آسیب شناسی _ بخش دوازدهم

آسیب‌های مختلفی نعمت‌های ما را تهدید می‌کند. و بی‌توجهی به این خطرات موجب می‌شود، نعمت‌ها حجتی علیه ما شوند و اثر خاص خود را نداشته باشند. در محضر امام سجاد علیه‌السلام این آفات را بررسی می‌کنیم.

 

آفات زمان حضور 

 

دعای چهل و چهارم صحیفه سجادیه دعای ورود به ماه رمضان است:

 «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ… وَ الْتَّقْصِيرَ فِي تَمْجِيدِكَ…وَ الْعَمَى عَنْ سَبِيلِكَ، وَ الْإِغْفَالَ لِحُرْمَتِكَ، وَ الِانْخِدَاعَ لِعَدُوِّكَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ… إِنْ مِلْنَا فِيهِ فَعَدِّلْنَا… وَ إِنْ زُغْنَا فِيهِ فَقَوِّمْنَا »

«خدایا، بر محمّد و آلش درود فرست… و ما را از کوتاهی در ستایشت… و گمراهی از راهت و بی‌توجهی به حُرمتت و گول‌خوردن از دشمنت، شیطان رانده‌شده، بر کنار کن… چنانچه ما در این ماه، از حق و عدالت و بندگی منحرف شویم، به دایرۀ عدل و درستی برگردان… و اگر از راه هدایت به گمراهی افتیم، استوارمان ساز»

ضیافت ماه رمضان نعمتی عظیم و وصف‌ناشدنی است؛ اما آسیب‌های مختلفی در این ضیافت ما را تهدید می‌کند که از لسان حضرت به چند آسیب اشاره می‌کنیم.

 

  • کوتاهی در ثنای حق

 

گاه گمان می‌کنیم چون به ضیافت رمضان راه پیدا کردیم و از این نعمت عظیم بهره‌مند شدیم، نیازمند تعظیم و تمجید حضرت حق نیستیم. یکی از آسیب‌هایی که در جایگاه‌ قرب، انسان را تهدید می‌کند، کوتاهی در مدح و ثنای حق است. گاهی به زعم این‌که خدا می‌داند چقدر او را دوست داریم؛ ستایش و تعظیمی را اظهار نمی‌کنیم. این کوتاهی، بهرۀ ما را از ضیافت و حضور و قربی که به واسطۀ این ضیافت حاصل می‌شود، کاهش می‌دهد.

از آثار تسبیحات حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها جبران نواقص نماز است؛ اگر هنگام حضور، در مدح و ثنا کوتاهی کردیم در پایان نماز از طریق تکبیر و تحمید و تسبیح، اجازه ندهیم آن آفت بر نماز ما مستقر باشد.

 

  • توقف در راه

 

«وَ الْعَمَى عَنْ سَبِيلِك»

«خدایا من را دور بدار از کور‌بودن در راه.»

آفتی که بسیاری از ما را تهدید می‌کند این است که راه را به عنوان منزلگاه می‌بینیم نه محل عبور. باور نداریم همۀ عرصه‌های قرب به جهت سلوک است و ما همیشه مسافریم. اگر باور نکنیم مسیری وجود دارد که توقف در آن به ما و اطرافیان خسارت جدی وارد می‌کند، لحظات قرب ما گرفتار آسیب می‌شود.

گاهی اوقات از داشتن لحظه‌های بسیار خوب، خیلی خوشحال هستیم؛ اما در آن توقف می‌کنیم؛ در حالی که راه، یعنی از آن خوشحالی عبور کن. ممکن است رمضانِ بسیار لذت‌بخشی داشته باشیم؛ اما مهم این است که هر روز لذت جدیدی بر ما عرضه می‌شود. وقتی انسان در راه حرکت می‌کند، اولاً باور دارد که مسافر است نه مُقیم؛ ثانیاً یقین دارد هرروز عنایت‌هایی نصیب او می‌شود غیر از آن‌چه در سابق دریافت کرده است. گاه در مستی خواب ده سال پیش خود مانده‌ایم و هیچ گذری نکردیم، این خطری است که رهرو را تهدید می‌کند، گویا متوقف است و لطف جدیدی دریافت نکرده است.

در روانشناسی ماندن درافکار منفی مشکل‌ساز است، در مسائل معنوی هم، توقف در خوبی‌ها خطرساز خواهد شد.

 

  • غفلت از آداب

 

«وَ الْإِغْفَالَ لِحُرْمَتِكَ»

«خدایا تو من را از بی‌توجهی به حرمتت دور نگه دار.»

آفت اذن ورود به فضای وصل و قرب این است که به آداب آن حریم و زمان حضور بی‌توجه باشیم. و در همۀ صحنه‌های وصل این آسیب ما را تهدید می‌کند.

اگر به ما دستور داده شده است: قبل از نماز اذان و اقامه بگوییم، برای این است که به قول حضرت امام (ره)، بی‌گدار به دامن معشوق نیاویزیم، حُرمت را حفظ کنیم و مقدمات را به‌جا بیاوریم.

اگر برای هر نمازی رعایت آداب به ما توصیه شده است و این رعایت به بعضی از زمان‌ها اختصاص ندارد؛ به این معناست که غفلت از آداب خسارتی جدی به بنده وارد می‌کند.

آسیب در ماه رمضان، حرمت‌شکنی و رعایت نکردن قرقگاه(حریم) الهی است. در این عبارت، آفت عمدی صورت نمی‌گیرد؛ بلکه فقط به علت غفلت است؛ اما بالاخره صدمه می‌زند. همان طور که تصادف‌های رانندگی عمدی نیست؛ اما ضرر خاصی به جهت آن غفلت ایجاد می‌شود.

برای مثال وقتی پنج روز در مشهد اقامت داریم، روز اول اذن دخول را که می‌خوانیم، حتماً منتظر اشکی می‌مانیم که نشانۀ اجازۀ ورود است؛ اما روز چهارم آن را در راه می‌خوانیم و اصلاً منتظر اجازه نیستیم، این غفلت از حفظ ادب و حریم است.

اگر عروسی همراه خود مادر و خواهرش را به حجله ببرد، آیا حجله، حجله می‌شود؟

از مهم‌ترین حریم‌ها نماز است، نماز قرقگاه بین بنده و خداست که در آن هیچ کس را نباید راه داد. به ما دستور حضور قلب داده شده است، حال هر بیگانه و خودی که در فضای نماز حاضر ‌شود، به آن خلوت حضور آسیب وارد می‌کند؛ در این صورت از لذت خاص عبادت محروم می‌شویم، محرومیتی که تنها به علت غفلت ایجاد شده است. «وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة»[1] یعنی نماز نیروی کمکی است. ناتوانی برخی از نمازگزاران در صحنه‌های مختلف زندگی ناشی از رعایت نکردن ادب حضور در نماز است که مانع از دریافت فیض به طور کامل شده است.

 

  • خدعه پذیری

 

«وَ الِانْخِدَاعَ لِعَدُوِّكَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم»

«خدایا! مرا از گول‌خوردن از دشمنت، شیطان رانده‌شده، بر کنار کن»

انخداع به معنای فریب خوردن است؛ انخداع یعنی خدعه‌پذیری.

آسیب دیگر این است که فریب شیطان را بخوریم. اگر از رستورانی یک بار غذای ناسالم دریافت کردیم برای مرحله دوم غذا نمی‌گیریم؛ ما به نظر شیطانی بها می‌دهیم و تسلیم راهکارهای او می‌شویم درحالیکه بارها و بارها پیشنهادهای او موجب لغزش و خسارت ما شده است. این خطر نه تنها در رمضان بلکه در زمان‌ها و مکان‌های خاص ما را تهدید می‌کند.

برای مثال در اوج قربی که نصیب ما شده است، شیطان وسوسه می‌کند: مگر اطلاع از بخشودگی خود ندارید؟ چرا این‌قدر اشک می‌‌ریزید و ناله دارید؟مگر ارحم‌الراحمینی خدا را باور ندارید؟! در این هنگام  فریب شیطان را می‌خوریم و گمان می‌کنیم نیازی به تضرع و بکاء در محضر حق نداریم و صحنۀ قرب را جاودانه می‌انگاریم، گویا برای دوام آن به استغاثه و استعانت نیازی نیست. همین فریب خوردن آسیبی است که به آن زمان و حال خاص ما وارد می‌شود و ما را از ادامۀ آن محروم می‌کند.

 

  • انحراف از اعتدال

 

«إِنْ مِلْنَا فِيهِ فَعَدِّلْنَا»

«(خدایا!) چنانچه(در این ماه) از حق و عدالت و بندگی منحرف شویم، ما به دایرۀ عدل و درستی برگردان»

آسیب دیگری که در عرصۀ قرب ما را تهدید می‌کند، افراط و یا تفریط است.

«مِلْنَا» یعنی متمایل شدن از اعتدال و کم‌گذاشتن یا زیاده‌روی که هر دو، نوعی خروج از جادۀ حقیقت است؛ گرچه در قالبی زیبا جلوه می‌کند. افراط، به جهت شدت انجام کاری، از نگاه اهل ظاهر بسیار موجه جلوه داده می‌شود. اهل ظاهر تفریط را نیز توجیه می‌کنند و آن را خروج از جاده مستقیم نمی‌دانند.

از خدای سبحان «صراط مستقیم» را درخواست می‌کنیم. «مغضوب علیهم» کسانی هستند که در مسیر شریعت کوتاهی کردند و «ضالین» افرادی هستند که غلو کردند؛ هر دو به نحوی خارج از مسیر هستند و دین‌داری دچار آسیب شده است؛ به همین جهت از خدای سبحان طلب می‌کنیم «فَعَدِّلْنَا» ما را متعادل قرار بده.

 

  • خودبینی در آستاتۀ وصال

 

«وَ إِنْ زُغْنَا فِيهِ فَقَوِّمْنَا»

«(خدایا!) اگر از راه هدایت به گمراهی افتادیم، استوارمان ساز.»

«زیغ»، یعنی انحراف و نتیجۀ آن ناتوانی است؛ به همین جهت از خدای سبحان درخواست می‌کنیم، اگر در زمان‌های قرب دچار انحراف شدیم؛ تو ما را قائم نگه‌دار تا فقط قدرت بی‌کران تو را مشاهده کنیم؛ بنابراین در صورتی گرفتار زیغ می‌شویم که قدرت ناقص خود را جایگزین قدرت بی‌پایان خداوند قرار دهیم و به‌جای رحمت بی‌کران او به بندگی ناقص خویش توجه کنیم.

به تعبیر دیگر زیغ خودبینی است:

«رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا»[2]

«خدایا! پس از آنکه قلوب ما را متوجه خودت کردی، متوجه خودمان نفرما».

زیغ انحرافی است که برای همۀ خطرآفرین نیست؛ بلکه هر یک از ما هنگامی که نزدیک مقصد قرار گرفته‌ایم، از این طریق تهدید می‌شویم؛ به این معنا که در آستانۀ وصال، باور می‌کنیم، سوز و گریه و عجز و نیاز ما چنین صحنۀ وصلی برایمان فراهم کرده است؛ به همین جهت از عرصۀ وصال دور می‌شویم.

 

  • اعتماد به تدبیرخویش

 

می‌توان از این دو عبارت، دو آسیب دیگر نیز برداشت کرد: گاه گمان می‌کنیم، تدبیر امور به دست خود ماست، در این حالت هر چه‌قدر اقدام می‌کنیم، با درِ بسته مواجه می‌شویم؛ چنین تفکری آسیب زاست.

در تفکر صحیح، باور داریم که همۀ انحرافات و اعوجاجات با عنایت الهی اصلاح پذیر است و امکان تعدیل وجود دارد؛ اما منوط به این که روی هیچ یک از دستاوردهای خود حسابی باز نکنیم.

در جریان ذوالقرنین بعضی به ذوالقرنین گفتند: یأجوج و مأجوج در زمین فساد می‌کنند، ما بخشی از درآمدمان را در اختیار تو قرار می‌دهیم تا مانع فساد آن‌ها شوی. ذوالقرنین پاسخ داد: «فَأَعينُوني‏ بِقُوَّة»[3] یعنی، در آمد شما اصلاً در این زمینه نقشی ندارد. بنابراین بایسته است، ما نیز در زمان‌های انحراف بیابیم که خدای سبحان می‌تواند به حول وقوۀ خود انحراف را رفع و اعتدال را جاری کند. زیغ را مرتفع و استواری را حاکم کند.

 

  • نسبت دادن نقائص به خدا

 

آسیب دیگری که مشاهده می‌شود این است که گاه انحرافات یا بی‌توفیقی‌های خود را به خدا نسبت می‌دهیم،

به عنوان مثال وقتی نمازی را با حضور قلب اقامه نکردیم، می‌گوییم: خدا ما را به حریم وصل خویش راه نداد! این خود آسیبی جدی در آن قرقگاه است؛ خدای سبحان خیر محض است و همۀ درهای وصال را برای بنده گشوده است، محرومیت فقط از جانب ماست: «سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُون‏»[4] «خدای سبحان از همه اوصاف عدمی منزه است»، پس آسیب دیگر این است که نقص و ضعف خویش را به خدا نسبت دهیم.

 

منّت گذاشتن

 

در دعای چهل و پنجم صحیفه آمده است:

«إِنْ أَعْطَيْتَ لَمْ تَشُبْ عَطَاءَكَ بِمَنّ»

«اگر عطا کنی، عطایت را به منّت آلوده نمی‌کنی.»

در دعای وداع ماه مبارک رمضان به یکی از صفات خدای سبحان اشاره می‌شود که با تأمل در آن می‌توان دو آسیب را برداشت کرد که هر یک از ما را در گوشه گوشۀ زندگی تهدید می‌کند.

اولین آسیب این است که عطیه‌ای را با منّت، در اختیار فرد دیگری قرار ‌دهیم؛ یعنی فعلی که انجام می‌دهیم به نظر خودمان چشم‌گیر و بزرگ باشد و خود را در ضمن عطیه مرتب مطرح کنیم. لطف‌هایی که به حول و قوۀ حضرت حق به اطرافیان می‌کنیم، ممکن است موجب بزرگ‌بینی خدمات شود؛ یعنی فکر کنیم در خدمت‌گزاری به نزدیکان خود، عملکردی بهتر و بیشتر از دیگران داریم.

این آسیب طبق صریح آیه قرآن موجب بطلان احسان می‌شود.

خدای سبحان در قرآن کریم مى‌فرمايد:

«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‏» [5]

«اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد، بخشش‌هاى خود را با منّت و آزار باطل نکنید»

همۀ آثار صحیح فعل با آفت منّت از بین می‌رود. در مثال همان‌طور که در طبخ غذا، کوچکترین بی‌توجهی موجب تغییر در طعم غذا و یا سوختن آن می‌شود به گونه‌ای که به هیچ عنوان نتوان از آن استفاده کرد، منّت هم می‌تواند آن چنان انعام و احسان ما را نابود کند که هیچ اثر خیری از آن باقی نماند.

 

زیاده‌روی در منع از احسان

 

«وَ إِنْ مَنَعْتَ لَمْ يَكُنْ مَنْعُكَ تَعَدِّياً»

«و اگر منع کنی، منعت بر پایه تجاوز نیست.»

دومین آسیب این است که گاه به دلایل تربیتی از بعضی احسان‌ها به‌طور موقت صرف‌نظر می‌کنیم؛ اما خطری که در همین زمینه ما را تهدید می‌کند، این است که انصراف از آن امر خیر، بیش از اندازه باشد و محدودۀ منع، توسعه یافته و افراطی صورت گیرد و با کوتاهی در پرداخت حقوق واجب، موجبات ظلم به طرف مقابل را فراهم کنیم.

منع از خیر در شرایط خاص برای آن فرد ، مرضیّ حق است پس به جهت اصل عمل سرزنش نمی‌شویم؛ اما زیاده‌روی، آفتی است که بر آن امر حکیمانه وارد شده است و اثر صحیح آن را خنثی می‌کند.

به عنوان مثال گاهی لازم است به فرد متکبر کم‌لطفی کنیم؛ اما او را از حق و حقوقش محروم نمی‌کنیم و بر اساس وظیفه‌ای که به عنوان مسلمان در قبالش داریم، به او سلام می‌کنیم. همان‌طور که کافر از هدایت محروم است؛ اما مثل دیگران روزی می‌خورد و از نعمت رزق محروم نیست.

مثال دیگر: برای بچه‌ای که بد تربیت شده است، تدابیری در نظر می‌گیریم؛ اما حد را نگه می‌داریم و از انجام وظایف تعدی نمی‌کنیم. خطر آن‌جاست که منع‌ها و محروم کردن‌ها احساسی و برای تشفّی خاطر باشد نه عادلانه و به‌جا.

مثال دیگر: به فردی همیشه هدیه می‌دادیم. این فعل مثبت ما برای او عادی شده است و تشکر نمی‌کند، برای تربیت او یک بار هدیه نمی‌دهیم؛ ولی به این معنا نیست که با او احوال‌پرسی گرم هم نداشته باشیم و برای مهمانی او را دعوت نکنیم. هدیه ندادن برای متنبه کردن بود نه تشفی خاطر؛ چون شکر زیاد موجب زیاد‌شدن انعام می‌شود.

این منع یک تاکتیک است نه استراتژی، سیرۀ دائم، محروم کردن نیست؛ بلکه گاهی لازم است فردی را از عطیه‌ای محروم کنیم.

 

 

تاریخ جلسه: ۱۳۹۹.10.13 – جلسه دوازدهم

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] سورۀ مبارکه بقره، آیۀ45

[2] سورۀ مبارکه آل عمران ، آیۀ8

[3] سوره مبارکه کهف، آیه 95

[4] سوره مبارکه صافات، آیه 195

[5] سورۀ مبارکه بقره، آیۀ 264

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *