در محضر امام هادی علیهالسلام در زیارت جامعه به نقش ولایت، در زندگی یکایک افراد پی میبریم:
«وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَةُ»
«افتراق فعل شیطان است»
در این زیارت میخوانیم: به وسیله ولایت شما معصومین افتراقها به ائتلاف تبدیل میشود. افتراق کار شیطان است. او با القای افکار، اقوال و اعمال فاسد، موجبات جدایی افراد را از امامشان فراهم میکند، زیرا پیوست به امام انس و الفت مردم را نسبت به یکدیگر در پی دارد و شیطان از اجتماع مؤمنین گریزان است. هنگامی که فرزندان به دیدار بزرگتر خویش میروند ابتدا برای پیوست به بزرگتر و برای ملاقات با ایشان میروند و سپس سایر افراد خانواده کنار یکدیگر جمع میشوند و با هم انس میگیرند. شیطان از پناه بردن خلق و تجمع آنان در حمایت امام گریزان است زیرا هرچه پیوست به ولایت بیشتر شود افتراق از خوبان کمتر صورت میپذیرد.
همچنین زمانی که ائتلاف به معصوم برای فرد حاصل شود، آدمی از معاصی و از اعداء معصومین عزلت میگیرد و به برکت ولایت بدون هیچ زحمتی از غیر معصوم تبرّی پیدا میکند. هرچند که گاه ائتلاف افتراق کامل از معاصی را به دنبال ندارد. اما کراهت نسبت به معصیت و بغض نسبت به معصیت را افزون میکند، اگر محبین اهلبیت و ولایتمداران مرتکب معصیتی شوند معصیت فعل آنان است نه فکرشان و معصیت عمل موقّت آنهاست نه عقیده قطعی آنان.
ولایت؛ وسیله پیوست و ائتلاف
شیعیان با ملیّتهای مختلف به دلیل عقیده مشترک و نقطه وصلی که دارند با یکدیگر انس میگیرند. آنان به واسطه ولایت به هم پیوند خورده و هیچ گونه بغض و عداوتی نسبت به یکدیگر ندارند.
ولایت موجب ائتلاف ولایتپذیران در محضر امام است. از این رو نفوس شیعه از آلودگیها مبرّا میباشد و همین امر سبب جذب آنان به امامشان میگردد. اگر نفس خبیث باشد هرگز جذب طهارت مطلق نمیشود.
طهارت ذاتی شیعه
شیعه با موالات و دلدادگی به امام معصوم در خدمت ولایت قرار میگیرد. دلدادگی آنان امری عادی نیست بلکه باید ظرف وجودشان پذیرای قبول ولایت باشد. اگر ظرف وجودی طیب نباشد جذب طیبترین افراد عالم نخواهد شد. ائتلاف شیعه حاکی از طهارت ذاتی آنان است.
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند:
«شِيعَتُکَ خُلِقُوا مِنْ فَاضِلِ طِينَتِنَا»[1]
«شیعیان تو از زیادیِ گل ما آفریده شدهاند»
حتی گفته میشود شیعیان معصیتکاران نیز به دلیل شدت محبتشان به حضرات معصومین در نهایت امر تطهیر شده و در آلودگی خویش باقی نمیمانند.
آیا میتوان گفت اصل دین محبت است و اگر کسی محبت معصوم را داشته باشد حتی اگر گرفتار معصیتی شود محبت او به حضرات معصومین دنیا و آخرتش را ساماندهی میکند؟
- پاسخ داده میشود اگر محبت حقیقی باشد باید مُحب را از معصیت دور کند اما اگر ناخواسته معصیتی از محب صادر شد محبت امام اجازه دوام معصیت را نمیدهد چون هر معصیتی موجب گسست انسان از معصومین میشود و اگر محبت نسبت به آنان خالصانه باشد گسستها تداوم پیدا نکرده و منجر به پیوست میشود.
نشان ائتلاف شیعیان
شیعیان به عروةالوثقی متوسل شده و در میان آنان تفرق و تصادم نیست. ائتلاف نشان از عدم منیّت است. حقیقت تفکر شیعه آن است که همه خیرخواه یکدیگرا ند، همه برای یکدیگر تقاضای خیرات و نیکی دارند هیچ کس از ارتقاء مقام دیگری رنجور نیست لازم نیست کسی کنار برود تا دیگری برجای او بنشیند. شیعه از تفرقه در امان است اما نوعاً افراد گرفتار تفرقه هستند تفرقه آنان گاه در عالم خارج و بیرون از خود آنهاست و تفرقه درونی آن است که یعنی زبان و دلشان با اعضا و جوارح هماهنگ نیست و هریک از اعضا ساز خود را مینوازد، این ناهماهنگی وجود را آشفته میسازد و وحدت را از میان میبرد اما شیعه از این امر در امان است. هرکجا ولایت باشد وحدت هست ولایت نابسامانیهای درون و بیرون را مرتفع میسازد و افراد در یک خط و یک راستا و بدون تعارض کنار یکدیگر زندگی میکنند.
- ولایت معصوم هم بر درون فرد حاکم است و هم بر بیرون او. ولایت ظاهر و باطن را سامان میبخشد و درگیریها را پایان میدهد. کار اولیا حق خاموش کردن آتشهای درونی و بیرونی است. پراکندگی نوعی آتش است که به واسطه معصوم خاموش میشود.
- ولایت معصوم سبب ارتباطات عجیبی میگردد ارتباط میان انسان زمینی و ملک عرشی. دنیای انسان زمینی ماده و دنیای ملک عرش است و میان عالم این انسان و مَلَک فرق بسیار است اما به دلیل اینکه هر دو ولایت پذیرند عالم او و مَلَک یکی میشود و هر دو در کنار امام قرار میگیرند.
- اینکه در بعضی از زیارات به ملائکه صلوات فرستاده میشود و در اذن دخول بارگاه معصومین، اذن دخول از آنان گرفته میشود از آن روست که عالم مَلَک و عالم خلق یکی میشود و این همسویی و یک جهت شدن اثر ولایتپذیری اوست.
- ولایت نقش انسآفرینی دارد. در ابتدا افراد با امام مأنوس میشوند و به تبع امام با یکدیگر انس پیدا میکنند. مثلاً ارادت به امام رضا علیهالسلام سبب ارتباط ما با یکدیگر است. هر آنکس که در خدمت معصوم قرار میگیرد ابتدا با امام مأنوس شده و سپس با دوستان امام انس میگیرد.
«وَ بِمُوَالاتِكُمْ تُقْبَلُ الطَّاعَةُ الْمُفْتَرَضَةُ وَ لَكُمُ الْمَوَدَّةُ الْوَاجِبَةُ»
«به واسطه ولایت شما معصومین طاعت واجب قبول میشود.»
نماز بی ولای او عبادتی است بی وضو به منکر علی بگو نماز خود قضا کند
رمز قبولی طاعات مهر ولایت است.
قرآن کریم در آیه80 سوره مبارکه طه میگوید: «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى» خدا میگوید من حتماً کسی را که طاعت انجام دهد و دلداده من شود و عمل صالح انجام دهد میبخشم و هدایت میکنم.
در این آیه شریفه هدایت بعد از ایمان و عمل صالح بکار رفته. راوی سؤال کرد به طرف چه کسانی باید هدایت شوند. در روایتی حضرت امام صادق علیهالسلام فرمودند: «اِلَیْنا» به سوی ما هدایت شود.
در روایت آمده است:
«دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ لِي جَاراً لَسْتُ أَنْتَبِهُ إِلَّا بِصَوْتِهِ إِمَّا تَالِيَا كِتَابَهُ يُكَرِّرُهُ وَ يَبْكِي وَ يَتَضَرَّعُ وَ إِمَّا دَاعِياً فَسَأَلْتُ «6» عَنْهُ فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ فَقِيلَ لِي إِنَّهُ مُجْتَنِبٌ لِجَمِيعِ الْمَحَارِمِ قَالَ فَقَالَ يَا مُيَسِّرُ يَعْرِفُ شَيْئاً مِمَّا أَنْتَ عَلَيْهِ قَالَ قُلْتُ اللَّهُ أَعْلَمُ قَالَ فَحَجَجْتُ مِنْ قَابِلٍ فَسَأَلْتُ عَنِ الرَّجُلِ فَوَجَدْتُهُ لَا يَعْرِفُ شَيْئاً مِنْ هَذَا الْأَمْرِ فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَأَخْبَرْتُهُ بِخَبَرِ الرَّجُلِ فَقَالَ لِي مِثْلَ مَا قَالَ فِي الْعَامِ الْمَاضِي يَعْرِفُ شَيْئاً مِمَّا أَنْتَ عَلَيْهِ قُلْتُ لَا قَالَ يَا مُيَسِّرُ أَيُّ الْبِقَاعِ أَعْظَمُ حُرْمَةً قَالَ قُلْتُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ابْنُ رَسُولِهِ أَعْلَمُ قَالَ يَا مُيَسِّرُ مَا بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ وَ مَا بَيْنَ الْقَبْرِ وَ الْمِنْبَرِ رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ وَ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَمَّرَهُ اللَّهُ فِيمَا بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ وَ فِيمَا بَيْنَ الْقَبْرِ وَ الْمِنْبَرِ يَعْبُدُهُ أَلْفَ عَامٍ ثُمَّ ذُبِحَ عَلَى فِرَاشِهِ مَظْلُوماً كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ الْأَمْلَحُ ثُمَّ لَقِيَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَيْرِ وَلَايَتِنَا لَكَانَ حَقِيقاً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُكِبَّهُ عَلَى مَنْخِرَيْهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ.»[2]
«فردی به نام میسر میگوید: خدمت امام صادق علیهالسلام رفتم و گفتم من همسایهای دارم که با صدای قرآن او که بسیار زیباست بیدار میشوم از بقیه در مورد اوپرس و جو کردم گفتند اصلاً حرامی انجام نداده و واجباتش را به طور کامل ادا میکند، حضرت فرمودند: ای «میسر» آیا او ولایت پذیر است ؟ «میسر» گفت نمیدانم، سال بعد «میسر» به خدمت حضرت رسید و سئوال سال قبل را تکرار کرد. حضرت فرمودند: ولایتی هست؟ «میسر» گفت: نه حضرت فرمودند: در عالم کدام سرزمین از همه محترم تر است؟ «میسر» گفت: خدا و رسول و فرزند رسول بیشتر میدانند. حضرت فرمودند: در مکه بین رکن و مقام و در مدینه بین قبر و منبر پیامبر، به خدا قسم اگر بندهای عمر هزار سال داشته باشد بین رکن و مقام و قبر پیامبر و منبر عبادت کند بعد مثل گوسفند در محل عبادتگاهش سر بریده شود و تکه تکه گردد بعد خدا را ملاقات کند در حالی که بی ولایت ما باشد خدای سبحان او را با بینی در آتش جهنم میاندازد»
زندگی بدون معصوم و عبادت بدون ولایت بیثمر و بیفایده است. مردم بدون ولایت مانند صفرهایی هستند که بدون عدد یک معنایی ندارند.
یکی ازشاگردان امام صادق علیهالسلام نمیتوانست این را هضم کند که چرا شیعیان اعمالشان قبول است و کسی که ولایت پذیر نیست عملش پذیرفته نیست ؟ حضرت فرمودند: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقَ عَلَيْهِ السَّلَامُ، مَا الْعِلَّةُ أَنْ لَا دِينَ لِهَؤُلَاءِ، وَ لَا عَتْبَ عَلَى هَؤُلَاءِ قَالَ: لِأَنَّ سَيِّئَاتِ الْإِمَامِ الْجَائِرِ تَغْمِرُ حَسَنَاتِ أَوْلِيَائِهِ، وَ حَسَنَاتِ الْإِمَامِ الْعَادِلِ تَغْمِرُ سَيِّئَاتِ أَوْلِيَائِهِ.»[3] سیئه جلوداران حسنه زیر دستانشان را نابود میکند و آن کس که جلودارش امام حق باشد حسنات امام همه سیئات او را نابود میکند. یعنی انسان باید ببیند و توجه داشته باشد که در زیرمجموعه چه کسی قرار گرفته است؟
«قُلْتُ لَهُ بِمَكَّةَ أَوْ بِمِنًى يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا أَكْثَرَ الْحَاجَّ قَالَ مَا أَقَلَّ الْحَاجَّ مَا يَغْفِرُ اللَّهُ إِلَّا لَكَ وَ لِأَصْحَابِكَ وَ لَا يَتَقَبَّلُ إِلَّا مِنْكَ وَ مِنْ أَصْحَابِكَ»[4]
راوی میگوید: در مکه در منا به امام باقر علیهالسلام عرض کردم یا رسول الله! چقدر امسال حاجی داریم! حضرت فرمودند: اتفاقاً چقدر حاجی کم داریم! خدا فقط از تو و اصحابت اعمالتان را قبول میکند و اعمال دیگران پذیرفته نیست.
«عَنْ أَبِي الْجَارُودِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ يَا أَبَا الْجَارُودِ مَا تَرْضَوْنَ أَنْ تُصَلُّوا فَيُقْبَلَ مِنْكُمْ وَ تَصُومُوا فَيُقْبَلَ مِنْكُمْ وَ تَحُجُّوا فَيُقْبَلَ مِنْكُمْ وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَيُصَلِّي غَيْرُكُمْ فَمَا يُقْبَلُ مِنْهُ وَ يَصُومُ غَيْرُكُمْ فَمَا يُقْبَلُ مِنْهُ وَ يَحُجُّ غَيْرُكُمْ فَمَا يُقْبَلُ مِنْه»[5]
ابوجاروت در خدمت امام صادق علیهالسلام از احوال خویش شکایت میکند که چرا ما نسبت به دیگران گرفتاریم؟
حضرت میفرمایند: آیا شما راضی نیستید در حالی که هرعملی انجام میدهید قبول میشود و دیگران همان عمل را انجام میدهند و پذیرفته نمیشود. شما ولایت دارید و از شما قبول میشود.
«إِنَّ أَعْمَالَ الْعِبَادِ تُعْرَضُ كُلَّ خَمِيسٍ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَإِذَا كَانَ يَوْمُ عَرَفَةَ هَبَطَ الرَّبُّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَعْمَالُ مَنْ هَذِهِ قَالَ أَعْمَالُ مُبْغِضِينَا وَ مُبْغِضِي شِيعَتِنَا»[6]
روایت است که در ذیل آیه 23 سوره مبارکه فرقان از امام معصوم سوال شد: «وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُورا» چه اعمالی است که قبول نمیشود مانند «هبائا منثورا». امام فرمود: بله عمل مبغضین به ما و به شیعیان ما پذیرفته نمیشود.
هرچقدر که انسان ولایت پذیرتر باشد کیفیت عملش متفاوت است چون عمل او شبیه مولای اوست همچنان که هرچه ولایتی تر باشد میزان قرب و اخلاصش متفاوت است.
لازمه قرب به خداوند
فرد در عبادات واجب در حالی که قصد قرب به خدا را دارد اما باید ابتدا قرب به ولی خدا پیدا میکند. نزدیک شود با نزدیکی به ایشان قرب به خدا حاصل شود. زیرا بدون توجه به ولایت ابداً قرب خدا صورت نمیگیرد.
- تنها طاعتی مورد رضایت خدا قرار میگیرد که از آغاز تا پایان امام معصوم در آن حضور داشته باشد و مورد تایید او باشد در کل عبادت باید روح ولایت حاکم باشد و در این زمان اگر به طاعات محب نقیصهای وارد شود ولایت اجازه ثبات نواقص را نمیدهد و نقیصه را رفع مینماید.
«رَأَيْتُ سَلْمَانَ يُقْبِلَانِ إِلَى النَّبِيِّ ص إِذْ انْكَبَّ سَلْمَانُ عَلَى قَدَمِ رَسُولِ اللَّهِ ص يُقَبِّلُهَا فَزَجَرَهُ النَّبِيُّ ص عَنْ ذَلِكَ ثُمَّ قَالَ لَهُ يَا سَلْمَانُ لَا تَصْنَعْ بِي مَا تَصْنَعُ الْأَعَاجِمُ بِمُلُوكِهَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ اللَّهِ آكُلُ مِمَّا يَأْكُلُ الْعَبِيدُ وَ أَقْعُدُ كَمَا يَقْعُدُ الْعَبِيدُ فَقَالَ لَهُ سَلْمَانُ يَا مَوْلَايَ سَأَلْتُكَ بِاللَّهِ إِلَّا أَخْبَرْتَنِي بِفَضْلِ فَاطِمَةَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ قَالَ فَأَقْبَلَ النَّبِيُّ ص ضَاحِكاً مُسْتَبْشِراً … قَالَ فَيُوحِي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهَا يَا فَاطِمَةُ سَلِينِي أُعْطِكِ وَ تَمَنِّي عَلَيَّ أُرْضِكِ فَتَقُولُ إِلَهِي أَنْتَ الْمُنَى وَ فَوْقَ الْمُنَى أَسْأَلُكَ أَنْ لَا تُعَذِّبَ مُحِبِّي وَ مُحِبَّ عِتْرَتِي بِالنَّارِ فَيُوحِي اللَّهُ إِلَيْهَا يَا فَاطِمَةُ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ ارْتِفَاعِ مَكَانِي لَقَدْ آلَيْتُ عَلَى نَفْسِي مِنْ قَبْلِ أَنْ أَخْلُقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ بِأَلْفَيْ عَامٍ أَنْ لَا أُعَذِّبَ مُحِبِّيكَ وَ مُحِبِّي عِتْرَتِكَ بِالنَّار»[7]
ابوذر میگوید روزی سلمان و بلال بر پای پیامبر افتادند و پای پیامبر را میبوسید و پیامبر وی را منع کردند و فرمودند: با من کاری را مکن که عجم با سلاطین خود میکند «انا عبد من عبید الله یاکل مما یاکل العبد یعبد کما بعبد العبد» ؛ «من بندهای از بندگان خدا هستم همان طور که سایر بندگان میخورند، میخورم و همان طور که دیگران بندهاند من نیز بنده هستم، سلمان میگوید: درباره فضیلت حضرت فاطمه سلاماللهعلیها در قیامت برای ما سخن بگویید. (سلمان میدانست چه امری پیامبر را خوشحال میکند. نام فاطمه سلاماللهعلیها پیامبر را خوشحال میساخت) «فاقبل النبی ضاحکا مستبشرا» پیامبر در حالی که خندان و خوشحال بودند رو به سلمان کردند گفتند «یوحی الله عزوجل الیها سلینی اعطک و تمنی الیک ارضک» خدا به فاطمه سلاماللهعلیها وحی کرده از من درخواست کن، من بی درنگ به تو عطا میکنم، از من تقاضایی کن تا تو را راضی کنم، حضرت زهرا سلاماللهعلیها میفرمایند «الهی انت المنی و فوق المنی» خدایا آرزوی من خودت هستی و تو بالاتر از آرزوی من هستی اما اگر میگویی بخواه میخواهم، میخواهم تا دوستانم را و دوستان محبین مرا از آتش رها کنی. خداوند به فاطمه سلاماللهعلیها وحی کرد به عزت و جلالت و رفعتم قسم هر آنچه تو میخواهی میخواهم من قبل از این که آسمان و زمینی را خلق کنم محبین تو و محبین خاندان تو را از آتش جهنم جدا کردم. هنوز طاعتی انجام نشده بود که خداوند محبین فاطمه را از آتش جدا کرده بود.
تاریخ جلسه: 97/12/1 ـ جلسه 9
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج2، ص296
[2] بحارالانوار، ج27، ص180
[3] بحارالانوار، ج27، ص202
[4] بحارالاانوار، ج27، ص196
[5] بحارالانوار، ج27، ص196
[6] بحارالانوار، ج23، ص345
[7] تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص474