سیری در دعای ندبه ـ بخش یازدهم

مقدمه

 

در کلاس امام زمان شناسی به دنبال معرفة‌الامام هستیم که یکی از مهم‌ترین واجبات زندگی ماست. بر این باوریم که این شناخت، روح سایر واجبات است و توجه خاص به آن، ره‌آوردهای ارزشمندی برای ما به دنبال دارد.

تلاش برای فزونی معرفت، موجب می‌شود در زندگی ظاهری، سِیری صحیح و دور از انحراف داشته باشیم؛ زیرا پشت سر امام خود حرکت می‌کنیم. به نظر بنده، با نور امام، چنان سیری نصیب فرد می‌شود که فراتر از حد تصور اوست.

در مسیر شناخت امام عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه، از قابلیت‌های خود مطلّع می‌شویم و با وساطت آن بزرگوار، می‌توانیم استعدادهای خویش را شکوفا کنیم و توانمندی‌های خود را به فعلیت برسانیم. بدین‌گونه، در نهایت، در زمرۀ سرمایه‌دارترین افراد قرار می‌گیریم.

 

عهد الهی

 

به عنوان مقدمۀ بحث، به خود و شما یادآوری می‌کنم که وجود مقدس هر امام، براى مردمى كه هم‌عصر او هستند، در حكم عهدى است كه خداى سبحان از آن‌ها گرفته است.

در زمان ما، وجود مقدس حضرت ولیّ‌عصر عجل‌الله تعالی‌فرجه آن عهدی است که خدای سبحان از همه ما گرفته است. به میزانی که به حضرت توجه بیشتری داشته باشیم، به تعهد خود پایدارتریم و می‌توانیم روزگار خود را بدون آسیب و آفت سپری کنیم.

خداى سبحان در آيه ٨٧ سوره مريم مى‌فرمايد:

«لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً»

«آنان هرگز مالک شفاعت نیستند؛ مگر کسی که نزد خداوند رحمان، عهد و پیمانی دارد.»

امام صادق عليه‌السلام در توضيح اين آيه می‌فرمايد:

«إِلَّا مَنْ دَانَ اللَّهِ بِوَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ و الْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ مِنْ بَعْدِهِ، فَهُوَ الْعَهْدُ عِنْدَ اللَّهِ»

«مگر کسی که ولایت امیرالمؤمنین و ائمه علیهم‌السلام را قبول کند؛ پس او عهدی است که نزد خداوند است.»

در واقع، تعهدی که به خدای سبحان داده‌ایم و عهدی که با او بسته‌ایم، پذیرش وجود مقدس امام است.

در روایت دیگری، در ذیل آیه ٣۴سوره مبارکه اسراء:

«و أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُلا»

«وفای به عهد کنید که حتما از عهد بازخواست می‌شوید.»

 امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید:«منظور از عهد، همان تعهدی است که پیامبر صلی الله‌علیهوآله دربارۀ مودّت  ما گرفته است.

 

معرفة الامام موجب کمالات

 

معرفة الامام که قرار است به عنوان یک واجب دائم به آن ملتزم باشیم، موجب ارتقاء درجۀ ما و خاستگاه همۀ کمالات و فضائل ما خواهد بود. از سوی دیگر، بی‌توجهی به امام، سبب جدایی ما از همۀ کمالات می‌شود.

پس اگر قرار را بر شناخت روزافزون امام می‌گذاریم؛ به این دلیل است که همۀ امور مثبت زندگی ما منوط به همین معرفت است و دوری ما از همه رذائل نیز، با همین معرفت صورت می‌گیرد.

 

همراهى با اميرالمؤمنين

 

امیرالمؤمنین علیه‌السلام مى‌فرمايد:

«أَلَا فَمَنْ ثَبَتَ مِنْهُمْ عَلَى دِينِهِ وَ لَمْ يَقْسُ قَلْبُهُ لِطُولِ أَمَدِ غَيْبَةِ إِمَامِهِ فَهُوَ مَعِي فِي دَرَجَتِي يَوْمَ الْقِيَامَة»

«آگاه باشيد ، هر كس در زمان غيبت [قائم آل محمد] بر دينش ثابت قدم باشد و گرفتار سنگدلی و قساوت قلب نشود، در قيامت، با من و هم‌درجۀ من است.»

در قيامت، همراه بودن و هم‌درجه بودن با انسان کامل، جايگاهى بسيار رفيع و فراتر از حد تصور است.  برخوردارى از اين منزلت، برای فردی است که در معرفت امام پایدار مانده و دوری ظاهری  بین او امامش فاصله‌اى ایجاد نکرده است؛ زیرا مقدمۀ ثبات قدم در دين، شناخت امام است.

پس به خودم و شما این حقیقت را یادآوری می‌کنم که اگر ما طالب رسیدن به بالاترین مقامات معرفتی و معنوی هستیم، بدون توجه خاص به امام و بدون معرفت امام، رسیدن به این جایگاه برای احدی متصور نیست.

نکته دیگر اینکه: وعده ندادند اگر امام را بشناسی و ثابت قدم در عهد ولایت باشی از دستان امیرالمؤمنین آب کوثر می‌نوشی، بلکه صحبت از همراه بودن  و هم درجه شدن با امیرالمؤمنین است، ارتقایی که حتی تصورش در خیال انسان نمی‌گنجد.

 

معرفت، پیش‌نیاز اقامت

 

وقتی در زیارت حرم امیرالمومنین علیه‌السلام به ما اجازه داده می‌شود مدت کوتاهی کنار ضریح حضرت  بایستیم، احساس می‌کنیم از فرش به عرش رفته‌ایم. حال، بنگرید اقامت دائم در محضر حضرت مولا  آن هم در آخرت، چه مقام رفیع و چه منزلت بی بدیلی است! و رسیدن به این رتبه عالی چه پیش نیازی لازم داشته است! پیش نیاز این امر، معرفتی است که در دوره غیبت مانع از تزلزل می‌شود و ثبات دینی را برای انسان به ارمغان  می‌آورد.

 

عمل صالح، معرفة الامام است

 

طبق روایات متعدد، عمل صالح، که مرتباً در قرآن به انجام آن توصیه شده‌ايم،شناخت امام است.

شاید سؤال کنید: اعمال صالح به موارد زیادی اطلاق می‌شود، چطور می‌گوییم عمل صالح، معرفة الامام است؟ در پاسخ عرض می‌کنم:اگر انسان امامش را شناخت، دیگر برای  انجام سایر اعمال صالح،  مسامحه‌ای ندارد. ديگر بنابه نظر شخصی خود، نه چیزی به عمل صالح اضافه می‌کند و نه از آن می‌کاهد، بلکه اعمال حسنه را همان گونه که خدای سبحان امر کرده است، انجام می‌دهد.

مؤيد اين سخن فرمايش امام صادق عليه‌السلام است. ايشان در ذيل آیه پایانی سوره کهف:

«فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً »

می‌فرماید:

«الْعَمَلُ الصَّالِحُ ، الْمَعْرِفَةُ بِالْأَئِمَّةِ»

«منظور از عمل صالح، شناخت امام است.»

وقتی امام را بشناسیم، زندگی ما آب و رنگ دیگری می‌گیرد. در مسیری صحیح، هدف‌دار و با برنامه پیش می‌رویم. پس از شناخت امام، بدون مسامحه، بدون کسالت‌، بدون غفلت و بطالت زندگی می‌کنیم.

عمل صالح عملی است که صلاحیت عرضه شدن به محضر خدا را دارد. در پرتو معرفت امام، اعمال دیگر انسان نیز ارزشمند می‌شود و عمل صالح به حساب می‌آید.

در واقع، باید اولویت شناخت در زندگی ما، شناخت امام باشد؛ زیرا خودشان فرمودند:

«بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّه‏»[1]

اگر به دنبال عبادت مقبول و معرفت شایسته خداوند باشیم، نیازمند شناخت و ارتباط با ائمه اطهار هستیم.

پس از مقدمۀ ذکر شده به دنبال مطالب جلسات قبل، فرازهای پایانی دعای ندبه را بررسی می‌کنیم تا از این طریق به معرفة الامام نائل شویم.

 

«اللَّهُمَّ أَنْتَ كَشَّافُ الْكُرَبِ وَ الْبَلْوَى»

 

«خدایا، تو برطرف کننده سختی‌ها و حوادث ناگواری.»

رفع گرفتاری‌ها

 

پس از آنچه در فراق امام عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌ بیان شد، از این فراز به بعد، خدای سبحان را مخاطب قرار می‌دهیم و با او مناجات می‌کنیم. اگر انسان امام را بشناسد، رابطه‌اش با خدای سبحان، رابطه‌ای  شکوه‌آمیز نیست، بلکه به خدا عرض می‌کند:

 

«أَنْتَ كَشَّافُ الْكُرَبِ»

 

«خدایا، تو، گرفتاری‌ها و ابتلائات را برطرف می‌کنی.»

 

بعد از این که انسان متوجه شد خداوند برای او، بزرگ‌تری به نام امام قرار داده است به این حقیقت می‌رسد که در سختی‌های زندگی تنها نیست و به مدد امام  مشکلاتش برطرف می‌شود و می‌تواند بدون آسیب از همه گرفتاری‌ها گذر کند.

ای دل ، صبور باش و مخور غم که عاقبت

این شام صبح گردد و این شب سحر شود

توحید، محصول معرفة الامام

 

گرچه در مواجهه با مشکلات از اسباب مختلف استفاده می‌کنیم؛ ولی می‌دانیم در عالم، فقط یک وجود،  فاعلیت علی‌الاطلاق دارد و او را برطرف‌کنندۀ ناملایمات زندگی می‌دانیم. در حقیقت، پس از شناخت امام،موحّد می‌شویم. معرفت امام، انسان را در حضور حضرت حق قرار می‌دهد.

در عبارات قبل، امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه  مخاطب ما بود و اکنون، خداوند را مورد خطاب قرار می‌دهیم.منشأ همۀ مشکلات ما این است که خود را غایب از خدای سبحان می‌بینیم و او را حاضر و ناظر زندگی خود نمی‌دانیم. پس از باور حضور امام در زندگی، حضور دائم خدا را نیز باور می‌کنیم  و لازمۀ این باور ، به جا آوردن ادب حضور است.  باید از همۀ گناهان پرهیز کنیم و به همه طاعات ملتزم شویم و در یک کلام  مراقب باشیم دچار غفلت نشویم.

یک چشم زدن غافل از آن یار نباشید

شاید  که  نگاهی کند، آگاه  نباشید

نهایت لذت با درک حضور

 

در این حضور، بنده نهایت لذت را می‌بَرد و اگر گرفتاری‌ها به او رو آورَد، ذره‌ای ناامیدی به دلش راه نمی‌یابد.

اگر  امام را بشناسیم، جایی برای غصه خوردن باقی نمی‌ماند؛ زیرا امام  به عنوان بزرگ‌تری است که کفالت امور ما را به عهده دارد و وجود مقدس‌اش  به اذن خداوند با کارآیی فراوان، در زندگی ما ایفای نقش می‌کند.

نقل کرده‌اند: «روزی پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله از مسیری عبور می‌کرد. صدای گریه‌ای شنید و به دنبال صاحب صدا گشت. کنیزی را دید که کنار کوچه نشسته و اشک می‌ریزد. حضرت از او پرسید: « چرا گریه می کنی؟» گفت:« مولایم درهمی به من داده بود تا برای خانه خرید کنم، پولم گم شده است.» پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود: «این که غصه ندارد و به او درهمی داد.»

حضرت به راه خود ادامه داد و دوباره صدای گریۀ کنیز به گوشش رسید. این بار هم علت گریه‌اش را جویا شد. گفت: «زمان برگشتم دیر شده است و حتماً پس از رسیدن به خانه تنبیه می‌شوم.» پیامبر با مِهر و شفقت به او فرمود: «این هم غصه ندارد، خودم با تو می‌آیم و شفاعتت را می‌کنم.» دل کنیز آرام گرفت و با خاطری آسوده، با پیامبر همراه شد.

وقتی پای اولیای الهی به زندگی ما باز می‌شود، نمی‌گذارند غصه بخوریم. نمی‌گذارند در مشکلات بمانیم. در مهلکه‌ها دستمان را می‌گیرند و در گرفتاری‌ها برایمان گره‌گشایی می‌کنند.کافی است با آن‌ها ارتباط برقرار کنیم و به محضرشان عرض نیاز داشته باشیم . برای کسی که در زندگی ، چنین بزرگ‌ترهایی دارد، غصه ممنوع است.

 

معرفة الامام و دمیدن روح امید

 

زمانی که به امام معرفت پیدا کردیم و دست او را در دو عالم ، به اذن خداوند، باز دیدیم، برای انواع گشایش‌های مادی و معنوی به خدا  می‌گوییم:«اللَّهُمَّ أَنْتَ كَشَّافُ الْكُرَبِ وَ الْبَلْوَى»؛ یعنی به این حقیقت رسیده‌ام که: تو با قرار دادن امام در زندگی‌ام، گرفتاری‌ها و غصه‌هایم را رفع می‌کنی و جایی برای غم و اندوه باقی نمی‌گذاری.

اصلا کسی که امامش را اینگونه بشناسد هیچ‌گاه ناامید نمی‌شود و در هیچ شرایطی  خود را در بن‌بست نمی‌بیند؛ به همین جهت: «انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنَ الْفَرَج‏».

صِرف امیدواری و چشم به راهی برای گشایش، در زندگی انسان موجب فرج و گشایش می‌شود .

 

«إِلَيْكَ أَسْتَعْدِي فَعِنْدَكَ الْعَدْوَى»

 

«من از تو داد دل می‌خواهم كه تویی داد خواه.»

دادخواهی از خدای سبحان

 

و تو پروردگار دنيا و آخرتي. پس اي فريادرس فريادخواهان! به داد بندۀ ضعيف بلاديده و بيچاره‌ات برس و آقاي او را به او بنمايان. اي خداي مقتدر! لطف نما و اين بنده درماندۀ خود را از قيد غم و رنج برَهان و آتش دل او را فرو نشان، اي آن كه بر عرش تسلط داري.

«إلیکَ»و «عِندَک»هر دو مقدم شده‌اند و افادۀ حصر می‌کنند؛ یعنی: خدایا، بعد از این که امامم را شناختم فقط از تو دادخواهی دارم و تنها برای تو درددل‌ می‌کنم؛ زیرا می‌دانم تو داد مرا می‌گیری و می‌دانم تو، به همۀ نیازهایم پاسخ می‌دهی.

وقتی امام‌شناس شویم موحّدتر از قبل زندگی می‌کنیم. دیگر سفرۀ دل را برای هرکسی پهن نمی‌کنیم. برای هر طلب و درخواستی، امام را واسطه قرار می‌دهیم تا پیام‌مان  را به حضرت حق برساند و برای اجابت دعایمان، شفاعت کند.

آیا شده است در اوج اضطرار به حضرت ولی عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه متوسل شده باشیم و دست رد به سینه مان  زده باشد؟

البته در برخی اوقات درخواست‌مان اجابت نشده است و آن زمان‌هایی است که راه اشتباه را در پیش گرفته‌ایم، به همه‌جا و همه‌کس سر زده‌ایم و امام را در سطح  افراد دیگر قرار داده‌ایم.

راه ثمربخش این است که در گرفتاری‌ها، چشم امیدمان فقط به خداوند باشد، امام را واسطۀ قضای حوائج خود قرار دهیم و از او بخواهیم هر سببی را که صلاح می‌داند به ما معرفی کند.

 

«فَعِنْدَكَ الْعَدْوَى»

 

«تویی داد خواه»

وساطت امام در گشایش امور

 

نکته مهم این است که انسان پس از شناخت، یقین می‌کند که در زندگی بن‌بست وجود ندارد. این حقیقت را می‌یابد که گشایش همۀ مشکلات به دست خدای سبحان است و با وساطت امام، همۀ امور میسّر می‌شود.

یکی از عناوین ولیّ عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه «نَضْرَةِ الْأَيَّام‏» است، یعنی شادمانی و شادابی روزگار .

شادابی این گونه حاصل می‌شود که متوجه شویم وقتی امام در زندگی ما حضور داشته باشد، همۀ امور میسّر و همۀ امکانات فراهم خواهد بود. با عنایت و حمایت امام، هیچ دردی، بی‌درمان و هیچ مشکلی، بی چاره باقی نمی‌ماند.

 

«وَ أَنْتَ رَبُّ الْآخِرَةِ وَ الْدنیا»

 

«خدایا،  تو پروردگار  دنیا و آخرت من هستی.»

مشکلات نردبان کمالات

 

خدا را با عنوان ربّ می‌ خوانیم و جلوه ربوبیت خدا را در امام می‌بینم. «ربّ»معانی متعددی دارد: تکمیل کننده، زیاد کننده، مالک و صاحب. و معنای دیگری که اینجا در نظر می‌گیریم:پرورش دهنده. گویا در این فراز به خدا می‌گوییم: همۀ گرفتاری‌ها برای رشد من و جداشدن از نواقص و برای به کمال‌رسیدن من است.

خدایا، تو ربّ هستی و جلوۀ ربوبیت  خود را امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه قرار داده‌ای . با این دیدگاه، علاوه بر این که نگاه ما به مشکلات اصلاح می‌شود، باور می‌کنیم که سختی‌های زندگی پلکان رشد است. گرفتاری‌ها و ناملایمات در جهت ارتقاء ما نقش موثری دارند و می‌توانند بستری برای رسیدن ما به کمالات باشند.

نمی‌گویم «أَنْتَ رَبُّ الْدنیا و الْآخِرَةِ»، بلکه می‌گویم: «أَنْتَ رَبُّ الْآخِرَةِ وَ الْدنیا»؛ یعنی خدایا، تو من را به گونه‌ای پرورش می‌دهی که  زندگی همیشگی داشته باشم. تو من را پرورش می‌دهی که پایدار بمانم. قرار است برنامه دنیای من هم بر این اساس باشد. بنا نیست شیوۀ خوش بودن‌ در دنیا، آخرتی ناخوشایند و ابدیتی  نازیبا را برای ما رقم بزند. قرار است به گونه‌ای زندگی کنیم که کامروایی‌ها و خوشی ها ماندگار باشد.

مرد آخر بین، مبارک بنده ایست

ارتباط با امام، افق دید ما را تغییر می‌دهد و موجب می‌شود به جای این که امور ظاهری و موقت را ببینیم به امور پایدار و باقی توجه کنیم.

 

«فَأَغِثْ يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ عُبَيْدَكَ الْمُبْتَلَى وَ أَرِهِ سَيِّدَهُ يَا شَدِيدَ الْقُوَى»

 

«پس ای فریادرس درماندگان به فریاد بنده کوچک گرفتارت برس و سرورش را به او نشان بده. ای صاحب نیروهای شگرف.»

امام فریادررس ما

 

اگر از من بپرسند قلب دعای ندبه کجاست؟ می‌گویم: همین فراز.

در فرازهای قبل آموختیم، در پرتو معرفت امام، بدون اینکه ذره‌ای ناامیدی به دل خود راه دهیم از گرفتاری‌ها عبور می کنیم؛ زیرا امام را  به اذن خدا، کارساز زندگی خود می‌دانیم؛ اما در این فراز  از یک گرفتاری بزرگ، ناله سر می‌دهیم و فریادرسی خدا را طلب می‌کنیم.

«فَأَغِثْ يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ»؛ خدایا، به فریادم برس. خدایا، سرمایه از دست داده‌ای هستم که از تو یاری می‌خواهم. خدایا، امامم سرمایۀ زندگی من و همه دارایی من است، این سرمایه را به من برگردان.

نکتۀ درخور تأمل آنکه:هر کس باید در خلوت خود با خدا اعلام نیاز داشته باشد و احتیاج و اشتیاقش را به امام اظهار کند. هنگام استغاثه به خدا نیازهای متعدد را بیان نمی‌کنم. همۀ دردم دوری از امام است و خواهان دیدار او هستم.

«مُستغیث»، اسم فاعل است و به تداوم کار در حال و آینده دلالت دارد؛ یعنی دائم باید از خدا طلب کنم که سرمایه‌ام را به زندگی‌ام برگرداند.

 

آثار معرفة الامام

 

از آثار معرفة الامام این است که:

اولاً: اهل طلب می‌شویم و دائم استغاثه داریم؛

ثانیاً: به خدای سبحان از دوری و هجران امام شکایت می‌کنیم؛

ثالثاً: امام را به عنوان سرمایۀ اصلی زندگی خود می‌دانیم؛

رابعاً: پس از شناخت امام، همۀ درخواست‌های ما در یک طلب خلاصه می‌شود: ارتباط با امام «وَ أَرِهِ سَيِّدَهُ».

همچون کودکی که می‌داند پدر دارد و آغوش پُرمِهر او را طلب می‌کند. او را همه کارۀ زندگی خود می‌داند و به هرکس می‌رسد، سراغ  پدر را می‌گیرد.

 

اعلام نیاز به معبود بی‌نیاز

 

«عُبَيْدَ»، مصَغّر عبد است. از آثار معرفت امام این است که وقتی انسان در حضور خدای سبحان قرار می‌گیرد احساس حقارت و کوچکی می‌کند و می‌گوید:«عُبَيْدَكَ»، من بنده کوچک و حقیر تو هستم که سرا پا به تو محتاجم. با همۀ وجود ناتوانی‌ام را به تو اعلام می‌کنم و برای رسیدن به هر مطلوب و مقصودی به تو نیازمندم.

به تو اعلام می‌کنم که گرفتار هستم، نه گرفتار مشکلات روزمرۀ زندگی؛ گرفتاری بزرگ دارم و آن دوری از امام و طولانی شدن دوره غیبت است. گاه و بی‌گاه برقی از منزل لیلی در زندگی‌ام نمی‌درخشد تا بگویم:

برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر

وه که با خرمن مجنون دل‌افگار چه کرد

هرکس، در هر رتبۀ علمی، شغلی و خانوادگی قرار دارد، باید در محضر خدا و «ولیّ خدا» اظهار کوچکی کند، اعلام بندگی داشته باشد  و به خدا نشان دهد که غیر او کسی را ندارد. در این فراز  زبان حال ما این است: «خدایا، حال که به من اذن حضور و توفیق دعا دادی، از خودت سراغ ولیّ‌ات را می‌گیرم؛ اما غریبه نیستم: «عُبَيْدَكَ الْمُبْتَلَى»؛ بندۀ کوچک تو هستم و آمده‌ام وصال بزرگترین بنده‌ات را طلب کنم.

بنازم به بزم محبت که آنجا

گدایی به شاهی مقابل نشیند

ارتباط معرفةالامام و توفیق مناجات

 

به کسی توفیق مناجات داده می‌شود که امام خود را شناخته باشد.گویا پس از معرفت امام، موانع بین بنده و خدا مرتفع می‌شود؛ به همین جهت پس از شناخت حضرت، فوراً طلب فریادرسی می‌کنیم و  بدون معطلی ‌طالب دیدار امام می‌شویم.

به خدای سبحان عرض می‌کنیم: گرفتار اسارت در دنیا، جهل به امام، غفلت از امام و فراق و  هجران امام هستیم ، خدایا، به فریاد این بندۀ گرفتار برس.

«وَ أَرِهِ سَيِّدَهُ»

 

«سيد و سرور بنده‌ات را به او نشان بده.»

سیادت و سروَری امام

 

به همه ما اجازه داده شده است که امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه را سید خود بنامیم و ديدارش را از خدا طلب كنیم.

خدايا، من غریبه نیستم، من رعیت این امام هستم. خودت او را بزرگ‌تر و سید و سالار زندگی‌ام قرار دادی.

آرى ، به همه ما يك مُهر خورده است: مهر رعیت امام زمان. وقتی  او سيد ماست، ما هم رعيت او هستيم. رعيت كسى كه  به اذن خدا همه كارۀ عالم است.  با این وصف، اگر جايگاه امام خود را از ياد نبريم، هيچگاه براى هيچ مشكلى غصه نمى‌خوريم.

نقل كرده‌اند: در روزگار قحطی، غلامی را دیدند كه خیلی خوشحال است. از او پرسیدند:« با اين شرائط سخت كه همه نگران و درمانده‌اند  چرا تو آسوده خاطر و خوشحالى؟» گفت: «زیرا  مولايى دارم كه  انبارهايش پر از کالاست.  پس محتاج چيزى نمى‌مانم كه به خاطرش نگران باشم.»

حكايت  ما نيز چنين است. وقتى رعيت مولايى همچون صاحب‌الزمان عليه السلام هستيم، ديگر در زندگي جاى هيچ غم و غصه‌اى نيست.

 

با جان و دل پذیرای سیادت امام باشیم

 

امام، سيد ماست و نمی‌شود بزرگ‌تر، امر و نهى نداشته باشد و خواهان اصلاح امور ما نباشد؛ پس لازم است در برابر خواست آن حضرت تسليم باشيم و با زبان حال، به او «سَمِعنا وَ اَطَعنا» بگوییم.

اگر مى‌خواهيم خدا مولايمان را نشانمان دهد، بايد هزينه‌اش را بپردازیم و هرجاى زندگی، پسند امام زمان نيست، تغييرش دهيم؛ از معصيت، جهالت، غفلت و بطالت فاصله بگيريم و زيبايى‌ها و امور ارزشمند را جايگزين امور نامناسب كنيم.

 

الحاق به خوش‌ترین نور

 

در ماه شعبان، هر روز در مناجات شعبانیه از خدای سبحان درخواست می‌کنیم:

«أَلْحِقْنِي بِنُورِ عِزِّكَ الْأَبْهَجِ فَأَكُونَ لَكَ عَارِفاً وَ عَنْ سِوَاكَ مُنْحَرِفاً وَ مِنْكَ خَائِفاً مُرَاقِباً»

«مرا به نور عزت خود که از هر چیز مسرت انگیزتر است ملحق فرما،تا به تو عارف گردم و از غیر تو روی گردان شوم و فقط از تو ترسان و مراقب باشم.»

اهل معرفت می‌گویند: «نُورِ عِزِّكَ الْأَبْهَجِ»، اشاره به وجود مقدس امام عصر عجل‌الله تعالی‌فرجه است.

خدای سبحان به ما اجازه داده است ملحق شدن به خوش‌ترین نورش را طلب کنیم؛ پس قابلیت این پیوست را داریم. نوری که ملحق شدن به او ،برایمان سه ره‌آورد دارد:

  1. «فَأَكُونَ لَكَ عَارِفاً»؛ معرفت به خداوند؛
  2. «عَنْ سِوَاكَ مُنْحَرِفاً» دوری ازشرک و اتکاء به غیر خدا؛
  3. «مِنْكَ خَائِفاً مُرَاقِباً» دائم خود را در حضور خدا دیدن، مراقبه داشتن و برای رعایت نکردن ادب حضور، نگران بودن.

مگرمی‌شود به آن نور ملحق شد و در مسیر صحیح پیش نرفت و بدون معرفت و مراقبه روزگار عمر را سپری کرد؟

مولای مهربان،خودت برای ما دست به سوی آسمان بلند کن و آمین‌گوی دعای‌مان باش.

اگر به نور وجود تو ملحق شویم، روزِ زندگی ما آغاز می‌شود. در این زندگی جدید، دیگر غصه‌ای وجود ندارد؛ زیرا «نور ابهج» ، زندگی را سرشار از شادابی و نشاط می‌کند.

 

تاریخ جلسه: 1400/1/18 ـ بخش 11

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] . الکافی، ج1، ص145

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *