زندگی خردمندانه ـ بخش نهم

 مقدمه

 

دانستیم که عقل دارای سپاهیان مختلفی است و جهل هم به همان میزان عِده و عُده دارد. برآنیم که از لسان مطهر حضرت امام صادق علیه‌السلام سپاه عقل و جهل را شناسایی کنیم. یکی از سپاهیان عقل شکر است و یکی از سپاهیان جهل کفران نعمت و ناسپاسی است. شکر و قدردانی باید در قلب ظهور پیدا کند و انسان از نعماتی که منعم در اختیارش قرار داده است، شادمان باشد. این شکر باید هم در زبان ظهور داشته باشد و هم در اعضا و جوارح به کار گرفته شود. پس اگر انسان لساناً الحمدلله بگوید؛ ولی قلباً خوشحال نباشد، مصرف صحیح نعمات را نداشته باشد یا نعمت‌های خدا را در مسیر مخالفت با او خرج ‌کند، در شمار شاکران نخواهد بود.

 

شکر منعم یا شکر نعمت؛ دو نگاه متفاوت به موهبت‌های الهی

 

انسان گاه شکرگزار منعم (دهندۀ نعمت) است و گاه تنها شکر نعمت را به‌جا می‌آورد. در برخی لحظات، پیش از آنکه نعمت، چشم‌های او را پُر کند، جمال منعم را می‌بیند که این همه لطف را به او ارزانی داشته است؛ اما گاه چنان غرق در نعمت می‌شود که از یادآوری منعم غافل می‌شود.

به بیان دیگر، تفاوت بسیاری است میان کسی که در دایرۀ حیوانیت گام برمی‌دارد و تنها به نیازهای مادی و گذرا می‌اندیشد و کسی که نعمت‌های پایدار و جاودان را می‌بیند. برای فرد نخست، نعمت‌های ظاهری مانند خوراک، خواب، مسکن و ازدواج، مهم‌ترین دغدغه‌های زندگی است؛ اما دومی، نعمت‌های باطنی را بسیار ارزشمندتر می‌داند.

برای مثال، محبت امیرالمؤمنین و اولیای الهی، گوهری گران‌قدر است که خداوند به بندگان خاص خود عطا می‌کند. این نعمت، هرگز با ثروت‌های دنیوی قابل مقایسه نیست، چراکه نور آن تا ابد در دل مؤمن می‌درخشد.

 

ارزشمندی نعمات معنوی نسبت به نعمات مادی

 

به طور کلی، نعمت‌های معنوی بسیار ارزشمندتر از نعمت‌های مادی هستند؛ زیرا نعمت‌های مادی تاریخ مصرف دارند و زمان مصرفشان به اندازۀ عمر فرد در دنیاست؛ اما نعمت‌های معنوی بی‌پایان هستند. جریان این نعمت‌ها در زندگی ما از این عالم شروع شده و در برزخ ادامه دارد و در قیامت به اوج می‌رسد و هرگز از ما جدا نمی‌شود.

ابوهاشم جعفری یکی از اصحاب امام هادی علیه‌السلام که چهار امام را درک کرده است؛ حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا، حضرت جوادالائمه، حضرت امام هادی و حضرت امام حسن عسکری علیهم‌السلام. در زمان امام هادی علیه‌السلام او قرض سنگینی داشت، به خدمت حضرت رسید تا از این قرض شکایت کند. قبل از اینکه او شروع به صحبت کند، حضرت فرمود: «ابوهاشم! اگر کسی ده هزار درهم ( مثلا معادل یک میلیارد ما) به تو بدهد و بخواهد ولایت را از تو بگیرد، قبول می‌کنی؟» او پاسخ داد: «نه، هرگز!» حضرت رقم را بالاتر برد و فرمود: «اگر کسی صد میلیارد به تو بدهد و در مقابلش تو ولایت را نداشته باشی، قبول می‌کنی؟» او دوباره پاسخ داد:«نه، هرگز!» حضرت فرمود: «شاید بعضی از مادیات را نداشته باشی؛ اما دارای نعمت و سرمایۀ گرانقدری هستی!» البته حضرت هم نیازش را تأمین کرد و هم مبلغی را که در ذهنش بود به او پرداخت کرد؛ اما نگرش زیبایی به او داد که او تصور فقر نکند. نعمت‌های معنوی در ذهنمان باید بیش از نعم مادی جلوه‌گر و ارزشمند باشند.

 

تفاوت افراد در شکرگزاری

 

بین افرادی که شکر می‌کنند، تفاوت وجود دارد. بعضی افراد نعمت‌ها را مستقل می‌دانند؛ بطور مثال میان فردی که فکر می‌کند که خود نقش اساسی در یادگیری و کسب علم داشته است، با فردی که ابزار یادگیری، چشمش، گوشش، زبانش، قوّه درّاکه و حافظه‌اش را وابسته به خدا می‌داند، تفاوت بسیاری وجود دارد. فردی که نعمت‌ها را مستقل می‌داند و بین نعمت‌ها و منعم رابطه‌ای نمی‌بیند، با فردی که نعمت‌ها را وابسته به مُنعم می‌داند و لحظه‌به‌لحظه نزول نعمت را وابسته به منعم می‌داند، تفاوت وجود دارد. شاکر حقیقی نفر دوم است که هرچه نعمت در زندگی خود می‌بیند، لحظه‌به‌لحظه آن را مدیون منعم می‌داند؛ به همین جهت، بیش از اینکه نعمت‌ها به چشمش بیایند، لطف منعم را احساس می‌کند.

 

اثر شکرگزاری

 

امام خمینی (ره) می‌فرماید: وقتی انسان به تمام معنا شکر نعمت خدای سبحان را انجام داد، یعنی نعمت را دید، آن را وابسته به منعم دانست، جلوۀ لطف و رأفت منعم را نسبت به خود مشاهده کرد و ثناگوی منعم شد، با زبان و قلب شادمان شد که مورد توجه قرار گرفته است و نهایت تلاش خود را بر مصرف صحیح نعمات کرد، در این صورت گویا پردۀ غیبت کنار می‌رود و انسان خدا را در گوشه‌گوشۀ زندگی‌اش حاضر و ناظر، و خود را در محضر خدای سبحان می‌بیند.

 

 نعمت‌شناسی؛ جایگاهی ویژه برای اولیای الهی

 

امام(ره) در ادامه می‌فرماید: اینکه انسان همه نعمت‌ها را از او ببیند، همواره شادمان باشد، زبانش پیوسته ذاکر و استفادۀ صحیح از نعمت‌ها را در پیش گیرد، برای هر کسی میسّر نیست. بیشتر مردم در گرداب غفلت گرفتار می‌شوند و این مقام تنها برای کمال‌یافتگان و اولیایی که به درجات رفیع معنوی رسیده‌اند، دست‌یافتنی است.

«وَ قَليلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُور»[1]

«و عدۀ بسیار اندکی از بندگانم شکرگزارند.»

 

سبب کفران نعمت

 

اگر ما نعمت‌ها را بیشتر از منعم ببینیم و منعم را نادیده بگیریم، به‌نحوی ناسپاس محسوب می‌شویم. دراین صورت خود را از تجلیات افعال حق محروم کرده و گرفتار خودِ کاذبمان شده‌ایم؛ زیرا نعمت‌ها را دست‌رنج خودمان می‌دانیم و به خدا نسبت نمی‌دهیم. «کفر» به‌معنی کتمان است؛ اگر ما در زندگی نعمت‌هایمان بسیار به چشم‌مان بیاید؛ اما منعمی که دائماً در حال جلوه گری است را نادیده بگیریم، به‌نحوی وارد کفران نعمت‌های الهی شده ایم.

در حقیقت، اصل شکر این است که ما در پس هر نعمتی، منعم را ببینیم و هر نعمت، بهانه‌ای برای حضور در محضر منعم و ارتباط با او باشد. در نهایت، تعداد محدودی از افراد هستند که در همه لایه‌های وجودی‌شان حضور منعم مشاهده می‌شود و در حقیقت، همه وجود آن‌ها دائماً ثناگوی منعم است و گرفتار نعمت نشده‌اند.

 

لزوم شکرگزاری خاص برای هر یک از نعم ظاهری و باطنی

 

امام (ره) نعمت‌ها را به دو دستۀ ظاهری و باطنی تقسیم می‌کند؛ نعمت‌های ظاهری مانند مال، آبرو، عزت، علم، مدرک، همسر، فرزند و خانواده و… و نعمت‌های باطنی مانند علم، اعتقادات، عقل، حب و… است. هر یک از این نعمت‌ها شکر خاص خود را لازم دارند و ما نمی‌توانیم بگوییم که نعمت‌های ظاهری را شکر کرده‌ایم و دیگر نیازی به شکر نعمت‌های باطنی نیست، یا بالعکس.

برای مثال، نعمت ایمان که یک نعمت باطنیه است، شکر جداگانه‌ای متفاوت از نعمت عبادتی که با ظاهر انجام می‌دهیم، لازم دارد. شکر نعمت ایمان آن است که دائماً معرفتی وارد وجودمان شود که ایمان ما را تقویت و آن را بارور کند و شکر نعمت عبادت، که یک نعمت ظاهریه است، آن است که طبق دستور شرع، بدون افزودن یا کاستن و با رعایت آدابی که مولا فرموده است، انجام شود.

همچنین خود معرفت نیز شکر خاص خود را لازم دارد. خدا به ما معرفت داده است و این معرفت یک امر بسیار نفیس و ارزشمند است که نگرش ما را به جهان تغییر می‌دهد. بطور مثال حسرت خوردن به زندگی افراد دارای امکانات مالی زیاد، نادیده گرفتن نعمت معرفت و مصداق ناشکری است. شکر معرفت این است که از وجود آن رزق بسیار خاص، لذت ببریم، به‌درستی استفاده کنیم و زبانمان نیز بر اساس همان معرفت باطنی‌مان گویا باشد.

 

تفاوت عبادت با عبودیت

 

عبادت انجام تکلیف و انجام فرمان مولاست. عبودیت ثمره آن عبادت است. این بدان معناست که انسان آنقدر تکلیف انجام ‌دهد، تا به عبد تبدیل ‌شود. بسیاری از افراد عبادت دارند، اما اطاعت ندارند. عابد ممکن است کارهایی انجام دهد که خودش آنها را بیشتر دوست دارد، اما اگر مولا به او بگوید که اولویت با کار دیگر است، نمی‌تواند آن کار دوست‌داشتنی خود را ترک کند؛ چنین فردی تنها عبادت‌کننده به‌شمار می‌رود. در حالی‌که عبد کسی است که وقتی مولا به او تکلیف دیگری بدهد، فوراً اطاعت می‌کند؛ دراین صورت عبودیت در زندگی او مشاهده می‌شود. شیطان شش هزار سال عبادت داشت؛ اما وقتی خدا به او گفت سجده کند، او نظر خودش را ترجیح داد و سجده نکرد!

 

ادعای شاکر بودن!

 

یکی از نکات بسیار مهمی که حضرت امام (ره) به آن اشاره دارد این است که ادعای شاکر بودن، بی‌ادبی است؛ زیرا در واقع وقتی از کسی تشکر می‌کنیم، نوعی جزا و پاداش برای او قائل می‌شویم. در مقابل خدا نیز همینطور است. اگر ما احساس ‌کنیم که شکر کرده‌ایم، به‌معنی آن است که توانسته‌ایم الطاف خدا را جبران کنیم؛ زیرا شکر، نوعی ادعای جبران است. آیا کسی می‌تواند بگوید که جبران الطاف خدا را کرده است؟! ما در عمرمان حتی سر سوزنی از الطاف خدا را جبران نکرده‌ایم. در حالی‌که اگر ادعای شاکر بودن کنیم، به نظر خودمان عبادت، ذکر، خوشی باطنی، مصرف صحیح و هر کاری که باید برای خدا می‌کردیم، انجام داده‌ایم! درحالی‌که وقتی پروندۀ عمل خود را بررسی می‌کنیم، هیچ کاری در مقابل لطف‌های خدا انجام نداده‌ایم و هرگز نمی‌توانیم ذره‌ای از الطاف الهی را جبران کنیم و از شکر عاجزیم:

«شُكْرِي إِيَّاكَ يَفْتَقِرُ إِلَى شُكْرٍ…»[2]

«اگر شکر تو را کنم، خود همین شکر کردن، شکر دارد.»

بنابراین احساس شاکر بودن در برابر خداوند، اسائۀ ادب است. اگر به درون خود نگاه کنیم، می‌بینیم که آن کسی که در وجود ما تصرف می‌کند و توفیق شکر را به ما می‌دهد، خود اوست. هر خیری که از من صادر می‌شود، از اوست. شکر، یک خیر است که از ما صادر می‌شود؛ اما از خود اوست. خداوند ما را به شکر وادار کرده است؛ بنابراین، من هیچ‌وقت کاری برای خدا نکرده‌ام و همیشه بدهکار بوده‌ام. این نکتۀ بسیار مهمی است که هنوز در فرهنگ ما نهادینه نشده است و باید آن را از بزرگان آموزش دید.

خداوند به ما دستور شکر داده است و ما مأمور به اطاعت هستیم. حقیقت شکر از ما صادر نمی‌شود. ما فقط وقتی می‌خواهیم شکر کنیم، خودمان را وادار به اطاعت از او می‌کنیم و می‌گوییم: خدایا! تو گفتی شکر کن و ما آن را شکر می‌نامیم؛ اما این حقیقت شکر نیست. زیرا شکر، وقتی است که همۀ کارهای خوب خود را از او بدانیم و توفیق مصرف صحیح نعمات را نیز او بدانیم. بنابراین، هرچه بیشتر شکر کنیم، متوجه می‌شویم که ما فقط اطاعت می‌کنیم و حقیقت شکر از ما ظهور نمی‌کند.

 

دیدن منعم؛ برترین درجۀ شکر

 

امام (ره) از قول خواجه عبدالله انصاری در کتاب منازل السائرین، ذکر می‌کند که بالاترین درجۀ شکر این است که فرد شاکر، فقط منعم را ببیند. این نکتۀ بسیار مهمی است! ما ابتدا نعمت را می‌بینیم و سپس به سراغ منعم می‌رویم؛ اما امام (ره) و همه سلسله عرفا به ما آموزش می‌دهند که از ابتدا او را ببین! وقتی عظمت او به چشمت آمد، هر نعمتی که او می‌دهد، به نظرت بسیار عظیم است!

بطور مثال اگر عالم بسیار بزرگوار و جلیل القدری به ما یک اسکناس هزار تومانی بدهد، ما آن را باارزش می‌دانیم و به‌عنوان برکت زندگی‌ آن را نگهداری می‌کنیم؛ اما اگر از ابتدا فقط آن اسکناس هزار تومانی را ببینیم، ممکن است هیچ ارزشی برای ما نداشته باشد. وقتی او را می‌بینیم، هرچیزی که او بدهد، برایمان عظیم و ارزشمند می‌شود.

بالاترین درجۀ شکر این است که ابتدا منعم را ببینیم و از طریق منعم، نعمت را ببینیم. در این‌صورت هیچ نعمتی در زندگی ما ناچیز نخواهد بود. همۀ نعمت‌ها، از آن جهت که منعم آنها را به ما داده است، برای ما عزیز و ارزشمند خواهند بود. از نعمت‌ها به‌خوبی استفاده می‌کنیم و نمی‌گذاریم ضایع شوند؛ چون نعمت‌ها را وابسته به آن منعم عظیمی می‌دانیم که نعمت عظیم را در اختیار ما قرار می‌دهد:

«اَن لا يَشهد العبدُ الّا المُنعِم، فَاذا شَهد المُنعم عبودة استعظَمَ منهُ النِّعمَة»[3]

شکر آن است که بنده تنها منعم را شهود کند. هر گاه بنده، منعم را از روی عبودیت و بندگی شهود کند، نعمت را از سوی او بزرگ می‌شمارد.

 

اثر منعم دیدن خدا

 

نتیجه چنین دیدگاهی در زندگی ما آن است که رنگ زندگی کاملاً تغییر می‌کند. اگر قبلاً نسبت به منعم محبت داشتیم، شیرینی آن محبت را بیشتر احساس می‌کنیم. حتی گاهی به جایی می‌رسیم که از بودن با منعم لذت می‌بریم و دیگر نعمتی را نمی‌بینیم. بودن با منعم لذت‌بخش‌ترین امر زندگی‌مان می‌شود و این کاملاً قابل ادراک است.

بطور مثال تصور کنید که به مشهد مشرف شده‌اید و در حرم حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا علیه‌السلام هستید. حرم خلوت است و به شما می‌گویند دو ساعت می‌توانید کنار ضریح بمانید، هیچ‌کس هم با شما کاری ندارد. در همین حال، فردی به شما می‌گوید که ۵ بلیط مهمانسرای امام رض ارا دارد. اگر شما چهل سال منتظر چنین فرصتی بوده‌اید، ترجیح می‌دهید بلیط‌ها را نگه دارید یا لذت بودن در حرم را ادامه دهید؟ اکثر ما لذت بودن در حرم را ترجیح می‌دهیم؛ زیرا آن لحظه، ارزشمندتر از هر چیزی است که بلیط‌ها می‌توانند ارائه دهند. پس اگر انسان حلاوت حضور خدا را کاملا احساس کند، تنها خدا را می‌خواهد و کاری به نعمت‌هایش ندارد. فقط می خواهد با او باشد و این مقام بسیار بالایی است.

 

سالم نگهداشتن فطرت

 

کل سپاه عقل در فطرت ما وجود دارد و این نکتۀ بسیار مهمی است. سپاه عقل در ذات ما وجود دارد و لازم نیست که آن‌ها را از خارج وجود خود بیاوریم؛ اما سپاه جهل را خود وارد وجود خود می‌کنیم؛ یعنی ما ذاتاً شاکر هستیم و ناسپاسی بر ما عارض شده است و اصل ما نیست. شکر، فطری ماست؛ به همین دلیل وقتی که ناشکری می‌کنیم، وجدان‌درد داریم؛ زیرا امری غیرذاتی را وارد مدار وجود خود کرده‌ایم. ناسپاسی غیرذاتی است و بر ما عارض شده است. بنابراین رفع آن سخت نیست و انسان به‌راحتی می‌تواند ناسپاسی را از خود دور کند.

تمام مسیر صحیحی که در زندگی طلب می کنیم، از آن جهت است که آن فطرت، خدشه‌دار نشود. پیامبران آمدند تا فطرت ما را سالم نگه دارند. شریعت به ما آموزش می‌دهد که چگونه این فطرت را در کل زندگی‌مان سالم نگه داریم تا وقتی از این عالم می‌رویم، این فطرت آسیبی ندیده باشد. اگر این فطرت سالم بماند، گویی یک امانت گرانقدر را سالم نگه داشته و در وقت مرگ به خدای سبحان تحویل داده‌ایم.

 

شکر واسطه‌ها

 

ما با تشکر از واسطه‌های فیض، شکرگزار خداوند هستیم و به همین جهت حالمان بسیار خوب خواهد بود. در حقیقت ما با تشکر از کسی که به من لطفی کرده، فیضی رسانده یا خدمتی کرده است، شکر آن منعمی را می‌کنیم که این نعمت را در اختیار ما قرار داده است.

ثناگویی و شکرگزاری از جمله فطریات ماست. تمام ثناها، تعظیم‌ها و تشکر‌هایی که مردم دنیا از واسطه‌های فیض انجام می‌دهند، به‌دلیل فطرت الهی است. وقتی از واسطۀ فیض تعریف می‌کنیم، در واقع از خدا تعریف می‌کنیم؛ زیرا خدا این نعمت را به او عطا کرده و او آن را به ما داده‌ است. تعظیم‌ها و ثناگویی‌هایی که شاگردها از اساتیدشان می‌کنند نیز به‌دلیل همین فطرت مخموره است. این ثناگویی در خمیرۀ ما قرار داده شده است. اگر ناشکری کنیم، در واقع ناشکری منعمی را کرده‌ایم که نعمت را در اختیار ما قرار داده است.

کافر در واقع نعمت انسانیتش را می‌پوشاند و تکذیب می‌کند. «کَفَر» به‌معنی «کَتَم» به‌معنای «پنهان کردن» است.

 

فراموش نکردن شکر منعم حقیقی

 

شکر واسطه‌ها نباید ما را از شکر اصلی غافل کند. گاهی تمام توجه‌ ما به واسطه‌ها مانند همسر، والدین، استاد و… معطوف می‌شود و یادمان می‌رود که خدا این نعمت‌ها را به ما داده است. تمرکز بیش از حد روی واسطه‌ها، ما را از منعم اصلی دور می‌کند.

همۀ موجوداتی که به ما خیر می‌رسانند، در ظل رحیمیت و رزاقیت خدای سبحان قرار دارند. رزق علم، مال، آبرو و… که از واسطه ‌های فیض به ما می‌رسد، وجود استقلالی ندارند؛ بلکه وجودشان تَبَعی است. خیررسان حقیقی خداست و دیگران در حد سایه هستند. اگر خدا دستور داده باشد، خیر می‌رسانند وگرنه نمی‌رسانند. بنابراین باید شکر مخلوق را به‌جا آورد؛ اما باید مراقب بود که شکر مخلوق موجب نادیده گرفتن خالق و ولیّ‌نعمت اصلی در زندگی ما نشود.

نقل است که آیت‌الله بهجت همواره به غیر از ذوی الحقوق، برای دکترهایی که از کودکی به ایشان خدمات درمانی رساندند، مغازه‌دارهایی که در کودکی از آن‌ها خرید کردند و همه کسانی که به ایشان لطف داشته‌اتد، دعا می‌کردند.

خداوند روزی‌رسان است؛ سایرین آیینه‌اند و عکس رزاقیت خدا در آن‌ها افتاده است. چنانچه اساسا وقتی در آیینه نگاه می‌کنیم، اصل به چشممان می‌آید، نه خود آیینه. آیینه بالاصاله نقشی ندارد؛ اما خدا آیینه را قرار داده است تا از آن طریق فیض به ما واصل شود.

«إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتین‏»[4]

«خداوند روزی‌رسانی است که با قوت و استحکام روزی را به بنده می‌رساند.»

ما با «الحمدلله رب العالمین»، ثناگویی را مخصوص ذات مقدس خدای سبحان می‌دانیم. امام می‌فرماید: جار‌و‌مجرور هر سوره‌ای متعلق به خود آن سوره است. مثلا متعلَق «بسم الله» سورۀحمد «الحمدلله» است، و این به‌معنای «اَحمدُ بسم الله الرحمن الرحیم» است؛ یعنی ما ثناگویی خدا را نه به اسم خود، که به اسم خدا انجام می‌دهیم. در واقع از طریق خود خدا ثناگویی می‌کنیم؛ چون عاجز از ثناگویی خدا هستیم. با این نگاه، هیچ‌گاه خودمان را شاکر نمی‌دانیم و دیگران را نیز به‌عنوان منعم مستقل در زندگی‌ خود نمی‌دانیم؛ چراکه نه خود ما و نه دیگران، نقش اصلی در خیرات را نداشته‌ایم، بلکه نقش اول و آخر آن خیر را خدای سبحان داشته است.

 

اهمیت شکرگزاری و تأثیر آن بر فطرت

 

علامت مهم سالم بودن فطرت، شاکر بودن است؛ اینکه ثناگوی او باشیم و از اینکه او را در زندگی‌ داریم، خوشحال باشیم و نعمت‌هایمان را به‌درستی مصرف کنیم. در واقع، انبیاء مبعوث شدند تا ما با کنار رفتن پرده از مقابل چشمانمان، همه نعمت‌ها را وابستۀ به منعم ببینیم. نقش اصلی انبیاء در زندگی ما این است که ما او را در همه جای زندگی‌مان ببینیم و بدانیم هر منعمی، نعمت را با دستور او به ما می‌رساند.

«الحمدلله» یک موسیقی دائمی است که در کل عالم شنیده می‌شود. همۀ مخلوقات عالم در حال زمزمه این ذکر هستند. هر برگی بر روی درخت، هر ریگی بر روی زمین و حتی هر سلولی «الحمدلله» می‌گوید و ما چقدر سرحال می‌شویم، وقتی در جمعی هستیم که همه چیز در آن «الحمدلله» می‌گوید:

«وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُمْ»[5]

«و هیچ چیزی نیست مگر اینکه همراه با ستایش، تسبیح او می گوید، ولی شما تسبیح آنها را نمی فهمید.»

هرچیزی وقتی آلوده می‌شود، دیگر ذکر نمی‌گوید. در بحث تسبیح و تقدیس، هرچیزی وقتی تمیز است، در جای خود قرار دارد و آلوده و متعفن نیست، «الحمدلله» می‌گوید. روایت داریم که وقتی لباس ما کثیف می‌شود، دیگر «الحمدلله» نمی‌گوید. همه حیوانات به جز حمار «الحمدلله» می‌گویند؛ لذا ناشناخته‌ترین صدا در عالم صدای حمار است:

«إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمير»[6]

«بی تردید ناپسندترین صداها صدای خران است»

حال اگر فردی در میان چنین جمعی شاکی باشد، صدایش نکره است. زیرا همه «الحمدلله» می‌گویند و ناشکری او بسیار دیده می‌شود. حتی همه کائنات با او درگیر می‌شوند و در مقابل او قرار می‌گیرند. انسان ناشکر آنقدر گرفتار عالم ماده شده است که فطرتش دیگر نور ندارد. نعمتی که ندارد، به نظرش بزرگ جلوه می‌کند و سپس ارتباطش را با خدا کاهش می‌دهد. امیدش به اهل دنیا زیاد می‌شود و اعلام توقع و فقر می‌کند.

 

تاریخ جلسه: 1401/9/7 ـ جلسه 9

«برگرفته از بیانات استاده زهره بروجردی»

 


[1].سوره سبا؛ آیه 13

[2].مفاتیح الجنان، مناجات خمس عشر؛ مناجاه الشاکرین

[3]. شرح منازل السائرین؛ ص 213-212

[4]. سوره ذاریات؛ آیه 60

[5]. سوره اسراء، آیه 44

[6]. سوره لقمان، آیه 19

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *