مقدمه
در شخصیتشناسی، عُنصر ثابت در رفتار افراد، شخصیت نامیده میشود؛ آنچه که همیشه با اوست و موجب تمایزش از دیگری میشود. مبحث کلیدی در شخصیتشناسی آن است که آیا شخصیت، قابل تغییر است یا خیر؟ با بازنگری در متون دینی به این نتیجه میرسیم که شخصیت قابل تغییر است. مثال بارز آن هم بحث توبه است که شخصیت فرد میتواند به دلایل مختلفی کاملاً تغییر کند.
اگر شخصی ویژگیهایی داشته باشد که مانع پیشرفت او شود، شخصیت او باید تغییر کند؛ ولی اگر ویژگیهای مثبتی دارد به طوریکه در مسیر کمال او باشد، باید این شخصیت را پرورش دهد و بارور کند.
گاه شخصیتهایی را مشاهده میکنیم که در ظاهر با یکدیگر تفاوت جدی دارند؛ اما در عین حال هر دو در مسیر کمال بسیار موفق هستند! برای مثال گاه مشاهده میکنیم فردی که از نظر شخصیتی «بَذول» است؛ یعنی حقایق را بهراحتی آشکار میکند و شخص دیگری که از جهت شخصیتی «کَتوم» است؛ یعنی حقایق را بسیار مخفی میکند، هر دو با وجود اینکه شخصیتهای متفاوتی دارند، شخصیت سالمی دارند و در مسیر رشد، بسیار موفقاند. علاوه بر اینکه در عالم هستی، وجود هر دو شخصیت بسیار لازم است.
هدف ما بررسی شخصیت سالم است تا از خدای سبحان درخواست کنیم اگر شخصیتمان فاصلهای با شخصیت سالم دارد، تحول و تغییری به لطف او در ما ایجاد شود. اگر هم شخصیتمان مطابق با استانداردهای شخصیت سالم است، از خدای سبحان، ثباتِ این شخصیت و ارتقاء آن را طلب کنیم.
وقتی بحث از شخصیت سالم میشود، صحبت از ویژگیهای اعتقادی، اخلاقی، عَملی، عاطفی و احوالی آن است که به بعضی از آنها اشاره میکنیم.
انتساب کمالات به خدا
یکی از ویژگیهای شخصیت سالم این است که تَملُقپذیر نیست. گاهی اوقات افراد دوست دارند دائم از آنها تعریف شود. قرآن میفرماید:
«یُحِبُّونَ اَن یُحمَدُوا بِما لَم یَفعَلُوا»[1]
«و دوست دارند براى آنچه نکردهاند ستايش شوند.»
قرآن شخصیت ناسالم را اینگونه معرفی میکند که دوست دارد بابت کاری که انجام نداده است از او تعریف شود. به عبارتی دوست دارد دیگران ثناگوی او باشند. در صورتیکه شخصیت سالم، ثناگویی افراد را دربارۀ خود دوست ندارد؛ زیرا اگر کمالی در خود مشاهده میکند، آن را مربوط به کامل علیالطلاق میداند.
اگر در ما کمالی موجود باشد، حقیقتاً منسوب به خداست و به لطف الهی توفیق صفر تا صد آن در اختیار ما قرار گرفته است. اگر باطناً دوست داشته باشیم از ما تعریف شود، حتی اگر رسماً آن را اظهار نمیکنیم، از نظر شخصیتی مشکل داریم. قرآن خطاب به مؤمنان میگوید:
«فَلَا تُزَکُّوا اَنفُسَکُم»[2]
«پس خود را بىعيب نشماريد.»
به عبارت دیگر قرآن میگوید: از خودتان تعریف نکنید. چرا کمال را منسوب به خودتان میدانید؟! چرا فکر میکنید خودتان این کارها را انجام دادید؟!
در جای دیگر قرآن میفرماید:
«هَذَا مِن فَضلِ رَبِّی لِیَبلُوَنِی أَاَشکُرُ اَم اَکفُرُ»[3]
«اين (توانايى وزير من که مقدارى از علم کتاب و اسم اعظم را مىداند،) از لطف پروردگار من است، تا مرا (با اين نعمتها) بيازمايد که آيا شکرگزارم يا کفران مىکنم!»
چنانچه گاهی اوقات حُسنهایی از ما مشاهده میشود، لطف و نعمت الهی است تا آشکار شود که آیا آن خصایص را به او نسبت میدهیم و شُکرش را بهجا میآوریم یا انتساب به او را کتمان میکنیم و به خودمان نسبت میدهیم! بسیاری ازاوقات افراد ناخودآگاه گرفتار این اختلال شخصیت میشوند.
گر حکم شود که مست گیرند
در شهر هر آنکه هست گیرند
احساس گناه
یکی دیگر از ویژگیهای شخصیت سالم آن است که احساس گناه؛ البته از نوع سازندۀ آن را دارد. شخصیت سالم زمانی که بنا به دلایلی به تعهد و وظیفۀ خود عمل نکرده است، احساس گناه میکند و سعیاش بر آن است که دیگر آن امور را تکرار نکند.
این شخص بعد از توبه تحولی در خود ایجاد میکند و نهتنها روی آن احساس گناهِ سوزنده باقی نمیماند؛ بلکه آن سوخت را تبدیل به ساخت میکند! اما شخصیت ناسالم فقط احساس گناه دارد و با این احساس، زندگی خود را تخریب میکند و برای تعمیر و آبادی آن هیچ اقدامی نمیکند.
برای مثال روز عرفه روزی است که به ما سفارش شده است زیر سقف آسمان برویم و به گناهان خود اعتراف کنیم. منظور این نیست که تا غروب اعتراف به گناه کنیم؛ بلکه همینقدر که متوجه گناه خود شدیم و فهمیدیم که قصور و تقصیراتی داریم، از خدای سبحان درخواست میکنیم که توانایی آباد کردن این ویرانه را به ما ارزانی کند.
بنابراین شخصیت سالم در خرابههای گناهش زندگی نمیکند؛ بلکه خرابهها را آباد میکند. اگر در آن خرابۀ قبلی بمانیم، شخصیتی ناسالم داریم.
احساس ارزشمند بودن
خصوصیت دیگری که در شخصیت سالم وجود دارد، احساس ارزشمند بودن است. برای مثال در آموزههای دینی ما سفارش شده است که اگر جایی شما را دعوت کردند، اجابتِ دعوت واجب است و پاداش بسیاری دریافت میکنیم. حال اگر گمان کنیم که چندین نفر دعوت شدهاند و بود و نبود ما فرقی نمیکند! یا در تسلیت و تبریکگفتنها، فکر کنیم آنقدر افراد به آن شخص ابراز تسلیت و همدردی یا تبریک گفتهاند که گفتن و نگفتن ما برای او تأثیری ندارد، علامت این است که ما برای خود وجود قائل نیستیم و علامت کمبود شخصیت ماست؛ زیرا شخصیت سالم، برای خود اهمیت قائل است.
احساس ارزشمند بودن باعث میشود که ما حتی در جایگاه همسری یا مادری از آن خوب استفاده کنیم.
شخصیت سالم در امور مثبت و منفی برای خود ارزش قائل است. برای مثال در امور مثبت، وقتی فرد به جمعی که دعا خوانده میشود، دعوت شود، باور دارد که قطعاً با اضافه شدن او به تعداد دعاکنندگان، ارزش آن جمع بالاتر میرود.
در امور منفی هم باور دارد که یک گناه او ممکن است طیف وسعی را درگیر کند؛ به همین جهت در هنگام دعاهای جمعی مانند شبهای احیا، اگر کسی از درگاه خدا ناامید باشد و احساس ارزشمند بودن نکند، به دعای جمع آسیب زده است!
اما اگر باور داشته باشد که خدا به برکت این جمع به دعای او نیز ترتیب اثر میدهد، نمادِ شخصیت سالم اوست. از آنجا که خداوند ما را ذاتاً ارزشمند آفریده است، باید برای خود احساس ارزش کنیم. خدای سبحان وقتی انسان را آفرید فرمود:
«فَتَبارَکَ اللهُ اَحسَنُ الخالِقینَ»[4]
«پس شايستة تکريم و تعظيم است خداوندى که بهترين آفرينندگان است.»
ما از خدا میخواهیم:
«اللَّهُمَّ اغفِر لیَ الذُنُوبَ الَّتی تُغَیِّرُ النِّعَمَ»[5]
«خدایا ببخش آن گناهانی که نعمتها را تغییر میدهند.»
نمیگوییم: «تُغَیِّرُ نِعَمی»؛ بلکه میگوییم: «تُغَیِّرُ النِّعَم»؛ یعنی خدایا بر «من» ببخش گناهانی که نعمتهای همه را تغییر میدهد. یعنی آنقدر «من» مهم هستم.
آیا احساس ارزشمند بودن منجر به کِبر میشود؟
ممکن است فکر کنید که با این نگرش، انسان گرفتار خودشیفتگی، بزرگبینی و فخرفروشی میشود! اما این نگرش نشان میدهد که خداوند من را خیلی مهم خَلق کرده است و به همین دلیل نباید خطا کنم. ما وقتی احساس ارزشمند بودن داریم مراقب هستیم که آلوده نشویم؛ زیرا باور داریم که حتی ذرهای از گناه ما نهتنها در تمام زندگی آسیب جدی وارد میکند؛ بلکه باعث صدمه به جهان هستی نیز میشود.
شخصیت سالم معتقد است که خدا او را اِکرام کرده است:
«وَلَقَد کَرَّمنَا بَنِی آدَمَ»[6]
«وهمانا فرزندان آدم را گرامى داشتيم.»
یعنی خدا مُکرِم و مُعطی انسان است و به او اِحسان میکند.
ما هرچه داریم مستقل نیست و به لطف خداست و او این ارزش را به ما داده است. خداوند آنقدر برای انسان ارزش قائل است که مَلَک را خادم او قرار داده است و دائم دو مَلَک ساقدوش ما هستند. انقدر برای انسان ارزش قائل است که مَلَک به نماز انسان اقتدا میکند! این احساس ارزشمند بودن، نماد صحیحی از شخصیت سالم است.
تفاوت احساس ارزشمندی و کبر
از آنجاکه شیطان خودبزرگبین است، باید مراقب باشیم که احساس ارزشمند بودنِ ما منجر به کِبر نشود. خودبزرگبینی، با احساس ارزشمند بودن متفاوت است. شیطان خودبزرگبین است؛ اما احساس ارزشمند بودن ندارد؛ چون بزرگی را به خود نسبت میدهد و آن را لطف الهی نمیداند.
زمانی احساس ارزشمند بودن، منجر به کِبر میشود که انسان تمام امتیازات را از خودش بداند. اگر امتیازات را به خدا نسبت دهیم، هیچ احساس کِبری ایجاد نمیشود. باید قَدم، قَلم، اشک، قول، فعل و وجودمان را ارزشی بدانیم که از لطف خداست و هیچ چیز آن منسوب به ما نیست. هر کمالی که داشته باشیم اولاً مستقل نیست و خدا نصیبمان کرده است، ثانیاً کمالِ ما در مقابل کمالات خداوند، حکایت قطره در مقابل دریاست.
تشکر فوری
یکی از نمادهای شخصیت سالم این است که قدرت تشکر «فوری» دارد. گاهی ما در مقابله با لطف دیگران میخواهیم لطفی به او کنیم؛ اما وقت مناسب پیدا نکردهایم یا اصلا نمیدانیم باید چه کاری برایش انجام دهیم. در این صورت از نظر شخصیتی مشکل داریم.
در شرح حال شهید موسی صدر، از قول آیتالله شبیری زنجانی آمده است: «شهید صدر، خیلی فوری تشکر میکرد و اجازه نمیداد کسی برای تشکر معطل بشود.» شخصی از عالِمی خواسته بود که استادی بسیار خوب به او معرفی کند. این عالِم، شهید صدر را معرفی کرده بود. وقتی شهید صدر این حکایت را میشنود، بلافاصله از آن عالِم تشکر میکند و میگوید: « برای من کمال افتخار است که شما من را قبول داشتید.»
باید بررسی کنیم که در زندگی خود نسبت به همسر، اولاد و اطرافیانمان چقدر اهل تشکر سریع هستیم و تشکر از الطاف آنها را بر خود واجب میدانیم!
در اینجا دو نکته حائز اهمیت است:
- تشکر کردن؛ به این معنی که ما لطفهای دیگران را نسبت به خود ببینیم؛
- سرعت تشکر. بسیاری از اوقات تشکرها را به زمان و مکان خاص موکول میکنیم!
باید بدانیم که تشکر نه تنها نمادِ تملق و چابلوسی نیست؛ بلکه وظیفه است و سرعتش هم وظیفهای دیگر. هر دوی اینها از ویژگیهای شخصیت سالم است. قرآن میگوید:
«هَل جَزَاءُ الاِحسَانِ اِلَّا الاِحسَانِ»[7]
«آيا پاداش نيکى، جز نيکى است.»
شخصیت سالم، احسانش را بلافاصله و همان وقت انجام میدهد و آن را به تأخیر نمیاندازد.
گاهی اوقات تشکر کردن حضوری و لفظی انجام میشود؛ اما گاهی نیز میتواند با دعا کردن انجام شود. برای مثال اگر ما در محضر استاد و عالِمی قرار بگیریم و از او مطالبی را بیاموزیم که باعث تغییر نگرش مثبت ما شود، خود یک تشکر عملی محسوب میشود. حتی اگر بازنشر مطالب او هم باشد نیز، نوعی تشکر است.
بنابراین ویژگی شخصیت سالم این است که تشکر را به تعویق نمیاندازد. به همین جهت است که به ما میگویند بلافاصله تا از سمت خدا نعمتی را مشاهده کردیم؛ «الحمدلله» بگوییم. یعنی بلافصله ذکر را بر زبان بیاوریم و آن را اظهار کنیم.
برخی افراد هستند که از دیگران فقط در پشت سرِشان تعریف میکنند و هیچگاه در حضورشان از آنها تمجید نمیکنند؛ زیرا آن را پسندیده نمیدانند. در حالیکه میتوانیم به آن فرد بگوییم که این رفتارش به ما انرژی مثبت داده است یا ما از آن رفتار، درس خوبی گرفتیم.
فراموش نکردن الطاف دیگران
یکی دیگر از خصوصیات شخصیت سالم این است که لطف دیگران به خود را فراموش نمیکند، در حالیکه شخصیت ناسالم، لطفهای دیگران را وظیفۀ آنان میداند. در روایت داریم:
«شَرُّ اَلنَّاسِ مَنْ سَعَى بِالْإِخْوَانِ وَ نَسِی اَلْإِحْسَان»[8]
«بدترین برادران کسى است که میان برادران سخنچینى و نیکى را فراموش کند.»
طبق این روایت بدترین دوستان و اطرافیان، افرادی هستند که الطافی را که به آنها میشود، فراموش میکنند. ما در نماز شب میگوییم:
«اَلَلهُم اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ الاَحیَاءِ مِنهم وَ الاَموَاتِ»[9]
«خدایا مردان و زنان مؤمن و مسلمان چه زنده و چه مُرده از آنان را بیامرز.»
در اینجا ما سفرۀ دعای خود را بزرگ میکنیم؛ زیرا باور داریم هر کدام از این افراد به طریقی در زندگی ما لطف داشتهاند. بنابراین شخصیت سالم جملاتی مانند: «وظیفهاش بوده یا کاری در حق ما انجام نداده است!» بیان نمیکند. مشاهدۀ لطف دیگران، نشانۀ شخصیت سالم است. اگر لطف دیگران را به خود فراموش کنیم، از شخصیت سالمی که اسلام برای یک مسلمان ترسیم کرده است، دور هستیم.
حتی وقتی میخواهیم از رفتار ناشایست کسی شکایت کنیم، بایستی ابتدا چند ویژگی خوب او را بگوییم و بعد شروع به شکایت کنیم. قطعاً این شخص الطافی هم نسبت به ما داشته است. طیفِ لطفِ دیگران به ما خیلی گسترده است و دعاگویی ما نسبت به دیگران باید خیلی گسترده باشد.
آیتالله بهجت میفرمود: «روزی نیست دکترهایی که از کودکی تا الان من را درمان کردهاند، دعا نکنم.» بنابراین فراموش نکردن الطاف، نماد سلامت شخصیت است و فراموشی الطاف دیگران علامت اختلال شخصیت.
انجام کار خیربدون عذر و بهانه
یکی دیگر از ویژگیهای شخصیت سالم، پیشقدم شدن در انجام هر عمل خیری است که این امر از اعتماد به نفس ناشی میشود، البته منظور از نفس، آن وجود حقانی است که خدای سبحان به ما عطا کرده است. روی این وجود حقانی باید خیلی حساب کرد؛ زیرا خدا بسیار به آن قدرت داده است. وقتی کسی از اعتماد به نفس برخوردار باشد، هر کار خیری را به سهولت و با سرعت انجام میدهد و به بهانۀ توانایی نداشتن از انجام امتناع نمیکند.
امیرالمؤمنین میفرماید:
«افعَلُوا الخَیرَ وَلَا تَحقِرُوا شَیئاً مِنهُ فَاِنَّ صَغِیرَهُ کَبِیر وَ لَا یَقُولَنَّ اَحَدُکُم إنّ احداً اَولَی بِفعلِ الخَیرِ مِنِّی فَیَکُونَ وَالله کَذَلِکَ»[10]
«کار خیر را انجام دهید و اندک آن را کوچک مشمارید؛ زیرا خُرد آن (نزد پروردگار) بزرگ و (پاداش) کم آن بسیار است، و باید کسی از شما نگوید دیگری از من به انجام کار نیک سزاوارتر است که سوگند به خدا دیگری سزاوارتر و شایستهتر خواهد بود.»
بسیاری از اوقات در انجام کار خیر، فکر میکنیم که لایق و شایستة آن نیستیم. فکر میکنیم انجام آن برای کسانی است که از ما شایستهتر و بهتر هستند! در حالیکه خدا به همۀ ما لطف کرده و قدرت داده است که از سَرچشمه بنوشیم و استفاده کنیم. به بیان دیگر ما آن حلقهای باشیم که مستقیم وارد میشود نه غیرمستقیم.
شخصیت سالم میداند که قدرت دارد؛ به همین جهت نمیگوید شخصِ دیگری برای انجام کار، از او شایستهتر است. او باور دارد که خدا او را قابل دانسته است و قابلیت انجام آن کار را از طرف خدا میبیند؛ به همین جهت فخرفروشی نمیکند و با حول و قوۀ الهی وارد عرصه میشود.
از قول دانشمندی آمده است: «هنر این نیست که ما ناتوانی آدمها را تقویت کنیم. هنر این است که آدم ناتوان را توانا کنیم.» ما توانایی این را داریم که خودمان به میدان بیاییم.
ویژگی سلامت شخصیت، اعتماد به خود نیست؛ بلکه اعتماد به آن وجود حقانی است که خدای سبحان در ما قرار داده است. با حول و قوۀ الهی میتوانیم کارها را انجام دهیم.
اعتقاد به توانمندی خود (خودتواناپنداری)
اینکه حضرت میفرماید: «فَیَکُونَ وَ اللهِ کَذلِک»؛ یعنی هر کس خودش شخصیتش را میسازد. اگر بگوییم دیگری تواناتر از من به این کار است، این اتفاق خواهد افتاد! اگر خود را ضعیف میپنداریم در واقع خودمان ضعف را برای خود رقم زدهایم. اگر دیگری را قوی میبینیم به این خاطر است که خودش قوّت را برای خود رقم زده است. بسیاری از اوقات، افراد با انجام اعمالشان است که شخصیت خود را میسازند.
برای مثال اگر فکر میکنیم نمرۀ چهارده به این جهت که نمرۀ قبولی است، کافی است، قاعدتاً تلاشی هم برای گرفتن نمرۀ بیست، انجام نمیدهیم! اما حضرت میگوید: «افعلوا الخَیرِ»؛ یعنی بهترین را انجام دهید. یک ذره هم کم نگذارید.
به همین جهت به ما سفارش شده است که نمازتان را با آداب و شرایطش، با مقدمه و مُؤخرهاش بخوانید. «لَا تَحقِروا شَیئاً منه»؛ وقتی کاری را حقیر بشماریم، در حقیقت خودمان را حقیر کردهایم و به توانمندی خودمان آسیب رساندهایم. این نشاندهندۀ ضعف شخصیتی ماست.
شخصیت سالم، شخصیتی است که انتخاب میکند تا در هر کار مثبتی پیشقدم شود، نه اینکه فقط دیگران ورود پیدا کنند و او از دست آنها دریافت کند.
تاریخ جلسه: 1399/4/26 ـ جلسه 3
«برگرفته از بیانات استاده زهره بروجردی»
[1] سوره آلعمران، آیه 188.
[2] سوره نجم، آیه 32.
[3] سوره نمل، آیه 40.
[4] سوره مؤمنون، آیه 14.
[5] فرازی از دعای کمیل
[6] سوره اِسراء، آیه 70.
[7] سوره الرحمن، آیه 60.
[8] غُرَرُ الحِکَم و دُرَرُ الکَلِم
[9] فرازی از دعای ابوحمزه ثُمالی.
[10] نهجالبلاغه، حکمت 414.