حضرت امام سجاد علیهالسلام در دعای ۱۴ صحیفه سجادیه طریقه تعامل صحیح با مردم را آموزش میدهند.
عمل و عکسالعمل
تعامل امری دوطرفه بوده به این معنی که هر عمل انسان در ارتباط مردم، عکس العملی را از سوی آنان خواهد داشت. چنانچه تعامل با مردم صحیح، بهجا و مطابق با انصاف باشد، در مقابلِ این رفتار ، پاسخ مردم نیز به همان صورت خواهد بود. در تعامل بین افراد، فرد مطرح نیست بلکه معامله با مردم، معامله با خدا بوده و ظلم به مردم، ظلم به خداست. بنابراین انسان باید از خداوند درخواست داشته باشد که در تمام پرداختها، اجراءها، اظهار عواطف، و خدمات به خلق وفاء کند تا از ظلم دیگران ایمن باشد.
«وَلاتُسَوِّغْ لَهُ ظُلْمى»
«خدایا! ستمكار را به ستم در باره من رخصت مده»
ظلم نکردن به دیگران
توجه به این نکته مهم است که مظلوم واقع شدن هر فرد، نتیجه ظلم او به دیگری است. یعنی در مقابل ظلم به مردم، انسان در معرض ظلم ظالم قرار میگیرد. البته فرد ظالم حتماً قابلیت این را داشته که در زمره ظالمین قرار گرفته است، اما ظلم او به کسی میرسد که، ظالم به مردم بوده است.
ظلم در دو معنی کم کاری و جابهجاکاری بهکار میرود. بنابراین هر ظلمی انسان را از تعامل صحیح و عادلانه نسبت به مردم جدا میکند، چراکه در تعامل صحیح، اصل بر وفاء به مردم است.
حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میفرمایند:
«الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا»[1]
«عدل هر چیزی را در جای خود قرار میدهد»
در نتیجه یکی از مصادیق ظلم جابهجاکاری و امور را بر جای خود نگذاشتن است.
انسان باید بهگونهای زندگی کند که به خلق آسیب نرساند. به عبارت دیگر کم کاری و جابهجا کاری نسبت به آنان نداشته باشد، چراکه در نتیجه آن، عنوان ظالم بر فرد بار میشود.
سؤال: آیا همه مظلومان حتی اولیاء الهی که مورد ظلم واقع شدهاند، ظلمی را در حق دیگران روا داشتهاند؟ در جواب از کتاب منطق اینگونه پاسخ میدهیم که، اصل قضایا صادق، اما عکس آن صادق نیست. یعنی این عقیده که هر مظلومی ظالم بوده معنا ندارد اما هر ظالمی حتماً مورد ظلم واقع خواهد شد.
انسان درباره خود باید این دیدگاه و عقیده را داشته باشد که اگر مورد ظلم واقع شده، نسبت به دیگران قصور داشته است بنابراین، قضیه شخصیه صادق است.
لاتُسَوِّغْ از ماده «سوغ» به این معناست که: «غذا یا نوشیدنی به راحتی از گلو پائین رود» و گاه از آن به «گوارا بودن» تعبیر میشود. و به معنای «آسان ساختن و روا داشتن» نیز بهکار رفته است.
خدایا روا مدار و اجازه مده که مورد ظلم دشمن و ظالم قرار گیرم، همچنین روا مدار که ظلم کردن او بر من آسان گردد. در اصل امام در این دعا درخواست میکنند که ظالم برای جدا شدن از ظلم، بلافاصله مورد تأدیب خداوند قرار گیرد تا پس از آن ظلم به دیگران نداشته باشد.
پس در تعامل با افراد، انسان باید از خداوند درخواست داشته باشد که در تمام پرداختها، اجراءها و اظهار عواطف و خدمترسانی به خلق، وفاء کند تا از ظلم دیگران ایمن باشد.
ظالم با عالم هستی هماهنگ نیست
حضرت امام حسین علیهالسلام با اینکه رحمةالله الواسعه هستند در روز عاشورا طی چند مرحله لشکریان یزید را نفرین کردند. چراکه اگر ظالمین به حال خود واگذار شوند حیوانیت آنها روز به روز شدیدتر شده و به تمام عالم آسیب وارد میکنند. شخص ظالم بر خلاف تسبیح موجودات و چرخش عالم در حرکت است. این حرکت به عالم و موجودات آن، صدمات جدی وارد میکند. این ناهماهنگی انسان را از دعای امام محروم و به نفرین ایشان مبتلاء میکند.
ظلم مانع بندگی
خدایا اگر ظلم برای ظالم آسان شده، اصرار بر آن داشته باشد، رفته رفته به ظلام تبدیل میشود. پس ظالم را تأدیب کن تا از ظلم جدا شده، نتواند به بندگی خلق خدشه وارد کند.
«وَ اَحْسِنْ عَلَيْهِ عَوْنى»
«خدایا مرا در برابرش نيكو يارى كن تا قدرت پیدا کرده و بتوانم او را از عنوان ظالم جدا کنم»
«اَحسِن» خدایا تو نیکو گردان .این درخواست نشاندهنده فاعلیت خداوند در سراسر گیتی است. بنابراین از او استمداد میشود تا ظالم از ظلمش جدا گردد.
نحوه برخورد با ظلم ظالمین
در تعامل صحیح با مردم، انسان نباید بستر ظلم آنان را بگستراند. بلکه میبایست ظالم را به ظلم خود واقف کرده به او بفهماند که، اهل ظلم محبوب خداوند نیستند، چراکه عدالت باید در جهان حکمفرما باشد، اما ظلم ظالم با عدالت خداوند مقابله میکند.
در بطن هر بیتوفیقی، ظلمی است
بیتوفیقی افراد از جمله تبعات ظلم میباشد. چراکه نظام عالم، نظام شعور و ادراک است. اعمال و گفتار فرد دارای اثر است. در چنین نظامی هر سببی، مسبب دارد و عدم توفیق مسبب از ظلمی که فرد مرتکب شده است.
پس در بطن هر بیتوفیقی، ظلمی نهفته است، اما اکثریت مردم از این مقوله غافل هستند. انسان عاقل در هر امری، منجمله بیتوفیقی، به دنبال علت و دلیل آن میگردد. او در ناملایمات، به دنبال کاستیهای اعمال و اقوال خویش است، تا آن را ریشهیابی کرده، در صدد جبران برآید.
در عالم هیچ امری شانسی یا اتفاقی نیست. در عالم سراسر شعور، حتی ندای درونی انسان هم شنیده شده و دارای عکس العمل است. کسی که از بیتوفیقی خود شکایت دارد، از اینکه ندای درونی او اعتراف و اعتراض به ظلم خود دارد، غافل است.
خدمترسانی در جایگاه نامناسب
گاه انسان سعی و تلاش در خدمترسانی دارد، اما نه در جایگاه خود. به عنوان مثال، در خدمت به خانواده کم کاری داشته، اما در بیرون از منزل انواع خدمات را به دیگران دارد. در اثر این جابهجا کاری به محیط خانواده آسیب جدی وارد شده، در نتیجه بسیاری از توفیقات از انسان سلب میگردد.
«وَاعْصِمْنى مِنْ مِثْلِ اَفْعالِه»
«خدایا مرا از اینکه مانند اعمال ظالم را انجام دهم و به دیگران ظلم و ستم روا دارم مصون و محفوظ دار»
پناهندگی به خداوند
انسان باید به طور مستمر به خداوند پناهنده شود تا هرگز، گرفتار اعمالی مانند اعمال ظالم نشود.
در اصل امام از خداوند درخواست دارد که خداوندا مرا در پرده عصمت خود قرار بده که اگر مورد ظلم واقع شدم مقابله به مثل نداشته باشم.
گاه انسان به کاستیهای دیگران توجه عمیق داشته، افعال و اقوال آنان را زیر ذره بین قرار میدهد و اقدام به سرزنش آنان میکند. اما از قصورات و کم کاریهای خویش غافل است.
در دعا انسان از افعال ظالم به خدا پناهنده شده و از او برای دوری از ظلم یاری میطلبد.
اما در سرزنش کردن دیگران، فرد برای خود وجود و تواناییِ دوری از چنین افعالی قائل است. چنین فردی، بدون اینکه اهل دعا و استمداد از حق باشد، سرزنش و منع دیگران را دارد. او غافل از این است که در نتیجه منع و سرزنش دیگران، همان فعل منکَر از خود او صادر میشود.
در این قسمت امام از خداوند درخواست میکند که مصداق کسی نباشد که دیگران را سرزنش میکند درحالیکه خود، گرفتار همان منکر است.
تنها عاملی که انسان را از ارتکاب فعل ظالم مصون نگه میدارد، پناهندگی به خداوند و پیشانی بندگی نهادن به درگاه خداوند است.
غفلت ظالم
«وَلاتَجْعَلْنى فى مِثْلِ حالِهِ»
«بار پروردگارا مرا در حالی مانند حال ظالم قرار مده که طالب ستم بر دیگران باشم»
ظالم از قدرت خداوند غافل بوده، امداد و یاری حق را نسبت به خلق باور ندارد. او در این نگرش نادرست، خلق را از خالق جدا پنداشته، با ظلم و ستم، تاخت و تاز بر آنان دارد و از این حقیقت غافل است که خداوند ناصر و یاور خلق است.
واگیر بودن بیماری ظلم
انسان گاهی با دیدن ظلم و ستم، آن را قبیح و نادرست شمرده اما از احتمال و امکان سرایت آن به خود غافل است. «لاتجعلنی…» بنابراین برای در امان ماندن از آن، باید از درگاه حق درخواست داشته باشد.
نه ظالم، نه مظلوم
«اَللَّهُمَّ فَكَما كَرَّهْتَ اِلَىَّ اَنْ اُظْلَمَ فَقِنى مِنْ اَنْ اَظْلِمَ»
«خداوندا همانگونه که ظلم را برای من ناپسند ساختی مرا نیز از ظلم به دیگران حفظ کن»
به تعبیر دیگر نه مظلوم باشم و نه ظالم که هر دو در نظر خداوند ناپسند است.
عدم حفظ سرمایه و موجودی، امکان ظلم را برای ظالم فراهم میکند. در تعامل صحیح با مردم، انسان با حفظ حق و حقوق خویش، افراد را از ظالم بودن جدا میکند.
شاهد خدمت
در تعامل با مردم اصل باید بر مبنای شاهد و شهید بودن حق باشد. چراکه در این مقام انسان با شهود حق، خلق را از خالق جدا نمیبیند. بنابراین خدمت به پدر، مادر، همسر و فرزندان را در طول خدمت به خداوند میداند.
حقوق فرزندان
انسان با رعایت حقوق فرزندان ابتداء خود را از ظالم بودن رهانیده ، چراکه کمکاری نداشته،و در عینحال، آنان را از کمکاری نسبت به والدین برحذر میدارد. پدر و مادر با کلام لَیِّن و بدون جدال و ستیز، حقوق والدین را به فرزندان متذکر شده، کمکاری آنان را در این باب گوشزد مینمایند.
حقوق والدین
جایگاه والدین جایگاهی متعالی بوده و انسان باید نهایت احسان را نسبت به ایشان داشته باشد. اما در برابر کمکاریهای آنان، فرزند نباید نقش معلم را داشته وآنان را به تقصیرشان واقف کند، زیرا کمترین کدورت آنان، ناملایماتی را در زندگی فرزند بهوجود میآورد. در چنین موقعیتی فرزند با استغفار، از خداوند بخواهد که تنها، نظارهگر پرکاری والدین و اعمال صحیح ایشان باشد.
در ایفاء حق والدین میزان مطرح نبوده و فرزند باید حقوق آنان را در حد توان، اداء کند . همچنین در محیط خانواده آموزش و پرورش صحیح حاکم باشد تا در این فضاء مناسب، بدون جدال و ستیز پرورش صحیح صورت گرفته و انسان از خداوند استمداد بجوید تا نسبت به حقوق والدین قصور نداشته باشد.
تلازم شکایت به خلق؛ متزلزل بودن شخصیت انسان
«اَللَّهُمَّ لا اَشْكُو اِلى اَحَدٍ سِواكَ، وَلا اَسْتَعينُ بِحاكِمٍ غَيْرِكَ، حاشاكَ»
«خداوندا من به احدی غیر از تو شکایت نمیکنم و از هیچ حاکمی غیر تو یاری نمیجویم، حاشا که با وجود تو به غیر تو توجه کنم»
واژه حاشا به معنای استثناء است. یعنی تو بالاتر از آن هستی که چنین قضیهای به تو نسبت داده شود.
شکایت ظالم را نزد مخلوق بردن و یاری طلبیدن از ایشان، عیب بزرگی است. انسان با این شکایت، شخصیت خود را متزلزل و بیارزش میکند. اما با پناهندگی به درگاه خداوند و یاری طلبیدن از او سرافرازی خود را تثبیت و سند بندگی خود را امضاء میکند .
حضرت یعقوب ع هنگامی که فرزندانش به بیقراری او اعتراض کردند، پاسخ داد:
« قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّهِ» [2]
«من تنها اندوه و غم خویش را برای خدا بیان میکنم»
حقیقت شکایت به خداوند
خداوند متصرف علیالاطلاق بر وجود هستی است و با قدرت لایزال خود، غم و غصه مخلوقات را برطرف میکند. بنابراین شکایت بردن به خداوند، درحقیقت زدودن غم و غصه انسان است.
شکایت تنها به خدا
در تعامل صحیح، انسان باید باب درد دل و شکایت به خلق را ببندد، زیرا بار منفی این شکایت تا مدت زیادی در ذهن شنونده باقی میماند، در حالی از این ماجرا ملول است که، رابطه شکایت کننده و شکایت شده مدتها پیش اصلاح شده است.
انسان در زندگی اجتماعی و همزیستی با خلق، کدورات و آسیبهایی را متحمل میگردد و اگر هیچ شکایتی نداشته باشد، روان او آسیب میبیند. اینک راه چاره چیست؟
امام سجاد علیهالسلام میفرمایند: انسان باید شکایت از ظالم را داشته باشد، لکن شکایت خود را به جای خلق ، نزد خدا ببرد تا به آرامش برسد، امری که با شکایت بردن به خلق، میسر نمیشود.
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند:
«مَنْ شَكَا الْحَاجَةَ إِلَى مُؤْمِنٍ فَقَدْ شَكَاهَا إِلَى اللَّه» [3]
انسان در بین خلق به کسی شکایت ببرد که جانشین خداوند است. شکایت در محضر اولیاءالله که مؤمن علیالاطلاق هستند شکایت به خداوند محسوب میشود.
تلازم شکایت و آسیبرسانی
«وَاقْرِنْ شِكايَتى بِالتَّغْييرِ»
«خداوندا شکوهام را از ظلمی که در حق من شده به زودی تغییر ده و مرا از آن رهایی بخش»
«وَاقرِن» از ماده «قَرَنَ» به معنای نزدیک کردن است.
«تغییر» به معنای تبدیل شدن ناراحتیها به آرامش و ظلمها به عدالت است.
امام عرضه میدارد، خدایا شکایت و تظلم مرا مقرون به تغییر و تبدیل گردان، تا شر ظالم قطع شده و دیگر ظلمی نباشد که از آن شکایت داشته باشم.
از آن جهت که شکایت و اعتراض، بر شخصیت انسان تأثیر داشته و روح او را مکدر میکند، در این قسمت از دعا امام از خداوند تقاضا دارد مسائلی را که از آن شکایت شده، تغییر دهد.
انسان در امور زندگی و تعامل با خلق گاهی شکایت و اعتراضات نابهجا دارد که به زندگی او آسیب وارد میکنند. به عنوان مثال شخصی که خدمترسانی به خلق دارد، از کثرت مشغولیت نزد خداوند شکایت برده وتقاضای کم شدن آن را دارد. چنین فردی با قرار گرفتن در بستر بیماری، متوجه شکایت و درخواست نابهجای خویش میشود.
انسانیت و شکایت از خود
مبنای تعاملات صحیح با مردم بر این محور قائم است که فرد در اصل از کم کاری خود شاکی باشد نه از خلق. زیرا در شکایت از خویش، از عیوب خود بیزاری جسته و به اقتضاء انسانیت، بانفور از کم کاریها و رذائل اخلاقی، در صدد اصلاح آنها برمیآید.
مانع تعامل صحیح
پناهندگی به خداوند از رذائل اخلاقی، مانند بیصبری و نداشتن شرح صدر و…، در حقیقت شکایت از آنها است. فرد از خود شکایت دارد که چرا با مردم تعامل درست و صحیح نداشته است.
رشد و تکامل از طریق امور نامطلوب
گاه اموری برای انسان ناپسند جلوه کرده و فرد، اهل شکایت و اعتراض میشود. در حالیکه رشد و تکامل او در این امر نهفته است. حال در مقام دعا از خداوند تقاضای تغییر اعتراضات و شکایتها را دارد.
بر حسب اعتقادات و اخلاقیات، مهم است که فرد اهل اعتراض و شکایت نابهجا نباشد، چراکه این نوع اخلاق به سلامت زندگی او صدمه وارد میکند.
جلسه سوم
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] نهج البلاغه ،حکمت 430
[2] سوره مبارکه یوسف، آیات 85 و 86
[3] هدایه الامه الی احکام الائمه علیهم السلام، ج 4، ص 132