در زیارت «امین الله» پس از اینكه زائر به وجود مبارك امیرالمؤمنین علیهالسلام، سلام داد و در محضر امامش برای چند امر گواهی داد، چندین درخواست را از خداوند طلب میكند، زیرا زائر بر این باور است كه به میزان غنی شدنش در این حریم، میتواند دیگران را هم از غنای خود بهرهمند كند.
«مُفَارِقَةً لِأَخْلَاقِ أَعْدَائِك»
«خدایا! میخواهم از اخلاق دشمنانت دور باشم»
اگر این فراز از دعا در حق زائر مستجاب شود، قاعدتاً از همه رذائل اخلاقی دور میماند، زیرا اخلاق اعداء الله حرص، بخل، فریب، نیرنگ، حسادت، دنیاپرستی و كبر است، و هر چه آلودگی است در خلقیات اعداءالله مشاهده میشود.
اگر مكانی آلوده باشد، مگس به سراغش میآید، و پس از رفع آلودگی دیگر مگسی نخواهد بود، اخلاق اعداءالله نیز چنین است، اگر در وجود ما زمینهای برای جذب این موارد باشد، خُلقیات دشمنان خدا درون ما جای میگیرد، اما اگر ظرف وجود خود را تطهیر كنیم، از این اخلاقیات به دور میمانیم.
«مفارقت» باب مفاعله است و دلالت بر امری طرفینی دارد، باید دو طرف از یكدیگر دور بمانند، نه ظرف وجودی من جای مناسبی برای ساكن شدن خُلق اعداء باشد و نه خُلق اعداء شرایطی را ببیند كه سراغ من بیاید.
وقتی از خدا میخواهم مرا مفارق اعداء قرار بدهد، یعنی یاری كند تا زمین وجود من جایی برای كاشت بخل، حرص، حسادت، شهرت طلبی، دنیاطلبی و قدرتطلبی نباشد، اخلاق اعداء الله همه آلودگیها است.
چگونه از اخلاق دشمنان خدا دور بمانیم؟
در صورتی وجودمان جای اخلاق اعداء الله نمیشود كه «مُسْتَنَّةً بِسُنَنِ أَوْلِیائِك» در زندگیمان محقق شود و عرصه حیاتمان از سیره و روش اولیاء رنگ بگیرد، به میزانی كه در ظاهر و باطن ما شیوه اولیاء جریان داشته باشد خود به خود اخلاق اعداء از وجود ما دور میشود و به اندازهای كه ما به سیره و روش خوبان عادت كنیم خود به خود از سیره و روش بدان جدا میشویم.
گاهی دچار فقر فرهنگی هستیم و به همین جهت محتاج فرهنگ بیگانه میشویم، وقتی در فرهنگ اسلامیمان غنی باشیم دیگر نیازی به فرهنگ بیگانه نخواهیم داشت؛ به اندازهای كه سنّت و روش اولیاء را بشناسیم، از اخلاق اعداء دور میمانیم.
علامه طباطبایی (ره) در كتاب «سنن النبی» به صورتی كامل روش پیامبر اكرم صلیاللهعلیهوآله را جمعآوری كردهاند.
«مَشْغُولَةً عَنِ الدُّنْیا بِحَمْدِكَ وَ ثَنَائِك»
«خدایا! میخواهم در دنیا به حمد و ثنای تو مشغول باشم»
لازمه حمد و ثنای الهی؛ دیده جمال بین است
در صورتی میتوانیم در پستترین عالَم كه دنیاست به زیباترین امر كه حمد و ثنای الهی است مشغول شویم كه دیدهای جمالبین داشته باشیم.
انسان زمانی میتواند زبان به تعریف باز كند، حامد و ثناگو شود كه جمال ببیند.
خدایا! گروهی «مشغولة بالدنیا» هستند و گروهی «مَشْغُولَةً عَنِ الدُّنْیا» مرا از گروه دوم قرار ده تا از دنیا به غیر دنیا مشغول باشم و به حمد و ثنای تو بپردازم.
«حمد»، صدایی است كه از شعله آتش بلند میشود، حمد یعنی شراره عشق، شراره سوختن، شراره فنا شدن در محضر حق.
انسان هنگام حمد گفتن نماینده خدای سبحان است، زیرا اصل حمد، كار خدا است. زمانی كه «الحمدالله» را بر زبان جاری میكنیم، در حقیقت زمانی است كه مقام خلافةاللهی ما جمال حق را دیده و «الحمدالله» میگوید، در این زمان دیگر چشم، چشمی خدایی است كه میتواند جمال و لطف و مهر حق را ببیند.
«مَشْغُولَةً عَنِ الدُّنْیا بِحَمْدِكَ وَ ثَنَائِك» یعنی خدایا! میخواهم با چشم تو دنیا را ببینم نه با چشم خودم، تا تنها زیبائی و جمال به چشمم بیاید، اگر با چشم مادی دنیا را ببینم فقط آلودگیها به نظرم میآید، امّا زمانی كه با چشم تو نگاه كنم دنیا را تجارتخانه دوستان خدا، مهبط فرشتگان و معبد بندگان ناب خدا میبینم.
خدایا! میخواهم در زندگی دائماً جمال تو را ببینم، و این جمال به گونهای از من دلبری كند كه دیگر دنیا به چشمم نیاید.
- در محضر امیرالمؤمنین علیهالسلام شخصی دنیا را نكوهش كرد و آن را موجب فریب خود خواند. امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: دنیا كی تو را فریب داده؟ تو خود فریب دنیا را خوردی، دنیا چه چیز را از چشم تو پنهان كرده است؟
دنیا فرد جوان را نشان میدهد كه پیر شده، دنیا چیزی را از تو پنهان نكرده و در اوج صداقت همه چیز را به تو نشان میدهد، دنیا تجارتخانه اولیاء الله است، خودت را مذمت كن كه عاشق دنیای فانی شدی، دنیا صادقانه همه حقایق را به تو نشان میدهد.
«ثَنَائِك» در آخرین جملهای كه به عنوان درخواست مطرح میكنیم میگوییم: خدایا! اجازه بده در شمار مداحان تو باشم و در زندگی همواره از تو تعریف كنیم.
ثناگوی توام جانا و میدانم كه میدانی
معمولاً اگر به كسی اجازه تعریف كردن و مداحی داده شود، بابت ثناگوئیش انعام و احسان و صله زیادی دریافت میكند، بنابراین خداوند به هر كسی اجازه مدح و ثنای خود را نمیدهد، كسی كه از این امتیاز برخوردار شود، هم شرف حضور نصیبش شده و هم به او نشان دادهاند كه بیان و ثنایش را قبول دارند.
خدایا! مرا ثناگوی خود قرار ده تا آنگونه كه هستی تو را معرفی كنم و دیگران را با كبریائیات آشنا سازم.
پیامبر صلیاللهعلیهوآله میفرماید:
«لاَ أُحْصِی ثَنَاءً عَلَیكَ أَنْتَ كَمَا أَثْنَیتَ عَلَى نَفْسِك»[1]
«من از حق ثنا و ستایش تو عاجزم خدایا تو آن طور هستى كه خود ستودهاى»
اولین ثناگوی خدا، خود حضرت حق است، و در مراتب بعدی حضرات معصومین علیهمالسلام و ملائكه مقربین و …
اگر میخواهیم ثناگوی حق باشیم ابتدا باید معرفتی خاص نصیبمان شود.
بلبل از فیض گل آموخت سخن ورنه نبود
این همه قول و غزل، تعبیه در منقارش
نكته بعدی این است كه باید از خداوند بخواهیم پس از اینكه ثناگوی خودش شد، در ما انعكاسی از ثناگویی خود را جلوهگر كند، یعنی سمیع و كلیم سخن حق شویم، هم بشنویم خدا از خود چه تعریفی میكند، و هم آن تعریف را بر زبان خود جاری كنیم؛ در حقیقت با درخواست ثناگوشدن، میخواهیم به قرب خدای سبحان نائل شویم.
«اللَّهُمَّ إِنَ قُلُوبَ الْمُخْبِتِینَ إِلَیكَ وَالِهَة»
«خدایا! دلهای متواضعان به سوی تو واله و سرگردان شده»
از این فراز به بعد، درخواستها به صورت غیر مستقیم مطرح میشود:
«خبت» یعنی زمین مطمئن و آرام، زمین ذلیل و رام، زمینی كه به راحتی بتوانیم بر آن استیلاء پیدا كنیم و زمانی كه این واژه برای انسان به كار میرود معنای تواضع میدهد. «مخبت» یعنی كسی كه در مقابل خداوند نرم و متواضع است.
«اللهم» خدا را با نام جامعاش صدا میزنیم نامی كه شامل همه صفات جمال و جلال خداوند است. «اللهم» همان «یا الله» است، كه میم مشدّد آن به جای «یاء» در اول «یا الله» آمده است.
«یا» حرف ندا برای بعید است و زمانی استفاده میشود كه از دور بخواهیم كسی را صدا بزنیم، امّا زمانی كه به جای «یا الله» خداوند را با «اللهم» میخوانیم، زمانی است كه او را به خود نزدیك مییابیم.
«اللَّهُمَّ إِنَ قُلُوبَ الْمُخْبِتِینَ إِلَیكَ وَالِهَة» از این عبارت تا آخر زیارت «امین الله»، زائر به حقایقی اعتراف میكند که البته در دل تمام این اقرارها، درخواست و تمنّایی نهفته است.
گویا زائر میگوید: خدایا! در این عالم گروهی هستند كه دلشان به سمت تو واله و سرگردان است، دلهای اینها دیگر خودی نمیشناسد، و تنها به دور تو میچرخد، خدایا! میخواهم مرا در شمار این مخبتین قرار دهی و دلم را طائف خودت كنی.
خدایا! دستهای تنها واله و شیفته هستند و هیچ چیز دیگر دلشان را نمیبرد، اینها به اسم «الله» رسیدهاند. (برخی از مفسرین میگویند: ریشه كلمه الله، «اله» یا «وله» است، یعنی معبودی كه واله و حیران او هستند.) مخبتین به حقیقت اسم «الله» رسیدهاند و به همین جهت دیگر خودی ندیدهاند. خدایا! مرا در زمره این گروه قرار ده.
«وَ سُبُلَ الرَّاغِبِینَ إِلَیكَ شَارِعَة»
«راههای مشتاقان به سوی تو گشوده است.»
راه کار طرح توسعه و افزایش موجودی
«رغبت» یعنی وسعت در چیزی، راغب كسی است كه دائماً در پی طرح توسعه است و میخواهد موجودیش را افزایش دهد.
«شرع» یعنی طریق واضح و راه روشن. شریعت به معنای راه روشن است. «شریعه» نیز به جایی گفته میشود كه آب از آنجا جوشیده و شروع به جاری شدن میكند.
«سُبُل» جمع سبیل است به معنی راهها، اگر كسی بخواهد طرح توسعه داشته باشد و موجودیش را افزون كند، فطرت الهیاش او را به سمت این راهها سوق میدهد و به او میآموزد كه باید حرصش برای افزایش داشتهها، تنها در این طریقهای واضح باشد.
كسی كه بخواهد برای پیوست به دنیا طرح توسعه داشته باشد مصداق «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ»[2] میشود و فخر طلبیاش روز افزون میگردد، افتخار به اموری كه همچون سراب است و نیازهای ما را تأمین نمیكند. نیاز ما با رسیدن به شریعت و راههای واضح ارضا میشود.
كسانی كه مایل نیستند توسعهشان به سوی خدا باشد، روز به روز شریعت برایشان تنگتر و سختتر جلوه میكند، امّا كسانی كه به خدا رغبت داشته باشند راه برایشان باز است، و گویا به صرف قرار گرفتن در طریق، خودِ راه آنها را میبرد.
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت كه چون باید رفت
در این فراز زائر غیر مستقیم از خدا درخواست میكند، و تمنا مینماید كه: خدایا! بر من منت بگذار، مرا راغب به خودت قرار بده تا راههای پیوست به تو برایم باز باشد.
خدایا! میخواهم راغب به تو باشم تا به شریعه و سرچشمه برسم، و دین و شریعت را بدون اختلاط با سلایق و عقاید افراد دریافت كنم، در غیر این صورت، نمیتوانم از سرچشمه آب بنوشم و سیراب شوم، باید از آبهای آلوده بین راه استفاده كنم و دیگر شرایط شناخت اسلام ناب را نخواهم داشت.
جلسه؛ جلسه 5
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام , ج۶۸ , ص۲۳
[2] سوره مبارکه تکاثر، آیه1