شرح دعای چهل و یکم ـ بخش دوم

مقدمه

 

دعای چهل و یکم صحیفه سجادیه، دعایی است که امام سجاد علیه‌السلام به منظور حفاظت قرائت می‌نمودند.

در این دعا درخواست‌های متعالی مطرح می‌شود که در وهله اول انسان گمان می‌کند تنها امام معصوم شایستگی درخواست چنین اموری را از خدای سبحان دارد؛ لکن با اندکی تأمل درمی‌یابیم این تفکر صحیح نیست. هر یک از افراد بنا به مقتضای ظرفیت خویش، توانایی رسیدن به امور متعالی را دارند. به علاوه، انسان با بررسی این ادعیه، پی به میزان ظرفیت‌های انسانی برده و تلاش می‌کند هر چه بهتر و بیشتر از آن استفاده کند.

 

ناامیدی، زمینه‌ساز محرومیت!

 

در پایان فراز اول این دعا آمده است:

 

«وَ لَا تَحْرِمْنِی بِالْخَیبَةِ مِنْكَ»[1]

«خدایا مرا با ناامیدی از خودت، محروم مساز!»

 

خیبه به معنای ناامیدی از رسیدن به مقصود است.

در این فراز، بنده از ناامیدی به خدای سبحان پناه می‌برد؛ چرا که ناامیدی ریشه بسیاری از محرومیت هاست. گاه افراد به دلیل شدت ناامیدی، هر گونه موفقیت و دست یافتن به مقصود را از خویش نفی می‌کنند. انسان ناامید، در ذهن خویش، روزنه‌های دستیابی به موفقیت را به روی خویش بسته و به همین سبب در واقعیت نیز موفق نخواهد بود.

در مقابل، انسان امیدوار، هر روز را فرصتی تازه برای کامروایی و موفقیت خویش دانسته:

 

«كُلَّ یوْمٍ هُوَ فی‏ شَأْن»[2]

«او (خدا) در هر روز در شأن (و موقعیت تازه‌ای) است»

 

و برای تغییر امور نامطلوب، قدرت الهی را کافی می‌بیند:

 

«كَفى‏ بِاللَّهِ وَلِیا وَ كَفى‏ بِاللَّهِ نَصیراً»[3]

«برای شما کافی است که خدای سبحان ولیّ و یاور شما باشد»

 

ناامیدی از خدای سبحان یکی از گناهان کبیره و از صفات یهودیان بیان شده است. یهودیان معتقد بودند:

 

«یدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ»[4]

«دست خداوند بسته است!»

 

آنان از قدرت خدای سبحان ناامید بوده و گمان می‌کردند –العیاذ بالله- کاری از خداوند برنمی‌آید! افراد ناامید نیز، در پسِ ذهن خویش چنین تصوری دارند هرچند خود از آن آگاه نباشند. آن‌ها توانایی پروردگار را در تدبیر و تغییر شرایط محدود دانسته و از پیشرفت خویش مأیوس هستند. به بیان دیگر، این افراد از اینکه مطلوب آنان از ناحیه خداوند محقق شود؛ ناامید هستند.

در این عبارت، بنده از این نوع تفکر به خدای سبحان پیاهنده شده و می‌خواهد وی را به چنین دیدگاهی گرفتار نسازد.

 

پاسخ به دو پرسش

 

  • ممکن است این سؤال در ذهن ایجاد شود که خدای سبحان چرا و چگونه بنده‌اش را ناامید می‌سازد؟

پاسخ آن است که ناامیدی، عقوبتی است از ناحیه خدای سبحان. یعنی بنده اعمال نادرستی انجام داده که سزاوار ناامیدی از درگاه پروردگار می‌شود.

 

  • به دنبال این پاسخ، سؤال دیگری در ذهن ایجاد می‌شود و آن اینکه مگر امام معصوم –العیاذ بالله- خطایی دارد که به موجب آن، سزاوار عذاب الهی باشد؟

پاسخ آن است که در این مقام، حضرت از جنبه بشری با خداوند سخن گفته و عرضه می‌دارد: «چه بسا اعمالی از من سرزده که مستوجب محرومیت شده‌ام لکن تو با فضل ربوبی خویش، از من درگذر!» و گرنه بر همگان آشکار است که امام، از مقام عصمت برخوردار است.

 

مرا قصاص مکن!

 

در فراز دوم این دعا آمده است:

 

«وَ لَا تُقَاصَّنِی بِمَا اجْتَرَحْتُ»[5]

«پروردگارا! مرا به سبب آن چه انجام دادم قصاص مکن»

 

«تُقاصّنی» از قصاص و هر دو از ریشه «قصّه» است. قصه به معنای پیگیری و قصاص نیز به معنای پیگیری جرم انجام شده و مقابله به مثل است. «بما اجترحتُ» یعنی اعمالی که به واسطه جوارح انجام می‌شود؛ منظور عملکرد انسان است.

در برخی شروح صحیفه سجادیه[6]، قصاص را به معنای حبس کردن فرد به جهت انجام خطا بیان نمودند. بنابراین گویا معنای این عبارت چنین می‌شود: «پروردگارا! من به خوبی می‌دانم که برخی از اعمالم مرا مستحق حبس نموده است لکن تو با رحمت خویش، از محبوس نمودن من بگذر!»

حبس بنده ممکن است به دو شکل اتفاق بیفتد:

  1. خدای سبحان توفیق انجام امور خیر را از وی سلب کرده در نتیجه او از رسیدن به ثواب و پاداش محروم خواهد شد.
  2. خدای سبحان او را محبوس در اعمال خیر خویش کرده و دلخوش به ثواب و پاداش می‌گرداند در حالی که او امر ارزشمندتری را از دست داده و آن وصول و قرب به حق است.

به بیان دیگر، در این حالت بنده تمامی اعمال خیر و نیک را صرفا به جهت کسب پاداش و ثواب انجام می‌دهد نه به نیت قرب و رضای الهی.

در این فراز بنده گرچه می‌داند سزاوار حبس و مجازات است لکن از خدای سبحان درخواست می‌کند او را به سبب اعمال نادرست، از انجام امورات خیر با نیت قربة الی الله محروم نسازد.

 

حسابرسیِ دقیق!

 

در ادامه فراز دوم آمده است:

 

«وَ لَا تُنَاقِشْنِی بِمَا اكْتَسَبْت‏»[7]

«پروردگارا! بدان چه کسب کرده‌ام خرده مگیر!»

 

مناقشه به معنای ریزبینی، خرده‌گیری و دقت در حساب است.

بنده، همواره در حال کسب است؛ او با افکار، گفتار و اعمال خویش اموری را به دست می‌آورد. اگر خدای سبحان در یکایک اعمال بنده و در جزئیات آن‌ها نظر کرده و حسابرسی نماید؛ چه خواهد شد؟ آیا تمامی اعمال او با جزئیاتش مطابق رضای الهی است؟! مسلما خیر، هیچ فردی جز معصومین علیهم‌السلام از خطا و اشتباه مبرا نیست. حتی اعمال خیر و نیکوی فرد نیز ممکن است با ذره‌ای ناخالصی همراه بوده و به موجب آن صلاحیت پذیرش در درگاه الهی را نداشته باشد؛  لذا در این فراز بنده از خدای خویش درخواست می‌کند در عملکرد وی ریزبینی و مناقشه نداشته باشد.

خداوند نسبت به برخی از بندگان محبوب خویش، «سریع الحساب» است یعنی با نگاهی کلی عملکرد آنان را پذیرفته و جزئیات نامطلوب را نادیده می‌گیرد. با توجه به این تعبیر، گویا بنده از پروردگار خویش درخواست می‌کند که او را در زمره بندگان محبوب قرار داده تا حسابرسی او نیز سریع و بدونِ مناقشه انجام شود.

 

رازداری خداوند

 

در ادامه فراز دوم آمده است:

 

«وَ لَا تُبْرِزْ مَكْتُومِی‏»[8]

«خدایا راز پنهان مرا آشکار مگردان»

 

کتمان به معنای پوشاندن و بروز به معنای ظهور می‌باشد.

بنده از خدای سبحان درخواست می‌کند امور پنهانی او را برای دیگران آشکار نسازد. یکی از این مکتومات، باطن فرد است. در قیامت همه حجاب‌ها کنار رفته و بواطن افراد آشکار می‌شود؛ در دنیا نیز گهگاه طی حوادثی، از باطن افراد پرده‌برداری می‌شود. گاه این باطن نازیبا و قبیح بوده و گاه چنان فاخر و ارزشمند است که بهتر است مانند جواهری از دید دیگران مخفی بماند. مطابق هر دو معنا، شایسته است که باطن فرد مکتوم بماند.

آشکار شدن باطن نازیبا، امر نامطلوبی است زیرا گاه انسان در ظاهر، اعمال شایسته‌ای انجام دهد اما در دل او نیات ناصحیح قرار داشته باشد. پرده‌برداری از باطن او، موجب رسوایی وی خواهد شد. این معنا، در ارتباط با امام معصوم صادق نیست.

ممکن است سؤال شود که آشکار شدن باطن زیبا و ارزشمند چه ایرادی دارد؟ در پاسخ به این سؤال، توجه شما را به داستانی از روایات معطوف می‌سازیم که به طور خلاصه بیان می‌شود:

 

«در زمان امام سجاد علیه‌السلام، خشکسالی همه جا را فرا گرفته بود. مردم در محلی جمع شده تا برای نزول باران دعا نمایند. سعید بن مسیب می‌گوید: «من غلام سیاهی را بالای تپه‌ای دیدم که مشغول دعا بود. هنوز دعای او به پایان نرسیده بود که ابری در آسمان هویدا گشت و باران شروع به باریدن کرد. من با مشاهده این صحنه، وی را تعقیب نمودم تا بدانم او کیست؟ پس از مدتی مشاهده کردم که او وارد منزل امام سجاد علیه‌السلام شد پس دریافتم که او غلام حضرت است. به منظور خریداری وی، نزد امام رفتم. امام او را به من بخشیدند اما غلام از این امر که بین او و مولایش امام سجاد علیه‌السلام- جدایی می‌افتد؛ آزرده خاطر گشت و مرگ خویش را از خدا طلب نمود…»»[9]

 

در این داستان، زمانی که باطن و جایگاه غلام بر دیگران آشکار شد؛ زمینه دوری او از امام فراهم گشته و دیگران قصد به دست آوردن او را داشتند. به بیان دیگر، گاه آشکار شدن باطن زیبا و ارزشمند نتیجه‌ای نامطلوب دارد.

 

یا ستار العیوب

 

در ادامه فراز دوم آمده است:

 

« وَ لَا تَكْشِفْ مَسْتُورِی‏»[10]

«پروردگارا! امور مستور مرا هویدا مساز!»

 

گاه انسان، امری را پنهانی انجام می‌دهد تا دیگران از آن باخبر نشوند؛ گاه آن عمل نادرست و گاه بسیار صحیح است و فرد تنها به جهت اخلاص، آن را بین خود و خدا حفظ کرده و از دیگران مستور می‌نماید. بنده در این فراز از پروردگار می‌خواهد از اعمال پنهانی او کشف‌سِتر(پرده‌برداری) ننماید.

علت درخواستِ پنهان ماندن گناهان و اشتباهات واضح است؛ اما پنهان ماندن عمل خیر و صحیح چه فایده‌ای دارد؟

پاسخ آن است عمل پنهانی، خیراتی و برکاتی دارد که در عمل آشکار یافت نمی‌شود؛ برای مثال قربی که از طریق امر خیر پنهانی نصیب بنده می‌گردد بسیار بیشتر است. ضمن آن که عمل پنهانی، معمولا استمرار داشته و متوقف نمی‌شود بر خلاف امورِ خیرِ آشکار که برخی اوقات با موانعی همراه شده و متوقف می‌گردد.

 

ترازوی عدالت الهی

 

در ادامه فراز دوم آمده است:

 

« وَ لَا تَحْمِلْ عَلَى مِیزَانِ الْإِنْصَافِ عَمَلِی‏»[11]

«خدایا! عملکرد مرا با ترازوی انصاف مسنج!»

 

از عبارت «میزان» مشخص می‌شود که اعمال آدمی دارای وزن است. نوع عمل، نیت و شیوه اجرا آن، عواملی هستند که بر ارزش عمل تأثیرگذارند.

بنده در این فراز از خدای سبحان درخواست می‌کند اعمال او را در ترازوی عدل الهی قرار ندهد؛ زیرا دو کفه ترازو، زمانی در حالت تعادل قرار می‌گیرند که وزنه دو طرف با هم برابر باشند. اگر خدای سبحان اعمال بنده را در ترازوی عدل خویش قرار دهد و برابر ارزش حقیقی آن، پاداش دهد؛ نه تنها پاداشی به بنده تعلق نمی‌گیرد بلکه خسارتی نیز متوجه او خواهد شد؛ زیرا اگر تصور کنیم عمل سوئی در نامه اعمال بنده وجود نداشته باشد؛ اعمال خیر او نیز دارای نواقصی(ولو جزئی) می‌باشد. در هر حال، اعمال بنده با پاداش و لطف الهی برابری نمی‌کند.

بنده، از خدای خویش می‌خواهد نه با عدلش، بلکه با فضلش با او برخورد نماید. بزرگان اینگونه با خدای خویش نجوا می‌نمودند:

«إلهی عامِلنا بِفَضلِك و لا تُعامِلنا بِعَدلك»

«پروردگارا! با فضل خویش با ما معامله نما نه با عدالتت!»

زیرا باور داشتند بر اساس عدالت خداوند، اعمال آن‌ها شایستگی پذیرش و مأجور بودن را ندارد.

 

تاریخ جلسه: 82/7/5 ـ جلسه اول

برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی

 


[1] صحیفه سجادیه، دعای 41، فراز 1

[2] سوره مبارکه الرحمن، آیه 29

[3] سوره مبارکه نساء، آیه 45

[4] سوره مبارکه مائده، آیه 64

[5] صحیفه سجادیه، دعای 41، فراز 2

[6] ریاض السالکین

[7] صحیفه سجادیه، دعای 41، فراز 2

[8] صحیفه سجادیه، دعای 41، فراز 2

[9] مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏ 14، ص 74

[10] صحیفه سجادیه، دعای 41، فراز 2

[11] صحیفه سجادیه، دعای 41، فراز 2

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *