در فراز 12 خدای سبحان را با عنوان «يَا طَبِيبَ الْقُلُوب» صدا میزنیم.
قلب بیماریهای اخلاقی متعددی دارد. اصل بیماری قلب جهل است. درمان جهالت از طریق ذکر است، ذکر یعنی توجه به خدای سبحان چه ذکر قلبی و لسانی و چه عملی باشد، داروی انسان همین است. «ذکره شفاء» از خدای سبحان میخواهیم که جهالت ما را درمان کند. در کتاب حدیث جنود عقل و جهل طبق روایت موسی بن جعفر علیهالسلام، ریشه همه بدیها در جهالت است.
«یا طَبِيبَ الْقُلُوب» یعنی خدایا! دل مرا از همه جهالتها درمان کن، از کبر، جهل، حسد، بخل، کینه، نفاق، تنبلی، بیحالی و خمودی نجاتم ده. خدایا درمان بیماریهای دل مرا خودت به عهده بگیر یعنی خودت در دل من بتاب و ذکر خودت را بر قلب من وارد کن که وقتی تو بتابی ظلمت از بین میرود.
حاج ملاهادی (ره) میگوید: یک درد درد عاشقی است که درمان درد عاشق فقط با رسیدن به معشوق است. هیچ چیزی التیام درد او محسوب نمیشود غیر از رسیدن به معشوق.
«يَا طَبِيبَ الْقُلُوب!» معنی این فراز این است که خدایا! دل من را طالب خودت قرار بده چون در حدیث قدسی داریم «من طلبنی وجدنی» «هرکس در جستجوی من باشد مرا مییابد»
دل عاشق مرا طالب کن یعنی فقط ادای عاشقها را در نیاورم و ادعای عاشقی نداشته باشم بلکه عاشق صادق باشم که اگر عاشق صادق شدم طالب تو میشوم و با این طلب درمان قلبم حاصل میشود پس تو را مییابم.
در نگاه اول میخواهید خدای سبحان به وسیله ذکر دلتان را از انواع بیماری جهل درمان کند و دوم درد درد عاشقی است و درمان آن رسیدن به معشوق است. عاشق باید صادق باشد که طالب معشوق باشد.
«یا قَبِیل»
در فراز 13 میخوانیم: «يَا قَبِيل»
قبیل بر وزن فعیل هم معنای اسم فاعلی دارد و هم معنای اسم مفعولی، اگر به معنی مفعول باشد به این معناست: ای خدایی که مقبول همه هستی و همه تو را قبول دارند من هم مثل همه تو را قبول دارم، تو مقبول و مورد پذیرش من هستی و من با تو هیچ اصطکاکی ندارم من در مقابل تو نیستم بلکه با همه وجود پذیرای تو هستم.
معنای دوم اسم فاعلی است؛ یا قَبِیل یعنی ای خدایی که تو مرا قبول داری. اگر به تو رجوع کنم یا به تو اظهار محبت کنم و یا عملی برای تو انجام دهم قبولم داری. با این معنا از خوشحالی باید بمیریم زیرا اگر بخواهم به جایی بروم که معرف بخواهند میگویم فلانی من را قبول دارد، اما حال به دیگران میگویم خدا مرا قبول دارد.
معنای سوم قَبِیل به معنی عیان است. ظاهر و آشکار. یعنی مقابل من است هرجا رو کنم تو هستی، تو مخفی نیستی و به هرکجا نگاه کنم تو را میبینم، یا قبیل یعنی «لا اری الا وجهَک»
معنای چهارم: قَبِیل به معنی کفیل و ضامن است. تو سرپرست و ضامن امور من هستی، تو متولی من هستی، برای آزادی از یک مخمصه میگویند ضامن بیار «أَسْتَشْفِعُ بِكَ إِلَى نَفْسِك» من در مقابل خودت خودت را ضامن میآورم، میخواهم مرا از عذاب رها کنی به اسم خودت تو را ضامن میگیرم غیر از تو وجود ندارد. سراغ چه کسی بروم ای ضامن و کفیل و متولی امر من!
مثلاً یک آدم خیلی خلاف کاری را که صد بار خلاف کرده است صدو یکمین بار کسی ضامنش نمیشود آبروریزی دارد ولی خدا با همه شناختی که از ما دارد به من اجازه داده است هر وقت لازم بود به عنوان ضامن صدایش بزنم
خدایا! تو منزهی از این که کفیل و ضامن من نباشی، اصلا فقط تو کفیل و ضامن من هستی.
«اَلغَوث» هرچه به امام زمانم نزدیکتر شوم معرفت خدا برای من راحتتر است. «خَلِّصْنا مِنَ النّارِ یا رَبِّ» از این آتش بی معرفتی نسبت به این نام که خدا را به عنوان کفیل خود نشناسم خلاص کن. اگر باور کنیم خدا کفیل و ضامن ماست یک لحظه احساس کم آوردن نداریم زیرا کسی ضامن ماست که «له ملک السماوات و الارض.»
تاریخ جلسه: 1397/5/22- ادامه جلسه 5- بخش 3
«برگرفته از کلام استاد زهره بروجردی»
» جلسه 5- بخش 1- شناخت اسامی: «یا قاضی المنایا و یا مطلق الاساری»
» ادامه جلسه 5- بخش 2- شناخت اسامی: یا غنائی عند افتقاری و یا مقلب القلوب»