عبدالحسین امینی

  • ولادت: 1230
  • محل ولادت: تبریز
  • محل تحصیل: تبریز و نجف
  • اساتید: حضرات میرزا احمد امینی، سید محمد مولانا، سید مرتضی خسروشاهی…
  • تالیفات: الغدیر، العترة الطاهرة فی الکتاب العزیز و…
  • وفات: 1390
  • محل دفن: نجف

او پرورده مکتب علوی بود و عمر خود را به دفاع از مذهب تشیع و پاسخ‌گویی به شبهات و تهمت‌های مخالفان شیعه صرف کرد. وی در کتاب الغدیر که همگان او را به نام این اثر سترگ می‌شناسند، با بررسی اسناد حدیث غدیر به اثبات این واقعه مهم پرداخت. دکتر سید جعفر شهیدی که در نجف و تهران از یاران علامه بود می‌گوید: «علامه امینی به من گفت که برای تالیف الغدیر ده هزار جلد کتاب خوانده‌ام. او مردی گزافه‌گو نبود. وقتی می‌گفت کتابی را خوانده‌ام، به درستی خوانده و در ذهن سپرده و از آن یادداشت برداشته بود.»

مرحوم علامه امینی (ره) خود می‌فرمود: هرگاه پشت میز می‌نشستم که الغدیر را بنویسم، مثل اینکه علی علیه‌السلام را در کنار میزم می‌دیدمکه مطالب را بهمن دیکته می‌فرمود»

قرآن و نهج البلاغه دو کتاب گرانقدری بود که بارها و بارها در حین مطالعه، اشک بر چشمانش جاری می‌ساخت. بسیار به زیارت امیرالمومنین علیه‌السلام مشرف می‌شد. پس از ورود به حرم مطهر، فروتنی خاصی او را فرا می‌گرفت، به خواندن زیارات وارده می‌پرداخت و باران اشک از محاسن شریفش جاری می‌شد. می‌فرمود: «من عمری دراز می‌خواهم که نشسته و بر مصیبت‌ها و مظلومیت‌های علی علیه‌السلام بگریم.» برای زیارت حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام راه نجف تا کربلا را در سه روز با پای پیاده می‌پیمود و در حریم قدس حسینی تنها گریه‌های بسیارش بود که سخن می‌گفت.

کثرت فعالیت‌های علمی، او را از تهجد و عبادت دور نمی‌داشت. زمانی یک ماه در مشهد مانده  بود و در هر شب هزار رکعت نماز می‌خواند. از او پرسیدند: «آقا خسته نمی‌شوید؟» پاسخ داد: «ماهی از شنا کردن خسته نمی‌شود»

لحظات آخر حیات شریفش، دهان خویش را با آب مخلوط با تربت پاک سیدالشهداء علیه‌السلام تر کرد و خواست تا برایش دعای عدیله بخوانند و خود آرام زیر لب زمزمه می‌کرد. آخرین کلماتش این بود: «خدایا این سکرات مرگ است که بر من عارض شده، پس بر من توجه فرما و مرا بر خودم یاری ده، آن گونه که صالحان را بر خودشان یاری می‌دهی» و هنوز این دعا را به پایان نبرده بود که دعوت حق را لبیک گفت.

از مرحوم بحرالعلوم نقل است: «در خواب دیدم که آقا امیرالمومنین علیه‌السلام بر لب حوض کوثر ایستاده‌اند. افراد می‌آیند و مولا به آنان آب می‌دهد. وقتی مرحوم علامه امینی نزدیک حوض رسید حضرت امیر علیه‌السلام ظرف را گذاشت، آستین‌ها را بالا زده و با دو دست خود به علامه آب نوشانید و خطاب به ایشان فرمود: «بیّضَ الله وجهَک کما بیّضتَ وجهی»«خداوند رویت را سپید گرداند آنچنان که روی مرا سپید کردی»»

 

برگرفته از کتاب افلاکیان خاک نشین

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *