شناخت امام منتظَر (عج) ـ بخش دوم

ضرورت معرفت

 

در کلاس امام ‌زمان‌شناسی، باورهای خود را تقویت می‌کنیم. بر این باوریم که هر یک از ما به میزانی که پرده‌های جهالت را کنار بزنیم، جلوه‌گری نور امام را درک می‌کنیم. بر این باوریم که معرفةالامام جزو واجبات زندگی ماست، کلید حل همۀ مشکلات است، راه رسیدن به انواع کمالات است و ما را در جایگاه اصلی خود قرار می‌دهد.

بر این باوریم که معرفت امام، آب و رنگ زندگی‌مان را زیبا می‌کند، در همۀ اعتقادات، افکار، رفتار، اخلاق و احوال ما تأثیرمی‌گذارد و دنیای ما را متحول می‌سازد.

بر این باوریم که یکی از بزرگ‌ترین ظلم‌هایی که هریک از ما به خویش روا می‌داریم این است که خود را از این معرفت دور نگه داشته‌ایم، اقدامات لازم را در جهت تحقق آن انجام نمی‌دهیم و از این طریق، بیشترین آسیب و صدمه را متحمل می‌شویم.

بر این باوریم که این معرفت سهل و آسان است؛ اما منوط به اینکه از منیّت خود جدا شویم. به مجرد اینکه موانع درونی را مرتفع کنیم، نور امام را در وجود خود می‌یابیم.

بر این باوریم که وجود امام یکی از ضروریات زندگی ما و بلکه مهم‌ترین ضرورت زندگی ماست و متأسفانه اکثریت ما، زمانی ضرورت این امر را احساس می‌کنیم که دیگر دیر شده است.

اهمیت و ضرورت معرفت امام زمان را با ذکر روایتی از امام صادق علیه‌السلام که در تفسیر سورۀ والشمس فرموده است پی می‌گیریم. بخشی از این روایت موجب سرور است و بخش دیگر آن، بسیار دردناک. البته ریشۀ بسیاری از مشکلات زندگی ما این است که گرفتار بی‌دردی شده‌ایم. اگر درد را باور کنیم، قطعاً برای ما گشایش می‌شود.

مرد را دردی اگر باشد خوش است

دردِ بی‌دردی ، علاجش آتش است

امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید:[1]

منظور از شمس  در آیۀ «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحَیها» وجود مقدس امیرالمؤمنین است که با خورشید ولایت او، جهان، حیات دارد.

و «ضحی»که تابش شمس است به قیام قائم آل محمد عجل‌الله‌تعالی‌فرجه اشاره می‌کند.

امام صادق علیه‌السلام مؤید این مطلب، آیۀ «مَوْعِدُکمْ یوْمُ الزِّینَةِ وَأَنْ یحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى»[2] )موسى گفت: وعدگاه (ما و) شما، روز زینت (روز عید) و در وقت چاشت (نیمروز) که همۀ مردم جمع شده باشند.) را تلاوت می‌کند و می‌فرماید: «قمر در «وَ الْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا» حسنین علیهماالسلام هستند و نهار در «وَ النَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا» زمان قیام حضرت حجت عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه است؛ زمانی که همۀ حقیقت جلوه‌گر می‌شود. امام صادق علیه‌السلام، زمان ظهور را هم به‌عنوان ضحی یعنی نیمروز مطرح کردند؛ هم به‌عنوان کل روز، که دیگر هیچ تاریکی وجود ندارد.

لیل «وَ اللَّیلِ إِذَا یغْشَاهَا»، دولت باطل است. سماء در «وَ السَّمَاءِ وَ مَا بَنَاهَا» وجود مقدس پیامبر اکرم است که نسبت به همۀ موجودات رفعت مقام دارد.

در داستان قوم ثمود می‌خوانیم: حضرت صالح که پیامبر این قوم بود، به عنوان معجزه، ناقه‌ای را از میان دو کوه خارج کرد و به آن ها فرمان داد که یک روز باید ناقه از آب استفاده کند و یک روز، شما. و روزی که اجازۀ مصرف آب را ندارید، می‌توانید از شیر ناقه بنوشید؛ اما قوم ثمود این شرط را نپذیرفتند و ناقه را پی کردند.

 امام صادق علیه‌السلام، در تفسیر«کذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا» می‌فرماید:«ثَمُودُ رَهْطٌ مِنَ اَلشِّیعَةِ»( قوم ثمود، گروهی از شیعیان‌اند.) سپس این آیه را خواند:

«وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَینَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَىٰ عَلَى الْهُدَىٰ فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا کانُوا یکسِبُونَ»[3]

«امّا ثمود را هدایت کردیم؛ ولی آنها کوردلی را بر هدایت ترجیح دادند؛ به همین جهت صاعقه -آن عذاب خوارکننده- به خاطر اعمالی که انجام می‌دادند آنها را فرو گرفت.»

امام صادق علیه‌السلام می فرماید: «منظور از صاعقه ، شمشیر قائم است، هنگامی که قیام می‌کند.»

در «فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَ سُقْیاهَا» «رسول الله»، پیامبر خاتم صلوات‌الله‌و‌سلامه‌علیه و «ناقه»، امام است. گویا رسول‌الله توصیه می‌کند که به امام‌تان توجه کنید. «سُقْیٰاهٰا»یعنی از امام بخواهید ساقی شما شود. او ساقی علم است، از او بخواهید علم را در اختیارتان بگذارد: «عِنْدَهُ مُسْتَقَى اَلْعِلْمِ.»

«فَکذَّبُوهُ فَعَقَرُوهٰا»این گروه شیعه، پیامبر را [در نظری که داد] تکذیب کردند و امام را از زندگی‌شان دور کردند.

«فَدَمْدَمَ عَلَیهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فسوّیها» (به دلیل این گناه، خدا بر آن ها عذاب فرود آورد و زندگی‌شان را زیر‌و‌رو کرد.)

اولین نکته‌ای که از روایت می‌آموزیم این است که نور امام در همه جا جلوه‌گر است.

نکته دیگر اینکه از داستان قوم ثمود عبرت بگیریم و مراقب باشیم به شیوۀ آن‌ها، با امر رسول خدا  مخالفت نکنیم  و درعمل  مکذّب نباشیم، وگر نه، عذابی دردناک پیش رو داریم.

 

ثمرۀ معرفت امام

 

1. رفع خطر تکذیب

 

اگر به توصیۀ رسول خدا بها ندهیم و با امام درگیر شویم، زندگی‌مان زیر و رو می‌شود، صاعقه بر ما فرود می‌آید و آسیب‌های فراوانی به ما می‌رسد. درد این است که افراد نظر پیامبر را قبول نکردند؛ همان پیامبری که آن زمان دغدغۀ ولایت امیرالمؤمنین را داشت. اگر این زمان، من و شما محضر پیامبر مشرف شویم و عرض کنیم: «آقا، برای ما چه فرمایشی دارید؟» می‌فرماید: «امامتان را تنها نگذارید، سراغ امام زمانتان بروید.» ما در این میان ، نگران خومان هستیم که مبادا جزو تکذیب‌کنندگان باشیم. البته  ریشۀ تکذیب، جهل است. به خاطر شناخت نداشتن است که کلام گوینده را دروغ می‌پنداریم. اگر جایگاه رفیع امامت را بشناسیم، عناد نداریم و او را تصدیق می‌کنیم.

 

2. حفظ ایمان

 

فُضیل‌بن‌یسار می‌گوید: خدمت امام صادق علیه‌السلام مشرف شدم و از حضرت در بارۀ معنای «یوْمَ نَدْعُو کلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ»[4] ؛«[به یاد آورید] روزی را که هر گروهی را با پیشوایشان صدا می‌زنیم .» سؤال کردم؛ امام فرمود: «یا فُضَیلُ اِعْرِفْ إِمَامَک، فَإِنَّک إِذَا عَرَفْتَ إِمَامَک لَمْ یضُرَّک تَقَدَّمَ هَذَا اَلْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ»[5] «امامت را بشناس. پس زمانی که امامت را شناختی، امر ظهور مقدم بشود یا به تأخیر اُفتد، هیچ آسیبی به تو نمی‌رسد.»

طبق روایات در آخرالزمان  گروهی از مردم صبح می‌کنند در حالی که مؤمن‌اند، و به شب می‎‌رسند. در حالی که فاسق‌اند. جا دارد که در دورۀ غیبت نگران حفظ ایمان خود باشیم و  از اینکه دین‌مان لطمه بخورد، در هراس باشیم!

امام صادق علیه‌السلام به ما می‌آموزد که چگونه از این خطر مصون بمانیم و گردنه‌های سخت آخرالزمان را به‌سلامت پشت سر بگذاریم. کسی که معرفة الامام دارد، تعجیل یا تأخیر فرج برای او فرقی نمی‌کند. امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه هزار سال دیگر هم ظهور کند، بر سر اعتقاداتش می‌ماند.

 

3. معیت با امام

 

نقش دیگر معرفت این است که فاصلۀ بین ما و امام را برمی‌دارد و ما را در کنار او قرار می‌دهد. وقتی معرفت داریم، زمان، بین ما و حضرت حجاب نمی‌شود. اگر دورۀ غیبت امام سالیان متمادی ادامه داشته باشد، کسی که او را می‌شناسند، گویا در معیت اوست.

امام صادق علیه‌السلام  در ادامۀ روایت می‌فرماید: «مَن عَرَفَ إِمَامَهُ ثُمَّ مَاتَ قَبْلَ أَنْ یقُومَ صَاحِبُ هَذَا اَلْأَمْرِ کانَ بِمَنْزِلَةِمَنْ کانَ قَاعِداً فِی عَسْکرِهِ لاَ بَلْ بِمَنْزِلَةِ مَنْ کانَ قَاعِداً تَحْتَ لِوَائِهِ» (کسی که امامش را بشناسد و قبل از قیام او، از دنیا برود، همچون کسی است که در سپاه او نشسته؛ نه، بلکه مانندکسی است که در زیر پرچم اوست.)

طبق فرمایش امام صادق علیه‌السلام، معرفة‌الامام، و به‌دنبال آن، احساس حضور در لشکر امام، برای ما ره‌آوردهای ارزشمندی دارد و ما را متوجه حقائق نابى مى‌کند.

 

ادب حضور

 

اینکه امام می‌فرماید: اگر کسی امام را شناخت، گویا در سپاه اوست؛ یعنی عارف به حضرت، مانند سربازی که همواره خود را در محضر فرمانده‌اش می‌بیند، در لحظه به لحظۀ زندگی، حضور امام را احساس می‌کند. احساس همراه بودن با امام، اقتضا مى‌کند که انسان ادب حضور را رعایت کند و حضرت را شاهد و ناظر بر تمام گفتار، رفتار و حتى افکارخود بداند.

 

امتثال امر

 

کسی که خود را در سپاه امام می ‌داند، همیشه گوش به فرمان فرمانده خویش است. او مأمومی است که در همۀ شئون زندگی، امتثال امر امام خود را دارد.

 

لذت بردن زندگی

 

معرفت امام، موجب همراهی با او و حضور در لشکر اوست؛ بنابر این عارف به امام آنقدر در لذت این معیت غرق می‌شود که تلخی‌های روزگار به چشمش نمی‌آید.

از سوی دیگر، کسی که جزو سپاهیان امام به شمار می‌آید، بسیار توانمند است. هم توان فکری دارد  هم توان روحی و هم توان اجرایی؛ بنابر این در مقابله با گرفتاری‌ها و مشکلات، مغلوب نمی‌شود و این امر نیز، بر لذت‌های زندگی او می‌افزاید.

 

4. رسیدن به مقام شهود

 

در ادامۀ روایت مى‌فرماید:«لا بل واللّه کَمَن استُشهِدَ مَعَ رَسُول الله»؛«اگر کسی با معرفت ‌امام زندگی کند و با این معرفت از دنیا برود [این شناخت  تا آخرین لحظۀزندگی برایش بماند] قطعا مثل شهید در رکاب پیامبر است.»؛ یعنی جزو بالاترین درجۀ شهدا.

معرفت به ما چه جایگاهی می‌دهد! ما این ‌همه مشغول تعلیم و تعلم هستیم، این همه نسبت به اخلاق و افکار و گفتار خود مراقبه داریم، به این امید که کمی رشد کنیم. ببینید معرفة‌الامام چقدر سرعت سیر ما را زیاد می‌کند! ما را به چه جایگاه رفیعی می‌رساند! اگر با امام زندگی کنیم و توجه داشته باشیم که همۀ حرکات و سکنات‌مان در حضور اوست، به شهود می‌رسیم و گویا در رکاب او شهید می‌شویم.

امام باقر علیه‌السلام فرمود: «کُلُّ مُؤمِنٍ شَهید وَ إن ماتَ عَلی فِراشِه، فَهُوَ شَهید وَ هُوَ کَمَنَ ماتَ فیعَسکَرالقائم»[6]؛ «هر مؤمنی شهید است؛ حتی اگر در بستر بمیرد شهید است. هر مؤمنی بمیرد گویا در سپاه امام قائم بوده و از دنیا رفته است.»

گویا برای شنوندگان جای تعجب بوده که چگونه برای مؤمنی که در بستر بمیرد، سند شهادت صادر می‌شود! به همین جهت، امام در ادامه فرمود: «اَ یَحْبِسُ نَفْسَهُ عَلی اللّه ثُمَّ لا یُدْخِلُهُ الجَنَّة؟»؛«آیا مؤمن نفسش را از محرمات و مخالفت‌ با خدا، منع کند و خدا او را وارد بهشت نکند؟!»

آری،کسی که در سپاه امامش باشد، بدمستی ندارد، غرور ندارد، تکبر ندارد و در مقابل خدا نمی‌ایستد. وقتی من و شما معرفت امام را داریم، پس زنده‌ایم، شهیدیم و هنگامی هم که از دنیا برویم شهید می‌شویم.

ما همیشه آموخته‌ایم که انسان باید به شهود برسد تا شهید شود. هر شهیدی، در زمان حیاتش به شهود می‌رسد، بعد شهید می‌شود. اما شهود  از چه طریقی حاصل می‌شود؟  از این که باور کنیم در زندگی‌ بزرگ‌تری داریم که باید زیرسایۀ او زندگی کنیم. باید سعی کنیم دل آن بزرگ‌تر ذره‌ای از ما نرنجد. باید سعی کنیم در همۀ ابعاد زندگی، فرامین آن بزرگ‌تر را موبه‌مو اجرا کنیم. باید همیشه خود را زیر پرچم آن بزرگ‌تر ببینم. اگر این احساس را داشته باشیم، زنده باشیم، شهیدیم؛ بمیریم هم شهیدیم، در بستر هم بمیریم، شهیدیم.

شاید این امر برای شما سنگین باشد و تصور کنید که همواره در محضر بزرگ‌تر بودن و دائماً آداب را رعایت کردن، سخت است. شاید نگران باشید که وارد این وادی شوید و به جهت اسائۀ ادب‌ها، به شما گفته شود: «فَاخْرُج مِنها»! اما می‌خواهم به شما نویدی بدهم که خیالتان آسوده شود.

 

5. ایمنی بخشی

 

یکی از اسامی‌ خدای سبحان «مؤمن» است.

«هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِک الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیمِنُ الْعَزِیزُالْجَبَّارُ الْمُتَکبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یشْرِکون»[7]

«اوست خداى يکتا که معبودى جز او نيست، فرمانروا، منزّه از هر عيب، سلامت‌بخش، ايمنى‌بخش، مسلّط بر همه چيز، قدرتمندِ شکست‌ناپذير، صاحب جبروت و کبريايى. منزّه است از هر چه براى او شريک قرار مى‌دهند.»

امام، مظهر نام «مؤمن» خداست، امام امنیت‌بخش است و در زندگی ما امنیت روانی و اخلاقی ایجاد می‌کند. درواقع امام، ما را در قلعۀ معرفت قرار می‌دهد تا از هر آسیبی مصون بمانیم.

امام صادق علیه‌السلام در حدیثی  به امنیت‌بخش بودن امام اشاره می‌کند. شخصی در مورد آیه شریفه «وَ مَن دَخَلَهُ کانَ آمِنا»از حضرت سؤال می‌کند؛ آیه‌ای که به در امان بودن کسی که وارد مسجد الحرام می‌شود، اشاره دارد. امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید:«فَمَن بایَعَه وَ دَخَلَ مَعَه وَ مَسَحَ عَلی یَدِه وَ دَخَلَفِی عِقْدِ أصحابِه، کانَ آمِنا»[8] (پس هرکس با او [قائم آل محمد]بیعت کند و همراه او داخل خانۀ خدا شود و دست او را بفشارد و در زمرۀ یاران او در آید، در امان است.)

ریشۀ همۀ نگرانی‌های ما، دوری از امام است. وقتی از او فاصله داریم، هزاران خطر تهدیدمان می‌کند؛ اما زمانى که به او نزدیک شویم، بیعت کنیم،خود را به حضرت بسپاریم و بکوشیم در زمرۀ اصحابش قرار گیریم، احساس امنیت مى‌کنیم.

 

ظلم به خود و دوری از امام

 

انسان با دورى کردن از امام، به خود  ظلم مى‌کند.  آیا ممکن است کسی که آلوده و نجس شده باشد، از تطهیر خود با آب  دوری کند و بگوید:« طاقت ملامت و عتاب آب را ندارم!» به او می گویند: «بدون آب پاک نمی‌شوی! چرا این‌قدر خودت را دور نگه می‌داری؟! اول و آخر باید سراغ آب بروی. یاخودت برو یا به‌اجبار تو را می‌برند!»؛ اما بسیار تفاوت است است که خودت عاشقانه سراغ آب بروی یا از روی اجبار تو را در آب بیندازند!

امام، «ماء معین» است، آب حیات است. معنا ندارد وقتی نجس می‌شوم، خود را از امام دور کنم! معنا ندارد که پلیدی و آلودگی من، مانع پیوستم  به امام بشود!

آنچه موجب می‌شود به امام نزدیک شوم این است که هر بار به خود توجه می‌کنم، می‌بینم که هنوز آلوده‌ام و محتاج پاک شدن! حتی کسی هم که پاک باشد، نزدیکی‌اش به امام، مصداق «نُورٌ عَلی نُور» است.

تمام ناامنی‌ها، اضطراب‌ها و نگرانی‌های زندگی ما، به‌علت دوری از امام است، به علت این است که سراغ بزرگتر خود نمی‌رویم. اگر در مشکلات از او کمک بخواهیم، گشایش می‌شود و به آرامش می‌رسیم و می‌گوییم:

بار غمی که خاطر ما خسته کرده بود

عیسی‌دمی خدا بفرستاد و برگرفت

 

6. رفع خطر مسخ

 

یک خطر بزرگ و دردناک در دورۀ غیبت، مسخ شدن است. ابو بصیر از امام صادق علیه‌السلام می‌پرسد: در آیۀ

«فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحاً صَرْصَراً فِي أَيَّامٍ نَحِساتٍ لِنُذِيقَهُمْ عَذابَ الْخِزْيِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَخْزى‌ وَ هُمْ لا يُنْصَرُونَ»[9]

«پس ما بادى سرد و توفنده و مسموم کننده را در ايامى نحس بر آنان فرستاديم تا عذاب خوار‌کننده‌اى را در همين دنيا به آنان بچشانيم.»

عذاب خواری چیست؟ حضرت فرمود:

«وَ أَی خِزْی أَخْزَى یا أَبَا بَصِیرٍ مِنْ أَنْ یکونَ اَلرَّجُلُ فِی بَیتِهِ وَ حِجَالِهِ عَلَى خِوَانِهِ وَسَطَ عِیالِهِ، إِذْ شَقَّأَهْلُهُ اَلْجُیوبَ عَلَیهِ وَ صَرَخُوا. فَیقُولُ اَلنَّاسُ مَا هَذَا؟ فَیقَالُ مُسِخَ فُلاَنٌ اَلسَّاعَةَ»

«ای ابوبصیر! خواری از این بدتر می‌شود که مرد با زن و فرزند و برادرانش در خانه نشسته باشند ناگاه کسان او یقۀ خود را پاره کنند و ناله را سر دهند مردم بپرسند این سر و صدا چیست؟ جواب دهند که فلانی، الساعه مسخ شد.»

ابوبصیر سؤال می‌کند:

«قَبْلَ قِیامِ القائم أَوْ بَعْدَهُ؟»

«جریان مسخ قبل از قیام قائم است یا بعد از آن ؟»

 امام صادق علیه‌السلام فرمود:«قبل از آن است.»

به امام زمان عجل‌الله‌تعالی‎فرجه عرض می‌کنم: آقاجان! به وجود مقدس‌تان قسم ،نه طاقت داریم خودمان مسخ شویم و حیوانی زندگی کنیم، نه طاقت داریم اطرفیان‌مان از انسانیت خارج شوند. مسخ شدن، عذاب دردناکی است. ما را از این خطر بِرهان. با نگاهى، با دعایى، با توجهى!

طبق روایات، زمان ظهور، شما دستى بر سر افراد مى‌کشى و عقول‌شان کامل مى‌شود. در عصر غیبت هم، بر سر همۀ ما دستی بکشید.

 

جلوه‌گری معجزات الهی در زمان ظهور

 

امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید:

«ما مِن مُعْجِزَةٍ مِن الأنبِیاءِ وَ أوْصیاءِ إلّا وَ یُظْهِرُ اللّه تَبارَکَ وَ تَعالی مِثْلَها فِی یَدِقائمنا لِإتْمامِ الحُجَّةِ عَلَی الأعْداء»[10]

«هیچ معجزه‌ای از معجزات انبیاء الهی و اوصیاء پیامبرصلی‌الله‌علیه وآله نیست مگر اینکه خداوند همانند آنان به دست قائم ما ظاهر می‌کند تا تمام حجتی بر دشمنان باشد.»

هرچه معجزه در طول تاریخ صورت گرفته، چه معجزات انبیا و چه معجزاتی که از یکایک معصومین صادر شده است، خدای سبحان همۀ آن‌ها را به دست امام زمان، اجرا می‌کند.

یکی از معجزات پیامبر اکرم این بود که سنگریزه‌ای را در دست گرفت و سنگ شروع به تسبیح‌گویی کرد! به امام زمانم می‌گویم: «آقا جان،با من هم چنین می‌کنی؟ می‌شود روزی در دست تو قراربگیرم و معجزه‌وار، ذاکر شوم و بالاتر از آن ذکر کثیر بگویم؟!»

آقا جان، روزی پیامبر اکرم به کوه اشاره کرد و کوه به سمت حضرت آمد. سپس اشاره کرد که برگردد و کوه به جای اولش برگشت! می‌شود مرا به گونه‌ای قرار دهی که با یک اشارۀ شما، اطاعت امر کنم؟!

از تو به یک اشاره، از من به سر دویدن

اگر می‌خواهیم هر معجزه‌ای را که از هر پیغمبری در تاریخ صورت گرفته است، مشاهده کنیم، باید سراغ ولیّ عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه برویم و بگوییم: «السّلامُ عَلیکَ یا بَقیَّةَ اللّه». البته به‌یقین می‌گوییم: «ما نیازی به معجزه نداریم؛ زیرا معجزه را، منکر طلب می‌کند و ما منکر نیستیم. اگر هم طلب معجزه‌ای داریم از باب  اطمینان قلبی است، نه اینکه بخواهیم حقانیت امام برای ما اثبات شود.»

 

اعتقاد به امام، شرط تقوا

 

خدای سبحان در ابتدای سوره بقره می‌فرماید:«ذلکَ الکِتاب لا رَیْبَ فِیه. هدیً لِلمُتَّقین. الّذینَ یُؤمِنُونَ بِالغَیْب». اولین خصوصیت متقین، ایمان به غیب معرفی می‌شود.

یکی از یاران امام صادق علیه‌السلام از این آیه از حضرت توضیح خواست و پرسید:«منظور از «متقین» و «یُؤمِنونَ بِالغَیب» چه کسانی هستند؟ امام فرمود:

«المُتَّقون، شیعَةُ عَلیّ وَ الغَیْب، هُوَ الحُجَّةُ الغائِب»[11]

شرط اول تقوا این است که همه جای زندگی‌مان، امام را باور داشته باشیم. «یُؤمِنُونَ بِالغَیْب»،کسانی هستند که به امام غایب ایمان دارند.

باورهای ما اموری مقطعی و موقت نیست، باورهای ما عقد ماست؛ در وجودمان ریشه دارد و در همۀ ابعاد زندگی‌مان اثر می‌گذارد. در رفتارهای فردی و اجتماعی، عبادی، سیاسی و اخلاقی. پس باید همه وقت و همه جاحضور امام را احساس کنیم.

کی بوده‌ای نهان که پیدا کنم تو را

امام ، در زندگی ما، غیب است؛ اما غیبی است که از شدت آشکاری‌اش پنهان شده و مهم این است که آن پنهان را در زندگی‌ خود حاضر و ناظر ببینیم. «السَّلامُ عَلیکَ یا عَینَ اللّه النّاظِرَة»

امام چشم خداست و چشم خدا در همه جای زندگی ما هست، نه در بعضی از صحنه‌های زندگی!

 

تاریخ جلسه:1401/8/18 ـ جلسه 2 

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1]. معجم موضوعی احادیث امام مهدی ، ص ٨٣٠.

[2]. سوره طه، آیه59

[3]. سوره فصلت، آیه 17

[4]. سوره اسراء، آیه 71.

[5]. معجم موضوعی احادیث امام مهدی. ص ٣۵٣

[6]. بحارالأنوار، ج 52، ص 144،

[7]. سوره حشر، آیه 23.

[8]. بحار الانوار.  ج١٠،  ص ٢١٤.

[9]. سوره فصلت، آیه 16

[10]. معجم احادیث امام‌المهدی، ج 3، ص 380.

[11]. بحارالانوار، ج 52، ص 124

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فهرست مطالب

مطالب مرتبط