پندارهای نادرست ـ بخش سوم

پندارهای نادرست

 

امکان مکر و حیله در پنهان کردن حقیقت

 

«وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَى الْبَابِ ۚ قَالَتْ مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوءًا إِلَّا أَنْ يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ»[1]

«و هر دو به‌سوی درِ کاخ پیشی گرفتند، و بانو پیراهن یوسف را از پشت پاره کرد و [در آن حال] در کنار [آستانه] در به شوهر وی برخوردند؛ بانو به شوهرش گفت: کسی که نسبت به خانواده­ات قصد بدی داشته باشد، کیفرش جز زندان یا شکنجه دردناک [چه خواهد بود؟!]»

در این ماجرا زلیخا می‌خواست با به‌کارگیری حیله و نیرنگ، خود را مُحِقّ نشان دهد؛ به همین دلیل به‌محض اینکه همسرش را پشت در، یافت، شروع به فرافکنی کرد. فکر ناسالم این است که انسان تصور کند از طریق مکر، مغلطه، خدعه، حیله و… می‌تواند خود را معصوم و مبرّا نشان دهد و موجبات معصیت‌کار جلوه دادن طرف مقابل را فراهم کند!

یکی از عرفا تعریف می‌کرد که در مشهد از امام رضا علیه السلام درخواست کردم که راهی به من نشان دهند تا به مقام‌های عالی برسم. فلان ولیِّ خدا را دیدم و احساس کردم که هر چه او بگوید گویی خود حضرت به من فرموده است. آن ولیّ خدا به من گفت:« دست از زرنگ‌بازی بردار!»

نیرنگ و فریب، ممکن است موقتاً حق را به ما بدهد؛ اما در گذر زمان از واقعیت پرده‌برداری می‌شود.

امیرالمؤمنین می‌فرماید:

«لو تَكاشَفتُم ما تَدافَنتُم»[2]

«اگر از درونِ همديگر آگاه مى شديد، يكديگر را دفن نمى كرديد.»

این موضوع به‌دلیل تنفر انسان‌ها از باطن آلوده است. یکی از اموری که باعث آلودگی باطن ما می‌شود به‌کارگیری حیله و نیرنگ است که افراد بسیار زیادی گرفتار آن هستند. فریب و خدعه، ممکن است به صورت موقت باعث راحتی انسان شود؛ اما در دراز مدت موجبات ناراحتی فرد را فراهم می‌کند؛ مگر اینکه وی متوجه اشتباه خویش بشود، متنبه شود و توبه کند و دست از این خلاف بردارد.

 

خدشخه‌دار شدن ساحت مؤمنان از سوی دیگران

 

«قَالَتْ فَذَٰلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ ۖ وَلَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ ۖ وَلَئِنْ لَمْ يَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُونًا مِنَ الصَّاغِرِينَ»[3]

«(همسر عزیز) گفت: این همان کسی است که بخاطر (عشق) او مرا سرزنش کردید! (آری،) من او را به خویشتن دعوت کردم؛ و او خودداری کرد! و اگر آنچه را دستور می‌دهم انجام ندهد، به زندان خواهد افتاد؛ و مسلّماً خوار و ذلیل خواهد شد!»

زلیخا بعد از آن مجلس کذایی که ترتیب داد، گفت: «اگر یوسف به خواست من بهایی ندهد، حتماً و قطعاً زندانی، ذلیل و بیچاره خواهد شد!» پندار نادرست این است که تصور کنیم، ولیِّ خدا  از طریق ما ذلیل می‌شود یا ما می‌توانیم یک مؤمن را خوار کنیم یا یک متّقی را اصطلاحاً به زمین بزنیم. درحالی‌که:

«وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ»[4]

«عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است.»

حتی اگر همۀ رسانه‌های بیگانه پشت سر یک ولیِّ خدا حرف بزنند، به اندازۀ سر سوزنی از عزت وی کاسته نمی‌شود.

علی‌رغم اینکه حضرت یوسف وارد زندان و در واقع یک تنگنا شد، آن جا را آباد کرد، طوری که زندانیان احساس می‌کردند در قصر زندگی می‌کنند. ظاهراً حضرت در تنگنا قرار گرفت؛ اما باطناً ذلیل نشد.

بنابراین نباید از اینکه پشت سر ما حرف بزنند بترسیم و یا نگران باشیم، کافی است مؤمن و باتقوا باشیم؛ در این صورت حتی اگر در تنگنا قرار بگیریم صدمه‌ای به شخصیت ما وارد نخواهد شد. نباید تصور کنیم که اگر کسی پشت سر ما از قدرت خویش استفاده کرد، حتما آثار سوء این اتفاق، به ما خواهد رسید؛ در این صورت، او را تواناتر از خدای سبحان پنداشته‌ایم!

یک تفکر اشتباه دیگر این است که تصور کنیم کسانی که فنّ بیان خوبی دارند می‌توانند با تبلیغات سوء خود، مؤمنان را به تسخیر خویش دربیاورند، آنان را بدنام کنند و تحت فشار قرار دهند! مؤمنان در قلعۀ خدا و تحت محافظت خداوند قرار دارند، حتی اگر ظاهراً آسیبی از ناحیۀ افراد به زندگی‌شان وارد شود، به شخصیت‌شان هیچگونه خللی وارد نمی‌شود؛ همچون ابراهیم که آتش، برای او گلستان است.

در این بخش ما با دو پندار نادرست آشنا شدیم:

  1. مؤمن تحت تأثیر آثار سوء کارهای دیگران قرار می‌گیرد.
  2. افراد توانمند با استفاده از زبان یا توانشان می‌توانند به ساحت مؤمنان صدمه وارد کنند.

 

سبب دانستن غیرخدا

 

«يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ»[5]

«ای دوستان زندانی من! آیا خدایان پراکنده بهترند، یا خداوند یکتای پیروز؟!»

 گاهی اوقات ما به اشتباه روی موارد زیادی حساب باز می‌کنیم؛ مثلاً سابقۀ خانوادگی، مدرک، ثروت، سابقۀ کاری، اندوختۀ علمی، تعریف مردم و… . در واقع این موارد همگی «أَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ» هستند. باید فقط روی خدای سبحان حساب باز کنیم، اوست که علم، قدرت، عزت، اعتبار و … را به بندگانش عطا می‌کند. گویی هر یک از مواردی که ذکر شد، یک بت است!

رسم این طور بود که یکی از عالمان بزرگ نجف اجازه‌نامه و تأییدیه‌ای به عالمانی که قصد برگشت به شهرشان را داشتند، می‌داد تا به‌وسیلۀ آن به مردم شهرشان معرفی شوند. یکی از علمای بزرگوار نجف که می‌خواست به شهر خود بازگردد، برای گرفتن نامه، اقدام نکرد! اطرافیان تعجب کردند و علت این کار را از او جویا شدند. پاسخ داد:«چگونه روی یک نوشته، بیشتر از خدای سبحان حساب باز کنم؟! آن نوشته ممکن است دزدیده شود و یا در آب بیفتد! اما خدای من نه دزدیده می‌شود و نه در آب می‌افتد! اگر او بخواهد به من عزت و اعتبار عطا کند، هیچکس نمی‌تواند مانع شود و اگر چنین نخواهد، هیچکس نمی‌تواند عزت و احترام مرا افزون کند!»

حتی گاهی اوقات که بیماری ما طولانی می‌شود، به این دلیل است که روی بیمارستان و دکتر خود حساب باز کرده بودیم. خداوند غیور است؛ یعنی غیرتی است و اگر از غیر او کمک بطلبیم و به غیر او تکیه کنیم، تنبیه می‌شویم. اگر به‌جای اینکه روی کثرات حساب باز کنیم، تنها روی یک وجود حساب باز کنیم، تمام زندگی‌مان آباد می‌شود.

 

تصادفی بودن حوادث

 

«قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ ۖ وَمَا نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الْأَحْلَامِ بِعَالِمِينَ»[6]

«آن‌ها گفتند: خواب‌های پریشان است و ما تعبیر خواب‌های پریشان را نمی‌دانیم.»

 معبّران خواب پادشاه را پریشان دانستند و آن را تعبیر نکردند! اکثر اوقات بسیاری از امور حاوی پیام هستند؛ اما چون متوجه نمی‌شویم، تصور می‌کنیم که اصلاً پیامی وجود نداشته است! این یک پندار نادرست است! بسیاری از امور، اتفاقی یا تصادفی نیستند؛ پشت‌پرده و پیامی دارند، فقط باید به‌دنبال یوسفی بگردیم که آن پیام را برای ما رمزگشایی کند.

بسیاری از اوقات متوجه ارتباط امور با هم نمی‌شویم و نمی‌خواهیم با فکر کردن به آن ذهن خود را آشفته کنیم! اما باید از خدای سبحان طلب کنیم که باطن امور مختلف را با عافیت برای ما روشن سازد. مثلاً در هنگام ریختن چای، کمی از آن روی دست ما می‌ریزد و می‌سوزیم، این اتفاق حتماً پشت پرده‌ای دارد، حتماً جایی دل کسی را سوزانده بودیم. این در واقع یک تنبّه است، چون ما متوجه دل سوزاندن خود نشده بودیم! اگر عامدانه مرتکب این گناه شده بودیم که مجازات بیشتری در انتظارمان بود!

از کنار اتفاقاتی که برای ما رخ می‌دهد نباید ساده عبور کنیم؛ هنگامی که متوجه باطن آن‌ها نشدیم، فوراً پرونده را مختومه اعلام نکنیم؛ زیرا اگر این امور را علت‌یابی نکنیم، دوباره مرتکب همان اشتباه می‌شویم؛ اما اگر دلیل آن را متوجه شویم، در واقع توبۀ عملی و استغفار خاصی صورت می‌گیرد.

 

تاریخ جلسه: 1395/7/13 ـ جلسه 3

«برگرفته از بیانات استاده زهره بروجردی» 

 


[1]. سورۀ یوسف، آیه 25.

[2]. عيون أخبار الرضا، ج2، ص 53.

[3]. سورۀ یوسف، آیه 32.

[4]. سورۀ منافقون، آیه 8.

[5]. سورۀ یوسف، آیه 39.

[6]. سورۀ مبارکۀ یوسف، آیه 44

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *