قرآن در آیه 86 سوره مائده میفرماید:
«وَ الَّذینَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحیمِ»
«و كسانى كه كافر شدند و آیات ما را تكذیب كردند، همانها اهل دوزخند»
«وَ الَّذینَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآیاتِنا»
کفار، آیات الهی را تكذیب میکنند
ما در جلسات گذشته عرض كردهایم كه افراد به دو گروه تقسیم میشوند: «الَّذینَ آمَنُوا» و «وَ الَّذینَ كَفَرُوا»، در این میان گروه سومی وجود ندارد. هر گاه حقیقت بر بشر عرضه میشود یا او پذیرای حقیقت هست، و یا از آن روی گردان است؛ اگر آن را بپذیرد «الَّذینَ آمَنُوا» و اگر از آن روگردان باشد «الَّذینَ كَفَرُوا» خواهد بود.
آیه دو فعل «كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا» را پشت سر یكدیگر قرار داده است، كنار یكدیگر قرار گرفتن این دو فعل حاكی از مطالب فراوانی است به عنوان مثال میتوان گفت: یكی از نتایج آشكارِ كفران حق، تكذیب آیات الهی است. كسی كه به خود جرأت میبخشد تا حقیقت را كتمان كند به یقین از تكذیب آن ابایی ندارد. از سوی دیگر كتمان كنندگان حق معمولاً تنها به امر كتمان راضی نمیشوند، بلكه برای اثبات باطل، حقانیت دین را زیر سؤال میبرند.
در توضیح این مطلب میتوان به جریان صدر اسلام اشاره كرد؛ آن زمان كه كفار، پیامبر صلیاللهعلیهوآله را ساحر و مجنون و شاعر میخواندند. كتمان كنندگان از هیچ تلاشی برای نابودی حق فروگذاری نمیكنند، گویا كتمان كینه درونی آنها را خاموش نكرده است، گمان میكنند با تكذیب میتوانند به خواستههای باطل خویش جامعه عمل بپوشند.
كسانی كه قرآن را كتمان میكنند به خود جرأت میبخشند تا به تكذیب آن بپردازند، بارها از آنها شنیده میشود كه میگویند: چه كسی میگوید قرآن كتاب زندگی است؟ بلكه اساطیر الاولین و داستانهایی از گذشتگان است كه امروز كاربردی برای مخاطبین خود ندارد. مكذبین به هر آنچه نشانی از حق و حقیقت دارد با همین چشم مینگرند ابتدا آن را كتمان میكنند و چون گمان كنند كتمان برای نابودی حقیقت كافی نیست به تكذیب آن میپردازند. و معمولاً چنان از اصلاحات و الفاظ عامه پسند استفاده میكنند كه افراد فراوانی گرفتار حربههای سؤال گونه آنها میشوند. به همین جهت آیه در انتها میگوید «أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحیمِ» اینان اصحاب آتش هستند.
در بسیاری از جلسات عرض میكنیم كه ما در كلاس تفسیر از امام خمینی رحمةاللهعلیه آموختهایم كه هر یك از ما مخاطب آیات الهی هستیم. با قرائت این آیه نباید گمان كنیم كه ما در شمار مخاطبین آیه نیستیم؛ زیرا ظاهراً كتمان حقیقت نداریم اما باید بدانیم برای هر كس ضروری است كه خود را در مقابل آیات الهی قرار دهد و پیام آن را برای زندگی خویش دریافت دارد.
کتمان قدرت خداوند از مصادیق تکذیب خداوند
شاید ذرهای از آتش كفر و كذب در وجود هر یك از ما پنهان باشد و ما متوجه سوز آن آتش نباشیم. اگر نمونه عملی آن را طلب كنید چنین بیان میكنیم عبارت «كَذَّبُوا بِآیاتِنا» میتواند در زندگی هر یك از ما جلوهای متفاوت از دیگری داشته باشد، مثلاً یكی عظمت آیات قیامت را انكار میكند و دیگری بعضی از صفات حضرت حق، یكی تأثیر نماز را منكر میشود و دیگری روزه را برای جسم مضر میداند. یكی قرآن ناطق و دیگری قرآن صامت را برای رهایی بشر كافی نمیداند، یكی منکر بركت وجودی علمای عالی قدر را و یكی علوم اسلامی را و الی الاخر … اما بحث در رابطه ما بسیار ریزتر و دقیقتر و جزئیتر باید بررسی شود.
به عنوان مثال ممكن است كسی گمان كند كه قدرت اتصاف به صفات انسانی را از دست داده، و همه راههای تربیتی و كمالی بر او بسته شده است، چنین فردی تكذیب كننده آیات الهی است؛ زیرا خداوند حكیم بنده را جانشین خود خلق كرده و وجود او را متصف به همه اوصاف خدایی خود ساخته است. مثلاً خدای غنی، غنای بنده را اراده كرده، خدای عزیز عزّت و سربلندی بندگان را میخواهد، خدای علیم علم را برای بندهاش رقم زده است، خدای قوی، قدرت و توانایی را پشتوانه زندگی انسان قرار داده است. حال اگر آهنگ زندگی بندهای، آهنگ ناموزون یأس و ناامیدی باشد و هر لحظه خود را از دریافت تمام اوصاف الهی ناتوان و محروم ببیند در حقیقت آیات الهی را تكذیب كرده است.
جملات عامیانه در میان مردم زیاد شنیده میشود كه میگویند : «من همین كه هستم، هستم»؛ «تغییر نمیكنم»؛ «عمری از ما گذشته و تغییر محال است». هر جملهای كه با این مضامین شنیده میشود، هر چند كه ممكن است بیتوجه بیان شود اما خبر از تكذیب آیات الهی میدهد؛ زیرا بنده از سویی ربوبیت خدای سبحان را تكذیب كرده است.
از سوی دیگر تواناییهایی كه خداوند سبحان در وجودش به ودیعه نهاده نادیده گرفته است. تركیب این دو كتمان به تكذیب آیات الهی ختم میشود؛ در واقع دروغ زائیده كفر است. گاه چندان این وضعیت و این نگاه نازیبا ادامه مییابد كه سبب نا امیدی و افسردگی میشود. بر هر صاحب خردی پوشیده نیست كه انسان نه برای رهایی از رذایل اخلاقی و نه برای اتصاف به حسنات اخلاقی هیچ تواناییای ندارد، بلكه هر چه هست وجود خداوند سبحان است. بنده فقط باید اراده دفع رذایل و كسب حسنات را داشته باشد، و خداوند سبحان در پی درخواست و طلب به او امر میكند تا از رذایل اخلاقیاش جدا شود، و به صفات حسنه متصف گردد. بندگان در تربیت نفس خویش نقش اولیه و ابتدایی ندارد بلكه نقش ابتدایی و تعیین كننده از آن خداوند سبحان است. هر كس كه با تفكرات و كلام ناپسند خود را از لطف حق محروم كند و از دیدن الطاف الهی خود را فارغ بداند، و الطاف و فیوضات الهی را امری عادی و بدون فایده تلقی كند به یقین در جهنم محرومیت از حق قرار میگیرد.
گاهی انسان در ضمیر ناخودآگاهش خدای سبحان را تکذیب میکند
در همین جا لازم است به نكتهای اشاره شود: هر یك از ما باید دقت در سخن و در عملكرد خویش داشته باشیم، بسیار اتفاق میافتد كه انسان به ضمیر ناخودآگاه خود برنامههایی ارسال میكند كه حاكی از تكذیب خدای سبحان است. مثلاً چنانچه در یك فضای آموزشی و علمی قرار میگیرد، اولین سخنش این است كه من از مطالب این جا چیزی نمیفهمم، و همین یك برنامه مناسب سبب میشود كه ذهن از دریافت مطالب بیان شده محروم بماند. در حالی كه اگر نام رب خدای سبحان را باور داشته باشد در هیچ سنی خود را از فراگیری علوم ناتوان نمیبیند. او تحت نام رب حضرت حق میآموزد همان خدایی كه در سنین كودكی جوانی و نوجوانی امكان فراگیری علوم را برای او فراهم كرده است، همان خدا در میان سالی و پیری این امكان را فراهم میكند.
برای اثبات این سخن میتوان به زندگی علما توجهای داشته باشید حضرت آیت الله مرعشی نجفی تا آخرین سالهای عمر میخواندند و میآموختند و مینوشتند. جلوه نام رب خدای سبحان نه تنها امكان فراگیری علوم را از انسان سلب نمیكند، بلكه نحوه یادگیری و بهرهمند شدن از علوم را در هر زمان متفاوت میسازد.
بسیاری از محرومیتهای بشر ساخته و پرداخته دست خود اوست، او خود تعیین كننده عاقبت به خیری و عاقبت به شری خویش است اوست كه با تأیید و همراهی آیات الهی خود را رستگار میكند و با تكذیب آنها، خود را از لطف حق محروم میسازد. زیرا به گفته شاعر:
داد حق را قابلیت شرط نیست
لیك شرط قابلیت داد اوست
حضرات معصومین علیهمالسلام مصادیق تامه آیات الهی
از زاویه دیگر به این قسمت «وَ الَّذینَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا» نگاه میكنیم. حضرات معصومین علیهمالسلام، مصادیق تامه آیات الهی هستند و رتبه بعد از ایشان، اولیای الهی هستند. حال اگر كسی وجود حضرات معصومین علیهمالسلام و اولیای الهی را كفران كند و آنها را تكذیب نماید جایگاهش آتش است.
آیه، نشانهای است كه به چشم میآید و همه آن را میبیند، چنان نیست كه كسی ادعا كند از شناخت آیات الهی محروم بوده است، حضرات معصومین علیهمالسلام به عنوان برترین آیات الهی علم منصوباند. ما در زیارت آل یس میگوئیم: «السلام علیك ایها العلم المنصوب»، ایشان پرچمهای برافراشته در مسیر زندگی همگان هستند. افراد برای شناخت آنان فقط كافی است سر خود را بالا بگیرند و نگاهشان را از زمین و زمینی ماندن بردارند.
در كلاس زیارت جامعه كبیره ما به شناخت و شناسایی حضرات معصومین علیهمالسلام پرداختهایم، و در آنجا ذكر كردهایم حضرات معصومین علیهمالسلام، حلقه اتصال خالق و مخلوقاند. هر رزق مادی و معرفتی كه نازل میشود از بیت ولایت توزیع میشود. اگر كسی وجود ائمه اطهار را منكر شود به یقین خود را از روزیهای خاصی چون علم و معرفت و یقین و … محروم كرده است؛ زیرا ائمه اطهار از آن جهت كه جلوه نام رحمن خدای سبحان هستند، هیچ كس را از روزیهای عام محروم نمیكنند؛ و از آن جهت كه جلوه نام رحیم حضرت حقاند روزیهای خاص را تنها در اختیار طالبان و درخواست كنندگان قرار میدهند.
«أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحیمِ»
اصحاب الجحیم چه کسانی هستند؟
جحیم به معنی آتش است. اصحاب الجحیم کسانی هستند که مصاحبین دائمی و همراه همیشگی آتشاند. چنانكه آتش همه موجودی را میسوزاند و نابود میكند. اصحاب الجحیم تنها اهل دوزخ در قیامت نیستند، بلكه هر آن كس كه سرمایههای معنوی خود را در دنیا از دست بدهد و خود را از رحمت حق محروم كند، در شمار اصحاب الجحیم است.
پذیرش اولیاء الهی، مهمترین عامل عاقبت به خیری
چه عواملی در دنیا سبب میشود كه بندگان در شمار اصحاب الجحیم جای گیرند؟
در جواب میگوئیم آیات پیشین به این سؤال پاسخ داده است. نصاری و یهود، نمونههای بارز اصحاب الجنه و اصحاب النار هستند. این دو در یك انتخاب صحیح و غلط مسیرشان تغییر كرد، نصاری همراهی با ولی زمان خود را انتخاب كردند و یهود از این انتخاب روگردان شدند. شاید بتوان گفت که پذیرش و اقبال به اولیاء الهی اولین و مهمترین عامل عاقبت به خیری انسان است. نصاری با میل و رغبت به سوی پیامبر صلیاللهعلیهوآله حركت كردند، و پیامبر صلیاللهعلیهوآله به عنوان حجت خدا نصاری را از گمراهی و سوء عاقبت نجات داد. اما یهود همچنان بر اعراض خویش باقی ماندند و قرآن از آنان به عنوان اصحاب الجحیم یاد كرد.
ممكن است این سؤال از ذهن شما بگذرد كه در زمان ما همراهی با ولی خدا به صورت ظاهری و علنی میسر نیست؛ زیرا ما كه از دیدن امام زمان عجاللهفرجه محروم هستیم؟
در پاسخ گفته میشود: همراهی با امام زمان عجاللهفرجه و ولی دین همگامی و هم سویی با اولیاء الله است در هر زمان بزرگان معرفتی و اعتقادی در میان افراد بشر زندگی میكنند كه اقبال و ادبار نسبت به آنان عاقبت بندگان را تعیین میكند. حضور آنان در میان مردم مایه خیر و بركت است و چون از دنیا بروند گویا خیر كثیری از میان رفته است.
پیامهای آیه
در ذیل «وَ الَّذینَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا» گفته میشود:
- خطاب آیه به كسانی است كه خود كفر را انتخاب كردهاند؛ كسانی كه حقیقت را با انتخاب خویش در پردهای از جهالت پنهان میكنند.
- هر كس خود به عنوان آیه و نشانهای از سوی خدای سبحان است. اهل كفر گویا بر حقیقت وجودی خویش پردهای افكندهاند، و آیه و نشانه بودن خود را پنهان كردهاند.، و گرنه حقیقت پنهان كردنی نیست.
در ذیل «بِآیاتِنا» گفته میشود:
- آیات جمع آیه است به این معنا كه تكذیب كنندگان تنها اولیاء حق را به عنوان آیه الهی رد نمیكنند بلكه همه آیات الهی را تكذیب میكنند، زیرا آن كس كه خود را از حق پنهان دارد هیچ نوری به چشم او نمیخورد تا حقیقت را دریابد.
- تكذیب آیات الهی سلسلهای و دنبالهدار است، چنانچه قدم اول برداشته شود قدمهای بعدی در پی آن میآید؛ یعنی اگر اولیاء الله را تكذیب كنیم در پی این تكذیب سایر آیات الهی را تكذیب میكنیم.
- «نا»، ضمیر متكلم مع الغیر است، یعنی خدا متذكر میشود اصحاب الجحیم همه آیات ما را تكذیب میكنند، ما نیز با همه خدایی خویش آنها را عذاب میكنیم.
- قرآن صامت نیز از آیات آشكار الهی است، كسانی كه معتقدند این كتاب مربوط به 1400 سال پیش است آشكارا آن را كتمان میكنند.
- هر نعمتی آیهای از آیات الهی است، كفار و مكذبین همه آیات را انكار میكنند به این معنا كه هیچ یك از نعمات خویش را لطفی از جانب خدای سبحان نمیداند؛ بلكه آنها را ساخته و پرداخته دست خویش میپندارند.
در ذیل « أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحیمِ » گفته میشود:
- « أُولئِكَ » اسم اشاره به دور است، خداوند با این اسم اشاره بیان میدارد كه كفار از رحمت حق به دوراند البته این دوری انتخاب خود آنها است.
- كفار گروه كثیری هستند زیرا كفر زایش فراوان دارد، و مردم از آن جهت كه گرفتار دنیا میشوند از دریافت حقیقت محروم میمانند.
- کسانی كه در دنیا همدمی به غیر از اولیاء الله انتخاب میكنند، در قیامت همدم و همراه آتشاند.
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»