قرآن در آیه 60 سوره مبارکه مائده میفرماید:
«قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَيْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازيرَ وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولئِكَ شَرٌّ مَكاناً وَ أَضَلُّ عَنْ سَواءِ السَّبيلِ»
«بگو: «آيا شما را از كسانى كه موقعيّت و پاداششان نزد خدا بدتر از اين است، با خبر كنم؟ كسانى كه خداوند آنها را از رحمت خود دور ساخته، و مورد خشم قرار داده، (و مسخ كرده،) و از آنها، ميمونها و خوكهايى قرار داده، و پرستش بت كردهاند؛ موقعيّت و محل آنها، بدتر است؛ و از راه راست، گمراهترند»»
توضیح آیه
مفسرین گفتهاند: این آیه دستوری از جانب خدای سبحان به پیامبر صلیاللهعلیهوآله در رابطه با کفاری است که دین اسلام و پیروان به آن را مسخره و استهزاء میکردهاند. در آیهی قبل همچنان که عرض کردیم خداوند پیامبر صلیاللهعلیهوآله خویش را به جدالی احسن در مقابل کفار فرا میخواند و چون آنان نسبت به سخنان پیامبر صلیاللهعلیهوآله بیتوجه بودند؛ خداوند از پیامبر صلیاللهعلیهوآله خواست تا پیشینهی نازیبای یهود و نصارا را بدون اینکه مستقیماً نامی از آنها بر زبان بیاورد یادآوری کند.
«قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَيْهِ»
شیوه بیان پیامبر (ص) در آگهی دادن
خداوند سبحان به پیامبر صلیاللهعلیهوآله میگوید: ای پیامبر وظیفهی تو آگاه کردن مردم است. تو بگو آنچه را باید بگویی؛ زیرا نصارا و یهود همگی از رحمت حق محروم نیستند. قرآن در آیهی قبل میگوید: اکثریت منافقین و کفار، مسخره کنندگان مسلمانان هستند نه همهی آنها. آنان همگی گرفتار این صفت نازیبا نیستند. پس ای پیامبر صلیاللهعلیهوآله روی سخن تو نباید با همهی یهود و نصارا باشد؛ زیرا ممکن است سخن پیامبر صلیاللهعلیهوآله بر تعدادی از مخاطبین اثر کند. از این رو پیامبر صلیاللهعلیهوآله به همان شیوه آیهی قبل جلو میروند و تذکرات خود را برای مخاطبین سؤالی مطرح میکنند. قرآن در آیهی قبل گفت: ای پیامبر بگو: «هل تَنقِمون» و در این آیه به ایشان میگوید: ای پیامبر: «هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ» آیا شما را ازبدترین مردم خبر دهم؟ پیامبر صلیاللهعلیهوآله مستقیم به همهی آنها میگوید: شما بدترین مردم هستید؛ بلکه سؤال میکند؛ بگویم بدترین مردم چه کسی است؟
قهر الهی
قرآن میگوید: پیامبر به آنان بگو: آیا میخواهید بدتر از وضعیتی که در آن قرار دارید به شما خبر دهم و همچنین بدتر از خردهگیریهایی که شما نسبت به مؤمنین دارید، آگاهتان سازم. حضرت حق در این آیه از عبارت «مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ» استفاده میکند. اهل لغت مثوبه را به هرگونه پاداشی گفتهاند اعم از پاداشهای مثبت و منفی. در آیه این کلمه برای پاداشهای منفی به کار رفته است.
در تفاسیر آمده است کسانی که دین و نماز را به مسخره میگرفتند و مسلمانان را به جهت ایمانشان آزار میدادند؛ با قهر الهی مسخ شدند؛ اما یهود و نصاری در زمان پیامبر صلیاللهعلیهوآله گرفتار چنین بلائی نبودند.
خداوند در این آیه به پیامبر صلیاللهعلیهوآله میگوید: ای پیامبر گذشتهی آنان را به خودشان یادآوری کن و بگو شما هویت اصلی خویش و پیشینه ناگوار خود را به فراموشی نسپارید.
«ذلک»
«قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِكَ» مرحوم علامه رحمهاللهعلیه معتقدند: ذلک چند تعبیر دارد.
- ذلک، منظور نظر کفار است. در رابطه با تقیّد مؤمنین نسبت به آموزهای دینی خود، این امر از ناحیهی کفار و منافقین مذموم شمرده میشد. آنان تقیّد به اعتقادات مؤمنان را مذموم میدانستند. قرآن میگوید: میخواهید به شما بگویم بد چیست؟ « قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ » مقید بودن به اعتقادات و طاعت الهی بد نیست، بلکه بدتر گرفتاری شماست.
اگر بپرسید کفار گرفتار چه عذابی شدند؟ قرآن میگوید: «لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَيْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازيرَ ». لعنت خداوند آنان را در بر گرفت. از رحمت الهی محروم شدند که این بالاترین عذاب است. به گفتهی قرآن یهود و نصارا در شمار لعنت شدگان الهی هستند. آنکس، که از رحمت حق به دور است بیچارگی و نابسامانی فکری و جسمی تمام زندگیاش را تحت شعاع قرار میدهد.
- مرحوم علامه رحمهاللهعلیه میفرماید: مرجع (مشارالیه) ذلک، میتواند تَنقِمون باشد، یعنی خردهگیریهایی که کفار نسبت به مسلمین داشته و دارند، اما اگر ذلک در معنای خرده گیری باشد، آیه چنین معنا میشود. آیا میخواهید به شما از عاقبت خردهگیریهایتان خبر دهم؟ عاقبت ایراد گیریهای شما نسبت به مؤمنین ملعونیت و مغضوبیت و منسوخیت است.
- علامه رحمهاللهعلیه در اینجا به مطلب مهمی اشاره میکند و میفرماید: کلمهی ذلک اشاره دارد به آنچه در مؤمنین باعث نقمت و خردهگیری کفار شده است. یعنی ایمان به خدا و آیات خدا. بنابراین کلمهی ذلک به خود مؤمنین اشاره ندارد، بلکه به ایمان آنها اشاره دارد. کفار نسبت به ایمان مؤمنین خردهگیری میکردهاند. علامه رحمهاللهعلیه معتقد است، در اینجا قلبی در لغات به کار رفته است. زیرا اگر قلب در کار نبود باید گفته میشد: لعنت و مسخ و پرستش طاغوت و بدتر در ضلالت شدیدتر از ایمان به خدا و کتب آسمانی آنها. نه اینکه گفته شود: کسانی را که خدا لعنت کرده و عدهای از آنان را به صورت میمون و خوک مسخ کرده و کسانی که طاغوت را میپرستند، بدتر گمراه ترند ازایمان به خدا؛ زیرا یا باید گفت فلان کس از بهمان کس بدتر یا فلان عمل از بهمان عمل خوبتر است.
علامه رحمهاللهعلیه میفرماید: هر گاه دو چیز با هم مقایسه میشود، باید هم سنخ باشند. مثلاً دو فرد باید با هم مقایسه شود و دو شیء با هم، نباید یکی از این دو با دیگری مقایسه میشود. مثلاً دو صفت با یکدیگر مقایسه میشود و دو موصوف با یکدیگر. در اینجا که این وضعیت تغییر کرده است باید گفته شود: موصوف حذف شد و صفت جایگزین موصوف شد و همین عامل قلب در آیه است.
«شَرٍّ»
در ظاهر آیه دو مطلب قابل توجه است. یکی دو بار تکرار شدن کلمهی شر است. شر در عربی افعل التفضیل است به معنای بدتر؛ یعنی اگر واقعاً ایمان مؤمنین بد است، بدتر از ایمان آنها کار کفار است. شر اَشر بوده است.
در ادامه میگوئیم: اگر کفار گمان میکنند که ایمان مسلمین نسبت به خداوند سبحان بد است و اعتقاد به حق پسندیده نیست؛ اما آیا معتقدین به حق را مسخره میکنید بدتر نیست؟ اگر فرض کنیم، جایگاه معتقدین به حق جایگاه بدی است اما جایگاه کسانی که از معتقدین حق خردهگیری میکنند بدتر است.
در ادامهی آیه مفسرین گفتهاند: واژهی بشرٍ نکره است، یعنی شما از میزان بدی این گروه خبر ندارید. میزان بدی آنها از درک و فهم انسان بیرون است. این پاداش نه تنها از ادراک بشر بیرون است؛ بلکه جاودانه و ماندگار است. این پاداش منفی در زمانی که شما گمان میکنید پایان نمییابد بلکه همیشگی است.
پاداش منفی و دائمی
نکتهی بعدی مربوط به عبارت « مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ» به معنای پاداش عام است که در این آیه به معنای پاداش منفی به کار رفته. قرآن پاداش منفی را در کنار عبارت عندالله به کار برده. چون وجود خداوند سبحان همیشگی و دائمی است. الله نام جامع خدای سبحان است و این نام جامع تمام صفات حضرت حق است. تمام اسامی حضرت حق در ذات الله نهفته است. اگر میگوئیم خدا رزاق، کریم، رحمان و رحیم است، همه در اسم الله نهفته است؛ از این رو چون خداوند سبحان ازلی و ابدی است پس پاداش منفی برای کفار نیز همیشه ماندگار است و آنها برای همیشه گرفتار پاداش منفی کار خویش خواهند بود.
دائمی بودن «مَثُوبَةً» عقوبت حضرت حق را در آیهی 96 سورهی مبارکهی نحل نیز میتوان دید. قرآن میگوید:
«ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ وَ لَنَجْزِيَنَّ الَّذينَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»
«آنچه نزد شماست فانى مىشود؛ امّا آنچه نزد خداست باقى است؛ و به كسانى كه صبر و استقامت پيشه كنند، مطابق بهترين اعمالى كه انجام مىدادند پاداش خواهيم داد»
هر چیزی نزد خدا باقی است، یعنی عقوبت شما نزد خدا غیر قابل تغییر است، چون در اعتقادات شما تغییر نیست عقوبتتان نیز همیشگی میماند.
«وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازيرَ وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ»
بوزینه نماد تقلید و عاملی برای خندیدن و مسخرگی است. اگر خداوند سبحان این حیوان را مثال میزند؛ از آن روست که به اهل تمسخر حقیقت عملشان را نشان دهد و چهرهی واقعی کارشان را به نمایش بگذارد. همچنین اگر خنزیر در مثال قرآن ذکر میشود از آن روست که این حیوان نماد هوا پرستی و شهوت است. یعنی اگر کسی دین را به مسخره میگیرد، از آن روست که دین با هواپرستی و شهوت او در تضاد است و او به خود جرأت میدهد تا دین را مسخره کند.
«أُولئِكَ شَرٌّ مَكاناً وَ أَضَلُّ عَنْ سَواءِ السَّبيلِ»
آنان نزد خداوند بدترین جایگاه را دارند و گمراهترین افرادند. اگر کسی به دین طعنه میزند خود در شنیدن طعنه در اولویت دارد. «وَ أَضَلُّ عَنْ سَواءِ السَّبيلِ» او از راه راست گم شده است. یعنی چنان دچار افراط و تفریط شده که راه حق در این میانه گم شده است. خوارج در زمان امیر المؤمنین علیهالسلام مصداق این گروهند. آنان در مقابل دین ایستادند و حقیقت را گم کردند. این قسمت از آیه به تیز بینی خاصی احتیاج دارد که از خط مستقیم و صراط حق دور نشویم؛ زیرا هر گامی که جدای از حق برداریم از جایگاه حقیقی خود دور شدهایم.
پیامهای آیه
- «هَلْ أُنَبِّئُكُمْ» آیا میخواهید شما را خبر دار کنم؟ گاهی لازم است بزرگتر فکری افراد را از پشت پردههای بعضی امور آگاه کند، اگر بزرگتر فکری از عاقبت امری برای ما پرده برداری میکند، دلگیر نشویم بلکه سپاسگزار او باشیم.
- عیب جویی و خردهگیری از دیگران و یا از اعتقادات دینی آنها ریشههای روانی دارد. فرد خردهگیر، کم بین و بیمار است. اگر خدای نکرده گرفتار چنین بیماریی هستیم در فکر درمان باشیم. یکی از راههای درمان چنین بیماریهایی میتواند پردهبرداری از عاقبت آن بیماری توسط بزرگتر دینی باشد.
- اگر کسی از اعتقادات خوبان خردهگیری کند، باطن این فرد حقیقتاً حیوان است هر چند که از حیات جسمانی کاملی برخوردار باشد، اما حقیقت وجود او حیوان است. هر یک از ما باید از خدا بخواهیم تا ما را در برخوردهایمان با اعتقادات دینی خود و دیگران حفظ کند؛ زیرا به سخره گرفتن هر اعتقاد دینی چهرهی باطنی افراد را تغییر میدهد.
- «مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ» ما از شدت سختی پاداشهای منفی خداوند سبحان بیخبریم. پاداشی که عند الله است، ماندگار است. تمسخر اعتقادات دیگران زمینه ساز بیچارگی و هلاکت افرادی است که از کنه و حقیقت تمسخر بیخبرند.
- «لَعَنَهُ اللَّهُ» لعنت به معنای دوری از رحمت خدا است. متعرض دینی از رحمت خدا به دور است. پیامدهای این دوری شکلهای متفاوتی دارد. مثلاً اگر گاهی افراد از جمع خوبان دور میشوند و یا توفیق انجام طاعت از آنها گرفته میشود و یا لذت عبادت را از دست میدهند. لازم است بر اعمال خویش نظری داشته باشند. شاید خدای ناخواسته کلامی بر خلاف حق گفتهاند و یا در ظاهر و باطن اعتقادات مؤمنین را به مسخره گرفتهاند.
- «غَضِبَ عَلَيْهِ» انسان به واسطهی خردهگیری بر خوبان مورد غضب خدا قرار میگیرد. آنکس که از رحمت خدا جدا میشود، حقیقتاً از صراط مستقیم دور میشود و آنکس که از صراط مستقیم دور شود، غضب حق او را در برمیگیرد. از غضب الهی بترسیم و از خردهگیری بر خوبان ابا کنیم.
- باطن خردهگیری بر خوبان بردگی طاغوت است. یعنی هر کس که به خود جرأت میدهد نسبت به اعتقادات حقه خردهگیری کند؛ حقیقتاً به نوعی برده است. گاهی او بردهی نفس است. گاهی برده مورد توجه دیگران قرار گرفتن است که در هر حالتی، دچار حقارت شخصیتی است. در روزگار ما افراد گاه بردهی طاغوت هستند. مثلاً در تفکر بردهی کشورهای استعمارگرند. آنان چندان جاهلند که متوجه نیستند که با امر ناپسند مسخره کردن دین، بردهی بی جیره و مواجب کشورهای استعمار گر میشوند. آنان چنان خود را حقیر میبینند که باور ندارند از آن جهت که انسان هستند هر کلمهای که از دهنشان خارج میشود نزد خدای سبحان از ارزش و اعتباری خاص برخوردار است. گاه یک کلمه میتواند پاداشی از خیر و خوبی برای فرد بیاورد و گاه پاداشهای نا زیبا منتظر اوست. او در حقیقت دین را مسخره نکرده است، بلکه شخصیت خود را به تمسخر میگیرد. عبدالطاغوت لحظهای به هماهنگی گفتار و عمل خویش دقت ندارد؛ تا دریابد وقتی او دین را به مسخره میگیرد چه کسی خوشحال میشود. آیا امام زمان(عج) شاد میشود و یا طاغوت راضی میشود. هر یک از این دو نشانگر پسند و ناپسند بودن عمل است. ما در این برخوردها کجا قرار گرفتهایم!
- باید دقت داشت میان انتقاد سازنده و تمسخر فاصله فراوان است. انتقاد میتواند عالمانه، آگاهانه و سازنده باشد در حالیکه خردهگیری و انتقاد هیچ ثمرهای به غیر از دوری رحمت حق ندارد. از انتقاد سازنده نهراسیم اما از تمسخر دوری کنیم.
- خدای سبحان میگوید: اگر (خدایی نا خواسته) مؤمنین بیمنزلت هستند کفار بیمنزلتترند. اگر مؤمنین از رحمت حق دورند کفار دورترند. اگر مؤمنین حقیقت را نمیبینند کفار کورترند. افعل التفضیل بودن این امور در رابطه با کفار از عبارت دو کلمه شر به دست میآید. باید تلاش کرد تا با ابراز اعتقادات دینی در شمار کفار قرار نگیریم.
- به عنوان آخرین پیام عرض میکنیم که در این آیه خداوند سبحان هم ضمیر مخاطب «کُم» را به کار برده و هم ضمیر غایب «هُم» را. این تدبیر حق از آن روست که اگر مخاطب را آمادهی پذیرای سخن حق دیدید، او را به صورت مخاطب مورد خطاب قرار دهید و چون از زشتی و بدیهای او یاد میکنید به گذشتهاش به طور مستقیم اشاره نکنید، بلکه از ضمایر غایب استفاده کنید «هم» تا آداب محاوره و گفتگو را رعایت کرده باشید.
« برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»