرا میگیرد اما با حضور معصومین ساکن نمیشود و فرج بواسطه معصوم صورت میگیرد.
کارساز ما به فکر کار ما است فکر ما در کار ما آزار ما است
به توجه به این نگاه باور داریم که هر یک از ما سرپرستی داریم که ما را از مشکلات عبور میدهد.
«وَ أَنْقَذَنَا مِنْ شَفَا جُرُفِ الْهَلَكَاتِ وَ مِنَ النَّارِ»
«(به وسیله شما معصومین) خدا ما را از لبه پرتگاه مهالک و آتش دوزخ نجات داده است»
جاده بدون افراط و تفریط
خدای سبحان به وسیله شما ما را از دو امر نجات بخشیده «واو» در ابتدای فراز عطف تفصیلی نیست. «هَلَکات» یک چیز و «نار» چیز دیگری است.
به وسیله شما خدا ما را از لبه گودالهای مهلک نجات داده است. شریعت جاده صافی است که در آن پستی و بلندی و یا به عبارت دیگر افراط و تفریطی نیست. افراط و تفریط حرکت بر لبه پرتگاه است. خدای سبحان در شریعت مرزهایی را تعیین کرده است.
در سوره مبارکه بقره، آیه ۱۸۷ میفرماید:
«تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَقْرَبُوها»
«این مرزهای الهی است پس به آن نزدیک نشوید.»
شهرهای مرزی همیشه در معرض خطر هستند و هیچ کشوری پایتخت خود را در شهرهای مرزی بنا نمیکند.
به وسیله شما معصومین خدا ما را در حد اعتدال قرار داده که از افراط و تفریط درامان بمانیم. «بِکُم» به وسیله شما ما در مسیر اعتدال حرکت میکنیم و از افراط و تفریط ایمن میمانیم.
- روایات بسیاری دنیا را به «اسفل السافلین» تعبیر کرده که ممکن است انسان در آن سقوط کرده و هیچ عروجی نداشته باشد، اما بواسطه شما معصومین خدا ما را از چاه دنیا و محبوس ماندن در آن نجات بخشیده و از مهلکه دنیا خلاص گردانده تا غرق دنیا و مادیات دنیا نشویم.
اگر حضرات معصومین در زندگی ما حضور نداشتند نگاه ما صرفاً دنیوی و نیازهای ما صرفاً مادی بود.
نقش مهم ولایت در زندگی ما
اگر وجود معصومین علیهمالسلام از زندگیها برداشته شود، دین کنار برود و آنگاه دنیا با تمام قدرت وارد زندگی میشود. وقتی کسی اهل ولایت نباشد دلیلی بر انجام ندادن کارهای خلاف ندارد و برای رسیدن به دنیایی که برای خود ترسیم کرده حاضر است همه را نابود کند.حاضر است همه عاجز باشند تا او توانا باشد، همه قربانی شوند تا او رشد کند. «بکم» یعنی خدا به وسیله شما ما را از این نگاه و هلاکت و اسارت در سیاهچال دنیا نجات بخشیده است.
نجات از هلکات
«هلکات» بیماریهای اخلاقی است. بیماریهایی چون جهل و حسادت که هریک مهلک و کشنده است. بخل، حرص، سوءظن، تکبر و غرور… مهلک و نابود کنندهاند. «بِکُم» ما بواسطه شما از این گرفتاریها نجات مییابیم، اگر گرفتار حرص و حسد و بخل نیستیم به وساطت شما معصومین است.
شک از مهلکات اعتقادی است. «بِکُم» اگر ما گرفتار شک اعتقادی نیستیم خدای سبحان بواسطه شما ما را از تردید در اعتقادات نجات بخشیده است.
همه ما در لبه مشکلات اخلاقی و اعتقادی قرار داریم، همه در آستانه انواع بیماریهای اخلاقی و اعتقادی و دنیاگرایی و هواپرستی هستیم و اگر سقوطی نیست «بکم» به وسیله شماست. همه در لبه این سقوط قرار داریم اما بواسطه شما اعتدال پیشه کردیم تا از سقوط در امان بمانیم.
«وَ (بِکُم) أَنْقَذَنَا … مِنَ النَّارِ»
«و (به وسیله شما معصومین) خدا ما را از عذاب آتش نجات داد»
باطن معاصی، آتش است. پشتپرده این فراز، وعدهی شیرینی نهفته است. خدا بواسطه شما ما را از آتش جدا کرده یعنی ولایت اجازه نمیدهد انسان در فراق مولا بسوزد. ولایت اجازه نمیدهد فرد با معصیت از دنیا برود، ولایت توفیق توبه را نصیب انسان میکند.
اگر از کودکی تا امروز زندگی خود را بررسی کنیم درمییابیم مواضع مختلفی بوده که خدای سبحان بواسطه حضرات معصومین عصمتی نصیب ما کرده که با آن عصمت، از معصیت در امان بمانیم.
کسی نباید گمان کند درس و خانواده و کارهای خیر سبب مصونیّت او از معصیت شده بلکه فقط لطف حضرات معصومین او را در امان داشته.
در این عبارت جار و مجرور مقدم شده و افاده حصر میکند؛ یعنی خدای سبحان فقط بوسیله شما این عصمت را نصیب ما کرده است، اگر بارها قصد دروغ گفتن و غیبت کردن و… داشتهام بواسطه شما از آنها دست کشیدهام، ردپای شما معصومین در گوشهگوشههای زندگی ما هست، شما حتی در خلوتهای ما حضور دارید، شما در بسیاری از زمانها از فکرهای نامناسب ما جلوگیری میکنید و اجازه رشد و خودنمایی به آنها نمیدهید.
مفسرین زیارت جامعه میگویند شاید منظور از «بِکُم»، بِتَعلیمِکُم بوده است؛ یعنی خدا با آموزههای شما و با پرورش شما، ما را از معصیت و از هر مهلکهای نجات داده است.
زندگی محبّ
با توجه به این فراز، محبّ معصومین چنان در معرفت و محبت و طاعت غوطهور است که غصّه اجازه ورود به زندگی او نمییابد، وجودش نفسانی نیست که گرفتار غصّههای دنیا شود، وجودی است الهی و حقّانی که صرفاً به الطاف الهی توجه دارد و غصّه آنچه را ندارد یا با حکمت الهی از او سلب کشته نمیخورد و باور دارد اگر غصّهای به او رسیده از سوی حکیمی است که در برابر این غصّه تاج و تختی نصیبش خواهد شد و لطفی عظیم به او خواهد رسید.
تمام دنیا در چشم محب بیارزش است برای محبّ در محضر محبوب دنیا از بال مگس کمتر است. او حضور در خدمت محبوب را با هیچ نعمتی جابجا نمیکند و به این باور رسیده که غصّههای دنیا برای ارتقاء مقامات او است.
پیامبر صلّی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند:
«بَشِّرْ شِيعَتَكَ وَ مُحِبِّيكَ بِخِصَالٍ عَشْرٍ أَوَّلُهَا طِيبُ مَوْلِدِهِمْ وَ ثَانِيهَا حُسْنُ إِيمَانِهِمْ وَ ثَالِثُهَا حُبُّ اللَّهِ لَهُمْ وَ الرَّابِعَةُ الْفُسْحَةُ فِي قُبُورِهِمْ وَ الْخَامِسَةُ نُورُهُمْ يَسْعى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ السَّادِسَةُ نَزْعُ الْفَقْرِ مِنْ بَيْنَ أَعْيُنِهِمْ وَ غِنَى قُلُوبِهِمْ وَ السَّابِعَةُ الْمَقْتُ مِنَ اللَّهِ لِأَعْدَائِهِمْ وَ الثَّامِنَةُ الْأَمْنُ مِنَ الْبَرَصِ وَ الْجُذَامِ وَ التَّاسِعَةُ انْحِطَاطُ الذُّنُوبِ وَ السَّيِّئَاتِ عَنْهُمْ وَ الْعَاشِرَةُ هُمْ مَعِي فِي الْجَنَّةِ وَ أَنَا مَعَهُمْ فَ طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ»[۱]
ای علی! به شیعیان و محبینت ده خصلت را بشارت بده:
اول: محبّ حلالزاده است.
دوم: اعتقاداتش ممدوح است.
سوم: خدای محبان دوستش میدارد.
چهارم: برزخ وسیعی دارد.
پنجم: در دنیا مقابل او نوری در حرکت است. در توضیح باید گفت شیعیان نه تنها قیامت بلکه در دنیا از نور ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام بهرهمنداند. به عبارت دیگر دنیا برای آنان ظلمتکده نیست بلکه فضا و جایگاهی است برای آمادگی قیامت.
ششم: فقر از دلشان ریشه کن شده است. (احساس نیاز به خلق ندارند و قلوبشان غنی از خلق است و توقعی از مخلوقات ندارند و مناعت تبع دارند و خود را با وجود اولیاء فقیر نمیبینند).
هفتم: غضب خدا دشمنان اینان را در بر میگیرد.
هشتم: از بیماریهایی که نزد خلق منفور است بر حذر میمانند.
نهم: گناهان آنها یا با مصیبت یا با بیماری میریزد. به عبارتی برگریزان گناه در زندگیشان صورت میگیرد.
دهم: آنها در بهشت با من علی علیهالسلام هستند و من هم با آنها هستم.
مسرور زیستن به وسیله حب و تشیّع
اگر هر یک از ما شیعه واقعی و مخلص نباشیم محبّ هستیم. با توجه به روایت ذکر شده لذّت ابدی برای عاقبتبهخیری مخصوص شیعه است. اگر نمیتوانیم شیعه حقیقی باشیم، میتوانیم در جایگاه محبّین صادق قرار گیریم.
ویژگیهای یاد شده در روایت، شیعه و محبّ را از غصّه دنیا و قیامت در امان میدارد. با وجود این «غمرات الکروب» برای محبّ معنا ندارد. اگر هر یک از ما باور کنیم زندگی در خدمت اولیاء الله چه ثمراتی دارد هرگز غصّه نخواهیم خورد، زیرا تمام مشکلات عالم ماده تمامشدنی و گذرا است و خوشی وعدههایی که امیرالمؤمنین علیهالسلام در این روایت به محبّ و شیعه داده ماندگار و همیشگی است.
- غصّه خوری بیماری مذمومی است. دغدغهی داشتنهای بیثمر مربوط به کسانی است که پذیرای ولایت نیستند. مؤمن دغدغه خدمت و بندگی دارد و همین دغدغه به او کمک میکند تا به وظایف خویش بیشتر عمل کند. او غصّه نمیخورد بلکه بیش از غصّه سعی بر انجام وظایف دارد اما اهل جهنم در پی غصّه حرکت میکنند. غصّه میخورند و خود را از بندگی محروم میسازند. مؤمنین ذکر و دعا و توسل دارند و منتظر میمانند تا زمان رفع غصّه آنان به اذن حضرت حق فرا رسد.
یکی از عظیمترین غصّههای مؤمنین، رشد نیافتن در مسیر کمالی است. اگر مؤمنی ده سال پیش گرفتار حسادت بوده و حال بعد از ده سال هنوز بر همان شیوه است، جای نگرانی دارد.
«غمرات الکروب» غصّههای فرد نسبت به خویش است. با ولایت انسان از این غصّهها عبور میکند.
با ذکر مثالی «غمرات کروب» توضیح داده میشود: اگر فرزندی بیمار شود مادر حاضر است خانه مسکونی خود را بفروشد و هزینهاش را برای درمان فرزند به کار برد، اگر ما حقیقتاً منسوب به اهل بیت باشیم، امکان ندارد آنها برای بیماریهای اعتقادی و اخلاقی ما کمکی نکنند. آنها حتماً اقدامات لازم را برای رهایی از این بیماریها انجام خواهند داد.
محبّت مادر و پدر نسبت به فرزند اصلاً قابل مقایسه با محبّت معصوم نسبت به شیعه و محب نیست. پدر و مادر ظاهری هرچه دارند میبخشند تا بیماری فرزندشان درمان شود، وجود مقدس حضرات معصومین ما را از نفسانیات و توقفها و کسالتها و بدبینیها و عقبگردها دور میکنند و اجازه ماندن در بیماریهای اخلاقی و اعتقادی و فکری را به ما نمیدهد.
نقش محبت اهل بیت در زندگی
«دخلت على أمير المؤمنين عليه السّلام و هو في الرحبة متكئا، فقلت: السلام عليك يا أمير المؤمنين و رحمة اللّه و بركاته، كيف أصبحت؟قال: فرفع رأسه وردّ عليّ و قال عليه السّلام: أصبحت محبّا لمحبّينا، و مبغضا لمن يبغضنا، إنّ محبّنا ينتظر الروح و الفرج في كلّ يوم و ليلة، فإنّ مبغضنا بنى بناء فأسّس بنيانه على شفا جرف هار، فكان بنيانه هار فانهار به في نار جهنم،...»[۲]
فردی به نام جیش بن معمر میگوید بر امیرالمؤمنین علیهالسلام داخل شدم. حضرت تکیه زده بودند. سلام کردم و حالشان را پرسیدم حضرت سرشان را بلند کرده و جواب سلام من را دادند و فرمودند: صبح کردم در حالی که هر که ما را دوست دارد دوست دارم و هرکس ما را دوست ندارد فعلاً نسبت به او صبوری میکنم. محب ما علی الدوام منتظر گشایش و راحت از سوی ماست یعنی نگاهش به سوی ما است.
- محبّت اهل بیت، محبّ را امیدوار میکند و چشمانداز زیبایی در اختیارش قرار میدهد، اما مبغض آینده زندگی را زیبا نمیبیند گویا بر لبه آتش قرار گرفته و هر لحظه امکان سقوط او میرود.
«بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي»
«پدر و مادر و جان و جانمان فدای شما (معصومین)»
در این فراز اجازه تفدیه (فداشدن) به ما عطا شده. یکی از بزرگترین نعمات زندگی ما این است که به ما اجازه داده میشود خود را کامل قربانی اهل بیت کنیم. قربانی کامل نشانه به کمال رسیدن است. از میان تمام مخلوقات عالم به شیعه و محب اهل بیت چنین اجازهای داده شده که خود را فدای حضرات معصومین کنند.
تفدیه، بزرگترین نعمت
با تکرار این فراز بیان میدارم: «پدر و مادرم و خودم فدای شما» اگر والدین در ابتدا ذکر شده به جهت رعایت حرمت آنها است. اگر خودم را در انتها ذکر میکنم به این معناست که من قابلیت فدا شدن ندارم من کجا فدای معصوم شدن کجا! در حج دستور داده شده گوسفند برای ذبح نباید معیوب باشد با این فراز بیان میدارم آیا کسی که چشم دلش بسته و گوش قلبش مسدود است و پای سلوکیاش لنگ ناتوان است و دستش قدرت دریافت کمالات را ندارد، قابلیت ذبح شدن برای اهل بیت را دارد؟ ما خود میدانیم حتماً قابلیت این فدا شدن را نداریم اما کرامت آن بزرگواران به کسانی چون من ناقابل اجازه گفتن «بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی» را میدهند.
تعالی زائر
اجازه تکرار فراز «بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی» به زائر اعتماد به نفس میبخشد زیرا با تمام کمی و کاستیها و اشکالات رفتاری و اعتقادی به او اجازه داده شده بگوید:«بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی» به همه خوانندگان زیارت جامعه این اجازه داده شده درحالیکه حضرات معصومین آگاهاند که بعضی از خوانندگان مانند مردارند. زیرا دنیا جیفه است و عاشق آن مردار است و من در حالیکه عاشق دنیا هستم و دلم از شدت معصیت و گرفتار شدن به دنیا مرده است اما حضرات معصومین اجازه دادهاند که بگویم:«بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی» شاید این تکرار و این اجازه سبب میشود روزی دست از خلافکاری بردارم و چشم و گوش و قلب من سالک میسّر شود.
شاید در جملات کوتاهی بتوان گفت هر آنچه خیر است از صدقه سرمعصومین علیهمالسلام میباشد. هرآنچه ازگرفتایهای زندگی به چشم من نمیآید به طفیل وجود آنان است چندان برای ما دلبری میکنند که گرفتاری نمیبینم هر آنچه هست لطف است و لطف است و لطف.
ای که از کوچه معشوقه ما میگذری با خبر باش که سر میشکند دیوارش[۳]
شما خود گرفتاریهای مرا سامان میبخشید با عنایت شما معصومین از گرفتاریهای رها میشوم به امید این که:
گر طبیبانه بیایی بر سر بالینم به دو عالم ندهم لذت بیماری را
تاریخ جلسه: ۹۷/۹/۲۱
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[۱] اعلام الدین، ص ۴۵۰
[۲] سفينة البحار، ج۲، ص ۱۸
[۳] حافظ
برچسبها: أَنْقَذَنَا مِنْ شَفَا جُرُفِ الْهَلَكَاتِ وَ مِنَ النَّارِ، استاد زهره بروجردی، اعتماد به نفس، افراط، بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي، بیماری، پدر و مادر، تفدیه، تفریط، حزن، زیارت جامعه کبیره، شرح زیارت جامعه کبیره، شریعت، شیعه، غم، فدا شدن، فَرَّجَ عَنَّا غَمَرَاتِ الْكُرُوبِ، کرب، محب، نار، همّ، ولایت