ارتباط سازنده – جلسه نهم

   مقدمه

 

در مبحث ارتباط سازنده مبتنی بر نهج‌البلاغه، قصد وغرض، ساختن دیگران نیست، بلکه ساخته شدن «خود» است. انسان، اجتماعی است و خواسته و ناخواسته، با طیف وسیعی ارتباط دارد؛ اما مایل است که در فرایند ارتباط رشد کند، رذائل اخلاقی‌اش، محو و فضائل اخلاقی‌اش، جلوه‌گر شود. گویا، رابطۀ  جمعی، عرصۀ امتحانی است که فضائل یکایک ما در آن میدان، بروز می‌کند و نیز رذائل‌مان می‌تواند محو شود. گاه، شیطان با تسلط بر ما، نقشی ضد آن نقش را ایفا می‌کند؛ یعنی رذائل ظهور و فضائل، پوشیده و مخفی می‌ماند!

 

عوامل ارتباط سازنده

 

نقش و ارزش انصاف در روابط

 

یکی از مهم‌ترین اصولی که موجب می‌شود افراد از یکدیگر آسیب نبینند، «انصاف» است. امیرالمؤمنین در دو حکمت،به این امر اشاره دارند:

«کفَاک أَدَباً لِنَفْسِک اجْتِنَابُ مَا تَكْرَهُهُ مِنْ غَیرِک»[1]

«در آراستگى ات همین بس كه از آنچه براى دیگران نمى پسندى اجتناب كنى.»

همچنین در حکمتی دیگر می‌فرماید:

«وَ کفَى أَدَباً لِنَفْسِک تَجَنُّبُک مَا کرِهْتَهُ لِغَیرِک»[2]

«و براى ادب نفست همین بس كه از آنچه براى دیگران دوست ندارى، بپرهیزى.»

گاهی در ارتباطات لازم است جای خود را با دیگری عوض کنیم و از آن زاویه به رفتار و عملکرد خود بنگریم. به این ترتیب، اگر از آن رفتار، راضی یا ناراضی باشیم، می‌توانیم به خود اجازه دهیم که چنان شیوه‌ای را در رفتار و گفتار با دیگری، بکار گیریم و یا از چنان عملکردی اجتناب کنیم. با اتخاذ این روش، بسیاری از روابط ما اصلاح می‌شود.

 

ملاک تشخیص رفتار ناپسند

 

با عنایت به فرمایش امیرالمؤمنین بسیاری از اوقات، در ارتباطات نیازی به آموختن نداریم؛ زیرا به ناشایست بودن رفتار طرف مقابل پی برده‌ایم. همین که کاری را برای خود نمی‌پسندیم می‌تواند ملاکی برای اصلاح رفتار ما باشد. اجمالاً میزان تشخیص، خود فرد است.

البته در برخی مناطق و اقوام، بعضی امور، ناپسند تلقی می‌شود که شناخت آن امور، مستلزم آموزش است؛ اما بعضی امور، اصلا به آداب و رسوم مرتبط نیست و اصطلاحاً جزو مستقلات عقلیه است. همین که کسی از یک رفتاری ناراحت می‌شود، برای تشخیص بد یا خوب بودن آن، کافی است. اجمالاً آنکه، رفتار و گفتاری که موجب آزردگی ما می‌شود نباید در ارتباط با دیگران، از خود بروز دهیم.

نکتۀ درخور تأمل آن است که امیرالمؤمنین این رفتار را نوعی آراستگی می‌دانند. ادب به‌معنای زینت، زیور و آراستگی است. برای آراسته بودن فرد، همین بس که ببیند رفتاری که با دیگری دارد، جای دفاع دارد و رفتار شایسته‌ای هست یا نه؟!

گاهی انسانها واقعاً مصداق ضرب‌المثل «یک بام و دو هوا» هستند؛ به این معنا که اگر از دیگری درخواستی داشته باشند و پاسخ منفی دریافت کنند به شدت آزرده می‌شوند؛ اما دیگری از آنان درخواستی داشته باشد، دأبی در اجابت درخواست وی ندارند و حتی خود را محق پاسخ منفی به او می‌دانند. در حالی که حضرت در این دو حکمت می‌فرماید: مرز مؤدب بودن یا غیرمؤدب بودن آن است که آدمی انصاف داشته باشد. ممکن است حتی یک عالِم در جملاتش از الفاظ زیبا و بسیار مؤدبانه‌ای استفاده کند؛ اما در رفتارش، انصاف مشاهده نشود! چنین فردی از نگاه امیرالمؤمنین، بی‌ادب محسوب می‌شود.

در حکمت‌های مذکور از دو کلمۀ «تجنّب» و اجتناب»، استفاده شده است. «تجنّب» یعنی به زحمت از بعضی امور، پرهیز می‌شود. گاهی برخی افراد با سؤالات بیجای خود موجب آزردگی دیگران می‌شوند و همین امر طرف مقابل را از حضور در اجتماع گریزان می‌کند. حال باید به خود نهیب زد که آیا اگر مانند چنین سؤال‌هایی از شما پرسیده شود، آزرده نمی‌شوید؟ گاه چنین افرادی می‌گویند: «من آدم متجسسی هستم!» در اینگونه موارد حضرت راهکار ارائه می‌‌دهد و می‌فرماید: خود را به زحمت بیانداز و از این صفت اجتناب کن. «تجنّب» از باب تفعّل است؛ یعنی به هر نحوی، باید از این صفت نازیبا پرهیز کنیم.

 

رعایت ظرافت‌ها وآراستگی به کمالات

 

اگر می‌خواهیم برای دیگران منفور نباشیم، باید ظرافت‌هایی را در رفتار و گفتار خود لحاظ کنیم. با رعایت این ظرافت‌ها خودبه‌خود به کمال آراسته می‌شویم. این شیوه موجب ایجاد کفّ نفس در انسان می‌شود؛ همانگونه که روزه گرفتن وسیله‌ای برای داشتن کفّ نفس و مراقبه است و موجب سلطه بر نفس می‌شود. در ارتباطات سازنده به ما فرمان داده‌اند که به هر نحو ممکن باید خود را کنترل کنیم و اجازه ندهیم هر رفتاری از ما صادر شود و هر گفتاری را بر زبان برانیم. حتی تا وقتی طرف مقابل از ما درخواست اظهارنظر نکرده است، اجازه نداریم نظر خود را اعلام کنیم.

 

انصاف، یعنی درکِ دیگران

 

شاید سؤال شود انصاف از کدام قسمت فرمایش امیرالمؤمنین برداشت می‌شود؟! عبارت «کرِهْتَهُ لِغَیرِک»؛ یعنی خود را جای او و او را جای خود بگذار! به عبارت دیگر به‌معنای انصاف است. با چنین ارتباط سالمی، طرف مقابل احساس می‌کند که دیگران او را درک کرده‌اند.

 

تَرکِ جدل

 

«مَنْ ضَنَّ بِعِرْضِهِ فَلْیدَعِ الْمِرَاءَ»[3]

«هر كه به آبروى خویش بخل ورزد، باید ستیزگى را رها كند.»

 

  جدل؛ بستر تنافر قلوب

 

«مراء» به معنی جدال است. جدال گفتگویی است که دو طرف آن، بر سر موضع خود مانده‌اند و کوتاه هم نمی‌آیند و دائم در تعامل و بحث و گفتگو هستند. نتیجۀ این گفتگو، فقط دلخوری بیشتر خواهد بود. «ضنین» به‌معنای بخیل، کسی است که نسبت به آبروی خویش بخیل است. برای آبروی خود ارزش قائل است و به‌راحتی آن را خرج نمی‌کند؛ به همین دلیل از جدال پرهیز دارد.

اگر کسی بخواهد در خانواده و اطرافیان، فردی معتبر و محترم باقی بماند، از راه جدل نمی‌تواند عقایدش را مطرح کند. البته این گفته به‌معنای ساکت و صامت ماندن در برابر باطل نیست، بلکه در بستر مناسبی اظهار عقیدۀ صحیح خویش را دارد. جدل، بستر مناسبی برای اظهار عقاید نیست، بلکه عرصه‌ای است که موجب نفرت از یکدیگر می‌شود.

در این حکمت حضرت توصیه می‌فرماید که اهل جدل نباشید. حتی برای دفاع از ولایت که خط قرمز زندگی ماست، نباید با دیگران جدال کنیم. غرض از بحث با دیگران آن است که حرف حق خود را به دیگری اثبات کنیم؛ اما با جدل نه‌تنها این اتفاق نمی‌افتد، بلکه نتیجۀ عکس دارد. با جدال، حرف حساب به کرسی نمی‌نشیند؛ زیرا جدل از جنس تاریکی است؛ با تاریکی، نمی‌توان در زندگی کسی نور وارد کرد.

 

جدالِ احسن

 

گاهی یک طرف، سخنی نمی‌گوید و با اشاره و نقل قول و مستند به سخن طرف مقابل، وارد گفتگو می‌شود. این استناد به سخن طرف مقابل، جدال احسن است. «جدل» شیوه‌ی مقبول نیست؛ اما «جدال احسن»، روشی پسندیده است. گاهی باید با استناد و اشاره به قول مخاطب، هنرمندانه، سخنی را مطرح و به میدان آورد. اگر مخاطب با نفی سخن، مجدداً به توضیح منظور خود بپردازد، نباید گفتگو را ادامه داد و لازم است که زودتر خاتمه یابد.

در ارتباطات سازنده، باید نسبت به گفتار و رفتار خود، مراقبه داشته باشیم. نباید چیزی را که موجب نفرت می‌شود، بر زبان برانیم. مؤمنین، افراد هدف‌مندی هستند که در راستای اهدافشان، ارتباط برقرار می‌کنند. قرآن نیز فرموده است:

«فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِكُمْ»[4]

«پس میان دل های شما پیوند و الفت برقرار کرد.»

خدا بین قلوب مؤمنین، محبت برقرار کرده است؛ نباید این محبت به نفرت تبدیل شود؛ به همین جهت هر آنچه موجب نفرت است باید از زندگی خانوادگی و اجتماعی، مرتفع شود.

یکی از چیزهایی که قلوب را از یکدیگر دور می‌کند، جدل است. جدل‌کننده، در مقابل هر سخن مخاطب، جوابی می‌دهد و هیچ سخنی را بدون جواب نمی‌گذارد. در حالی که طرف مقابل توجهی به این جواب‌ها ندارد و قانع نیست! چنین گفتگویی بی‌فایده است و نتیجه‌ای نخواهد داشت.

پیامبر اکرم می‌فرماید:

«خَیرُ الْـکلامِ مَا قَلّ وَ دَلَّ »[5]

«بهترین سخن، آن است كه كوتاه و قابل فهم باشد»

 

روابط خوب؛ انتقال نظرات مثبت

 

به میزانی که روابط انسانها با یکدیگر مناسب باشد، می‌توانند نظرات مثبت را به همدیگر القاءکنند. وقتی روابط، ناسالم است، هرچه نظر مثبت هم داده شود، کسی پذیرش ندارد. در ارتباط سالم گاهی یک جمله می‌تواند مخاطب را به فکر وادار سازد و از جدال جلوگیری کند. در مباحث سیاسی، روش و کار اصلی دشمن، ایجاد تفرقه است و می‌خواهد افراد را از هم، دور کند. «جدل»، سیاست دشمن تفرقه بین مؤمنین است؛ به همین دلیل، عمل صالح مؤمنین در قبال این شیوۀ دشمن، پرهیز از تفرقه است.

 

  حفظ آبرو با ترک جدل

 

کسی که آبرویش برایش مهم است، آن را بیهوده خرج نمی‌کند. آبرو را برای نظرات صائب و سالمی که می‌خواهد مطرح سازد، صرف می‌کند. البته، منظور این نیست که انسان بی‌تفاوت باشد و نظر ندهد، بلکه نظرات درست خود را بدون جدل مطرح می‌کند. در جدل، موفق و برندۀ اصلی، شیطان است. شیطان، نفور، گریز، تفرقه و جدایی را حاکم می‌سازد. بنابراین در زمان‌های مختلف، حتی برای دفاع از ولایت، هیچ بهانه‌ای برای توجیه جدل نداریم.

 

رابطۀ منیت و جدال

 

در تمامی ابعاد زندگی، اعم از سیاسی، شخصی، اجتماعی و روابط دوستانه، اساس بر ممنوعیت جدل است؛ زیرا ما هدف داریم و آن هم مطرح شدن حقیقت» است، نه «منیت». حال آنکه در جدل، «من» مطرح می‌شود. در تمام مباحث عرفانی، می‌آموزیم که به گونه‌ای باید سیر کنیم که «من» دیده نشوم. در جدل، منیّت به میدان می‌آید و «من» پُر رنگ جلوه می‌کند.

روش صحیح آن است که سخن خود را بگوییم و سپس دعا کنیم که خداوند حقیقت را برای هر دو طرف واضح کند. این رفتار موجب می‌شود مخاطب، دریابد که گوینده، تعصب خاصی ندارد و با مطرح کردن نظرخود از روی دلسوزی می‌خواهد حق را مطرح کند.

 

پرهیز از سوء ظن

 

«لَا تَظُنَّنَّ بِکلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَحَدٍ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِی الْخَیرِ مُحْتَمَلًا»[6]

«هرگاه سخنى از شخصى سر زد و تو مى‌توانى براى آن توجیه خوبى بیابى، به آن گمان بد مبر.»

با توجه به آنکه هدف در ارتباط سازنده، ساخته شدن هر فرد است، اگر افراد بخواهند در ارتباطات، ساخته شوند، به جای آن که دائم از یکدیگر دلخور شوند، باید همواره محملی برای توجیه منظور دیگران پیدا کنند و از برداشت بد نسبت به سخن دیگری، اجتناب کنند.

قرار ما در ارتباطاتمان آن است که هرچه می‌شنویم و برای ما ظن بد ایجاد می‌کند به دنبال پادزهر آن باشیم. هنگامی که دیگران حرف گوینده را توجیه می‌کنند، برای شنونده قابل قبول نیست؛ اما هنگامی که خود فرد درصدد توجیه رفتار و گفتار آزاردهندۀ طرف مقابل برآید، برای او قابل درک می‌شود و به‌راحتی با آن کنار می‌آید. از نگاه ما یک کلمه، ذو وجوه است، یعنی چهره‌ها و معانی مختلف دارد؛ بنابراین نباید فوراً معنای ناشایست از گفتار دیگران به ذهن متبادر شود بلکه در ورای سخن هر فردی معنایی دیگر نهفته است که باید به آن توجه شود پس نباید تنها به معنای اولیه توجه کرد و دلخور شد.

در عبارت «لَا تَظُنَّنَّ بِکلِمَةٍ» نون تاکید ثقیله است؛ یعنی حتی در حد یک جمله هم نمی‌توانم سوءظن داشته باشم. برخی این رفتار را گول زدن خود می‌دانند! در حالی‌که چنین نیست. باید در گفتار و رفتار دیگران احتمالات مختلف بدهیم و آن را حمل بر صحت کنیم. باید توجه داشت که عبارت «لَا تَظُنَّنَّ» در ارتباطات درست؛ یعنی اساس بر موجه کردن کلام دیگران است.

 

حسن ظن و آرامش روان

 

گاهی کدورت‌هایی بین افراد ایجاد می‌شود؛ اما با یکدیگر مطرح نمی‌کنند و در قلب خود نگاه می‌دارند؛ فقط به این دلیل که نتوانسته‌اند با شیوۀ صحیح آن را مدیریت کنند! امیرالمؤمنین به ما آموزش می‌دهد، به مغز خود فرمان دهیم و قرار را بر این بگذاریم که برای هر گفتار و رفتار فرد مقابل، توجیهی پیدا کنیم. وقتی این روش را اتخاذ می‌کنیم، دیگر کدورتی نخواهیم داشت. وقتی وجه خیر را پیدا کنیم، دیگر روان ما درگیر نیست. از نظر علمی نیز ثابت شده است که هر چقدر روان انسان درگیر نباشد، جسم سالم می‌ماند. اگر بتوانیم ظنّ خود را مدیریت کنیم بسیاری از بیماری‌های جسمی ما درمان می‌شود. روان بسیاری از مردم، درگیر دلخوری از فرزند، عروس، داماد و سایرین است.

 

ضرورت تفکر صحیح

 

یک نکته مهم را باید در نظر داشت و آن «درست فکر کردن» است. وقتی درست فکر کنیم، نه آسیب می‌زنیم و نه آسیب می‌بینیم؛ به همین دلیل سالم می‌مانیم. کسی که درست فکر کردن را نیاموخته است، به ایجاد بیماری جسمی و روحی خود کمک کرده است. چنین فردی در تعامل با دیگران با فکر نابجا، سیکل معیوب در رابطۀ خود با دیگران ایجاد می‌کند. ابتدا از جمله‌ای که می‌شنود، آزرده می‌شود، سپس رابطۀ خود را متوقف می‌کند! به این ترتیب روز به روز حال و تفکرش نامناسب‌تر و مسموم‌تر می‌شود؛ اما اگر از ابتدا، فکر خود را ساماندهی کند و وقتی گفتاری از دیگران می‌شنود، احنمالات مختلف بدهد، به بدحالی، نارضایتی و افکار ناخوشایند دچار نمی‌شود.

اگر زندگی مبتنی بر دین باشد، بسیاری از امور، سر جای خود قرار می‌گیرند. تمام نابسامانی‌ها و آشفتگی‌هایی که در زندگی دیده می‌شود ناشی از جابجایی یک امر دینی در بخشی از زندگی است! در تعقیبات مشترکه نماز این دعا را می‌خوانیم:

«یا مَنْ یكْفِی مِنْ كُلِّ شَی‏ءٍ وَ لَا یكْفِی مِنْهُ شَی‏ءٌ اكْفِنِی مَا أَهَمَّنِی مِنْ أَمْرِ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ»[7]

«ای خدائی که از هر چیزی کفایت می‌کنی، و ای خدائی که غیر تو کار تو را نمی‌کند و از تو کفایت نمی‌کند، امر دنیا و آخرت ما را کفایت بکن!»

به خدای سبحان عرض می‌کنیم:«تو به جای همه برای من کافی هستی.» کسی که دائما دعا می‌خواند چنانچه فقط به همین یک جمله فکر و در آن تأمل کند، از دیگران توقع نخواهد داشت.

 

تحریک دیگران به بدبینی

 

گاهی خود فرد اندیشۀ صحیح دارد؛ اما اطرافیان با جملاتی مانند: «چقدر خوش خیال هستی!» به تحریک او می‌پردازند و او را از تقکر صحیح و مبتنی بر حسن ظن باز می‌دارند! و بدین ترتیب به نوعی یک انسان خوش‌بین را به فردی بدبین تبدیل می‌کنند. بایستی مراقب باشیم تحت تأثیر افکار نامناسب دیگران قرار نگیریم.

اسلام به ما توصیه کرده است گفتارهایی بر زبان برانیم که حس خوب در دیگران ایجاد کند. ایجاد حس خوب در روابط، با تفکر صحیح میسر است. وقتی کسی با فکر منفی گفتار دیگری را می‌شنود، حس خوبی برای او ایجاد نمی‌شود. کسی که عینک بدبینی به چشم زده باشد، هرگز نمی‌تواند زیبایی‎‌ها را نظاره کند.

 

اهمیت حُسن ظن

 

زمانی سخن اطرافیان حس خوب در انسان ایجاد می‌کند که با خود چنین فکر کند:«خدای سبحان جنود خود را بسیج کرده است تا همه به من خیر برسانند.» ممکن است سوال شود برخی رفتارها به حقیقت، رفتاری ناشایست است و نمی‌توان آن را حمل بر صحت کرد؟! در پاسخ می‌گوییم:« شاید خدا می‌خواهد غرور ما را با رفتار نامناسب طرف مقابل بشکند!»  با نگاه زیبا، می‌توان رفتار و گفتار افراد را حمل بر صحت کرد و به نتیجۀ مثبت دست یافت.

 

مدیریت برخورد ناخوشایند

 

بایستی بتوانیم در برابر رفتار و گفتار نامناسب دیگران مدیریت شایسته‌ای از خود بروز دهیم. برای مثال اگر کسی سخن نامناسبی دربارۀ ما بر زبان آورد، از او تشکر کنیم با این مضمون که: «مدت‌ها بود از خدا خواسته بودم رذائل من را مرتفع کند، با این سخن شما متوجه رذیلۀ خود شدم و ان‌شاء‌الله به اصلاح آن اقدام می‌کنم!» مطمئناً او هم دربارۀ دیگران سخن ناشایست بر زبان نخواهد راند. علاوه بر اینکه از اخلاق خوش او نزد دیگران، تعریف و تمجید خواهد داشت. بدین ترتیب حتی اگر قصد تخریب شخصیت طرف مقابل را هم داشته است با این رفتار از سخن خود پشیمان خواهد شد. چنین رفتاری موجب ساخته شدن هر دو طرف رابطه است، هم شنونده تواضع کرده است و هم گوینده، به اصلاح گفتار خود می‌پردازد.

 

سوء ظن، مطلقا ممنوع

 

در فرمایش امیرالمؤمنین واژۀ «أَحَدٍ» درخور تأمل است. نکره در سیاق نفی، افادۀ عموم می‌کند؛ همه باید این شیوۀ برخورد را برای همه کس بکار برند. برای مثال فردی در مواجهه با اقوام خویش این روش را اجرا می‌کند؛ اما در مواجهه با اقوام همسر بنا را بر بدبینی می‌گذارد و از آنان دلخور می‌شود! امیرالمؤمنین می‌فرماید: «هر کس» به این معنا که حتی اگر ناشناسی در خیابان کلامی ناخوشایند به ما گفت، باید سخن او را به متنبه شدن خود تعبیر کنیم.

 

آثار متقابل حُسن ظن

 

جا دارد که متدین‌ها، اندکی بیشتر هوشیار باشند و انرژی خود را افزایش دهند، برخوردهای خود را بهتر کنند و بر توانمندی‌های خود بیافزایند. در مواجهه با رفتار ناشایست، بنا را بر روشن شدن موتور محرک خود جهت فعال‌تر شدن از جانب خدا بدانیم. اندکی احتمال خیر بدهیم. مطمئناً چنین سعۀ صدری از جانب متدینین اثرات مثبت و سازنده‌ای در جامعه به جا خواهد گذاشت. و نه تنها خود از رشد و تعالی برخوردار خواهند شد! بلکه موجب رشد دیگران هم می‌شوند.

از خدای سبحان می‌خواهیم به ما توفیق دهد تا در روابط خود، چنان زیبا برخورد کنیم که نه‌تنها خود اصلاح شویم، بلکه در اثر رفتار خردمندانۀ ما اطرافیان هم اصلاح شوند. هرگز گمان بد به دیگری نداشته باشیم. چنین برخوردی موجب تقویت رابطه می‌شود.

 

 

تاریخ جلسه: 1401/9/5- جلسه نهم

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] . نهج البلاغه، حکمت 404

[2] . نهج البلاغه، حکمت 357.

[3] . نهج البلاغه، حکمت 453.

[4] . سوره  آل عمران، آیه 103.

[5] . نورالابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار، ج1، ص 169.

[6] . نهج البلاغه، حکمت 352.

[7] . بحار‌الانوار(ط-بیروت)ج97، ص418.

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *