مقدمه
در مبحث ارتباط سازنده بنا داریم از طریق روابط اجتماعی با دیگران، ساخته و اصلاح شویم. در عین حال طبیعی است که اگر رفتار مناسبی داشته باشیم، در درازمدت، خواسته یا ناخواسته موجب اصلاح اطرافیان نیز خواهیم شد؛ اما چرا نباید در صدد اصلاح دیگران باشیم؟ پاسخ را از قرآن دریافت میکنیم:
«یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیكُمْ أَنْفُسَكُمْ لا یضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیتُمْ»[1]
«اى كسانى كه ایمان آوردهاید به خودتان بپردازید هر گاه شما هدایت یافتید، گمراهی دیگران به شما آسیب وارد نمیکند.»
پس، غرض اولیه ما، اصلاح خودمان است. معتقدیم اگر ما اصلاح شویم، مانند شمع میتوانیم به اطرافیان هم نور ببخشیم تا آنان هم متوجه رفتار ناصحیح خود بشوند و به اصلاح خود بپردازند.
روش صحیح برخورد با عزادار
«وَ عَزَّى علیهالسلام قَوْماً عَنْ مَیتٍ مَاتَ لَهُمْ فَقَالَ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَیسَ لَكُمْ بَدَأَ وَ لَا إِلَیكُمُ انْتَهَى وَ قَدْ کانَ صَاحِبُكُمْ هَذَا یسَافِرُ فَعُدُّوهُ فِی بَعْضِ أَسْفَارِهِ فَإِنْ قَدِمَ عَلَیكُمْ وَ إِلَّا قَدِمْتُمْ عَلَیهِ»[2]
«امیرالمومنین به قومى كه يكى از آنان مرده بود اين گونه تسليت گفت: اين مرگ نه به شما شروع شد، و نه به شما پايان مى گيرد. رفيق شما سفر مى كرد، انگار كنيد به بعضى از سفرهايش رفته، اگر به شما برگشت كه خوب، و گر نه شما به سوى او مى رويد.»
حضرت، برای سرسلامتی گروهی رفتند که عزیزی را از دست داده بودند. به ایشان فرمود نه اولین نفری هستید که عزیزی را از دست میدهد و نه آخرین نفر. این دوست شما بسیار مسافرت میرفت، اکنون نیز او را یک مسافر بدانید.
لازم به یادآوری است اینگونه صریح سخن گفتن با شخص داغدیده، تنها در شأن امیرالمومنین است و ما نباید با این صراحت، با فرد عزادار،صحبت کنیم؛ اما از سویی وظیفۀ ما آن است که دائماً برای اطرافیان نافع باشیم و نفعی بیمنت به ایشان برسانیم.
گاهی نافع بودن برای اطرافیان، منجر به ناتوان ساختن آنان میشود. به عبارت دیگر، اطرافیان با استفادۀ دائم از توان یک نفر، ناتوان میشوند و این، نه لطف است که ظلم به اطرافیان است! زیرا موجب میشود شخصیت ایشان غیرمقاوم، شکننده و آسیبپذیر شود. کسی که قدرتمند است و میخواهد اطرافیانش نیز قدرتمند باشند بایستی آنان را با یک سلسله از واقعیات آشنا سازد.
عبور از مرحلۀ انکار؛ اولین گام
هنگامی که حضرت به دیدن شخص داغدیده میرود، در وهلۀ اول، عمومیت مصیبت را ذکر میکند. ضربالمثل عربی میگوید:«البلیَّةُ اذا عَمَّت طابَت» «گرفتاری هنگامی که عمومی است، آسان و گوارا میشود.» از نظر روانشناسی اولین مرحلهای که مصیبت به انسان آسیب میزند، مرحلۀ انکار است. به عبارت دیگر فرد مصیبت دیده ابتدا مُنکِر مصیبت وارده میشود؛ به همین جهت اسلام میگوید، به محض ورود مصیبت، آیۀ «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُون»[3] «ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مى گردیم.» را که بسیار نقشآفرین است بر زبان جاری کنید. با عنایت به این ضرورت که فرد عزادار نباید در مرحلۀ انکار باقی بماند، باید وی را با ترفندهای مختلف از این مرحله عبور دهیم.
اهمیت واقع نگری
واقعنگری یکی از عواملی است که مصیبت را برای انسان آسان میکند. مرگ، در دستگاه خلقت، زمانی مشخص دارد؛ اما از نگاه ما، نابهنگام است! این نکته که مرگ، برای گروههای سنی مختلف و نیز در هر شرایطی حتی بدون سابقۀ بیماری اتفاق میافتد، یک واقعیت است که بایستی به آن مواجه شد.
برای توانا ساختن فرد مصیبتدیده باید واقعنگر باشیم تا قدرت تبیین مصیبت و تسهیل تحمل مرگ را برای او داشته باشیم.
شاید ما به آخرین چیزی که میپردازیم، مرگ است؛ اما خدای سبحان، ابتدا از مرگ سخن میگوید، سپس از حیات.
«الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ» [4]
«همان که مرگ و زندگانی را آفرید.»
تسهیلگری شرع
وقتی بر سر سفرۀ شرع قرار میگیریم، همۀ جزئیات را آموزش میگیریم. از جمله آنکه رفتار با مصیبتزده را به ما آموزش دادهاند که نباید از ابتدا با هیجان و حرارت برخورد کنیم. برخی گمان میکنند اگر در ارتباط، پرحرارت و جنجالی رفتار شود، رابطۀ بسیار خوبی برقرار میشود. در حالیکه اسلام آموزش میدهد مسئله را آسان کنید. البته نه آنقدر که برای مخاطب قابل قبول نباشد، بلکه به آن اندازه که با واقعیت مواجه شود. واقعیت این است که دنیا و مال دنیا، به هیچکس وفا نکرده و هیچکس در این دنیا، ماندگار نشده است.
یکی از الطافی که میتوانیم به اطرافیان خود داشته باشیم آن است که افراد را در هر سنّی که هستند، نازپرورده بار نیاوریم. نازپروردگی سبب ناتوانی است. هر زمان که به ناتوانی آنان کمک شود، در حق ایشان ظلمی شکل گرفته است. البته این مطالب با سفارشهایی که جهت رسیدگی و همراهی با مصیبتزده شده است، منافاتی ندارد. اسلام میگوید آنقدر باید به مصیبتزده رسیدگی شود که گویی خود مصیبتزدهاید. اجر صابر برای شما نوشته میشود. همراهی با مصیبتزده، انسان را مأجور میکند.
ضرورت توانمندی
هر انسانی، خودش باید توانا باشد تا بتواند اطرافیان را توانا بار آورد. وقتی کسی خودش ناتوان است، نمیتواند زمینۀ توانمندی دیگران را فراهم سازد. از آن سو، برای آن که چشم اطرافیانش را به واقعیت، بگشاید، باید چشم خودش به واقعیتها باز باشد. امیرالمومنین فرمود: «إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَیسَ لَكُمْ بَدَأَ وَ لَا إِلَیكُمُ انْتَهَى» «این امر مردن، نه شما اولین آن هستید و نه آخرین آن»؛ یعنی نه در زمرۀ اولینها هستید که آن را اتفاقی عجیب دریافته باشید و نه آخرین نفرات.
در زیارت اهل قبور، میخوانیم:
«إِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ بِكُمْ لَاحِقُون»[5]
«ما هم ان شاءالله به شما لاحق خواهیم شد.»
تسهیل با زیبانگری
هنگامی که دیدِ انسان زیبا باشد، همه چیز برای او آسان میشود. مرحوم علامه طباطبائی، 9 فرزند خود را از دست داد و مرحوم خانم امین اصفهانی، 7 فرزند را. برای بار سوم که بانو امین، فرزند خود را از دست داد، استاد ایشان به مدت سه روز برای تدریس به منزل ایشان، نیامد. روز سوم بانو امین به دنبال استاد خود فرستاد و فرمود:«از خدای خود خجالت میکشم که سه روز است آموزشی نداشتهام!» هر چقدر انسانها متدینتر هستند، احساساتشان هم قویتراست؛ اما این احساسات را مدیریت میکنند؛ زیرا واقعنگرند.
مرگ، یعنی پایان یافتن سِیر دنیوی. باقیماندۀ سیر در عالم برزخ ادامه مییابد. یکی از علما میفرمود: «اگر خواستار مرگ زودرس برای خود شوید، در واقع یک برزخ پُرفشار را باید تحمل کنید؛ زیرا بخشی از مراحل تکمیل شما در این عالم است و تعجیل در خروج از این عالم، موجب میشود که تکمیل آن مرحله به برزخ منتقل شود؛ از این رو، در آن عالم، بسیار سخت میگذرد.
واقعنگری و آسانسازی
در ارتباط سازنده اولاً باید اطرافیان را واقع نگر کرد؛ ثانیاً امور را سهل جلوه داد. میتوان کسی را که زمین خورده، دچار شکست مالی و خسارت شده است، به سادهسازی مشکل رهنمون ساخت. نقل است موسیبنجعفر علیهالسلام به کشاورزی که محصولش دچار مشکل شده بود، فرمود: «زمینت را عوض نکن که مشکلی ندارد. همین زمین را دوباره کشت و کار کن.» حتی برخی پس از دو ازدواج ناموفق، در ازدواج سوم، موفق بودهاند. در مجموع باید آسیب را برای آسیبدیده، آسان کرد نه دشوار.
مواجه شدن با واقعیت مرگ
برخی با آوردن نام لباس آخرت یا وصیتنامه لرزه بر اندامشان میافتد! در حالیکه اینها واقعیتهای زندگی است. چرا ما از واقعیتها فرار میکنیم؟! باید اطرافیان خود را سوق دهیم به این سمت که واقعیتها را بهسهولت بپذیرند.
وقتی مرگ کسی فرا میرسد، یک گام از ما جلوتر است؛ زیرا شب اول قبر را گذرانده است.
نازپروردگی؛ ممنوع!
بسیاری از اوقات، مشکلات افراد با القای ناصحیح دیگران، دشوارتر میشود. به عبارتی خود فرد سعی در تسهیل دارد؛ اما اطرافیان به واقعه دامن میزنند و آن را وسعت میدهند، همین امر موجب میشود، مشکل برای او حادتر جلوه کند. وظیفۀ ما در قبال فرد مصیبتدیده، آرامشبخشی است.
به جای غصه خوری، باید با مصیبت کنار آمد و از آن عبرت گرفت. اگر میّت فرد درستکاری بوده است، باید سنتهای او را ادامه داد و اگر فرد خوشنامی نبوده و رفتارهای نامناسبی داشته است، از تکرار آن اجتناب کرد. بهجای گرفتار شدن در تأثرات احساسی، پذیرای این باور باشیم که یومالوصلی در پیش است که دیر یا زود، خواهد رسید و باید برای آن روز، آمادگی داشت. البته منظور نفی کامل احساسات نیست.
حضرت علیبنموسی الرضا علیهالسلام میفرماید:
«یا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِیاً لِشَیءٍ فَابْكِ لِلْحُسَینِ »[6]
«ای پسر شبیب اگر میخواهی برای هر چیزی گریه کنی برای حسین گریه کن.»
احساسات خود را جهتدار کنید. وقتی احساسات، جهتدار شود، موجب رشد و ارتقا میشود. دیده اگر بهجای گریه بر مصیبت خویش بر مصیبت اباعبدالله اشک بریزد پاداش دریافت میکند و میتوان این ثواب را به متوفی هدیه کرد. به این ترتیب هم احساسات خود را مدیریت کردهایم و هم به پاداش عظیمی دست یافتهایم.
حزن شایسته
از زاویهای دیگر هم حضرت به موضوع پرداختهاند. اشعث بن قیس- که ظاهراً در دورهای بسیار موجه بود و حضرت او را به ولایت کوفه منصوب کرد، جزو کارگزاران حاکمیت امیرالمومنین محسوب میشد، گرچه پس از مدتی به جرگۀ منافقین پیوست- فرزندش را از دست داد، حضرت به دیدارش رفت و به او فرمود:
«یا أَشْعَثُ إِنْ تَحْزَنْ عَلَى ابْنِک فَقَدِ اسْتَحَقَّتْ مِنْک ذَلِک الرَّحِمُ وَ إِنْ تَصْبِرْ فَفِی اللَّهِ مِنْ كُلِّ مُصِیبَةٍ خَلَفٌ »[7]
«اى اشعث اگر براى پسرت اندوهناكى، به خاطر پیوند خویشاوندى سزاوارى، امّا اگر شكیبا باشى هر مصیبتى را نزد خدا پاداشى است.»
حضرت غصه خوردن او را بهجا میداند و او را بابت ناراحتی از فوت فرزندش، سرزنش نمیکند. داغ عزیز، واقعاً دردآور است؛ به همین دلیل معمولا اطرافیان داغدیده، مدتی طولانی او را احاطه میکنند تا بتواند بر خود غلبه کند.
حزن یا صبر
حضرت میفرماید گزینۀ اول در مواجهه با مصیبت، حزن است و این حزن قابل سرزنش نیست؛ اما گزینۀ دیگری هم هست و آن صبوری است. نکتۀ بسیار جالب و عجیب در حکمت مزبور این است که حضرت صبر را در مقابل حزن قرار داده است. به عبارت دیگر صبور، محزون نیست. صبور، احساسات خود را مدیریت میکند و دیگر اندوهی ندارد. در ادبیات عرب به زمین پُرسنگلاخ، «حَزَن» میگویند؛ زمینی که نمیتوان روی آن راه رفت. برای شخص داغدیده صبر تلخ است؛ اما بایستی قفل نشود و در عین تحمل تلخی مصیبت، صدمهای به زندگی معمولی خود وارد نکند.
جایگزین برای مصیبت دیده
همسر امسلمه فوت کرد. به پیامبر گفتند: «ام سلمه بسیار بیتاب است.» پیامبر برای تسلیت نزد او رفت و فرمود:«ان شاءالله خدا بهتر از او را به تو میدهد.» صبوری، جایگزین دارد، گرچه ممکن است جایگزین از جنس آنچه از دست دادهایم نباشد؛ مثلاً خدا همسر کسی را از او بگیرد و به او علم، ایمان، رزق یقین یا… بدهد. غصهخوری در هنگام بروز مصیبت، دردی را دوا نمیکند؛ اما صبر، پاداش دارد. عبارت «خَلف» در این حکمت، نکره آمده است؛ یعنی نمیدانیم خدا بابت آنچه از این فرد گرفته است، چه جایگزینی به او میدهد؟ ولی جایگزین، قطعی است. قانون خدا، گرفتن، بدون دادن نیست. حتماً هر آنچه از آدمی میگیرد، به جای آن چیز دیگری میدهد. به جای این که روی آن چه که از انسان گرفته شده است تمرکز کنیم، نگاه خود را بر روی دادههای الهی متمرکز کنیم.
نیم جان بستاند و صد جان دهد
آنچه در وهمت نیاید آن دهد
پاداش فراوان صبر
حضرت در ادامه دو گزینه حزن و صبر را با نگاه دیگری مطرح میفرماید:
«یا أَشْعَثُ إِنْ صَبَرْتَ جَرَى عَلَیک الْقَدَرُ وَ أَنْتَ مَأْجُورٌ وَ إِنْ جَزِعْتَ جَرَى عَلَیک الْقَدَرُ وَ أَنْتَ مَأْزُورٌ»[8]
«اى اشعث، اگر صبر كنى قضا و قدر بر تو جارى مىشود و تو اجر و مزد مىیابى و اگر بیتابى کنی حكم الهى بر تو جارى میشود در حالیكه گناه كردهاى.»
در فراز نخست حکمت، حضرت دو گزینه را پیشنهاد میکند: 1. حزن؛ 2. صبر. در فراز دوم حکمت نیز دو گزینه پیشنهاد میکند: 1. صبر؛ 2. جزع.
اگر در مشکلات توانمند باشیم، پاداش میگیریم. خدا به دلیل آه و نالۀ ما، تقدیرش را تغییر نمیدهد. وقتی صبوری میکنیم، خدا پاداش فراوانی میدهد؛ اما اگر جزع، بیتابی، شکایت، ناله و درگیری با خدای سبحان داشته باشیم و از مقدرات الهی راضی نباشیم، عقوبت و گناه در پروندۀ اعمال ما ثبت میشود. این بیتابی به حقیقت و هویت انسانی ما خدشه وارد میکند.
گناه؛ نتیجه جزع
در ادامۀ حکمت حضرت هشدار میدهد که غصه، غصه باقی نمیماند و به اعتراض و اعراض منجر میشود. حضرت به اشعث متذکر میشود که غصهخوری زیاد موجب گناه میشود. در مصیبتها باید مراقب باشیم اندوه ما به گناه منجر نشود و گفتار ناشایست که حاکی از ناشکری است بر زبان ما جاری نشود.
فرزند و آزمایش الهی
حضرت در ادامۀ حکمت میفرماید:
«یا أَشْعَثُ ابْنُک سَرَّک وَ هُوَ بَلَاءٌ وَ فِتْنَةٌ، وَ حَزَنَک وَ هُوَ ثَوَابٌ وَ رَحْمَةٌ»
«اى اشعث پسرت (هنگام بدنیا آمدن) ترا شاد کرد در حالیكه (براى تو) بلا و گرفتارى بود، و (با مردنش) ترا اندوهگین ساخت در حالیكه (براى تو) پاداش و رحمت بود.»
بنابر فرمایش حضرت، فرزند وسیلۀ آزمایش والدین است. گرچه به دنیا آمدن او موجب شادی است؛ اما والدین را در بوتۀ آزمایش الهی قرار میدهد. گویی خداوند سبحان با ولادت هر فرزندی، یک برگ امتحانی با سؤالات دشوار در اختیار انسان قرار میدهد! البته هر نعمتی که از جانب خدای سبحان به انسان داده میشود، انسان را در معرض آزمایش قرار میدهد.
آن سوی پردۀ مصیبت
اگر بخواهیم ارتباط صحیحی با اطرافیان داشته باشیم، باید در مشکلات، آن روی دیگر سکه را به آنان متذکر شویم. البته این امر مستلزم آن است که ابتدا خودمان به آن روی سکه واقف باشیم و در ورای ناخوشیها، خوشیها را ملاحظه کنیم. اگر میخواهیم برای دیگران مثمر ثمر باشیم و خیرمان به دیگران برسد، لازم است رشد کنیم و هویت اجتماعی خود را ارتقاء دهیم. وقتی نگاهِ صحیحی داشته باشیم، میتوانیم در اوج مشکلات، برای اطرافیان، دیدگاه صحیحی ایجاد کنیم.
اما نگاه صحیح چیست؟ مطمئناً وقتی خدای سبحان نعمتی را از انسان بگیرد، نعمت دیگری را جایگزین آن میکند که پاداش عجیب و رحمتی عظیم است.
دریافت جایگزین مصیبت
با توجه به فرمایش حضرت که میفرماید: در ازای آنچه از دست میدهی، جایگزین دریافت میکنی؛ هنگام خسارت و مصیبت باید نگاهمان به خود، نگاه خسران نباشد، بلکه خود را دریافتکنندۀ رحمت بدانیم. رابطۀ ما با اطرافیان هم بایستی با این رویکرد شکل بگیرد. اگر کسی، ظاهراً چیزی را از دست داده است، دریافتیهایش را به وی گوشزد کنیم. به او یادآور شویم که به جهت مصیبت وارده، چون دلِ سوخته دارد، دعاهایش مستجاب است. علاوه بر اینکه پاداشهای فراوان دریافت میکند و به همین جهت میتواند خیر بسیاری به دیگران برساند.
مدیریت احساسات در مصیبت
در عین اینکه با مصیبتدیده اظهار همدردی میکنیم؛ اما نباید بگذاریم در غم و درد خویش باقی بماند؛ زیرا اگر نتواند احساسات غمبار خویش را مدیریت کند، دچار افسردگی مزمن خواهد شد و حزن و اندوه به جزع و نالۀ دائمی تبدیل میشود و زندگی فرد را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
باید به فرد مصیبتدیده کمک کرد تا حزن و اندوهش از اندازۀ صحیح خود خارج نشود. نگاه وی را از آن مصیبت، به سمت دادهها معطوف ساخت. کسی که یک فرزند را از دست داده است، فرزندان دیگری نیز دارد. یا کسی که همسر از دست داده است، فرزند نیز دارد و … . نگاه را باید به سمت داشتهها سوق داد و شاکر موجودیها بود. بدین ترتیب، زندگی به چرخۀ خود باز میگردد و امکان زندگی کردن برای مصیبتدیده فراهم میشود.
گاهی اوقات در مصیبتها با بهادادن زیاد به اندوه، به نوعی مصیبتدیده را از زندگی باز میداریم، به نحوی که سایر اعضای خانواده را نمیبیند! برای مثال گاه مادری که داغ فرزند دیده است آنقدر مورد توجه قرار میگیرد که از زندگی عادی خود باز میماند و همین بازماندگی، همسر و فرزندان دیگر او را از خانه فراری میدهد. این عواقب، ناشی از نوازشهای بیجای اطرافیان است. اگر اطرافیان، درست عمل کنند، میتوانند در ساماندهی زندگی مصیبت دیده، نقش خاص و مفید داشته باشند.
تاریخ جلسه: 1401/9/12- جلسه دهم
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] . سوره مائده، آیه 105.
[2] . نهج البلاغه، حکمت 349.
[3] . سوره بقره، آیه 156.
[4] . سوره ملک، آیه 2.
[5] . کافی(ط –اسلامیه) ج 3، ص 229.
[6] .امالی صدوق، ص 130.
[7] -نهج البلاغه حکمت 283.
[8] . نهج البلاغه، حکمت 283.