شکر ـ بخش پانزدهم

مقدمه

 

برای هدایت انسان، هیچ معجزه‌ای در عالَم مانند قرآن نیست. امام سجاد می‌فرماید:

«لو ماتَ مَن بَینَ المَشرِقِ و المَغرِبِ لَما استَوحَشتُ بعدَ أن یكونَ القرآنُ مَعی»[1]

«اگر همۀ مردم از شرق تا غرب عالم بمیرند، با وجود قرآن در كنار من، هرگز احساس وحشت و تنهایى نكنم.»

همۀ نیازمندی‌های انسان با قرآن تأمین می‌شود. با توجه به این روایت توجه به چند نکته ضروری است:

 

1. حالِ خوش با یادگیری مفاهیم قرآن

 

یادگیری مفاهیم نهفته در آیه‌های قرآن روح را از شدت شوق به پرواز در می‌آورد. وقتی انسان بفهمد خدا با نزول قرآن چقدر به او لطف کرده است، حال او خوش می‌شود و غرق لذت خواهد شد. آنچه انسان در محضر قرآن و با وساطت معصوم می‌آموزد، در زندگی او نقش‌آفرین است.

این یادگیری‌ها در زمان مناسب در مدار قرار می‌گیرند و او را از روش‌ها و اعمال جاهلانه نجات می‌بخشند. اگر قرار انسان در زندگی به‌کارگیری آموخته‌های قرآنی در رابطه با خدا، خلق و خویشتن باشد، شکر نعمت یادگیری را انجام داده است. ناشکری زمانی است که انسان تصور می‌کند یادگیری‌های جدید در زندگی او نقشی ندارند.

 

2. آموزش تمام نیازهای زندگی از طریق قرآن

 

معصومین تمام نیازمندی‌های زندگی انسان را از طریق قرآن آموزش می‌دهند. از ساده‌ترین و ابتدایی‌ترین روابط مانند رفتارهایی که مادرشوهر‌ها و مادرزن‌ها در خانواده دارند تا عمیق‌ترین رابطه با خدا و حضرات معصومین از طریق یادگیری آموزه‌های قرآن ممکن می‌شود. این آموزش‌ها صرفأ فلسفی، اخلاق، عرفانی و… نیست؛ بلکه شامل دقت‌نظـرها و ریزبینـی‌هایی است که باید انسان در نقش‌های متعددی که در خانواده و اجتماع دارد به آن‌ها توجه کند.

باعث تعجب است عده‌ای از این یادگیری‌ها غافل هستند! مهم این است که انسان به اجرای عملی یادگیری‌ها ملزم باشد. به‌عبارت دیگر، شکر یادگیری، اجرای صحیح آن است. شکر، خطرات و آفات را از زندگی انسان دور می‌سازد و وجود او را گسترش می‌دهد.

 

3. تازه بودن آیات الهی

 

انسان در هر زمان و با هر دیدی که به قرآن بنگرد، آیه‌ها برای او مطلب جدیدی دارند. برای هر امری، از مهم‌ترین مباحث فلسفی، اخلاقی، عرفانی و فقهی گرفته تا ساده‌ترین امر زندگی می‌توان درس‌های جدیدی از قرآن آموخت. قرآن برای هر عصر و دوره، مسائل جدید و سخن تازه دارد. در مسائل معنوی مباحث عمیق و زیبایی در قرآن نهفته است.

 

شکر نعمت محبّ خدا شدن

 

«قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ یغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ»[2]

«(اى پیامبر!) بگو: اگر خداوند را دوست مى‌دارید، پس مرا پیروى كنید، تا خدا نیز شما را دوست بدارد و گناهانتان را بر شما ببخشد و خداوند بسیار بخشنده ومهربان است.»

وقتی انسان دل به خدا می‌بندد و از ولّی او تبعیت می‌کند، محبوب خدا می‌شود. محبوب خدا شدن، نعمت بزرگی برای انسان مؤمن است. وقتی کسی محبوب می‌شود، محب، دائم از او دفاع می‌کند، همه‌جا از او تعریف می‌کند، برای او خرج می‌کند، به هر مکان میل داشت او را می‌برد، در نهایت در خدمت اوست و از حضور او خسته نمی‌شود. وقتی انسان به خدا ایمان داشته باشد و از پیغمبر تبعیت کند، محبوب خدا می‌شود، خدا دوستش دارد، دائم به او توجه دارد و همه‌چیز را در اختیار این بنده‌ قرار می‌دهد، محبوب و محبوبۀ خدا شدن نعمت بسیار بزرگی است که نیاز به شکر دارد.

در این آیه چند نعمت معرفی می‌شود:

 

1. شایستگی محبوب خدا شدن

 

محبّ خداشدن نعمت بسیار بزرگی است، انسان، قابلیت رسیدن به این جایگاه را دارد. در شرایط عادی با توجه به محدودیت‌ها و نواقص، خود را قابل محب خداشدن نمی‌دانیم؛ اما خدای سبحان در این آیه می‌فرماید: اگر قوانین بندگی را صحیح اجرا کنید، محبوب من خواهید ‌شد.

آدمی این پتانسیل، قابلیت و استعداد را دارد که به درجۀ محب بودن و محبوب خدا شدن برسد و لازم است آن را به‌عنوان نعمت بشناسد و سعی کند از آن استفادۀ صحیح انجام دهد.

 

2. عشق مستمر

 

«كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ» ماضی استمراری است. یعنی انسان نه‌تنها در نعمت، محبّ خدا باشد؛ بلکه هنگامی که خدا سختی در زندگی‌ او وارد می‌کند، نیز محبّ خدا باشد. عاشقی باید دائمی باشد و انسان قابلیت عاشقی مدام را دارد. نباید در عاشقی به خود رخصت دهیم. عاشقی تؤام با قطع و وصل نیست. انسان باید در سختی و آسایش محبّ خدا باشد: «فِی الْسَّرّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِینَ الْبَأْسِ»[3]. اگر فقط در هنگام عطا و لطف، محبّ خدا باشیم، محبت ما کاسب‌کارانه است؛ اما اگر محبت به خدا در هر حال، تداوم داشته‌ باشد، عاشق صادقی هستیم.

عاشقم بر لطف و بر قهرش به جدّ

بوالعجب من عاشق این هر دو ضد

 

3. نعمت تبعیت از پیامبر اکرم

 

آیه نگفت:«فاتبعوا الرسول» و یا «فاتبعوا النبی»؛ بلکه می‌گوید: «فَاتَّبِعُونِی» یعنی انسان در این تبعیت، نزدیک است. تبعیت، قرب و نزدیکی می‌آورد. انسان قابلیت پیروی از پیامبر را دارد. در «فَاتَّبِعُونِی» قرب نهفته است. انسان شاکر است که خدا قابلیت نعمت تبعیت از پیامبر را به او داده است تا بوی معصیت ندهد و قادر باشد در حضور پیغمبر قرار بگیرد و نزدیک ایشان شود. حتی اگر بوی معصیت هم بدهد، این قابلیت به او عطا شده است که با توبه تطهیر شود و دائم بوی معاصی سابق را یدک نکشد و بتواند به پیغمبر نزدیک شود.

بسیاری از افراد، نعمت تبعیت از پیامبر برای آنها عادی و معمولی است و به‌عنوان نعمت به آن نمی‌نگرند! و بالطبع بابت آن شاکر نیستند. همان‌گونه که بسیاری از مردم از سحرخیزی در بین‌الطلوعین و یا نماز شب غافل هستند؛ اما برای عدۀ دیگری بهترین ساعات در شبانه‌روز است! و برای درک نعمت بیداری در آن ساعات شاکر خدا هستند.

گروهی از مردم قابلیت انجام بعضی از اعمال خیر را در خود دفن کرده‌اند؛ اما عدۀ دیگری شاکر انجام اعمال مثبت هستند. شیاطین سرّی و علنی، ظاهری و باطنی صف کشیده‌اند تا به نعمت قابلیت تبعیت و نزدیکی انسان به پیامبر صدمه بزنند و انسان این نعمت را عادی تلقی کند و بابت آن شکر ویژه نداشته باشد.

در حقیقت ناشکری انسان از نعمت همراهی با پیامبر، ناشی از نشناختن این نعمت است که به شکل اختصاصی به او عطا شده است. خیلی از نعماتی که انسان در زندگی‌ خویش دارد، اختصاصی است؛ اما برای او عادی تلقی می‌شود و اهمیتی ندارد و بابت عنایت آن هیچ بشاشیّت و انبساطی ندارد؛ در نتیجه نسبت به این نعمت ناشکر می‌شود.

 

4. شایستگی دریافت مغفرت

 

«یغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ»: انسان این قابلیت دارد که در شرایط خاصی به یک‌باره مورد مغفرت خدا قرار گیرد، همۀ نازیبایی‌هایش ندیده گرفته شود و هیچ اثری از نازیبایی در پروندۀ اعمال او مشاهده نشود. به‌تعبیر دیگر، خدا وجود جدیدی به انسان می‌دهد تا هیچ یک از زشتی‌های قبلی در آن مشاهده نشود.

 

نعمت قبولِ حسن

 

«فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَکفَّلَهَا زَکرِیا  كُلَّمَا دَخَلَ عَلَیهَا زَکرِیا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا قَالَ یا مَرْیمُ أَنَّى لَكِ هَذَا  قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ  إِنَّ اللَّهَ یرْزُقُ مَنْ یشَاءُ بِغَیرِ حِسَابٍ»[4]

«پس پروردگارش او را به پذیرشى نیكو پذیرفت و به رویشى نیكو رویاند و سرپرستى او را به زكریا سپرد. هرگاه زكریا در محراب عبادت بر مریم وارد مى‌شد، خوراكى (شگفت‌آورى) نزد او مى‌یافت. مى‌پرسید: اى مریم این (غدا و خوراك تو) از كجاست؟! مریم در پاسخ مى‌گفت: آن از نزد خداست. همانا خداوند به هركس كه بخواهد بى‌شمار روزى مى‌دهد.»

آیه، داستان حضرت مریم را بیان می‌کند. خدای سبحان مریم را به قبول بسیار زیبایی پذیرفت؛ این قبول، بی‌نظیر است؛ قبولی که برای دیگران چشم‌گیر است و همه مایل هستند در خدمت مریم قرار گیرند. خدا مریم را به رویش نیکویی رویاند و او را تربیت خاص کرد.

دربارۀ قبولِ حسن معانی متعددی ذکر شده است:

 

1. رشد عمل

 

گاهی شخص انسان و گاهی اعمال او رشد دارد. البته رشد فعلی، رشد فاعلی را هم به‌دنبال خود دارد. گاهی خدا کار انسان را به شکل چشم‌گیر می‌پذیرد و به همه اِعلام می‌کند، گاهی اوقات مخفیانه می‌پذیرد و اعلام نمی‌کند. یکی از نعمت‌های انسان، قبولی اعمال است. طبق روایات، کُد قبولی اعمال انسان در درگاه الهی، توفیق ادامۀ  عمل است؛ یعنی عمل دیروز قبول شده است که توفیق تکرار آن در امروز به انسان داده می‌شود. وقتی کار دیروز انسان قبول نشد، برای انجام عمل جدید، مانع ایجاد می‌شود و انسان توفیق ادامۀ عمل را ندارد.

برای تقریب به ذهن مثالی بیان می‌کنیم: شخص کریمی که هدایای فراوان و گرانقیمت از دیگران دریافت می‌کند، هدیۀ ساده و معمولی فردی را رسانه‌ای می‌کند و از او تعریف و تشکر به عمل می‌آورد! خدای سبحان نیز با هر یک از اعمال انسان چنین معامله‌ای انجام می‌دهد. خدایی که میلیاردها بنده و مَلَک برای او کار می‌کنند، عمل یک انسان را قبول کرده است! آن هم «قَبُولٍ حَسَنٍ»؛ یعنی یک قبول آشکار که مخفیانه نیست.

 

2. پذیرفته شدن عمل

 

نعمت  «قَبُولٍ حَسَنٍ» یعنی خدا دعای انسان را قبول کرده است. مثلاً خانمی که هم زمان با قرائت قرآن، کودکش را نیز به روی پا می خواباند در دل دعا می‌کند، ای کاش روزی معانی ‌قرآن را بفهمد، خدا در لحظه این دعا را قبول می‌کند و بیست سال بعد به آن عینیت می‌بخشد. در مثال دیگری خانمی در اولین سفر حج که سه حاجت اول مستجاب است، از خدا طلب می‌کند: « سَیدِّی أَخْرِجْ حُبَّ الدُّنْیا مِنْ قَلْبِی»‏ خدایا! به این دلیل که حبّ دنیا رأسِ همۀ خطاهاست، حبّ دنیا را از قلب من دور کن. بعد از گذشت سال‌ها خواستۀ این خانم اجابت شد و هم‌اکنون ارزش یک پر کاه با یک سکۀ طلا، برای ایشان فرق ندارد؛ این رفتار نتیجۀ درخواست گذشتۀ اوست که اکنون به ثمر نشسته است. گاهی انسان درخواستی از خدا دارد و حتی آن را فراموش می‌کند و پیِ‌گیر آن نیست؛ اما دعا به «قَبُولٍ حَسَنٍ» پذیرفته شده است. لازم است بابت نعمت قبول حسن خوشحال و شکرگزار باشیم.

 

3. رویش

 

رویش‌ها در وجود انسان نعمت بزرگی است. وقتی انسان سِیر دارد و در حرکت است و به‌اصطلاح درجا نمی‌زند و در جای اول خود نیست، نعمت بزرگی به او عطا شده است. بعضی از روش‌های گذشتگان نیکوست؛ اما بسیاری از اعمال و رفتار نسل گذشته، منطبق با اصول صحیح نیست و نیازمند اصلاحات است. اگر فرزندان به شیوۀ نیاکان عمل کنند اشتباهات آنان تکرار می‌شود.

در اجرای هر عمل، تفکر صحیح لازم است. در نهضت درست فکر کردن، انسان تمام اعمال گذشتگان خود را با ملاک‌های صحیح زمان، مکان و نوع ارتباطات، بررسی و سپس اقدام به اجرا می‌کند و اگر روش نیاکان اشتباه بود، شکرگزار است که مرتکب اشتباه آنان نشده است.

 

دیدن الطاف الهی

 

مهم‌ترین نعمت در «أَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا» این است که انسان حصول هیچ نعمتی را از خود نبیند و فقط لطف خداوند را ملاحظه کند تا صفت عُجب، غرور و کبر بر او عارض نشود. اگر یک‌لحظه به خود واگذار شویم، آن‌قدر تحت تأثیر امواج منفی قرار می‌گیریم که امکان دارد سال‌ها به عقب رانده شویم.

رشد و ثمرات اَعمال نتیجۀ عنایت خدا به ماست. مثلاً گاه ملاحظه می‌کنیم که همۀ اعضای خانواده‌ای طلبه هستند، این امر حاکی از آن است که یک فرد با برخوردهای صحیح، تأثیرات مثبت بر دیگر افراد خانواده داشته است و نه‌تنها افراد را دین‌گریز نکرده؛ بلکه با ایجاد رویش و رشد صحیح در خانواده تعادل برقرار کرده است. بایستی این رویش‌ها را به‌عنوان نعمت مشاهده کنیم. در این‌صورت تمام وجودمان مملوّ از خوشی می‌شود که با وجود نداشتن شایستگی لازم برای دریافت این نعمت، خدا با لطف خویش به ما عنایت کرده است!

اگر سِیرانسان صحیح انجام شود، هر روز باید نوروز و روز جدیدی باشد که تؤام با پیروزی است. هر روز رشد جدید، معرفت جدید و کمال جدید برای انسان ایجاد می‌شود که با ضرب‌المثل «سال به سال دریغ از پارسال» و یا «جوانی کجایی که یادت بخیر» در تعارض است. در این ضرب‌المثل‌ها تحجر و عقب‌گرد نهفته است. زندگی چنین انسانی «أَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا» نیست. سالها درس خوانده است؛ اما رشد نکرده است.

از طرفی، گاهی در زندگی رشد داریم؛ اما رشد را نتیجۀ زحمات و تلاش‌های خود می‌دانیم! در حالی‌که انسان‌های دیگری هم زحمت کشیـده‌اند؛ اما به چنین رشد مطلوبی نرسیدند. باور کنیم خدا رشد می‌دهد و ثمردادن کار، با خداست.

 

نعمت مسب‌الاسباب بودن خدای سبحان

 

«قَالَ رَبِّ أَنَّى یكُونُ لِی غُلَامٌ وَقَدْ بَلَغَنِی الْكِبَرُ وَامْرَأَتِی عَاقِرٌ قَالَ کذَلِک اللَّهُ یفْعَلُ مَا یشَاءُ»[5]

«(زكریا) گفت: پروردگارا! چگونه براى من پسرى خواهد بود، در حالى كه به پیرىِ رسیده‌ام و همسرم نازاست؟! (خداوند) فرمود: این چنین خداوند هر چه را بخواهد انجام مى‌دهد.»

گاهی افراد می‌گویند تنگنای اسباب و وسایل وجود دارد و شرایط برای انجام امور مهیا نیست! غافل از آنکه اگر خدا بخواهد، کارها بدون اسباب مادی انجام می‌شود. انسان خیال می‌کند، انجام کارها باید با سبب باشد؛ اما اگر خدا بخواهد امری را پیش ببرد، نیازی به اسباب ندارد.

بسیاری از کارها به اذن الهی و بدون اسباب ظاهری ممکن می‌شود. گاهی اوقات انسان در اثر دعای ولیِّ خدا که نه او را می‌بیند و نه حتی می‌شناسد، بدون سبب، حال خاصی دارد، دل‌خوش است و به اصطلاح روی زمین بند نیست.

بسیاری از امور و بسیاری از نعماتی که به چشم انسان می‌آید و مطلوب اوست سبب ظاهری ندارد؛ ولی افراد به‌دنبال چیدمان و ترتیبِ قرار گرفتن اسباب ظاهری هستند.

حضرت موسی‌بن‌جعفر علیه‌السلام می‌فرماید:

«مَن أرادَ عِزّاً بِلا عَشیرَةٍ وَ غِنیً بِلا مالٍ و هَیبَةً بِلا سلطانٍ فَلیَنتَقِل مِن ذِلِّ مَعصِیَةِ الله اِلی عِزِّ طاعَتِه»[6]

«هر كه مى‌خواهد بى‌آنكه ايل و تبارى داشته باشد، عزتمند باشد و بدون آن كه مال و ثروتى داشته باشد، بى‌نياز باشد و بدون آن كه قدرتى داشته باشد، هيبت و شكوه داشته باشد، بايد از خوارى معصيت خدا، به عزّت طاعت او در آيد.»

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن

که دوست، خود روش بنده‌پروری داند

 

منحصر نبودن امور به اسباب ظاهری

 

نعمت این است که وقتی توسل به معصومین و ولایت مطرح می‌شود، مسئلۀ قابلیت درخواست‌کننده و بحث اسباب و مسببات مطرح نیست. میرداماد، طلبۀ ساده‌زیست، داماد خانواده شاه عباس می‌شود و دختر فقیر با توسل به امام رضا علیه‌السلام، عروس خانواده متمول می‌شود. اگر خدا بخواهد کاری کند، نیازمند اسباب ظاهریه نیست. البته این عالم، عالم مسببات است؛ ولی انجام امور منحصر به اسباب ظاهری نیست.

زمانی طلبه‌ای در حالی‌که بسیار گرسنه‌ بود، به حرم امیرالمؤمنین مشرف شد. شکمش را به ضریح حضرت چسباند و گفت:«آقا تو می‌دانی که من طلبه هستم و طلبه، اظهار درخواست به دیگران ندارد. از طرفی برای تحصیل علم باید سیر باشم؛ پس مرا سیر کنید.» طلبه می‌گوید: از حرم خارج شدم، در حالی‌که گویی بهترین غذاها را خورده بودم و سیر بودم.» این وضع تا روزهای متمادی ادامه داشت!

عاقبت دوستانش متوجه غذا نخوردن او می‌شوند و به‌اصرار دلیل این امر را سؤال می‌کنند و او داستان توسل را بازگو می‌کند، از آن لحظه به بعد این فیض از او سلب می‌شود و مثل آدم‌های معمولی ‌گرسنه‌ می‌شود.

در زندگی‌ نعمت‌هایی داریم که اسباب ظاهریه در آن دخالت ندارد و احتیاج به شکر فراوان دارند. از خزائن لایتناهی‌ خدای سبحان بسیاری از امور بدون سبب داده می‌شود که فضل خدا و اقتضای خدائی اوست؛ البته وظیفۀ‌ انسان در قبال این نعمت‌ها بندگی است. بعضی از نعمت‌ها که در اختیار انسان قرار گرفته است بر اساس لیاقت او نیست؛ بلکه خدا با فضل خویش نصیب او کرده است و احتیاج به شکر جداگانه‌ای دارد.

 

نعمت همراهی با خوبان

 

«یا مَرْیمُ اقْنُتِی لِرَبِّكِ وَاسْجُدِی وَارْکعِی مَعَ الرَّاكِعِینَ»[7]

«اى مریم! (به شكرانۀ این همه نعمت،) براى پروردگارت خضوع كن و سجده بجاى آور و با ركوع كنندگان ركوع کن.»

یکی از بزرگ‌ترین اموری که احتیاج به شکر دارد حضور انسان در جمع خوبان و معیت با آنان است. رکوع به‌معنای خضوع است. وقتی انسان را در جمع خوبان که هیچ‌کس منیّت ندارد، راه می‌دهند و همراه آن‌ها می‌کنند، به‌اصطلاح جراحی بی‌درد صورت گرفته است.

به عبارت واضح‌تر، حضور در جمع سالم خوبان به‌سهولت و سرعت، چنان تغییری در افراد ایجاد می‌کند که قابل تصور نیست. گاهی اثر این تغییر مثبت در انسان به گونه‌ای است که دیگران تصور می‌کنند، معلم اختصاصی برای سیر و سلوک دارد.

یکی از جمع‌های خوبان نماز است. انسان در نماز اول وقت، همراه عباد صالح و در جمع خضوع‌کنندگان است و همراه آنان رکوع دارد. در جمع خوبان، سفرۀ دعا گسترده است و همه یاد گرفته‌اند فقط برای خود دعا نکنند؛ بلکه برای همه دعا کنند. اگر دعای یک نفر به اجابت برسد، شامل حال همه می‌شود.

در جمع عبادِ صالح، کسی ادعا ندارد. جمع‌های صوری و ظاهری مؤمنین نیز از جمله جمع‌های خوبان است که انرژی فوق‌العاده در آن وجود دارد. در زیارت معصومین جمع هدف‌داری، مشّرف شده‌اند و زیارت می‌کنند؛ بنابراین با انرژی این جمع، توان برای انجام اعمال عبادی زیاد است.

بایستی حضور در جمع سالم را به‌عنوان نعمت بشناسیم و با آن خوش باشیم و شکر آن را به جا بیاوریم. در جمع صالحین همه در یک هیأت هستند و در همۀ آن‌ها خشوع مشاهده می‌شود. از ظاهر هیچ‌کس تکبر نمی‌بارد.

 

توفیق الهی برای حضور در جمع خوبان

 

نعمت حضور انسان در چنین جمع‌هایی با توفیق الهی است و به شکر زیادی احتیاج دارد. وقتی خدا اجازۀ حضور در جمع خاضعین را داده، لازم است ذوق این نعمت را داشته باشیم و آن را درست مصرف کنیم. در این نعمت نمانیم و غرق آن نشویم؛ بلکه از طریق این نعمت به حق وصل شویم و به خدا برسیم. تا خدا این نعمت را برای ما حفظ کند.

افراد زیادی ابتدا در این جمع‌ها بودند؛ اما باقی نماندند و رفتند! خدای سبحان شیطان را با شش هزار سال عبادت، با یک منیّت، از بهشت اخراج کرد، برای انسان نیز همین خطر وجود دارد.

 

نعمت اجر الهی

 

«أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَیوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ وَاللَّهُ لَا یحِبُّ الظَّالِمِین»[8]

«و امّا كسانى كه ایمان آورده و كارهاى شایسته انجام داده‌اند، پاداش‌هاى آنها را (خدا) بطور كامل خواهد داد و خداوند ستمگران را دوست نمى‌دارد.»

ظلم به‌معنای نقص است. ظالم کسی است که کم می‌گذارد. خدا تقصیر و کم‌کاری در اجرای اعمال را دوست ندارد. خدا دوست ندارد انسان در پرداخت‌هایش کم بگذارد. انسان در اجرای اوامر الهی و انجام عمل صالح با منّت و اذیّت، خروارها از اجر خود می‌کاهد. اگر خدا هم در اجری که قرار است به انسان عنایت کند، هر دفعه، اندکی کم بگذارد؛ برای انسان هیچ چیز باقی نمی‌ماند.

«فَیوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ»؛ یعنی خدا اجر اعمال انسان را کامل پرداخت می‌کند. اجری که خدا به بنده می‌دهد، ناقص نیست، با اینکه عمل انسان ناقص است؛ زیرا عمل، از ناقص صادر شده است. اگر فیلم اعمال گذشتۀ خویش را مشاهده کنیم، درمی‌یابیم که اعمال عبادی ما صحیح انجام نشده است و در هر عملی، نقصی وجود دارد!

اگر تصور کنیم همۀ اعمال ما صحیح است، مشکل دید داریم که مشکل اساسی‌تری است. مرحوم آیت‌الله خوانساری سه بار تمام نمازهای خود را قضا کرد! زیرا معتقد بود با معرفت جدیدی که کسب کرده است، نیاز است تا نمازهای خود را با معرفت جدید اقامه کند.

همۀ اعمال انسان، ناقص است؛ اما پرداخت‌های خدا کامل است که نعمت بزرگی است. خدای سبحان بابت اعمال ناقصی که به حول و قوۀ او انجام شده است، اجر کامل عنایت می‌کند. با وجود این که خدا بذر، زمین، آب، مراقبه و قوت زراعت را عنایت کرده است؛ اما انسان به اسم خود سند می‌زند! و خدا بابت آن اجر خیلی زیاد به او می‌دهد. معاملۀ خدا با انسان در پرداخت اجر کامل در برابر عمل ناقص مانند فردی است که اجر کارگر منزلش را که کار ناقص و نیمه‌تمام انجام داده است، به‌طور کامل می‌پردازد. خداوند طبق روش خود با انسان برخورد می‌کند و در برابر عمل ناقص انسان، اجر کامل می‌پردازد.

این نعمت آن چنان بزرگ است که از ذوق آن، روح انسان به پرواز در می‌آید. مفسرین می‌گویند اجر کاملی که خدا به بنده‌اش می‌دهد، قرب است. خدا او را به حضور خود نزدیک می‌کند. غصه‌ها هست؛ اما انسان، غصه نمی‌خورد. مشکلات هست؛ ولی انسان در فراز آنها قرار دارد و آنها را کوچک می‌بیند. در حضور خدا زاویۀ دید تغییر می‌کند؛ همین تغییر نگاه، نیازمند شکر وافر است.

 

تاریخ جلسه: 94/12/15 ـ بخش 15

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1]. الكافي، ج2، ص 602.

[2]. سوره آل‌عمران، آیه 31.

[3].  سوره بقره، آیه .177

[4] – سوره آل عمران آیه 37

[5]. آل عمران، آیه 40.

[6] – الخصال،ج1،ص169

[7].  سوره ال عمران آیه 47

[8].  سوره ال عمران، آیه 57.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *