سیری در دعای ندبه ـ بخش سیزدهم

مقدمه

 

در کلاس امام زمان شناسی قرارمان بر این است که با توفیق الهی، غبار جهالت را از قلب‌مان بزداییم تا نور ولایت بر قلوب‌مان بتابد و زندگی‌مان در پرتو نور وجود حضرت ولیّ عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه سپری شود.

 

ایمان به غیب

 

بر این باوریم که اگر چه امام عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه در زندگی ما ظاهر نیست؛ اما حاضر است. در آیات آغازین سورۀ بقره، ایمان به غیب، به عنوان یکی از صفات متقین معرفی می‌شود.

«ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين‏. الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ »[1]

«آن کتاب با‌عظمتی است که شک در آن راه ندارد؛ و مایۀ هدایت پرهیزکاران است. همان کسانی که به غیب ایمان می‌آورند.»

امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید:«منظور از متقینی که به غیب ایمان می‌آورند، کسانی هستند که به وجود قائم آل محمد اقرار دارند.»[2] به خودم و شما یادآوری می‌کنم که قرار است همۀ ما با این باور، زندگی خود را سپری کنیم:

«يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»

لازم است همواره وجود مقدس حضرت را به عنوان غیبی بشناسیم که باید مؤمن به او و دلدادۀ او باشیم. با ایمان به این غیب است که می‌توانیم از قرآن، به عنوان کتاب هدایت، بهره ببریم. با ایمان به او متقی می‌شویم و از  ناپاکی‌ها و نازیبائی‌ها پرهیز می‌کنیم. در پرتو ایمان به این غیب، عاقبت به خیر می‌شویم و به فلاح و رستگاری می‌رسیم:

« وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»[3]

 

در انتظار فرج

 

ایمان به این غیب، ما را از منتظرین ظهور قرار می‌دهد و  در سبک زندگی ما تغییرات خاص ایجاد می‌کند. در روایتی از امام رضا علیه‌السلام، با تعبیری زیبا، به یکی از این تغییرات اشاره شده است:

محمد بن فضیل از علی‌بن‌موسی‌الرضا علیه‌السلام دربارۀ امر فرج سؤال می‌کند و  امام در پاسخ می‌فرماید:

«إنّ انتظار الفَرَج من الفَرَج . انّ اللّٰه يقول:  فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ اَلْمُنْتَظِرِينَ[4]»[5]

«انتظار کشیدن برای فرج، بخشی از فرج است. سپس  این کلام خدای سبحان را ذکر کرد: شما منتظر باشید،  من هم با شما منتظر هستم.»

 

انتظار، توان‌بخش است

 

«فَانْتَظِرُوا»:انتظار، امرى الهی است و امتثال امر الهی، عبادت است. هریک از ما، اگر در حالی روزگار بگذرانیم که چشم انتظار ظهور هستیم، زندگی‌مان عبادتی دائمی محسوب می‌شود.

«إِنِّي مَعَكُمْ»: خدا، با منتظران است؛ بنابر این انسان منتظر، از قوّت خاصی بهره‌مند می‌شود: قدرت فکری ، قدرت روحی و قدرت عملی. بنده‌ای که خدا با او باشد، نه جاهل است، نه ناتوان و عاجز.

این امر، نشانۀ خوبی است که خود را با آن محک بزنیم. اگر در مراحلی از زندگی احساس عجز می‌کنیم و به اصطلاح، کم می‌آوریم؛ دلیلی بر منتظر نبودن ماست.

 

آثار انتظار

 

مرحوم شیخ علی اکبر نهاوندی در کتاب عبقری‌الحسان با نگاهی زیبا و عمیق، به چند اثر انتظار اشاره می‌کند[6]:

  1. «انتظار»، قوۀ خیال انسان را از سرگردانی و تشتّت، به سمت و سوی خاصی هدایت می‌کند. وقتی همّ انسان، چشم انتظاری برای ظهور باشد، امور دیگر در نظر او ناچیز است.
  2. پس از ریاضت قوۀ خیال و جهت‌گیری صحیح آن، همۀ مصائب برای انسان آسان می‌شود. زمانی که همهٔ توجه او بر امر انتظار باشد، برای اینکه تمرکزش آسیب نبیند، از همۀ مشکلات و سختی‌ها، سریع و راحت عبور می‌کند. و  معنی «انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنَ الْفَرَج‏» همین است:

سر خم می‌سلامت، شکند اگر سبویی

عاشق منتظر، در تمامی تلاطم‌های زندگی، همۀ توجه و تمرکزش به مولا و محبوبش معطوف است.

  1. کسی که در انتظار امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه است با همۀ وجود می‌خواهد  در زمرهٔ یاران حضرت قرار گیرد و در خدمت آن بزرگوار باشد. بنابراین می‌کوشد تا از رذائل دور و به فضائل، متصف شود. منتظر می‌داند که با راحت‌طلبی، حسادت، کسالت و بطالت و …نمی‌تواند در شمار اعوان و انصار حضرت باشد؛ پس حتی‌المقدور از سیئات دوری می‌کند و به حسنات متمایل می‌شود. گویا انتظار، کلاس اخلاقی دائمی است که به وجود انسان سامان می‌دهد. تمنای یاری امام، موجب می‌شود منتظر،مراقبه داشته باشد. بدبین نباشد، کینه‌توزی نکند، به دنیا حرص نورزد، قدرت‌طلبی نداشته باشد، به افراد با دیدۀ تحقیر ننگرد و  و در همۀ زمينه‌ها، ارتباطش را با ديگران اصلاح كند.
  2. انتظار ، موجب اصلاح روابط اجتماعى انسان مى‌شود. فردِ منتظر مى‌داند كه اگر در جامعه به وظائف خود عمل نكند، ديگران دیانت او را زیر سؤال می‌برند و به دنبال آن، العیاذبالله، امامِ او را ناديده مى‌گیرند. او می‌داند اگر بخواهد مروّج ولایت باشد،  باید روابط اجتماعی‌اش مطابق با شریعت باشد؛ پس، قرارش را بر خدمت به خلق، خير رسانى فراوان و تحمل اذيت ديگران مى‌گذارد.
  3. كسى كه در انتظار امام عادل و اقامۀ عدل توسط اوست، سعى مى‌كند در حد توان خود، مجرى عدالت باشد و مراقبت كند كه از او ظلمى صادر نشود.
  4. انتظار كشيدن براى امام عصر عليه‌السلام، به‌عنوان یکی از فرزندان رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، نشانى از محبت به پیامبر و آل پیامبر است.

از سويى ، قرآن مى‌فرمايد:

«قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ »[7]

«بگو:من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی‌کنم، جز دوست‌داشتن نزدیکانم.»

بنابراین منتظر در حال پرداخت اجر پیامبر است. او همین که می‌داند موفق شده دِین خود را به پیامبرش ادا کند، خوشحالی و خرسندی خاصی  دارد که موجب توان و قدرت بیشتر او برای اجرای فرامین الهی می‌شود.

  1. منتظر، ناخودآگاه به همۀ خلق محبت دارد. او به بهره‌مندی خود از الطاف و عنایات حضرت ولى عصر اکتفا نمی‌کند و می‌خواهد همۀ مردم از فیض وجود امام و برکات عشق و معرفت او برخوردار شوند.

 

عبادت دائمی و سامان‌دهنده

 

وقتی به ما اجازه داده می‌شود که در زمرۀ منتظرین ظهور باشیم، در واقع، به ما توفیق عبادتی دائمی داده شده است؛ عبادتی که همۀ امور ما را سامان می‌دهد. اگر انتظار، انتظار حقیقی باشد در همۀ ابعاد ظاهری و باطنی زندگی ما تأثیر می‌گذارد.

برای مثال، اگر شما مجلسی داشته باشید که در آن گناه صورت بگیرد، می‌توانید به حضرت بگویید: آقا، چشم انتظارت هستم! به محفل ما گذری و نظری داشته باشید!؟ مسلماً، خیر. اگر بخواهید مجلس‌تان قدمگاه امام باشد، همۀ توجه‌تان به این است که آنچه حضرت نمی‌پسندد، انجام نشود. همین‌گونه، چشم انتظار بودن برای ظهور ، موجب سامان همۀ زندگی ما خواهد بود.

 

رفع اندوه از امام

 

شیخ علی اکبر نهاوندی در آثار انتظار به نکته دیگری اشاره می‌کند: وقتی انسان در راستای انتظار، برای قضاء حوائج ديگران اقدام می‌کند،گویا امام خود را یاری کرده است. البته ولیّ‌عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه، مَظهر اسم «صمد» خدای سبحان و بی‌نیاز محض است؛ ولی به واسطۀ کرامت بی‌پایانش  به ما توفیق خدمت عطا می‌کند تا از طریق ما نیازهای شیعیان و محبین‌اش برطرف شود. بدین‌گونه، احساس وجود می‌کنیم و خود را مثمر ثمر می‌بینیم.

بدحالی‌ها و ناخوشی‌های ما مربوط به زمانی است که خود را مفید نمی‌دانيم؛ اما زمانی که در مسیر انتظار هستیم، به حول و قوۀ الهی و توفیقات ربانی احساس می‌کنیم ذره‌ای در این دریای بزرگ تأثیر گذاریم؛ زیرا هر خیررسانى ما به دوست‌داران حضرت، اندوه امام را کم می‌کند و تلاش برای رفع همّ و غم آن بزرگوار، موجب خوشی و نشاط ما می‌شود.

 

در ادامۀ مباحث گذشته  در بررسی دعای شریف ندبه، به این عبارات رسیدیم:

 

«خَلَقْتَهُ لَنَا عِصْمَةً وَ مَلَاذاً وَ أَقَمْتَهُ لَنَا قِوَاماً وَ مَعَاذا»

«تو او را خلق کردی تا موجب پاک ماندن ما و پناهگاه ما باشد و او را برای قوام، استحکام و پشتیبانی از ما برقرار ساخته‌ای.»

 

امام، وجودی جامع

 

  1. اگر در «لَنا»، لام را «لام منفعت» در نظر بگیریم؛ یعنی همه وجود او برای نفع‌رسانی به ماست.
  2. اگر لام را «لام اختصاص» بگیریم؛ یعنی او را خلق کردی در حالی که وجودش را برای ولایت ما اختصاص دادی.
  3. اگر لام را به معنای «إلی» بدانیم؛ یعنی او را خلق کردی در حالی که دائم رو به ما دارد و توجه‌اش معطوف به ماست.

 

امام موجب عصمت ما

 

عصمة، در چند معنا به کار رفته است:

  1. به معنای محافظ، نگهدارنده، مانع.«خَلَقْتَهُ لَنَا عِصْمَةً»: خدایا تو او را خلق کردی تا ما را از اشتغال به دنیا دور نگه دارد، مانع سیئات ما شود و از  آسیب‌رسانی شیطان حفظ‌مان کند.
  2. به معنای دست آویز. «خَلَقْتَهُ لَنَا عِصْمَةً»: تو او را خلق کردی و دست‌آویز ما قرار دادی. اگر امام، دست‌آویز است؛ پس در دسترس ماست. اگر امام دست آویز است؛ پس هرگاه بخواهیم دست‌مان را به او بگیریم، هيچ امتناعی ندارد.
  3. به معنای چسبیدن. «خَلَقْتَهُ لَنَا عِصْمَةً»:تو او را خلق کردی تا در جوار ما و نزدیک به ما باشد. قرار نیست بین ما و امام‌مان فاصله بیفتد.

فاصله از روی سیاه من است

پردۀ غیبت، ز گناه من است

  1. به معنای گرفتن دامن. «خَلَقْتَهُ لَنَا عِصْمَةً»: تو او را خلق کردی تا  ما دامنش را بگیریم و نیازمان را به او عرضه کنیم. قرار بر این است که به امام خود عرض حاجت کنیم و با وساطت و شفاعت او، نیازهایمان برطرف شود.
  2. به معنای گردن‌بند.«خَلَقْتَهُ لَنَا عِصْمَةً»با این معنا، دو گونه تعبیر می‌شود:الف) گردنبند زینتی خاص است. خدای سبحان زینت ما را، وجود حضرت ولیّ‌عصر قرار داده است، گویا با آن بزرگوار، نشاندار می‌شویم. ب)خدای سبحان، ولیّ‌عصر را به گونه‌ای قرار داده است که ریسمان محبتش به گردن ما باشد تا ما را به سوی خود و پسند خود بکشاند.

رشته ای  بر گردنم  افکنده  دوست

می کشد آنجا که خاطر خواه اوست

 

امام پناهگاه ما

 

«ملاذ» يعنى پناهگاه. پناهگاهى كه وقتى به او پناه مى‌بريم، خودمان پنهان مى‌شويم، مانند كودكى كه به مادر پناه مى‌برد و زير چادر او مخفی مى‌شود.

وقتى به خداى سبحان مى‌گوييم:«خَلَقْتَهُ لَنَا … مَلَاذاً»؛يعنى خدایا، امام عصر عليه‌السلام را به گونه‌اى  خلق كردى كه با پناه بردن به او  ديگر ما به چشم نياييم و هر چه ديده مى‌شود، او باشد.

 

امام موجب قیام ما

 

خدایا، تو او را قائم کردی تا موجب قیام ما باشد:« أَقَمْتَهُ لَنَا قِوَاماً»، وقتی با امام هستیم، تحت نام قیّوم تو قرار می‌گیریم؛ دیگر قاعد نیستیم، قائم می‌شویم. تو او را قائم کردی ، تا ما در معیت او  اقامۀ صلاة داشته باشیم. تو او را قائم کردی که در محضر او اقامۀ عدل را شاهد باشیم.

تو او را قائم کردی و موجب قوّت و استقامت ما قرار دادی. اگر با وجود فتنه‌های آخرالزمان، در طول زندگی، همچنان بر عقاید حقۀ خود پایدار مانده‌ایم با وساطت اوست، وجود مقدسی که خدای سبحان  او را برای قوام ما برقرار کرده است.

«قوام» به معنای پشتیبان هم به کار رفته است. خدا امام را پشتیبان ما قرار داده است. هنگام اقدام برای هر کار مثبت، اطمینان داریم که از حمایت او بر خوردار می‌شویم. هر زمان و در هر زمینه، قیام به بندگی داریم، با وساطت و پشتیبانی آن  مولای مهربان است، نه به همت و لیاقت خودمان.

 

امام موجب پیوند ما

 

«معاذ» دو معنا دارد:

  1. «معاذ» یعنی پیوند. خدایا، او را قائم کردی برای این که بین ما و او پیوند برقرار شود. درختی که میوه‌های تلخ دارد اگر به درختی که میوه‌هایش خیلی شیرین است، پیوند بخورد، چه می‌شود؟ محصول جدید، طعم میوۀ درختی را می‌گیرد که غالب بر دیگری است.
  2. پناهگاه. وجود مقدس امام عصر، پناهگاه اهل عالم است و هر پناهنده‌ای را در آغوش گرم و پُرمهر خود جای می‌دهد. هر زمان احساس خطر کردید، احساس ضعف و ناتوانی داشتید، سراغ آن بزرگوار بروید. امام، با نهایت رحمت و بدون منت، پناهتان می‌دهد؛ زیرا خدای سبحان او را به ایفای این نقش مأمور کرده است. البته مهم این است که انسان با اکراه و به ‌اجبار سمت پناهگاه نرود، با میل و اختیار برود.

نکته دیگر اینکه: هر کس می‌خواهد به مکان امنی پناه برد، تنها به فکر نجات خود نیست، خانواده‌اش را همراه می‌کند، فرزندش را در بغل می‌گیرد و … .  هر زمان از آقا و مولایمان پناه خواستید، عزیزانتان را فراموش نکنید. زبان حال هریک از ما این است: من، آن وجود تلخ و غیر مفیدی هستم که می‌خواهم با وجود مبارک امام پیوند داشته باشم. وقتی عرض می‌کنیم: «وَ أَقَمْتَهُ لَنَا قِوَاماً وَ مَعَاذاً»؛ یعنی از ناحیۀ او پیوند برقرار است، خدا این پیوست را  برقرار کرده است. ما بازیگوشی می‌کنیم، دائم به این سو و آن سو، به سراغ هر کس و هر چیز می‌رویم و از امام خود غافل‌ایم. خدای سبحان امام را «معاذ» قرار داده است، گویا به یکایک ما اعلام می‌کند که بیایید به او بپیوندید، قرار بر دورى و دوستى نيست.

وقتی به او پناه ببريم، دست محبت و حمايتش بالاى سرمان خواهد بود. مگر مى‌شود امام زمان دست به سر افراد بکشد و جاهل‌ها، همچنان جاهل بمانند؟

در روايتى امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید: «وقتی امام زمان عليه‌السلام قیام می‌کند، دست مبارکش را روی سرهای بندگان می‌گذارد و از يُمن دست او ،عقل بر آن‌ها حاکم می‌شود و به کمال می‌رسند. هم اکنون، در دورۀ غیبت نیز  همواره دست امام بر روی سر ماست. مهم این است که ما از او‌ دور نشویم و سرمان را زیر دستش قرار دهیم.

 

عریضه

 

به محضر مقدس امام زمان عرض می‌کنم: خداوند می فرماید:

«إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها»[8]

«خدا امر کرده است امانت  ها را به اهلش بسپارید.»

مولا جان! شما «امین‌الله» هستی. آمده‌ام تا دلی را که خدا به امانت دستم داده بود، به شما تحویل دهم. البته با دنیایی شرمندگی، از محضرتان طلب بخشش می‌کنم؛ چرا که امانتی، آلوده، شکسته و سوخته است.

آقا جان! می خواهم‌کلید دلم را به دست شما بدهم. تمنا می‌کنم تا بیش از این آسیب ندیده است، تحویلش بگیرید. شما مولای کریمی هستی که راضی نمى شوی موجودىِ زیر دستانت از دستشان برود .یقین دارم  اگر دلم را به شما بسپارم، تغییرش می‌دهید و‌ آبادش می‌کنید. نمی‌گذارید تاریک بماند، افسرده و شکسته بماند، سوخته بماند.

آقا جان‌! سایه ات بر سرمان و دستت، بالای سرمان مستدام باد.

چون كائنات، جمله به لواى تو زنده‌اند

اى   آفتاب ،  سايه  ز  ما  برندار  هم

 

تاریخ جلسه:1400/2/1 ـ جلسه 13

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] . سوره بقره، آیات 2 و 3

[2] . کمال الدین، ص٢٧ و ٢٨

[3] . سوره بقره، آیه 5

[4] .سوره يونس، آیه 20

[5] . تفسیر صافی، ج 2 ، ص  ۴٢٨

[6] . ج ٧، ص  ٩۵

[7] . سوره شوری، آیه ٢٣

[8] .سوره نساء، آیه  57

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *