قرآن در آیه 195 سوره مبارکه آل عمران میفرماید:
«فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لاَ أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَالَّذِینَ هَاجَرُواْ وَأُخْرِجُواْ مِن دِیارِهِمْ وَأُوذُواْ فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُواْ وَقُتِلُواْ لأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیئَاتِهِمْ وَلأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ ثَوَابًا مِّن عِندِ اللّهِ وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ»
«پس پروردگارشان دعاى آنان را اجابت كرد [و فرمود كه] من عمل هیچ صاحب عملى از شما را از مرد یا زن كه همه از یكدیگرید تباه نمىكنم پس كسانى كه هجرت كرده و از خانههاى خود رانده شده و در راه من آزار دیده و جنگیده و كشته شدهاند بدیهایشان را از آنان مىزدایم و آنان را در باغهایى كه از زیر [درختان] آن نهرها روان است درمىآورم [این] پاداشى است از جانب خدا و پاداش نیكو نزد خداست»
«فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ»
پاسخ خدای سبحان به اولیالباب
از عبارت «فَاسْتَجَابَ» معلوم میشود خدای سبحان به سرعت پاسخ اولیالباب را میدهد وآنان نیز به سرعت مجیب بودن خدا را مشاهده میکنند، واین نشان میدهد هرکس درخواست صحیحی داشته باشد پاسخ لازم را دریافت مینماید .
خدای سبحان خود را رب اولیالالباب معرفی میکند به کار رفتن نام رب بیان میدارد اینان پرورش یافته مکتب وحیاند و خدا تربیت آنان را برعهده دارد آنکس که درست پرورش یافته باشد درخواستهای نامناسب ندارد و درخواستهایش به سرعت پاسخ داده میشود.
گاه پاسخهای شریعت در شرایط معمول و برای نوع انسانها خوشایند نیست چون ظاهراً پاسخ را به ضرر خویش میبینند، اما در حقیقت آنان ظرفیت دریافت پاسخ را نداشته، اما اولیالالباب به دلیل پرورش یافتن در محضر خدای سبحان ظرفیت دریافت پاسخ را داشته وهمه این پاسخ ها به نفع آنان است.
در «فاستجاب لهم» لام لامِ منفعت است، این پاسخ به نفع اولی الباب است چون مربی خداست و آنان مربوباند.
درخواست باید متناسب ظرفیت وجودی فرد باشد
گاه درخواستها بدون توجه به ظرفیتها صورت میگیرد که در این زمان طلب نه تنها سودی به حال درخواست کننده ندارد بلکه کاملاً به ضرر فرد است به عنوان مثال درخواست سامری برای دیدن جای پای جبرئیل به ضرر او تمام شد و در نهایت گوساله پرست شد، زیرا ظرف وجودیش کوچکتر از آن بود که جای پای جبرئیل (یاجای پای سم اسب جبرئیل) را ببیند این مثال مانند آن است که کسی از خدای سبحان درخواست رسیدن به مقام صدیقین را بکند درحالیکه حقیقتاً از آن مقام فاصله زیادی دارد.
اگر درخواستها با ظرفیت وجودی تطابق نداشته باشد نه تنها مایه رشد و کمال فرد نمیشود بلکه وسیلهای برای انحرافش میگردد، ابتدا انسان باید از منیت خویش فاصله بگیرد تا ظرف وجودیش گسترش یابد و این امر تنها برای پرورش یافتگان محضر حق ممکن است که خود را فاعل الخیر نمیدانند و باور دارند فقط خدای سبحان فاعل الخیر است.
حذف منیت در وجود اولیالباب
ثمره تربیت صحیح آنست که انسان از منیت خویش جدا شده و اگر به این مقام برسد دیگر فخر فروشی عجب غرور و……معنایی ندارد زیرا زیر بنای همه رذائل اخلاقی منیت است و چون منیت در وجود اولیالباب از میان رفته خود را فاعل آن نمیداند بلکه در یک جمله میگویند: «هذا من فضل ربی» هرچه هست لطف خدای من است.
هر چه ظرف وجودی افراد گسترش یابد این اتفاق بیشتر رخ میدهد که انسان خود را بینقش در خیرات بببیند وبالعکس.
این توضیح محک خوبی برای باز شناسی خویش است که تا چه اندازه از منیتها رها شدهایم وتا چه میزان گرفتار منیت خویشایم با زبان عامیانه میتوان گفت ما به میزانی که گرفتار بیظرفیت بازی شویم خوب پرورش نیافتهایم زیرا هر آنچه به آن مغرور میشویم و مایه غرور ما میگردد چیز مهمی نسیت افراد بسیاری بهتر و یا بیشتر از آن را دارند.
«ربهم»
مفسرین میگویند: راز و سر همه کمالات اولیالالباب این است که خدای سبحان را با عنوان «ربنا» مخاطب قرار دادهاند و حضرت حق خود را مربی آنان اعلام میکند و میگوید: من رب شما هستم! «ربهم» هرگاه کسی خدا را به ربوبیت قبول کند خدا بر عبودیت او مهر تأیید زده و وی را در شمار عُبّادش قرار میدهد.
«رب» به « هم» اضافه شده است این اضافه شدن برای مضافالیه اضافه تشریفیه است، مضافالیه از مضاف کسب شرافت میکند.
از این قسمت آیه معلوم میگردد اگر قصد دریافت پاسخ حضرت حق را داریم خدای سبحان را با عبارت «یا رب یا رب» صدا بزنیم و هرگز از این صدا زدن ناامید نشویم، همچنانکه اولیالباب ناامید نشدند تا پاسخ پروردگار خویش را دریافت کردند آنان در عین اخلاص خدای خود را ندا زدند و جواب شنیدند.
استجابت دعا
اگر فردی برخی از درخواستهای خویش را از خدا و برخی را از خلق طلب کند دعای مستجاب ندارد.
خدا خود دعاکردن را به اولیالالباب تلقین کرده است، پس اجابت را هم بر خویش واجب دانست اگر توفیق دعای صحیح نصیب کسی شود اجابت قطعی است.
این استجابت چند نکته مهم دربردارد:
- در اجابت برای اولیالباب پرورشی نهفته که مانع رشد آنان نمیشود.
- استجابت دعا در پی انجام اعمال است نه تنها در پی درخواست، جمله «أَنِّی لاَ أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ» نشان میدهد دعا صرفاً درخواست نیست بلکه درخواستی است که در آن بندگی موج میزند و به واسطه آن درخواست در همه زندگی فرد تحول خاص مشاهده میشود. به عبارتی دیگر صرف گفتار درخواست محسوب نمیشود گفتارهایی که همراه با اعلام نیاز حقیقی و اجراء عملکرد صحیح است دعا محسوب میشود.
در یک مثال عامیانه چنین توضیح میدهیم:
بعضی از دختران ازدواج کردن را دوست دارند و این دوست داشتن در ظاهر روابط آنان هویداست به همین دلیل در ذهن خویش برای این درخواست قلبی خود برنامهریزی میکنند وامورات خود را برهمین اساس سامان میبخشند رفتار اجتماعیشان حساب شده و تعاملاتشان با مردم پسندیده است، به گونهای که دیگران متوجه میشوند این دختر مایل به ازدواج است، آمادگی ازدواج کردن را دارد، اینجا صرفاً درخواست قلبی نیست بلکه درخواست در رفتار و عمل او هویداست. چنین دختری نتیجه درخواست قلبی همراه با عمل خویش را میبیند.
یا در مثال عامیانه دیگری گفته میشود خانمی که قصد خانه تکانی دارد صرفاً خواست او برای این امر کافی نیست بلکه باید اقدام عملی کند و برای آن برنامهریزی داشته باشد مثلاً زمانهایی که برای وی مقدور است هر شب یکی دوساعت کم کم کار کند که هم خسته نشود و هم به خواسته خود جامه عمل پوشانده باشد خواستی که همراه عمل شده است.
این آیه از آیات مهمی است که علت استجابت را بیان میکند:
- اولاً از نگاه آیه خواست از جنس عمل نیست، بلکه قلب طلب میکند و اعضا و جوارح عمل میکنند.
- ثانیاً ذهن برنامه مناسب را اعمال کرده و تدابیر لازم را به کار گرفته است.
- ثالثاً در عمل برنامهریزی اعمال شده، پس دعا صرفاً دعا نیست.
در مثال دیگری میگوییم روایات چند به بیدار بودن بین الطلوعین (زمان توزیع رزق) اشاره دارد اگر کسی خود را محتاج رزق مادی و معنوی میداند بر این بیدار بودن همت میگمارد، اما نوع مردم فقط درخواستشان در حد خواسته قلبی است و عملی در پی ندارد و معمولاً بعد ازنماز صبح میخوابند در حالیکه اگر کسی خود را حقیقتًا محتاج بداند چون بیماری که برای درمان به پزشک مراجعه میکند و حرکت تدبیر دارد او نیز برای رسیدن به نیاز مادی و معنوی خویش بیدار میماند و طلب روزی میکند.
دعا کننده به وسیله دعا در حریم قرب قرار میگیرد
مفسرین میگویند: خدای سبحان در این آیه مکرر با صیغه متکلم وحده خود را مطرح میکند تا بیان دارد دعا کننده به وسیله دعا در حریم قرب قرار میگیرد و به خدا ی سبحان نزدیک می شود چون معمولاً کاربرد این صیغه به جهت نمایش قرب بنده به حضرت حق است، ودعا موجب قرب بنده به خدا میشود.
در آیه برای دعا کننده ذکوریت یا انوثیت مطرح نشده زیرا دعا مربوط به جسم نیست، بلکه مربوط به روح است که مذکر یا مؤنث نیست.
در صدر آیه ضمایر به صورت غایب مطرح شده بود اما در ادامه ضمیرمخاطب « کم» آمده و میگوید «أَنِّی لاَ أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنكُم» بدین معنا که دعا کننده با دریافت استجابت خود را در محضر حق میبیند و دعا موجب حضور در حریم حق میشود.
هر طالبی اگر درخواست خود را حقیقتاً طلب نماید به مطلوب خویش نائل میآید در این وعده خدای سبحان همه اهل دعا یک پارچه و بدون اولویت شرکت میکنند.
همان طور که در پذیرش عمل بین مذکر و مؤنث فرقی نیست، در استجابت دعا نیز میان مذکر و مؤنث تفاوتی وجود ندارد، یعنی این چنین نیست که بعضی محروم و بعضی مرزوق باشند.
«أَنِّی لاَ أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ»
اگر عملی ضایع نشود پاداش آن قطعی است
آیه نشان میدهد هنگامی که عملی ضایع نشود بازگشت پاداش آن قطعی و حتمی است و اگر دعایی مستجاب نشده و یا بازگردان عملی آن در زندگی فرد ملاحظه نمیشود بدلیل آنست که دعا سیر خود را طی نکرده و به دلایل موانعی از میان رفته و نابود شده است، زیرا اگر دعا خالصانه باشد پاداش آن قهری و حتمی است.
گاه پاداش عمل در قالب اجابت دعا صورت میپذیرد، اجابت دعا ملکوت زیبای دعا را بر انسان نمایان میسازد.
مفسری میگوید: هنگامی که حضرت حق پاسخ درخواست کننده را اجابت میکند همان زمان فرد پاداش خودرا دریافت کرده است. طبق این آیه ضایع نشدن عمل در قالب اجابت دعا بروز میکند.
«أَنِّی لاَ أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ»
خدای سبحان میفرماید من هرگز عمل ِعامل را ضایع نمیکنم. عبارت «عَامِلٍ» نکره در سیاق نفی آمده، تا بیان دارد هیچ عملی اگر با نیت خالصانه انجام شده باشد ضایع نمیشود فقط شیوههای بازگشت پاداش متفاوت است.
هر عاملی که حقیقتاً دعا نماید، پاسخ درخواستش در قالبی جلوهگر میشود این اجابتها در اشکال مختلف صورت میپذیرد گاه خوداجابت پاداش است و گاه اجابت رفع کدورت اجابت است و گاه دریافت نور اجابت است.
مثلا زمانی که صلوات میفرستیم دعا میکنیم زیرا صلوات به معنای دعا درود تحیت و رحمت است که ما از حضرت حق درخواست میکنیم خدایا درود خود را بر محمد وآل محمد جاری ساز درحقیقت از خدا میخواهیم خدایا بر درجات این بزرگواران بیفزاد.
این صلوات بندگان بر پیامبر صلیاللهوعلیهوآله است و چون اجابت شود صلوات پیامبر صلیاللهوعلیهوآله بر مومنان به معنای دعا برای خیر وبرکت و رستگاری آنان است. با این دعا نور از سوی انسان کامل به ناقص جریان مییابد که این زمان اجابت دعا صورت میگیرد و از ناقص نیز به کامل باز میگردد.
سخن فوق امر عجیبی نیست در صلوات این قانون هویداست زمانی که ما بر پیامبر صلیاللهعلیهواله صلوات میفرستیم این نور جابجا میشود. پیامبر صلیاللهوعلیهوآله انسان کامل است و ما فرد ناقصایم از این نور که از سوی ایشان به ما افاضه فیض شود جای بحث نیست، با ذکر صلوات از وجود مقدس پیامبر صلیاللهوعلیهوآله پردههایی که به دلیل گناهان ما ایجاد شده کنار میرود و وجود مقدس ایشان بر ماجلوهگرتر میشود، در حقیقت فیضی که از بالا به ما رسید از طریق ما به پیامبر صلیاللهوعلیهوآله منعکس میشود.
وجود مقدس حضرات معصومین علیهمالسلام نیز در امتداد پیامبرند. آنان به خلق افاضه فیض کامل و نوررسانی دارند و ما نور آنها قبول را میکنیم، ذکر افاضه فیض میکند و انثی هم قبول میکند قرآن میگوید: ما عمل هیچ کسی را ضایع نمیکنیم چه ناقص چه کامل، ناقص درخواست داشته باشد اجابت میکنیم کامل هم درخواست کند اجابت میکنیم چون «بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ» بالاخره هر دو از یک جنس هستند.
در زیارت جامعه آمده است:
«اجسادکم فی الاجساد و انفسکم فی النفوس» و یا در روایتی آمده است «و شیعتکم من فاضل طینتنا» شیعیان ما از گل وجودی ما خلق شدهاند بالاخره گل هر دو وجود ناقص و کامل یکی است، هر چند جایگاهی که نصیب انسان کامل شده ابداً نصیب ناقص نمیشود چون ناقص ظرف وجودی آن جایگاه را ندارد.
مفسری در رابطه این قسمت از آیه میگوید: «لاَ أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنكُم» علت آنکه دعای دعا کننده گم نمیشود و از بین نمیرود آن است که چون دعا کننده میخواهد مسیر صحیح دعا را طی کند، واسطه فیضی بر سر راه دعای خود باید قرار میدهد و دست در دامن کمل میاندازد زیرا آنان وسایط فیض هستند، دعای دعا کننده به جهت اتصال به کمل گم نمیشود، چرا به ما گفته شده اگر بخواهید از خدا چیزی طلب کنید قبل و بعد آن دعا و درخواست صلوات بفرستید؟ این صلوات دو دعای مستجاب است خدای سبحان شرم میکند دو دعا را مستجاب کند و دعای میانی را مستجاب نکند، با صلوات ما خود را به واسطه های فیض متصل میکنیم هر چیزی که به واسطه فیض وصل شود گم شدنی و از بین رفتنی نیست به هر دعا کنندهای اجر کامل داده میشود بر حسب دعای او این اجر کامل است.
گروهی از اهل لغت درعبارت «بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ» «من» را در معنای مثل معنا کرده و گفتهاند: بعضی از شما مثل بعضی دیگر هستید تفاوتی در اجابت دعایتان وجود ندارد زیرا دعا از روح نشات میگیرد و روح مذکر و مؤنث ندارد. یعنی مردان شما مثل زنان شما و زنان شما مثل مردان شما در اجابت هستند همان گونه که برای عمل نیک مردان پاداشی در نظر گرفته شده برای عمل نیک زنان نیز، پاداش در نظر گرفته شده است.
یکی از مفسرین در رابطه با عبارت «ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى» میگوید: گویا هنگامی که دعا با همت متعالی صورت میگیرد دعای رجل است، و چون دعا همتش پست میشود یعنی دعا کننده دنیا را طلب میکند «انثی» است.
به عبارت دیگر هر جا سخن از قوت و همتهای متعالی است «علی قدر رجولیتکم» و «علی قدر همتکم» است و هرگاه سخن از نفس و دنیاست «انوثیتکم» علی قدر نفسکم است.
انسان هرآنچه اراده کند به وی داده میشود مهم نوع ارادههای اوست اگر ضعیف الهمه باشد به خواستههای پست خود دست مییابد و اگر بلند همت باشد به آن میرسد.
یکی از مفسرین میفرماید: «ذکر» اعمال قلبی و «انثی» اعمال قالبی است خدای سبحان میفرماید: ما نیتها و طلبهای شما را ما ضایع نمیکنیم، اعمال قلبی شما بسیار مهم است، نیتها و ارادههای شما را ضایع نمیکنیم، اخلاص یقین شما را ضایع نمیکنیم.
«بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ» همه کارهای درست از روح نشات میگیرد. یک حقیقت در همه کارهای درست جریان دارد، آن روح انسانی است که در عبادات ظاهریه، به گونهای مشاهده میشود و در اعمال قلبیه به گونه دیگری، لازم است هرکس در بازنگری خویش به اعمال ظاهری و باطنیش توجه کند نوعاً افراد به اندازهای که به اعمال ظاهری توجه دارند به اعمال قلبی و باطنی توجه ندارند کمتر کسی نیت خالص خود را در حضور مولا کنترل میکند و به اراده های خود توجه میکند درحالیکه بسیاری از افراد به اعمال ظاهری خویش کاملاً توجه دارند، در حالی که اگر نیتها خالص وصحیح نباشد عمل چه کم وچه زیاد در محضر حق پذیرفته نیست.
اعمال قلبیه بر قالبیه مقدم است، اول ذکر بعد انثی آمده است در واقع منشاء صحیح اعمال قالبی یعنی جسمی، باید قلبمان باشد یعنی نیت باید درست باشد تا عمل پذیرفته شود.
همه وجود انسان در یک راستا است این اتحاد غیر از اتحادی است که در عالم خارج است در درون ما بین جسم و روح، بین عقل و قلب ارتباطی است هرچه اینها ارتباطشان هم سوتر باشد حال آنست بهتراست زیرا دراین حالت هیچ یک ازاعضا و جوارح بر دیگری فخرفروشی ندارد، نه قلب بر جسم فخر میفروشد و نه آن را نه تحقیر میکند و نه جسم احساس حقارت میکند نسبت به قلب و روح، چیدمان به گونهای است که همه یک پارچه اندوقتی اعضا وجوارح در مسیر بندگی قرار گیرند. هیچ درگیری نزاع فخرفروشی و عجبی حاکم نیست.
چون عمل را هم جسم و هم روح انجام میدهد، پاداش جسم جدا است، پاداش روح جدا است.
این که آیات قرآن از بهشتی سخن میگویند که یک سلسله خدمات آن مربوط به نفس است، و یک بخش مربوط به عقل و بخشی از پاداش ها مربوط به روح است زیرا برای هریک پاداش خاص خود در نظر گرفته شده، بخشی از پاداش نیاز جمسانی و بعضی نیاز روحانی را برآورده میکند.
«لاَ أُضِیعُ» فعل مضارع است یعنی خدای سبحان همواره دعای بنده را میشنود و دعای او را از جنس عمل میبیند و این دعا را حفظ میکند. دعا را نگهداری میکند وقتی دعا در خزانه غیب حق، نگهداری شود مشمول پاداش خاصی میگردد، گاه بسیاری از تأخیرها در اجابت دعا به جهت سودی است که باید بر دعا مترتب شده سپس در اختیار دعا کننده قرار گیرد. دعا کننده هیچگاه نباید به وسیله این وعده خدای سبحان نگران اجابت دعای خویش باشد زیرا خدای سبحان با تأکید فرمود «أَنِّی لاَ أُضِیعُ» وعده او صدق است و هرگز تخلفی در وعده او نیست پس در دعای دعا کننده رجاء به وضوح مشاهده میشود.
مهمتر این که نفس دعا پاداش خاصی دارد از این جهت که بنده فقر خود را به غیر خدا نشان نداده است و همه نیازش را تنها در پیشگاه حضرت حق عرضه مینماید.
تاریخ جلسه: 98.11.12
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»