زندگی خردمندانه (جنود عقل و جهل) ـ بخش دوم

دام بزرگ ابلیس در نومیدی از رحمت حق

 

حضرت امام (ره) به این موضوع اشاره می‌کند که یکی از دام‌های مهم ابلیس که انسان را اسیر خود می‌سازد، فریب و غروری است که بر او وارد می‌کند.[1] ابتدا رحمت الهی را برای ما به گونه‌ای نشان می‌دهد که گویی هیچ معصیتی در این بارگاه ممنوع نیست و همۀ معاصی مجاز است. همچنین معاصی صغیره را مجاز معرفی می‌کند و می‌گوید گناهان صغیره در مقابل رحمت الهی هیچ اشکالی ندارد، بعد می‌گوید در مقابل رحمت بی‌کران خداوند، گناهان کبیره نیز مشکلی ندارد! بعد از این که ما گناهان فراوانی را اعم از کبیره و صغیره مرتکب شدیم، به ما می‌گوید که آب از سر تو گذشته و امکان اصلاح برایت وجود ندارد!

پس ابتدا ما را فریب می دهد که مرتکب انواع گناهان شویم، سپس با زیاد شدن گناهان، ما را ناامید می‌کند که اصلا امکان بهبود و اصلاح تو وجود ندارد! و با این دام ما را از محضر رحمت الهی دور می‌کند و موجب می‌شود که فرد هم خودش آسیب جدی ببیند و هم با این طرز تفکر به جامعه آسیب فراوانی وارد کند؛ زیرا با بی‌مبالاتی در انجام گناه، دیگران را با امید بخشش نسبت به گناهان متعدد تحریک می‌کند.

 

باور به وسعت رحمت الهی؛ مقابله با ترفند ابلیس

 

حضرت امام (ره) به ما آموزش می‌دهد که با ترفندی که شیطان به کار می‌گیرد، چگونه مقابله کنیم. او رحمت الهی را به رخ ما می‌کشد، تا ما باور کنیم که واقعا رحمت الهی بسیار وسیع است. از جلوه‌های وسعت رحمت الهی، انواع امکاناتی است که در اختیار ما قرار دارد؛ بعضی از این امکانات، بین نبات و حیوان مشترک است. بعضی مانند هوا و آب، بین هر سه گروه نبات، حیوان و انسان مشترک است و بعضی فقط مخصوص انسان است.

ما به‌عنوان انسان از یک سلسله الطاف الهی خاصی مانند پیامبر، کتاب آسمانی، قوانین و احکام و… بهره‌مند هستیم که نباتات و حیوانات از آن بی‌بهره‌اند. برای حیوانات و نباتات پیامبری فرستاده نشده و کتابی تدوین نشده است؛ در عین حال که آنها پیامبر ما را باور دارند. شاهد این مدعا آن است که جمادی مانند سنگ‌ریزه، پیامبر ما را می‌شناسد و در دستان مبارک ایشان تسبیح می‌گوید! یا زمانی‌که پیامبر اکرم به درخت اشاره می‌کند، درخت فوراً شروع به پیشروی می‌کند؛ اما بایدها و نبایدهای شرعی برای آنها وضع نشده است. همۀ این امور رحمت خاصی است که اختصاص به انسان دارد و دیگر گونه‌ها -نباتات و حیوانات و جمادات- از این رحمات بی‌بهره‌اند.

امام (ره) اشاره می‌کند به این که ما خدایی داریم که هنگامی که هنوز هیچ بندگی در مقابل او نکردیم، او ابتدائاً برما منت می‌گذارد و نعمت‌های فراوانی را بی‌دریغ در اختیار ما قرار می‌دهد. پس در مقابل چنین خدایی، به جای این که الطاف را نادیده بگیریم، رحمت واسعۀ او را در زندگی خودمان به چشم بیاوریم که آن همه رحمت ابتدایی، خدمت خاصی را از ناحیۀ ما می‌طلبد و در مقابل این رحمات عجیب و غریب و این نعمات گسترده باید بندگی خاصی از ما مشاهده شود.

 

کرامت خاص خداوند بر بنی آدم

 

ایشان قبل از این که به این نعمات معنوی که خدای سبحان نصیب ما کرده است، بپردازد، به جایگاه کرامتی که خدا مخصوص بنی‌آدم در نظر گرفته و بقیۀ موجودات از آن بی‌بهره‌اند، اشاره می‌کند. خدا انسان را در وضعیتی قرار داد که حتی شیر خوردن او در دوران نوزادی نیز با کرامت خاص انجام می‌شود؛ نوزاد انسان -برخلاف حیوانات- به گونه‌ای است که در نهایت اکرام در آغوش مادر قرار می‌گیرد و مادر در ضمن این که فرزند را در آغوش قرار داده است، به او شیر می‌دهد؛ یعنی حتی نحوۀ شیردهی و رزق مادی که قرار است از انسانی به انسان دیگر منتقل شود، در نهایت تکریم و احترام صورت می گیرد، چه رسد به الطاف معنوی که کریمانه برای انسان منظور شده است.

 

امیدواری؛ اثر دیدن نعمت های الهی

 

سپس اشاره می‌کند به این که این همه نعمت و لطف الهی باید از ناحیۀ انسان به چشم بیاید و اگر فردی انعام و احسان خدا را نسبت به خود نمی‌بیند، فی‌الواقع کوردل است و دل او نابیناست!

اگر سوال شود که دیدن این همه لطف، موجب چه چیز می‌شود؟ ایشان پاسخ می‌دهد: «دیدن الطافی که ما بدون هیچ خدمتی از خدای سبحان دریافت کردیم، نه‌تنها موجب ناامیدی نیست؛ بلکه موجب امیدواری بیشتر ما به رحمت خدای سبحان می‌شود؛ چرا که آن زمانی که ما به خدا توجه نداشتیم، او انواع الطاف و توجه را به ما داشته است. حال هر زمان، گرچه با تعدد گناهان، متوجه او شویم، قطعاً الطاف بیشتری را دریافت خواهیم کرد.»

 

جهنم؛ باطن و ملکوت گناهان انسان

 

ایشان می فرماید که جهنم، باطن و ملکوت گناهانی است که انسان خودش انتخاب کرده است. خدا برای بنده جهنمی را نساخته و بنده را از رحمتش محروم نکرده است.

 

انواع جهنم!

 

امام(ره) در کتاب آداب‌الصلاة اشاره می‌کند که ما سه نوع جهنم داریم: جهنم اعتقادات، جهنم اخلاق و جهنم اعمال. کم‌حرارت‌ترین جهنم، جهنم اعمال است. بعد از آن، جهنم خُلق است که خلقیات ما، ما را می‌سوزاند و نابود می‌کند. بعد از آن، یعنی قوی‌ترین و دردناک‌ترین جهنم، جهنم اعتقادات است که عقیدۀ نادرست فرد در نهاد او گره خورده و موجب آسیب‌های بسیار آزاردهنده به او می‌شود. در واقع جهنم، باطن عمل یا باطن خلق یا باطن عقیدۀ فرد است.

 

دوراهی اختیار

 

پس خدا برای کسی جهنمی تدارک ندیده است؛ بلکه جهنم نماد سوء انتخابی است که از انسان صادر می‌شود. باطن عقیدۀ نادرست یا خلق نازیبایی مانند حسادت، حرص و سوء‌ظن و…و یا عمل ناصحیحی که انتخاب می‌کند، آتش قهر الهی است:

 

«يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوء»[2]

«قیامت روزی است که هر انسانی هر خیری را که انجام داده آنجا آماده می بیند و هر بدی هم که از او صادر شده در آنجا حاضر می‌بیند.»

 

در این آیه «عَمِلَت»، خودِ فرد است، خودِ فرد در سر دو راهی اختیار، اعتقادات خیر یا اعتقادات شر را انتخاب می‌کند. خلقیات خیر یا خلقیات بد را برمی‌گزیند و اعمال خیر یا اعمال بد را انتخاب می‌کند و ذره‌ای از آن هم گم نمی‌شود.

 

«فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه‏* وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه‏»[3]

«هرکه هم‌وزن ذره ای نیکی کند نتیجه آن را خواهد دید و هر که هموزن ذره ای بدی کند نتیجه آن را خواهد دید.»

 

پس اگر انسان، فقط خوبی را انتخاب می‌کرد و بدی را انتخاب نمی‌کرد، اصلا جهنمی وجود نداشت. اگر اعمال بد انسان نبود و صورت‌های غیبی عمل‌های زشت نبود، جهنمی نبود و همۀ عالم غیب، «بَرد»، یعنی خنک و سلامت بود. ملکوت نیات سوء، اعتقادات سوء و اعمال سوء و خلقیات سوء است که جهنم ما را می‌سازد.

 

ملکوت جهنم: رحمت خداست!

 

در یک نگاه دیگر، ملکوت جهنم، رحمت خداست. در عین این که ظاهر سوزانی دارد و ظاهرش عذاب است؛ اما باطنش رحمت است. جهنم هم برای مؤمنین معصیت‌کار رحمت است و هم در یک نگاه کلان برای کافر رحمت است. برای مؤمن، رحمت است؛ زیرا مؤمن پلیدی‌ها و آلودگی‌ها و ناخالصی‌هایی دارد که بر اساس غفلت و سوء‌اختیار ایجاد شده است؛ لذا باید در کوره‌ای قرار بگیرد تا از این امور نامناسب خلاص شود. جهنم اگر جایگاه موقت مؤمنین است، به این دلیل است که افراد مؤمن در این کوره از غفلت‌ها، پلیدی‌ها و آلودگی‌های خُلقی که برای خود انتخاب کردند، تطهیر می‌شوند؛ در واقع جهنم برای آنها یک نوع حمام و نوعی پاکسازی و محل تصفیه است.

وجود جهنم برای کفار، نسبت به بقیه رحمت است؛ زیرا بالاخره معلوم شود که آن کسی که در نظام عالم اختلال ایجاد کرده و آسیبی وارد کرده است، باید گرفتار عقوبت شود و بین او و بین کسی که مسیر زندگی را صحیح حرکت کرده است، تفاوت وجود دارد. اگر جهنم برای کفار نبود و یک زندان ابدی برای کفار در نظر گرفته نمی‌شد، اصلا بین انسانی که مسیر صحیح را انتخاب کرده و انسانی که این همه آسیب به نظام کلی عالم وارد کرده اس، چه فرقی بود؟! پس در نگاه کلان، وجود جهنم برای کافر نیز رحمت حساب می‌شود.

 

چگونگی جمع بین امید به رحمت خدا و ترس از قهر و عذاب او

 

اگر سوال شود چطور می‌شود که انسان هم در زندگی خردمندانه، امید به رحمت الهی داشته باشد و هم ترسان از قهر و عذاب الهی باشد؟ زیرا در نگاه بدوی و ظاهری، خوف و رجا با هم جمع نمی شوند!

امام(ره) می‌فرماید: جمع بین این دو برای افراد معمولی و کُمّل فرق می‌کند و بر این اساس ابتدا در مورد کُمّل و سپس دربارۀ انسان‌های معمولی توضیح می‌دهد.

ما با کسب اجازه، ابتدا به توضیح مطلب درباره افراد معمولی و بعد به کُمل می‌پردازیم.

 

جمع بین خوف و رجاء برای افراد عادی

 

نگاه به قصور و تقصیر خود

 

امام (ره) می‌فرماید[4]: ما دو نگاه داریم؛ یک نگاه به قصور و تقصیر خودمان داریم که هرچه نگاه می‌کنیم، می‌بینیم هر اندازه در پیشگاه حق تلاش‌مان را به کار بگیریم و نهایت بندگی را هم بکنیم؛ اما بندگی ما کامل نیست. وقتی خودمان را با افراد بالاتر می‌سنجیم، می‌بینیم بندگی ما قابل قیاس با بندگی آنان نیست. وقتی به خودمان نگاه می‌کنیم، درمی‌یابیم که ناقصیم و تمام اعمالی که از ناقص صادر می‌شود، ناقص است؛ آنگاه نگران این نقص عمل‌مان هستیم. تمام تلاش خود را می‌کنیم تا عمل ناقص انجام نشود؛ اما در نهایت چون ناقصیم، از ناقص، عمل کامل صادر نمی‌شود. وقتی نقصان را می‌بینیم، دچار خوف می‌شویم.

تمام تلاشمان این است که از ما خطایی صادر نشود؛ ولی می‌شود! تمام تلاشمان را می‌کنیم که غفلت نداشته باشیم؛ ولی وقتی میانگین صبح تا ظهرمان را مشاهده می‌کنیم، آمار غفلت‌مان خیلی بالاست! این موجب خوف می‌شود و چنین خوفی انگیزه‌ای برای بهبود کیفی و کمّی عمل ماست. با این خوف هم تلاش می‌کنیم که کیفیت عمل‌مان را افزایش دهیم و هم به کمیّت عمل خود توجه بیشتری داریم. پس نگاه اول به خودمان و عمل خودمان بود.

 

نگاه به رحمت بی‌کران خداوند

 

اما نگاه دوم به رحمت الهی است. به رحمت الهی نگاه می‌کنیم که به‌قدری گسترده است که ذره‌ای از لطف را ندیده نمی‌گیرد و ذره‌ای از حسنات در پیشگاه رحمت او گم نمی‌شود؛ یک ذره حسنۀ ما را زیاد می‌کند و رشد می‌دهد! یک ذره کار خیر ما را هفتصد برابر می‌کند! وقتی به رحمت الهی نگاه می‌کنیم، جایی برای ناامیدی وجود ندارد ؛ پس به آن رحمت امیدوار می‌شویم.

وقتی باور می‌کنم که خدای سبحان کمین کرده تا خیرات من را رصد کند، حفظ کند و رشد دهد، به رحمت او امیدوار می‌شوم و دیگر، نگران کم‌کاری و نقصان خود نیستم. در عین این که خودم را ناقص می‌بینم و کار خود را اندک می‌دانم؛ اما با توجه به رحمت الهی همچنان در مسیر بندگی مقاومت می‌کنم و همان کاری را که انجام می‌دادم، ادامه می‌دهم.

 

نگاهی به فقر خود و نگاهی به غنای حق

 

به تعبیر دیگر، ما یک نگاه به فقر خودمان داریم و یک نگاه به غنای حق. یک نگاه به ممکن‌الوجود بودن خودمان داریم و یک نگاه به واجب‌الوجود بودن خدای سبحان. او چون واجب‌الوجود است، هیچ نیازی ندارد و غنی بالذات است؛ اما من چون ممکن‌الوجودم، دائماً به او نیاز دارم و چون نیاز دارم، باید همواره در محضر او بندگی داشته باشم، گرچه می‌دانم که بندگی من کجا و خدایی او کجا! بندگی من اصلا سر سوزنی قابل قیاس با رحمت واسعۀ او در زندگی من نیست.

پس انسان به این صورت می‌تواند بین خوف و رجاء را جمع کند. امام جعفر صادق علیه‌السلام می‌فرماید: لقمان به پسرش موعظه کرد: «اى پسرم! از خدا چنان بترس که اگر قیامت را با همۀ خوبى‌هاى اِنس و جن دریابى، باز هم بهراسى که خداوند عذابت کند. و به خدا چنان امیدوار باش که اگر قیامت را با همۀ بدى‌هاى انس و جن دریابى، امیدوار باشى که خداوند تو را بیامرزد.»

پسرش به او گفت: « اى پدر! چگونه مى‌توانم چنین باشم، در حالى که تنها یک قلب دارم؟»

لقمان گفت: «اى پسرم! اگر قلب مؤمن بیرون آورده و پاره شود، دو نور در آن دریافت می‌شود؛ نورى براى خوف و نورى براى رجا، که اگر وزن شوند، هیچ یک ذرّه اى بر دیگرى ترجیح نخواهد داشت.»[5]

و در فرازی از دعای ابوحمزه، خدا را چنین می خوانیم:

«أَدْعُوكَ يَا رَبِّ رَاهِباً رَاغِباً رَاجِياً خَائِفاً إِذَا رَأَيْتُ مَوْلَايَ ذُنُوبِي فَزِعْتُ وَ إِذَا رَأَيْتُ كَرَمَكَ طَمِعْت فَإِنْ عَفَوْتَ فَخَيْرُ رَاحِمٍ وَ إِنْ عَذَّبْتَ فَغَيْرُ ظَالِم‏»

«خدایا! من تو را صدا می‌زنم، هم اشتیاق دارم هم ترسانم؛ هم خوف دارم و هم رجاء، هنگامی که گناهان خود را می‌بینم، نالانم و هنگامی که کرامت تو را می‌بینم، طمع می‌کنم. که اگر عفو کنی، بهترین رحم‌کنندگانی و اگر عذاب کنی، ظالم نیستی.»

هم خیلی مشتاقم هم نگرانم که من را نپذیری، هنگامی که چشمم به گناه خودم می‌افتد، ناله‌ام بلند می‌شود؛ اما وقتی کرم تو را می‌بینم، طمع می‌کنم؛ زیرا که بخشش تو را دربارۀ افرادی که بسیار بدتر از من بودند، می‌بینم. اگر من را عفو کنی، خدایی خودت را نشان دادی و بهترین رحم کننده‌ای؛ اما اگر من را به دلیل گناهانم عذاب کنی، ذره‌ای ظلم نکردی، بلکه استحقاق من بوده است؛ زیرا من به خودم ظلم کردم. عذاب، باطن گناه من بوده است که به من برگرداندی و تو به من ظلم نکردی.

پس این جمع بین خوف و رجاء برای مردم عادی است. فرض کنید که شما می خواهید برای فردی که همه چیز دارد و همواره نیز به شما لطف داشته است، یک هدیه بخرید. تمام تلاشتان را از جهت مالی، توانی و زمانی می‌کنید تا هدیه‌ای برای او تهیه کنید که مقبول بیفتد. شما در عین حال که همه تلاشتان را می‌کنید؛ اما نگرانید که از شما نپذیرد یا به رخ شما بکشد که هدیۀ شما ایراد دارد؛ اما از طرف دیگر با خود می‌گویید من بارها دیده‌ام که هدیه‌ای نازل‌تر از این را هم که برده‌ام، از من پذیرفته‌اند و حتی از من تعریف هم کرده‌اند!

در یک نگاه ما چنین می‌پنداریم که شاید هر عملی که در محضر حق انجام می‌دهیم، مرجوعی باشد! من می‌دانم که کارم چقدر مشکل دارد! اگر خدا بخواهد عبادت مرا با عبادت افراد کُمّل و فرشتگان مقایسه کند، عبادت من حتماً برگشت می‌خورد. از طرف دیگر وقتی می‌بینم خدایی دارم که ذره‌ای نیت مرا، چقدر وسیع حساب می‌کند، امیدوار می‌شوم که مقبول واقع شود!

 

 جمع بین خوف و رجاء برای کمّل افراد

 

جمع بین صفات جلال و جمال خدا

 

امام (ره) می‌فرماید: جمع بین خوف و رجاء برای افراد کامل در واقع جمع بین صفات جمال و صفات جلال است. خدای سبحان صفات جمالیه‌ای دارد که به واسطۀ آن صفت، ما را مورد لطف و مهر قرار می‌دهد. همچنین خداوند صفات جلالیه‌ای دارد که با آن صفات، ما را ادب می‌کند و عظمت خود را با آن صفات جلالیه به رخ ما می‌کشد. در واقع خدای سبحان، گاهی با رحمتش تجلی دارد و گاهی با عظمتش. عظمت، همان جلالیت است و این دو صفت از هم جدا نیستند. اگر اول صفات جمال را ببینیم، پشت پرده‌اش صفات جلال است و اگر اول صفات جلال را ببینیم، پشت پرده این صفات جلال، صفات جمال است.

اگر من با رحمت الهی آشنا شوم، جلوۀ رحمت الهی را در زندگی‌ام می‌بینم؛ اما بر این باورم که اگر از این رحمت سوء استفاده شود، با عقوبت خدا مواجه می‌شوم. در پشت پردۀ همین رحمت، صفت جلال است. خدا می‌گوید ابتدا رحمتم را بر تو عرضه می‌کنم؛ اما اگر از رحمت سوء‌استفاده کردی، با عقوبت من مواجه می‌شوی! اما همین عقوبت، جلوۀ رحمت است، همچنانکه پشت پردۀ رحمت من، عقوبت است.

 

جهنم نماد جلال الهی

 

جهنم نماد جلال الهی است که برای متدینین قهر دیده می‌شود؛ اما پشت پرده‌اش مِهر است. ظاهراً برای متدینین، عذاب است؛ اما پشت پردۀ عذاب، رحمت است؛ زیرا قرار است که فرد،  پاک و تطهیر شود. ما هرگز از خداوند جمال بی‌جلال یا جلال بی‌جمال نمی‌بینیم؛ زیرا آنها دو روی یک سکه‌اند.

 

جلوه‌گری صفات جمال و جلال در قلوب اولیای الهی

 

امام (ره) می‌فرماید قلوب اولیای الهی دو نوع است:

  1. قلب بعضی از اولیای الهی، به افق رحمت نزدیک‌تر است؛ به همین جهت صفات جمال در ایشان جلوه‌گرتر است.
  2. قلب بعضی از اولیای الهی به افق عظمت نزدیک‌تر است؛ به همین جهت در ایشان صفات جلال جلوه‌گرتر است.

حضرت یحیی و حضرت عیسی پسر خالۀ یکدیگر و هم زمان بودند؛ اما حضرت عیسی، جلوه‌گر جمال و حضرت یحیی جلوه‌گر جلال خدای سبحان بودند. حضرت یحیی جزء بَکّایین بود و دائماً از ترس خدا گریه می‌کرد. حضرت عیسی حُسن‌ظن خاصی به خدا داشت و دائماً جمال و رحمت الهی را می‌دید.

بعضی از قلوب عیسوی و بعضی از قلوب یحیوی هستند. اگر به همین نحو به انسان‌ها بنگرید یا خودتان را بررسی کنید، درمی‌یابید که بعضی علی‌رغم این که رحمت را می‌بینند؛ اما ترس بر رحمت غالب است و در بعضی دیگر رحمت بر ترس غالب است. موازنه‌ای در بین نیست.

 

اعتدال خوف و رجا با نزدیکی به حق

 

سپس می‌فرماید البته هر چقدر به آن اصل نزدیک‌تر باشیم، اعتدال وجود دارد. قلب وجود مقدس پیغمبر خاتم در حد استواء و اعتدال حقیقی قرار دارد. در قلب پیامبر اکرم و همۀ حضرات معصومین، خوف و رجاء یکسان دیده می‌شود. چنین نیست که خوف بر رجاء و یا رجاء بر خوف غالب باشد. قلب جمعیه، جمع بین خوف و رجاء را یکسان کرده و طبیعی است که در میان بندگان وجود مقدس پیامبر اکرم بالاترین رتبه را در این جایگاه کسب کرده‌است. البته بعد از پیامبر، حضرت عیسی و سپس حضرت یحیی قرار دارند.

 

آیا رجاء بر خوف ترجیح دارد؟

 

اگر سوال شود: کسی که بخواهد از حد استواء خارج شود، بهتر است خوفی باشد یا رجایی؟ پاسخ این است که در اینصورت بهتر است که رجاء بر خوف غالب باشد.

البته این به این معنا نیست که به خود، مجوز گستاخی بدهیم! بلکه باید در عین حال که در محضر حق نهایت مراقبه را داریم. بیشتر از این که نگاهمان به پروندۀ عمل خودمان باشد، نگاهمان به رحمت بی‌پایان اوست. به جای این که دائما نگران عمل خودم باشم، مراقبۀ کامل دارم.

 

خوف و رجای کمّل در دنیا و آخرت

 

سپس امام (ره) می‌فرماید: خوف و رجایی که کُمّل دارند، فقط مربوط به این عالم نیست؛ بلکه ایشان آن را در برزخ، قیامت و بهشت نیز دارند و اصلا از آنان قابل انقطاع نیست. این خوف و رجا همیشگی است و در هر نشئه به شکلی جلوه‌گر می‌شود؛ یعنی در عالم برزخ و قیامت، خوف و رجاء جلوه‌گر می‌شود.

 

تقابل نظر امام ( ره) با نظر ملاصدرا ؟!

 

حال ممکن است بیان شود که در این‌صورت، نظر ملاصدرا در مقابل نظریه امام (ره) قرار می‌گیرد. نظریه ملاصدرا بیانگر آن است که خوف در عالم آخرت نیست و از کمال باقیه در آخرت محسوب نمی‌شود و به انقطاع عالم، منقطع می‌شود؛ وقتی که از این عالم برویم، دیگر خوفی وجود ندارد.

در مقابل، امام (ره) فرمود خوف و رجاء یک کمال است و در عوالم دیگر جریان دارد. تکلیف نیست که قطع شود؛ زیرا تکلیف، در این عالم وجود دارد و در عوالم دیگر نیست. به بیان امام(ره)، اصلا خوف و رجاء یک کمال است و کمال، تقویت می‌شود؛ در عالم برزخ پررنگ‌ و در قیامت پررنگ‌تر است و قطع شدنی نیست!

امام (ره) خود پاسخ می‌دهد: «خوفی که ملاصدرا فرمود که بعد از این عالم نیست، غیر از این خوفی است که ما مطرح می‌کنیم. خوفی که ما مطرح کردیم، تجلیات عظمت است و کُمّل جلوه‌گری عظمت خدای سبحان را می‌بینند و خائف‌اند.» اساساً تجلی خدای سبحان بعد از این عالم پررنگ‌تر است؛ زیرا ما در این عالم جلوه‌گری خدا را در پرده‌های مختلف و در حجاب می‌بینیم. چنانچه وقتی وارد برزخ شویم، جلوۀ خدا را بسیار بی‌پرده‌‌تر و در قیامت نیز جلوه‌ها را بسیار بی‌پرده‌تر از برزخ می‌بینیم. پس ممکن نیست که تجلی عظمت، قطع شود و بگوییم که عظمت الهی در این عالم جلوه داشت؛ اما در برزخ و قیامت دیگر جلوه ندارد!

آن خوفی که ملاصدرا می‌گوید قطع می‌شود، از جنس تجلی نیست؛ زیرا خوفِ از جنس تجلی انقطاع ندارد.

همچنین ما می‌توانیم از ملاصدرا در این حد قبول کنیم که در عالم دیگر تجلی جمال بر تجلی عظمت غلبه دارد؛ یعنی وقتی که ما از این عالم وارد عالم دیگر می‌شویم، بیش از این که جلوۀجلال و عظمت خدا را ببینیم، جلوۀ رحمت و لطف خدا رامشاهده می‌کنیم؛ اما قطع شدن این تجلی را نمی‌توانیم بپذیریم؛ زیرا بر این باوریم که پشت پردۀ هر جمالی، جلالی است.

 

همبستگی جمال و جلال الهی

 

جلال خدا هیچ‌گاه از جمال خدا جدا نمی‌شود و جمال و جلال دو روی یک سکه‌اند. لذا هرچند قبول داریم که جلوه‌گری جمال در عالم دیگر بیش از جلال است؛ اما نمی‌توان پذیرفت که در عالم دیگر فقط جمال الهی دیده شود. در این‌صورت جلال و عظمت الهی چه می‌شود؟! هرگز نمی‌توان گفت که یکی از آنها نیست شد! مگر می‌شود که صفات الهی نابود شود؟! صفات الهی دائمی و همیشگی است و وقتی دائمی و همیشگی است، عالم خاصی ندارد که بگوییم مربوط به این عالم است یا مربوط به عالم دیگر نیست؛ اما جلوه‌گری جمال در آن عالم بیشتر است و این خود یک نوید است.

 

وسعت رحمت الهی در برزخ

 

اکنون ما چقدر از رحمت خدا نسبت به خودمان خبر داریم؟ باید بدانیم که میلیادرها برابر آنقدری که خبر داریم را در برزخ می‌بینیم.

زمانی که نطفه بودم، خدا به من توجه داشت و ارتزاق من در شکم مادر از بند ناف بود. وقتی که وارد این عالم شدم، مادر را مأمور شیردهی و تغذیه کرده و همچنین در تمام دورۀزندگی‌ام نسبت به من لطف داشته است. حال میلیاردها برابر این الطاف خداوند در برزخ است. وقتی به برزخ برویم، مشاهده می‌کنیم که آنچه که در دنیا از جلوۀجمالی و لطف خداوند نسبت به خود دیده‌ایم، با این چیزی که در برزخم‌ می‌بینیم، قابل مقایسه نیست.

اما این منطق هرگز باعث گستاخی و جسارت نمی‌شود، این منطق باعث می‌شود که مِهر من افزون شود و از روی ترس خدا را بندگی نکنم، بلکه چون دوستش دارم، او را بندگی می‌کنم. وقتی می‌بینیم که خداوند آنقدر به ما لطف دارد و همۀ لطفش را نثار ما می‌کند، عاشقانه بندگی می‌کنیم و نه خائفانه و از روی ترس.

 

تاریخ جلسه: 1401/7/18 ـ جلسه 1

«برگرفته از بیانات استاده زهره بروجردی»

 


[1]. کتاب جنود عقل و جهل، ص 139.

[2]. سوره آل عمران، آیه30.

[3]. سوره زلزال، آیات 7و8.

[4]. کتاب جنود عقل و جهل، ص 145.

[5]. بحارالانوار، ج13، ص .412

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *