تولد و دوران کودکی
آیت الله سید محمد ضیاء آبادی در سال ۱۳۴۷هـ ق (۱۳۰۷هـ ش) در قریه ضیاءآباد واقع در ۴۵ کیلومتری شهرستان قزوین و در خانوادهای روحانی دیده به جهان گشود. سادات ضیاءآباد از سادات جلیل القدرحسینی منطقه قزوین هستند و به شغل کشاورزی مشغول میباشند. پدرش سید محمود ضیاءآبادی از روحانیان متقی، مورد اعتماد، محل پناه مردم و خوشنام بود که در کنار تبلیغ، اقامه نماز و مطالعه روزانه کتب مذهبی، مخارج خانواده نه نفری خود را با کشاورزی تامین میکرد. او سحرها قبل از اذان صبح مشغول شب زنده داری میشد و بعداز اقامه فریضه اذان صبح با آهنگ خوش، قرآن تلاوت میکرد. مادر ارجمندش هم از زنان پارسا و آشنا به مسایل اسلامی بود. نسب شریف سید محمد و همه سادات ضیاءآباد به حضرت زین العابدین علیهالسّلام میرسد.
سید محمد از دوران کودکی در کشاورزی به والدین کمک میکرد و در کنار آن نزد پدر قرآن و خواند و نوشتن را فرا میگرفت. پدر وقتی در محافل مذهبی شرکت میکرد، سید محمد را همراهش میبرد و او را با فضای معنوی و مجالس و محافل حسینی آشنا میساخت. سید محمد به خوبی یاد دارد که شبانه و آخر وقت به مجالس روضه که معمولا در منازل اشخاص برگزار میشد، میرفتند، زیرا قانون ضد دینی رضاخان روضه خوانی و برقراری مجالس عزاداری را منع کرده بود.
تحصیل در قزوین
سید محمد با تشویق والدین بعد از شهریور سال ۱۳۲۰ برای تحصیل علوم اسلامی به شهرستان عالم پرور قزوین رفت و بعد از مدتی اقامت در حوزه قزوین، در سال ۱۳۲۸هـ ش راهی حوزه علمیه قم شد و به مدت ۱۲ سال از محضر اساتید این شهر استفاده کرد.
هجرت به تهران
آیت الله ضیاءآبادی در سال ۱۳۴۰هـ ش و بعد از رحلت آیتالله بروجردی به تهران مهاجرت کرد و بیش از ۴۰ سال است که در این شهر مشغول خدمات علمی و فرهنگی است. خود دراین باره میگوید:
«در دوران اقامتم در قم فقط در درس خارج حضرت امام و آیتالله بروجردی شرکت کردم بعد از فوت آیتالله بروجردی احساس کردم اقامت من در قم ضروری نیست، لذا به تهران مهاجرت کردم. آشناییام با دوستان شمالی که اغلب اهل وعظ وخطابه و به اصطلاح منبری بودند، مرا به منبری شدن علاقمند کرد و تشخیص دادم که زمینه کار در تهران مساعدتر است، لذا به تهران آمدم و ضمن تدریس در مدرسه آقای مجتهدی تهرانی، به کار وعظ و تبلیغ پرداختیم. بعد از مدتی چون علاقمند به مطالعه بودم، تشخیص دادم که منابر خودم را هدفمند کنم تا وقت بیشتری برای مطالعه داشته باشم که الحمدالله توفیقاتی نیز در این باره داشتهام.»
آیت الله ضیاءآبادی در کلام آیت الله مجتهدی
آیت الله ضیاءآبادی از مدرسان باتقوا و برجسته مدرسه علمیه آیتالله مجتهدی به شمار میآید به گونهای که آیتالله مجتهدی درباره مقام علمی و معنوی او میگوید:
«عالم ربانی در روایات و اخباری که از ائمه معصومین علیهالسّلام به ما رسیده است دارای مقام ویژه و شان خاصی میباشد. به آن کس عالم ربانی میگویند که دنبال دنیا و مقام و ریاست و شهرت نیست و بلکه برای رضای خدا و خدمت به دین و یاری امام زمان عجّلاللهفرجهالشریف کار میکند و یا منبر میرود و یا هرگونه خدمت دیگری که از دستش بر میآید، هر چند در ظاهر کوچک و ناچیز باشد انجام دهد. برای اثبات عالم ربانی میتوانم از مدرسه خودمان و در میان اساتید بزرگوار حضرت آیتالله جناب آقای ضیاءآبادی حفظه الله که وجودی ارزشمند و با برکت هستند را مثال بزنم. این مرد بزرگوار و شخصیت ربانی از عالمان بزرگ و صاحب تالیفات عدیدهای هستند و سالیان متمادی در این مدرسه تدریس مینمایند. بدون دریافت حق التدریس، نه تنها برای تدریس مبلغ دریافت نمیکند بلکه برای نماز و منبر و سایر امور دینی پول نمیگیرند. یاد دارم یک زمانی شخصی یک ساعت تلفنی با ایشان صحبت کرده بود و تلاش میکرد که آیتالله ضیاءآبادی را برای تدریس به حوزه علمیه دیگری ببرند و طلاب محترم آنجا از وجود ارزشمند ایشان بهره مند شوند. آخر ایشان به آن شخص فرمودند: اگر این تدریس برای رضای خداست که ما همین جا مشغول هستیم و قبول نکردند. حالا وقتی این عالم بزرگوار وارد مدرسه ما میشوند، تمام حوزه را نور فرا میگیرد و خداوند متعال هم در عوض، علاوه بر تامین آخرت، دنیای این گونه افراد را هم تامین میکند. من در وصیت نامه خود نوشتهام که وقتی از دنیا رفتم ایشان باید بر جنازهام نماز بخوانند.»
حضرت آیتالله محفوظی هم به نگارنده گفت:
«از خصائص بارز ایشان بی اعتنایی به دنیا و زخارف آن و تقوای بالا است. سالهای طولانی در تهران سکونت دارند و به وظایف روحانی خویش مشغول است. صفای باطن، اخلاص، تلاش و مجاهدت علمی و اعراض از امور دنیا از بارزترین ویژگی ایشان است. به رغم اینکه از توان والایی در علم و خطابه برخوردار است، از شهرت به شدت پرهیز دارد.»
صفیر هدایت
آیت الله ضیاءآبادی درباره جلسات طولانی تفسیر قرآن و زیارت جامعه و عاشورا میگوید:
«در حدود سال ۱۳۵۰هـ ش جمعی از مؤمنان مرا برای اقامه نماز جماعت به مسجد علی بن موسی الرضا علیهالسّلام در حوالی خیابان ایران، خیابان سقاباشی دعوت کردند. در آنجا به پیشنهاد برخی از دوستان جلسات سیار تشکیل یافت که هر شب جمعه در منازل افراد منعقد میشد و من سخنرانی میکردم. فرصت را غنیمت شمردم تا با افزایش مطالعات، به تفسیر قرآن بپردازم. من علاقه زیادی به تفسیر قرآن داشتم، اما نمیشد آن را بر منابر عمومی مطرح کرد، ولی جلسات هفتگی که افراد ثابتی در آن شرکت دارند، زمینه خوبی برای این کار بود. پیشنهاد کردم قرآن را از اول تفسیر کنم و موافقت شد.
به دنبال جلسات تفسیری، تشکیل جلسات شرح و تفسیر زیارت جامعه کبیره را در صبحهای جمعه، با همان شکل سیار منعقد کردیم و طی ۱۰ سال زیارت جامعه کبیره و زیارت عاشورا را برای آن دوستان شرح و تفسیر کردم
تفسیر قرآن کریم
معظم له درباره تفسیر قرآن میفرماید: «از دوران طلبگی و زمانی که پای منبر مرحوم آیتالله رفیعی میرفتم، به تفسیر قرآن علاقه پیدا کردم و چون در قم پای درس تفسیر علامه طباطبایی نشستم، شدت علاقهام زیادتر گردید، به گونهای که اکتفاء به درس معظم له نمیکردم و بلکه تفسیر المیزان را که در آن ایام چاپ شده بود، مطالعه میکردم. تفسیر قرآن و اخلاق و اعتقادات شیعه که همگی بر اساس قرآن استوار است، میتواند بخشهای زیادی از نیازهای جامعه دینی به خصوص نسل جوان را تامین کند، خصوصا قشر تحصیل کرده و جوانان نیازمند به قرآن و آگاهی از مسایل آن میباشند و قرآن میتواند غذای روح آنان را تامین سازد. بنده حتی اخلاق را از قرآن جدا نمیدانم، چنانکه در روایات هم اخلاق از تفسیر قرآن جدا نیست.»