مقدمه
داشتن عزت نفس، موجب احساس ارزشمندی میشود و گذر از چالشها و سختیهای زندگی را برای انسان سهل و آسان میکند. در واقع احساس خودارزشمندی یکی از نیازهای ماست که از طریق عزت نفس برطرف میشود. عزت نفس یک امر ذاتی برای همهٔ انسانهاست؛ به همین دلیل حتی در صورت از دست دادن آن هم راه اکتساب، همچنان باز است. اگر به عزت نفس ما صدمهای وارد شود، زندگی برایمان سخت و ناگوار میشود؛ هر چند ظاهر زندگیمان لذتبخش جلوه کند.
موانع عزت نفس
مطلع کردن دیگران از جزئیات زندگی خود
«وَلا تُخْبِرِ النّاسَ بِکلِّ ما اَنْتَ فیهِ فَتَهونَ عَلَیْهِمْ»[1]
«هر گرفتاری که داری در نزد مردم بازگو نکن [زیرا] نزد ایشان خوار میشوی.»
کلمهٔ «کُلّ» خیلی مهم است و بار معنایی زیادی دارد. ما نباید دیگران را از جزئیات زندگی خود مطلع کنیم. ممکن است آن امور از زندگی ما عبور کنند، لیکن ذهنیتی که برای شنونده ساخته میشود، ماندگار است. نتیجهٔ گزارش جزئیات زندگی برای اطرافیان، خدشهدار شدن عزت نفس است. این امر در نهایت باعث میشود که ما مثل سابق، مُکرَم نباشیم.
از نظر ما درددل کردن نماد صمیمیت است، این امر به ظاهر مسکّن است و اصطلاحاً باعث سبکشدن بار غم میشود؛ اما در حقیقت عزت نفس را خدشهدار میکند. به طور مثال، ممکن است خانوادهای که وضع مالی خوبی داشتهاند، در زمانی که خواستگار وارد خانهشان میشود، اوضاعشان تغییر کرده باشد؛ در این حالت اصلاً نباید اعضای خانواده دربارۀ وضع مالی خوب خود در گذشته با آنان صحبت کنند؛ چراکه خواستگار برای تصمیمگیری، باید اوضاع کنونی خانواده را مدنظر قرار دهد و این کار فقط باعث مخدوش شدن عزت نفس آنها میشود.
«صَدْرُ الْعاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ»[2]
«سینۀ عاقل، صندوق راز اوست.»
عاقل به هیچ قیمتی حاضر نیست عزت نفس خود را خدشهدار کند! به همین دلیل دیگران را از جزئیات زندگی خود مطلع نمیکند.
توقع از دیگران
«الطَّمَعُ رِقٌّ مُؤَبَّدٌ»[3]
«طمعكارى، بردگى همیشگى است.»
معنی ساده و روانِ «طمع»، توقعات ما از توان، مال، آسایش و امکانات دیگران است. بَرده، کسی است که زمام امورش در دست مالک اوست و هیچ اختیاری از خود ندارد. برده شدن یک انسانِ آزاد بسیار دردناک است و ترحّم و دلسوزی اطرافیان را برمیانگیزد؛ همین موضوع باعث ذلت فرد میشود و به عزت نفس وی صدمه وارد میکند. سؤال این است که آیا امکان جبران و بازگشت عزت نفسِ از دست رفته وجود دارد؟ پاسخ مثبت است.
«طُوبَى لِمَنْ سَعَى فِی فِکاکِ نَفْسِهِ»[4]
«خوشا به کسى که براى رهایى نفس خود شتاب کند.»
«طوبی» بار بسیار مثبتی دارد. «فِی فِکاک نَفْسِهِ» به معنای گیرافتادهای است که میخواهد خود را نجات دهد. نکتۀ بسیار مهم این مبحث این است که برای بازگرداندن عزت نفسِ از دست رفتۀ خویش،خود باید زحمت بکشیم، برنامهریزی کنیم و مراقبه داشته باشیم. برای رسیدن به این هدف از دست دیگران هیچ کاری بر نمیآید.
درگیر شدن با مردم
«إیاک و مُشارَّةَ النّاسِ؛ فإنَّها تَكشِفُ العَورَةَ و تَذهَبُ بِالعِزِّ»[5]
«از دشمنى كردن با مردم بپرهیز؛ زیرا این كار عیب نهفته را آشكار مىسازد و عزّت و احترام را از بین مىبرد.»
درگیر شدن با دیگران تأثیر مستقیم بر عزت نفس دارد؛ چرا که در هنگام جدال و مشاجره، امور پنهان ما آشکار میشود. در یک جمعیت معمولی، همۀ مردم معتبر هستند؛ اما اعتبار کسی که به درگیری و جدل معروف است، در انظار مردم کاهش مییابد.
اکثر اوقات ما آغازگر دعوا نیستیم! دیگران میخواهند شر به پا کنند و واکنش ما را برانگیزند تا عزت نفس ما خدشهدار شود! در واقع رفتار حلیمانه با اینگونه افراد به نفع خود ماست و موجبات حفظ عزت نفس ما را فراهم میکند.
خلقیّات مذموم
خشم
«اللَّهُمَّ إِنّی أَعُوذُ بِک مِنْ هَیجَانِ الْحِرْصِ وَ سَوْرَةِ الْغَضَبِ وَ غَلَبَةِ الْحَسَدِ و ضَعْفِ الصَّبْرِ و قِلَّةِ الْقَنَاعَةِ و شَکاسَةِ الْخُلُقِ و مُبَاهَاةِ الْمُکثِرِینَ و الْإِزْرَاءِ بِالْمُقِلِّینَ تَرْکِ الشُّکرِ لِمَنِ اصْطَنَعَ العارِفَةَ عِنْدَنَا »[6]
«خدایا! به تو پناه میآوریم از طوفان حرص و تندی و شدت خشم، و چیرگی حسد و ناتوانی صبر، و کمی قناعت و ناسازگاری اخلاق و فخر فروشی ثروتمندان و تحقیر تهیدستان و ترک سپاس نسبت به کسی که به ما احسان و خوبی کرده است.»
همهٔ مواردی که در این دعا مطرح شدهاند، به عزت نفس ما صدمه وارد میکند؛ چرا که امام سجاد علیهالسلام از این امور به خدای سبحان پناه برده است، پس این امور در واقع بُعد شیطانی ما را پرورش میدهند، نه بُعد کمالی و الهیمان را.
«لا تَفضَحُوا أنفُسَکُم لِتُشَّفوا غَیظَکُم»[7]
«نفس خود را رسوا مکنید براى آن که خشم خود را شفا دهید.»
یکی از اموری که به عزت نفس ما صدمه میزند، کنترل نکردن خود در زمان خشم و غضب است؛ در این موقعیت باید شرایط خود و اطرافیان حاضر در صحنه را در نظر بگیریم و سپس واکنش مناسب نشان دهیم؛ اما بعضی از انسانها در هنگام عصبانیت برای تشفّی خاطر خویش، هر نوع برخوردی را از خود به نمایش میگذارند و اصطلاحاً خطوط قرمز ارتباطات را رد میکنند، قطعاً نگاه مردم نسبت به آنها قبل و بعد از این رفتار متفاوت خواهد بود.
کنترل خشم باعث تثبیت عزت نفس ما میشود. پس از عصبانیت، باید در فضای مناسب و با استفاده از الفاظ مناسب سخنان خود را مطرح کنیم. اگر ما به بلوغ فکری رسیده باشیم، عواقب رفتارمان را میسنجیم تا علاوه بر اینکه به حیثیت خود و دیگران صدمهای وارد نمیکنیم، رفتاری خردمندانه و حکیمانه داشته باشیم. همانطور که عکسهای نامناسب روتوش میشوند، ارتباط ما با دیگران نیز باید اصلاح شود.
«إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ ۖ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا»[8]
«اگر نیکی کنید به خود نیکی کردهاید، و اگر بدی کنید به خود بدی کردهاید.»
باید همیشه به خاطر داشته باشیم که هر کار نیکی انجام دهیم، به نفع خودمان است و همچنین ضرر هر کار ناپسندمان نیز ابتدا به خودمان برمیگردد.
حسادت
«اللَّهُمَّ إِنّی أَعُوذُ بِک مِنْ …غَلَبَةِ الْحَسَدِ»[9]
«خدایا! به تو پناه میآوریم… از چیرگی حسد.»
شاید این موضوع با یک مثال روشن شود. فرض کنید یک انسان با سابقهٔ خانوادگی عالی و مدرک بالا، اما حسود! در مقابل، فردی با سابقهٔ خانوادگی معمولی و مدرک پایینتر، اما دارای سلامت اخلاقی! عزت نفس کدامیک خدشهدار شده است و کدامیک عزیزتر است؟!
حسد ما را از اعتبار ساقط میکند. نکتهٔ بسیار قابل توجه این است که در روایات داریم که حسد در درون ما وجود دارد؛ باید از بروز آن جلوگیری کنیم. باید آنقدر خود را مشغول امور دیگر کنیم که حسادت، فرصت بروز و ظهور پیدا نکند.
ضعف صبر
«اللَّهُمَّ إِنّی أَعُوذُ بِک مِنْ… ضَعْفِ الصَّبْرِ»[10]
«خدایا! به تو پناه میآوریم از… ناتوانی صبر.»
بعضی از انسانها همیشه و در همهٔ امور، کمطاقت هستند؛ در گرما، سرما، مشکلات و… . یکی از مصادیق ضعف صبر در هنگام گرسنگی است. ما هر چه بیشتر روی مقاومتهایمان تأکید کنیم، بیشتر عقلمان رشد میکند؛ پس هر چه خودکنترلی ما بیشتر، قوۀ ادراکمان فعالتر!
کمی قناعت
«اللَّهُمَّ إِنّی أَعُوذُ بِک مِنْ… قِلَّةِ الْقَنَاعَةِ»[11]
«خدایا! به تو پناه میآوریم از… کمی قناعت.»
بعضی افراد وسایلی در خانه دارند که فقط در حضور مهمان از آنها استفاده میکنند، در واقع با این تدبیر، موجبات حفظ عزت نفس خود را فراهم میکنند؛ گویی نداری ما باید فقط برای خودمان باشد و دارایی خود را در برابر مهمان اظهار کنیم تا مبادا ما را ذلیل و فقیر بپندارند.
بد اخلاقی
«اللَّهُمَّ إِنّی أَعُوذُ بِک مِنْ… شَکاسَةِ الْخُلُقِ»[12]
«خدایا! به تو پناه میآوریم از… ناسازگاری اخلاق.»
بداخلاقی را حضرت با عنوان «شکاسة» به معنای ناسازگاری مطرح میکند؛ گویا اخلاق فرد، مدام متغیر است و تنظیم نیست، یک روز خوشحال است و روز دیگر عصبانی! به همین دلیل اطرافیان نمیدانند که چگونه باید با او برخورد کنند.
فخر و مباهات به داشتههای مادی و معنوی
«اللَّهُمَّ إِنّی أَعُوذُ بِک مِنْ… مُبَاهَاةِ الْمُکثِرِینَ»[13]
«خدایا! به تو پناه میآوریم از… فخرفروشی ثروتمندان.»
ما به هیچوجه نباید خود را درگیر عدد و رقم بکنیم! مانند تعداد دفعات تشرف به کربلا، حج و … . ما نمیدانیم کدامیک از آنها مقبول خدای سبحان واقع شده است. یا مقدار مهریه، تعداد کتابهای مطالعه شده، مقدار کمک به خیریه و… .
گویی با مطرح کردن اعداد، خود را محدود میکنیم. وقتی ما خود را با محدودیتها مطرح کنیم، به شخصیت خودمان صدمه وارد کردهایم. مثلاً بعضی افراد در مهمانی حتماً باید زیورآلاتشان را بههمراه داشته باشند، حتی اگر فراموش کنند باید کسی را بفرستند تا برایشان بیاورد! بود و نبود یک دستبند چه چیزی به انسان اضافه و یا از او کم میکند؟! عزت نفس چنین افرادی در انظار عمومی بسیار خدشهدار میشود. لباس، فلز، سنگ، حیوان و… نباید موجبات فخر و مباهات انسان را فراهم کند. گاهی برخی از انسانها علیرغم داشتن مدارک تحصیلی زیاد، اخلاق خوبی ندارند و ارزش گذاری صحیح در روابط را نمیدانند؛ بر عکس این موضوع نیز صادق است.
تحقیر تهی دستان
«اللَّهُمَّ إِنّی أَعُوذُ بِک مِنْ… الْإِزْرَاءِ بِالْمُقِلِّینَ»[14]
«خدایا! به تو پناه میآوریم از… تحقیر تهی دستان.»
ما اگر با چشم تحقیر به افراد فقیر نگاه کنیم، به عزت نفس خودمان صدمه زدهایم. در کتابهای تاریخی دربارۀ طبقاتی بودن جوامع میخواندیم؛ اما اینگونه رفتار کردن هم نوعی تفکر طبقاتی است. دین برای همۀ انسانها عزت و احترام قائل است.
«إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ»[15]
«گرامیترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.»
حاج عیسی کسی بود که برای امام خمینی (ره) چای میریخت. مرحوم حاج احمد آقا میگفت:«من به حاج عیسی غبطه میخورم.» وقتی اطرافیان علت را جویا شدند، گفت:« یک بار که قنوت پدرم را گوش میکردم، دعا میکرد که با حاج عیسی محشور شود! دلیل آن را از امام پرسیدم؛ فرمود: «هر شب وقتی برای نماز شب بیدار میشوم، میبینم او زودتر بیدار شده است!»
تشکر نکردن از مردم
«اللَّهُمَّ إِنّی أَعُوذُ بِک مِنْ …تَرْکِ الشُّکرِ لِمَنِ اصْطَنَعَ العارِفَةَ عِنْدَنَا »[16]
«خدایا! به تو پناه میآوریم از… ترک سپاس نسبت به کسی که به ما احسان و خوبی کرده است.»
گاهی اوقات فکر میکنیم در صورت تشکر از دیگران، امر برایشان مشتبه میشود که کار خاص و اضافهای انجام دادهاند! در حالیکه خدای سبحان میفرماید:
«لَئِنْ شَکرْتُمْ لَأَزِیدَنَّكُمْ»[17]
«اگر واقعاً سپاسگزارى كنید، [نعمت] شما را افزون خواهم كرد.»
اگر از بندگان من تشکر کنید، وسعت وجودی نصیبتان میکنم و در صورت ناشکری، دچار تنگنای وجودی میشوید. در این صورت عزت نفس ما از بین میرود و گرفتار ذلت نفس میشویم. ما نباید خدمات والدین، همسر، فرزندان و دیگر اطرافیانمان را وظیفۀ آنها بدانیم. در واقع پشت صحنۀ تشکر، پُربینی نعمتها و خدمتهاست. ترک شکر، موجبات تحقیر ما را فراهم میکند. در نگاه مردم، درک و فهم کسی که از خدمات دیگران تشکر نمیکند، بسیار اندک است.
تاریخ جلسه: 1402/4/28 ـ جلسه3
«برگرفته از بیانات استاده زهره بروجردی»
[1]. بحارالانوار، ج۴۷، ص۳۴.
[2]. نهج البلاغه، حکمت 6.
[3]. نهج البلاغه، حکمت 180.
[4]. غرر الحکم و درر الکلم، ج 1، ص 304.
[5]. اصول كافى، ج : 3، ص : 411.
[6]. صحیفه سجادیه، دعای هشتم.
[7]. غرر الحکم و درر الکلم، ج 1، ص 381
[8]. سورۀ مبارکۀ اسراء، آیۀ 7
[9]. صحیفه سجادیه، دعای هشتم.
[10]. صحیفه سجادیه، دعای هشتم.
[11]. صحیفه سجادیه، دعای هشتم.
[12]. صحیفه سجادیه، دعای هشتم.
[13]. صحیفه سجادیه، دعای هشتم.
[14]. صحیفه سجادیه، دعای هشتم.
[15]. سورۀ حجرات، آیۀ 13.
[16]. صحیفه سجادیه، دعای هشتم.
[17]. سورۀ ابراهیم، آیۀ .7.