مقدمه
در مباحث گذشته سعی در شناخت حضرت بر اساس آیات قران را داشتیم، ولی اكنون در محضر سوره مباركه توبه میآموزیم، در مسیر شناخت ایشان، امكان شناخت خود را هم خواهیم داشت و محكی مییابیم جهت تعیین جایگاه اعتقادی خود .
حضور، آیینه بندگی
«لاَ یسْتَأْذِنُكَ الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ أَن یجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ»[1]
«كسانى كه به خدا و روز بازپسین ایمان دارند در جهاد با مال و جانشان از تو عذر و اجازه نمىخواهند و خدا به [حال] تقواپیشگان داناست.»
«إِنَّمَا یسْتَأْذِنُكَ الَّذِینَ لاَ یؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِی رَیبِهِمْ یتَرَدَّدُونَ»[2]
«تنها كسانى از تو اجازه مىخواهند [به جهاد نروند] كه به خدا و روز بازپسین ایمان ندارند و دلهایشان به شك افتاده و در شك خود سرگردانند»
در دو آیه فوق از افرادی سخن گفته میشود كه در هنگامه انجام تكلیف به پیامبر رجوع میكنند. این كه این افراد چه انگیزه و هدفی از این ارجاع دارند خود راهی است برای شناخت افراد .
آن كس كه برای اذن ورود به صحنه خدمت نزد حضرت میآید نشان میدهد در عقاید حقه خود استوار است و راه رسیدن به قرب الهی را در كسب رضایت خداوند میداند .
از سوی دیگر، آنكه در اعتقادات حقه خود متزلزل است و در باور مبدأ و معاد مردد شده و شك و تردید در وجودش رخنه كرده است در محضر رسول خدا حاضر میشود تا برای ترك صحنه خدمت با بهانههای واهی از حضرت رخصت بگیرد .
گویی پیامبر یوم القیامهای است برای تعیین میزان نفاق فرد .
بر اساس این آیات :
او كه از حضرت اذن حضور در عرصه بندگی میطلبد،
او كه به حضور رسول خدا میرسد جهت درخواست دعای خیر برای ادای تكلیف،
او كه انتخاب خود از جانب پروردگار را جهت حضور در صحنه، از لطف و كرم حق میداند .
رجوع حقیقی به بیت نبوی دارد و هر ارجاع دیگری بهانهای است برای ترك تكلیف.
پس ارجاع بدون اجرا در واقع نفاق است؛ نفاقی كه همیشه از كفر نكوهیدهتر بوده.
این معنی در آیه 81 سوره توبه نیز مطرح شده و افرادی را كه به بهانه دوری راه ، در جنگ تبوك از همراهی حضرت سر باز زدند و از این ترك تكلیف ابراز شادی میكردند را مورد نكوهش قرار داده است. شادی آن ها را كوتاه و زمان غم آنها را طولانی بیان می دارد.[3]
به میزان نزدیكی به رسول خدا و انجام تكالیف الهی خوشحال خواهیم بود و هرچه از حضرت دور شویم غم و ناراحتی جایگزین مسرت ها خواهد شد.
طلب مغفرت پیامبر (ص) برای گروهی کارساز نیست
«اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَن يَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ»[4]
«چه براى آنان آمرزش بخواهى يا برايشان آمرزش نخواهى [يكسان استحتى] اگر هفتاد بار برايشان آمرزش طلب كنى هرگز خدا آنان را نخواهد آمرزيد چرا كه آنان به خدا و فرستادهاش كفر ورزيدند و خدا گروه فاسقان را هدايت نمىكند»
در بسیاری از آیات قرآن كریم دیدیم كه پیامبر عظیم الشأن ما مظهر رحمت و مهر است و آنچه از جانب خداوند تفضل میشود به دعای ایشان و ائمه معصومین علیهمالسلام است .
اینك در این آیه گروهی به ما معرفی میشوند كه پیامبر هرچه در حق آنها دعا كند بازهم اجابت نخواهد شد .
اشاره به عدد هفت نشان از كثرت عمل دارد.
این آیه نشان میدهد كه حضرت از روی رأفت بارها از درگاه خداوند مغفرت این افراد را طلب كردهاند ولی مورد پذیرش واقع نشده است.
شأن نزول
این آیه در مورد زیاد ابن ابیه میباشد، این فرد از منافقین بود. در ظاهر پیامبر را تأیید میكرد و در غیاب حضرت ، او را مورد تمسخر قرار میداد. زمانی كه در بستر بیماری بود، فرزندش از حضرت درخواست میكند كه در حق پدرش دعا كنند و برای او طلب مغفرت از درگاه الهی داشته باشند .
خداوند سبحان با نزول این آیه جایگاه منافقین را آشكار كرده و بیان میدارد كه حتی مداومت پیامبر جهت مطالبه بخشش برای این گروه كارگر نخواهد بود .
فیاضیت و قابلیت
در اینكه خداوند سبحان منشاء نزول بركات است و فیاض مطلق شكی نیست. از سوی دیگر باور داریم، واسطه فیض هم حضرات معصومین هستند. پس چه میشود كه گاه برخی افراد را از دریافت فیوضات الهی بینصیب میبینیم؟
شرط لازم برای كسب فیوضات الهی، فیاضیت خداوند است ولی این شرط كافی نیست و قابلیتِ قابل را نیز میطلبد. تا لیاقت دریافت این فیوضات در بنده موجود نباشد دریافتی نخواهد داشت گرچه رحمت نبوی نیز شامل او شود. گویی باران بر سنگ میبارد، فقط ظاهر سنگ رطوبت پیدا میكند كه دوامی هم نخواهد داشت و هرگز رویشی در آن دیده نمیشود.
شرایط بهرهمندی مدام از رحمات الهی
1.درك نعمت وجود ایشان و شكر این تفضل عظیم
2.رعایت ادب حضور در محضر ایشان (اگر مبادی این اداب نباشیم عنوان فاسق بر ما بار خواهد شد)
3.دوری از هرگونه نفاق و حفظ یكرنگی در ظاهر و باطن
عنوان عاشقی، مجوز حضور
«فَإِن رَّجَعَكَ اللّهُ إِلَى طَآئِفَةٍ مِّنْهُمْ فَاسْتَأْذَنُوكَ لِلْخُرُوجِ فَقُل لَّن تَخْرُجُواْ مَعِيَ أَبَدًا وَلَن تُقَاتِلُواْ مَعِيَ عَدُوًّا إِنَّكُمْ رَضِيتُم بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَاقْعُدُواْ مَعَ الْخَالِفِينَ»[5]
«و اگر خدا تو را به سوى طايفهاى از آنان بازگردانيد و آنان براى بيرون آمدن [به جنگ ديگرى] از تو اجازه خواستند بگو شما هرگز با من خارج نخواهيد شد و هرگز همراه من با هيچ دشمنى نبرد نخواهيد كرد زيرا شما نخستين بار به نشستن تن درداديد پس [اكنون هم] با خانهنشينان بنشينيد»
در این آیه شرط مهمی جهت كسب قابلیت حضور دائم در ركاب حضرت و همراهی و ملازمت با ایشان مطرح میشود. ویژگی كه اگر نباشد تأدیب به همراه خواهد داشت.
شرط لازم معیت حضرت رسول انجام عاشقانه و دور از اكراه تكالیف است. به محض این كه فرد كمترین كراهتی در انجام وظایف خود داشته باشد از دسته همراهان طرد میشود .
در این آیه دو بار از كلمه «لن» كه به معنای آن نفی ابد است استفاده شده است .
این آیه درمورد همان افرادی است كه در زمان جنگ تبوك بعد مسافت را بهانه كرده و پیامبر را همراهی نكردند و اكنون كه در كارزاری دیگر قصد حضور دارند، حضرت آنها را نمیپذیرند .
پیامبری كه خود منبع رحمت الهی است اكنون آنها را طرد میكند؛ یعنی اگر تكالیف را عاشقانه انجام ندهی و با اكراه اجرا كنی از كانون رحمت الهی دور خواهی شد.
آن هنگام كه ترك بندگی كردی بدان كه جایگاه تو با فردی عاشق پر خواهد شد و كسی نیازمند حضور تو نیست، اما تو از كسب رحمت باز میمانی.
اینكه در اجتماعات مذهبی انرژی مثبت و نشاط روحی فراوان دریافت میكنیم به این جهت است كه افراد عاشقانه و بدون اجبار جهت عرض ارادت گرد هم آمدهاند .
یكی از درخواست هایی كه مرتب در دعاهای خود داریم «الهی لا تستبدل بی غیرك» است كه اشاره به همین مضمون دارد .
اولین «أَوَّلَ مَرَّةٍ » عدم اجابت حضرت و سر پیچی و كراهت، آنچنان در پرونده ما لكه بزرگی به حساب میآید كه به واسطه آن معیت حضرت را از دست خواهیم داد .
پس لازمه حضور دائم ، پروندهای بدون سوء پیشینه است .ثبت عنوان عاشقی مجوز حضور است .
گرچه طبق آیات پیشین حضرت رسول برای این افراد طلب مغفرت كرده بودند ولی خداوند سبحان پذیرا نشد؛ زیرا هركس باید خود و قلبا توبه كند و ندامتی واقعی و اصلاح پیشینه و دوری از توجیه لازم است تا استغفار حقیقی و دائم فرد نباشد لكههای پرونده زدوده نخواهد شد .
عرصه عاشقی و بودن با پیامبر هزینه دارد،گاه باید از جان و مال و تعلقات خود چشم بپوشیم، رخصت طلبی و عافیت طلبی در عرصه عاشقی یعنی نفاق .
همه لحظات زندگی ما همچون تبوك است، حضور پر رنگ در عرصه شریعت و یا رخصت خواهی مدام ما را در زمره عشاق و یا مردودین قرار میدهد .
هرگاه در محضر ایشان حضور یافتیم و ادب را بجا آوردیم تكالیف لذت بخش خواهد شد و میل به انجام تكالیف بیشتر یعنی پذیرش بیش از پیش حضرت و توفیق بیشتر در عمل به وظایف یعنی پذیرایی حضرت و معیت ایشان .
اینكه با پیشرفت سن میل به انجام نوافل و مستحبات بیشتر میشود یعنی درك بهتر و پذیرش بیشتر حاصل شده است .
طبق این آیات ، اگر فردی این معیت پر فیض را از دست بدهد و توفیق همراهی را نیابد باید همنشین عاجزترین افراد باشد«فَاقْعُدُواْ مَعَ الْخَالِفِينَ».
همراهی با بقیه كسانی كه پشت كردند و یا افرادی كه به جهت عجز خود مكلف نبودند .هم نشینی با ناتوانان در عین قدرت ، خود حقارتی است كه به جهت تأدیب پیامبر گریبان فرد را خواهد گرفت .
عامل طهارت
در این آیه حضرت به عنوان عامل مطهِر و پاككننده بندگان معرفی میشود. وقتی صداقت در اعتقادات و عشق درعمل حاصل شد، وقت آن است كه طهارتی دیگر صورت گیرد. طهارتی كه قرب و غنای فرد را به همراه خواهد داشت.
« خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاَتَكَ سَكَنٌ لَّهُمْ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»[6]
«از اموال آنان صدقهاى بگير تا به وسيله آن پاك و پاكيزهشان سازى و برايشان دعا كن زيرا دعاى تو براى آنان آرامشى است و خدا شنواى داناست»
گرچه در این عرصه بنده بایستی از مال خود با رضا و رغبت بگذرد و آن را به حضرت ببخشد، اما نتیجه آن غنای مضاعف او و قرب بیشتر خواهد بود .
خداوند سبحان به پیامبر سفارش میكند كه در عین بینیازی انفاق افراد را بپذیرد؛ زیرا این صدقه آنها را رشد میدهد و هنگامیكه به واسطه این صدقات پیامبر آنها را دعا میكند، آرامش خواهند یافت .
مال و میل از یك خانواده اند، مالی كه انفاق میشود باید از روی میل و رغبت باشد. صدقه دادن مال را رشد میدهد و دعای حضرت خود فرد را میپرورد .
آن كس كه صدقه میدهد و در واقع بخل را از خود دور میكند طهارت مییابد. در واقع گویی بخل، نجاستی است كه با دادن صدقه فرد از آن تطهیر میشود .
زكات
زكات در لغت عرب به دو معنی است:
1.رشد دادن:
این افزونی هم به لحاظ مادی و هم در عرصه معنوی نصیب شخص میشود. پرداختهای افراد موجب گسترش مال آنها خواهد شد؛ زیرا مورد لطف بیشتر حق قرار خواهد گرفت .
این طهارت هزینه دارد و هزینه آن پرداخت زكات است .
بخشی از مال كه در اسلام توصیه به پرداخت آن شده است در واقع مقداری از تفضل الهی است كه فرد مالك آن نیست و در بوته آزمون آن را باید پرداخت كند .
پیامبر موظف است با وجودی كه هیچ نیازی ندارد احسان را از بنده بپذیرد، با این روش بنده این شیوه را میآموزد. آنان كه وسعت رزق نصیبشان گشته باید یاد بگیرند كه دیگران را بینصیب نگذارند. فردی كه بخشندگی آموخت علاوه بر كمك به نیازمندان مورد لطف بیشتر خداوند نیز واقع خواهد شد.
2.ستایش كردن:
معنی دیگر تزكیه تعریف و تمجید وستایش است. فرد احسان كننده مورد تمجید حضرت قرار میگیرد. ستوده شدن این فرد توسط حضرت جایگاه معنوی او را ارتقاء میدهد. گویی حضرت در درگاه الهی از اخلاص فرد تمجید میكند و او را در ردیف مخلصین قرار میدهد .
پرداخت های صحیح و خالصانه بنده را بالا میبرد .
در آیهای دیگر
«…فَلَا تُزَكُّوا أَنفُسَكُمْ…»[7]
مؤمنان از خودتان تعریف نكنید و مطمئن باشید وقتی كار خالصانه باشد پیامبر صلّیاللهعلیهوآله از شما تمجید خواهد كرد.
صلّ
كلمه «صلّ» نیز به دومعنا تعبیر می شود:
1.درود
در این آیه بیان میشود حضرت موظف به نظاره عمل خیر فرد كه بدون اجبار و با رغبت و خالصانه صورت گرفته میباشد. بعد از صدور عمل نیز شروع به تعریف و تمجید بنده میكنند .
در این قسمت نیز باید در نظر داشته باشیم كه اولاًّ حضرت سراپا صدق است و هر جمله ایشان بدون حكمت نیست و از مبالغه دور است .
ثانیاً: درود او كه برترین خلق عالم است، موجب جاری شدن سلامت و سعادت در زندگی فرد میشود. درود و سلام ، یعنی آرزوی سلامتی برای مخاطب با تكیه بر نام سلام خداوند و این آرزو كه در كلام و دل برترین خلق عالم جاری میشود قطعا برآورده خواهد شد و بركاتش در زندگی هویدا میگردد.
2.دعا
در این مبحث ابتدا به شرح ومعنی «سكینه» میپردازیم:
الف) سكینه نوعی رزق است. این رزق دنیایی نیست و از آسمان نازل میشود .
ب) این رزق اكتسابی نیست و از جانب خداوند نازل میشود.
ج) جایگاه فرود این رزق آسمانی قلب مؤمن است .
د) ورود سكینه در قلوب مومنین آرامش به همراه میآورد.
گفتیم سكینه رزقی است الهی و اكنون تبیین معنای رزق :
وظیفه حضرت بنابر آیه فوق دعا در حق افراد است كه حاصل آن سكینه و آرامش فرد است. پیامبر با دعای خود یقین را در قلوب افراد توسعه داده و نور یقینی كه با دعای پیامبر حاصل میشود فرد را از هر نوع اضطرابی در امان میدارد .
تمامی اضطرابها و ناآرامی های افراد به واسطه وسوسه شیطان بوجود میآید و نور یقین با ایجاد آرامش تسلط شیطان بر قلب مؤمن را از بین میبرد. آرامش و طمأنیهای كه با دعای حضرت حاصل میشود در واقع فرآیندی است كه نفس اماره را به نفس مطمئنه تبدیل میكند. این تحول عظیم فقط با دعای حضرت ممكن خواهد شد .
اینكه سفارش شدهایم كه در هنگام تشویشها و دلهرهها با پرداخت صدقه موجبات آرامش خود را فراهم آوریم، در واقع نوعی معامله است با رسول خدا. ما با بخشش مقداری از مال خود و تقدیم آن به حضرت به نیت سلامتی فرزند ایشان كه ولی زمان ما است ارادت خود را ابلاغ میكنیم و این اظهار ارادت دعای حضرت را به دنبال خواهد داشت كه حاصل آن رویش سكینه در قلب متلاطم است .
آرامشی كه زندگی ما را رنگ و آبی تازه میبخشد و حتی اگر مشكلات اضطراب آفرین عرصه زندگی بر طرف هم نشود، مانعی برای سلوك نخواهد بود. در واقع جریان رشد و بندگی و قرب بدون هیچ مانعی ادامه مییابد .
تاریخ جلسه:97/11/8 ـ جلسه 20
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] سوره مبارکه توبه، آیه 44
[2] سوره مبارکه توبه، آیه 45
[3] سوره مبارکه توبه، آیه 82
[4] سوره مبارکه توبه، آیه 80
[5] سوره مبارکه توبه، آیه 83
[6] سوره مبارکه توبه، آیه 103
[7] سوره مبارکه نجم، آیه 32