قله‌ها و دره‌ها ـ بخش اول

مقدمه

 

عاجزانه خداوند را سپاسگزاریم که توفیق حضور مجدد در جنت مجالس ذکر حضرات معصومین نصیبمان شد. بر این باوریم بهشت دنیوی ما زمانی است که معرفتی را کسب می‌کنیم.

محتوای بحث، آشنایی با بعضی از مفاهیم دعایی است که بعداز نمازهای واجب و مستحب در نجف می‌خوانیم. عنوان دره‌ها و قله‌ها برگرفته از نام کتاب نویسنده‌ای غربی است. شرح این دعا گویا همین کتاب است که به جهت حفظ امانت، نام کتاب را ذکر کردم.

این دعا برای ما بسیار کاربردی است. درمحضر مولا آموزش می‌گیریم که واقعیات تلخ یا شیرین زندگی، حقایقی است که نمی‌توانیم از آن‌ها صرف‌نظر کنیم؛ اما وظیفۀ ما هنگام مواجه شدن با این واقعیات، می‌تواند آیندۀ زیبا یا زشتی را برای ما ترسیم کند. اگر وظیفۀ خود را در بحران‌های شدید، صحیح و به‌موقع انجام دهیم، آینده، در قله قرار می‌گیریم و در صورتی که با وجود امنیت و رفاه و آسایش در اوج قله باشیم، با نگرش نازیبا و اتخاذ تصمیم‌های نامناسب به‌راحتی از قله وارد دره می‌شویم.

 

امکان صعود به قله

 

قله‌ها و دره‌ها به هم مربوطند. در قله هم که باشیم، قله‌های دیگری پیش روی ماست که این قله نسبت به آن قله‌ها، دره محسوب می‌شود. توصیه‌های بزرگان در هنگام قرار گرفتن در دره‌‌ها و قله‌ها چیست که از انجام وظایف اصلی خود باز نمانیم؟

در این دعا یاد می‌گیریم این امکان برای تک‌تک ما فراهم است که خود را از دره به قله برسانیم، اقامت‌مان در دره‌ها به حداقل برسد و در قله‌ها افزایش پیدا کند و هنگام قرار گرفتن در دره‌ها یا قله‌های زندگی با رجوع به دستورالعمل بزرگان به گونه‌ای عمل کنیم که نه قرار گرفتن در دره موجب ترس و ناامیدی ما بشود و نه قرار گرفتن در قله موجب غرور، عُجب، سرمستی، بدمستی، رفاه‌زدگی، به گونه‌ای که نتوانیم از آن فضا بالاتر رویم. می‌آموزیم در هر دو موقعیت از انجام وظایف اصلی خود غافل نمانیم.

«وَمَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا»[1]

«هركس كه از خدا پروا كند، خداوند براى او راه بیرون شدن و رهایى (از هر گونه مشكل) را قرار مى‌دهد.»

 اگر خودمراقبتی و خودکنترلی داشته باشیم در گرفتاری نمی‌مانیم و در نعمات حبس نمی‌شویم! چون نعمت‌ها نردبان رشد ما هستند. «اِقْرَأْ وَارْقَ»[2] قرآن بخوان و بالا برو؛ یعنی قرآن نردبانی است که می‌تواند ما را تا بی‌نهایت ببرد، قرار است اسیر خدای قرآن بشویم نه حتی اسیر کلمات قرآن!

 

احساس رضایت در دره یا قله

 

در دعای ابوحمزه بعد از رازونیاز و درخواست‌های بسیار زیبا، یک درخواست می‌کنیم:

«رَضِّنِى مِنَ الْعَیشِ بِما قَسَمْتَ لِى»

«مرا از زندگی به آنچه نصیبم فرمودی خشنود ساز.»

یعنی در دره باشیم یا قله، بایستی خوش باشیم! وقتی در دره ناخوشیم که امکان رفتن به قله برای ما فراهم نباشد. دو برادر از اصحاب عمربن‌سعد در عمق دره‌اند؛ اما پس از شنیدن صدای اباعبدالله، صعود به قله را انتخاب می‌کنند!

وقتی همیشه امکان رفتن به قله هست، همه چیز برای ما رضایت‌بخش است. در قعر دره هم که باشیم، راضی هستیم؛ چون امکان تغییر، توبه و قدرت برون رفت از گناه و مشکلات را داریم. شاید در غیر از این گرفتاری ممکن نبود به این کمال دست پیدا کنیم.  هنگامی ناراضی هستیم که احساس کنیم شرایط همین است و تغییر را ناممکن بدانیم!

 

حرکت، عامل نشاط و پویایی

 

در جای‌جای دعای بعداز نمازها در نجف، تکاپو و حرکت و پویایی دیده می‌شود. در عمق دره هم که باشیم، نمی‌گوییم: همین است که هست! تضمینی برای ثبات در قله بودن هم نیست! پس باور کنیم که باید دائم در حال حرکت باشیم! حرکت است که عامل نشاط و پویش و رشد و تنوع در زندگی است. زندگی راکد و یکنواخت برایمان خسته‌کننده است. باور کنیم وقتی هر روز خدا جلوه‌گری تازه‌ای دارد:

«كُلَّ یوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ»[3]

از ما هم هر روز باید بندگی تازه‌ای صادر شود. باید از خدا بخواهیم ما را در دره‌های مادی و معنوی، راضی نگه دارد. باید معتقد شویم حتماً تغییر و تحولی صورت می‌گیرد. باید باور کنیم که باید از دره رها شویم؛ اما به نحوی که گرفتار درۀ دیگری نشویم.

 

رضایت به قضا و قدر الهی

 

«اللَّهُمَّ لَا بُدَّ مِنْ أَمْرِکَ وَ لَا بُدَّ مِنْ قَدَرِکَ وَ لَا بُدَّ مِنْ قَضَائِکَ»

«خدایا از دستورت و تقدیرت و قضایت چاره‌ای نیست.»

در عالم اموری تغییر‌پذیرند و اموری تغییر ناپذیر. خدایا! اگر امداد تو باشد، برای در امان ماندن از آسیب‌ها هیچ حائل و مانعی وجود ندارد. خدایا! ما نمی‌دانیم کدام امر تغییرپذیر است! بیماری یا فقر یا خلاء‌ معنوی؛ اما می‌خواهیم در مقابل امر و قضا‌وقدر الهی موضع‌گیری صحیح داشته باشیم؛ یعنی اعتراض ممنوع! اتفاقاً راضی هستیم؛ هم به امور تغییرناپذیر هم به امور تغییرپذیر؛ چون آگاهیم مدبّر و حکیمی که برای ما برنامه‌ریزی کرده، قطعاً بهترین و کامل‌ترین و زیباترین برنامه را برای زیباترین اجراهای زندگی ما تدبیر کرده است. به‌جای حسرت‌خوری و شکوائیه دادن و اعتراض، در هر وضعیتی، به‌دنبال وظیفۀ خود هستیم. حکمت حکیم اقتضا دارد که اگر در چنگال مشکلات قرار دارم، برای تربیت و نمایش زیباترین اجراهای زندگی بوده است.

خدایا! ما را در این شرایط قرار ندادی که بدی‌هایمان آشکار شود؛ زیرا تو ستارالعیوبی! چه بسا اگر مشکل را خوب شناسایی نکنیم، زشتی‌های ما ظاهر شود.

 

قوّت برون‌رفت از دره

 

«وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِکَ»

«و هیچ نیرو و توان جز به خدای بلندمرتبۀ بزرگ نیست.»

خدایا! تو قوّت می‌دهی در درۀ جهل، عجز، حسادت، بخل و حرص باقی نمانیم! تو به ما قوّت برون‌رفت از آن‌ها را می‌دهی. تو به ما قوّت می‌دهی که از قرار گرفتن در دره راضی نباشیم! می‌خواهیم کامروا زندگی کنیم حتی اگر جسم ما رنجور است، اما این قدرت را داریم که دلمان عاشق باشد.

خدایا! تو مانع ایجاد می‌کنی که آسیب‌های روزگار به من آسیب نزند. گرچه در دره‌ام اما امیدوار به تو هستم. تو به من قوّت می‌دهی که در مسیر بندگی باقی بمانم و در جهل خود باقی نمانم.

 

 صبر، رمز رسیدن به قله

 

«اللَّهُمَّ فَمَا قَضَیتَ عَلَینَا مِنْ قَضَاءٍ وَ قَدَّرْتَ عَلَینَا مِنْ قَدَرٍ فَأَعْطِنَا مَعَهُ صَبْراً یقْهَرُهُ وَیدْمَغُهُ»

«پس آنچه بر ما از قضایی که حتم کردی یا از تقدیری که مقدّر نمودی، همراه آن به ما صبری عطا کن که بر آن چیره شود و آن را درهم کوبد.»

قضا، ‌حکم نهایی است؛ یعنی دیگر تغییرپذیر نیست؛ اما قدر تغییرپذیر است. ما نمی‌دانیم کدام امور در زندگی تغییرپذیرند و کدام تغییرناپذیر! وظیفۀ ما بندگی است. هنگام قرار گرفتن در گرفتاری و ناکامی و ناتوانی مقاومت کنیم تا از مشکلات عبور کنیم.

خدایا، عطیۀ صبری به ما عطا کن تا از درۀ مشکلات عبور کنیم. گاهی گذشتن از مشکل به معنی سلامتی نیست؛ بلکه با وجود بیماری باید به قله فکر ‌کنیم، نگاهمان به افقی برتر باشد. با صبوری و شکایت نکردن، اجر بی‌شمار به ما داده می‌شود. نهایت این است که عمر تمام می‌شود؛ اما قله، ماندگار است.

خدایا! اگر برای ما قضا‌وقدری تدارک دیدی که فعلا با آن خوش نیستیم، همراه با آن حکم، صبر هم به ما عطا کن تا شکننده نباشیم، اسیر و زمین‌گیر نشویم. نه فقر ما را زمین‌گیر کند نه عجز! از فقر سراغ غنای تو و از جهل به‌سوی علم تو بیاییم.

«صَبْراً یقْهَرُهُ»

صبری را از خدا طلب می‌کنیم که قضاوقدر را مقهور کند؛ یعنی صبر مسلط شود، به گونه‌ای که اصلا مشکل دیده نشود و فقط قدرتمندی ما دیده شود. گاهی گرفتار بی‌حالی هستیم! خدایا! قدرتی به ما بده که بر این حال فائق شویم.

«صَبْراً…یدْمَغُهُ»

صبری ر ا از خدا می‌خواهیم که با آن، مشکل از بین برود. قبل از مصیبت فکر می‌کردیم از بین می‌رویم؛ اما صبر، گرفتاری را مقهور کرد! صبر بر گرفتاری و ناتوانی مسلط شد! صبر و مقاومت ابزاری است که با آن از عمق دره به قله می‌رسیم.

 

صبر، نردبان صعود

 

«وَ اجْعَلْهُ لَنَا صَاعِداً فِی رِضْوَانِکَ»

«و آن شکیبایی را برای ما، نردبانی به سوی خوشنودی و لطفت قرار ده.»

خدایا! با دادن صبر، قدرت صعود به طرف قلۀ رضایت خود را به ما عطا کن. بودن در دره، برایمان سخت است، اما با وجود نردبان، پله‌ها را طی می‌کنیم و ارزشمندتر و آبرومندتر می‌شویم با اعتباری بیشتر. خدایا! این دره را مایۀ صعود ما قرار بده تا به رضایت تو برسیم!

نفرمود:«صَاعِداً الی رِضْوَانِکَ»؛ بلکه فرمود: «صَاعِداً فِی رِضْوَانِکَ» یعنی از همان زمان که در دره، تصمیم گرفتیم به قله بیاییم، رضایت شروع شده است نه اینکه مسیری طولانی را طی کنیم تا به رضایت برسیم.

خدایا! بدانیم بحران‌های شدید زندگی، ماندنی نیست. از همان زمان که ما را در دره قرار دادی، راه خروج را هم نشانمان دادی! در شب عاشورا که اوج مشکلات است، چرا اینقدر اصحاب خوش‌اند؟ چون همان لحظه که در مشکل قرار دارند، قله را می‌بینند! وجود مقدس حضرت زینب می‌فرماید: «مَا رایتُ الّا جَمیلا»! دره یعنی قله را دیدن، در تنگنا انبساط داشتن! چون قرار نیست در تنگنا بمانیم.

 

اراده زیبا داشتن در دره

 

تنگنای هر یک از ما با هم فرق دارد، در تنگنا گاه می‌نشینیم و جزء قاعدین قرار می‌گیریم و گاه جد‌وجهد داریم:

«فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ»[4]

«خداوند مجاهدان را بر قاعدان، برتری بخشیده است.»

«وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا»[5]

«و آن‌ها که در راه ما [با خلوص نیّت] جهاد کنند، قطعاً به راه‌های خود، هدایتشان خواهیم کرد.»

وقتی می‌خواهیم عروج داشته باشیم، دائم خداوند راههای مختلف را در اختیار ما قرار می‌دهد؛ در این حالت نگاهمان به دره‌های زندگی تغییر می‌کند. وقتی در دره، قله را ببینیم تنگنا را حس نمی‌کنیم. در اوج بخل، تصویر جواد‌بودنمان را در ذهن تصور می‌کنیم و همین تصویر، حالمان را خوب می‌کند. هنگامی که در دره قرار گرفتیم، درخواست فرَج و برون‌رفت و گشایش داشته باشیم؛ چون ابزار آن را داریم! خدا توانایی‌اش را به ما داده است، فقط باید بخواهیم و ارادۀ زیبا داشته باشیم.

اگر بخواهیم در دره بمانیم، به خود ظلم کرده‌ایم. وقتی فلان رذیله اخلاقی را داریم و توانایی توبه را در خود نبینیم، ظلم است؛ اما وقتی مشکلی داریم و تغییر را ممکن می‌دانیم، حبل‌المتین را بگیریم، حتما خدا کمک می‌کند! مهم این است که از خدا کمک بخواهیم.

امیرالمؤمنین در خطبۀ متقین می‌فرماید: «ابدان متقین در درۀ دنیاست؛ اما در آخرت‌اند!» مؤمنین اقامت در دره برایشان آرامش‌بخش نیست و در قله هم خیالشان راحت نیست! بلعم باعور اسم اعظم می‌دانست؛ اما با اسم اعظم در مقابل موسی ایستاد و سقوط کرد.

 

رشد حسنات

 

«ینْمِی فِی حَسَنَاتِنَا وَ تَفْضِیلِنَا وَ سُؤْدُدِنَا وَ شَرَفِنَا وَ مَجْدِنَا وَ نَعْمَائِنَا وَ کَرَامَتِنَا فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ»

«افزوده شود حسنات ما و برتری و آقایی و شرف و بزرگواری و نعمت‌ها و کرامت ما در دنیا و آخرت.»

خدایا! با حکمی که صادر فرمودی، مخالفتی نداریم؛ چون رئوف و رحیم و قدیری و همۀ کمالات از آن توست و در دره بودن را برای کمال ما لازم دانستی؛ اما ابزار برون رفت را هم عطا کن:

«فَأَعْطِنَا مَعَهُ صَبْراً»

خدایا! صبری به ما بده که موجب رشد حسنات ما بشود. برتری ما بر دیگران، سیادت و شرافت‌مان بیشتر شود. در گرفتاری‌ها با صبوری، رتبه کسب می‌کنیم. وقتی شرف، کرامت، سیادت، عظمت، برتری‌ و حسنات ما زیاد شود حالمان خوب است؛ چون از عمق دره بیرون آمدیم!

امیرالمؤمنین قدم به قدم به ما یاد می‌دهد که دره و قله به هم ربط دارند. چقدر وقتی در دره قرار می‌گیریم، بی‌دلیل کام خودمان و دیگران را تلخ می‌کنیم! نگاهمان به دره این نیست که ظاهرش دره؛ اما باطنش قله است! وقتی با این دید نگاه می‌کنیم، همه چیز زیباست.

 

تاریخ جلسه: 1403/6/7 ـ جلسه 1

«برگرفته از بیانات استاده زهره بروجردی» 

 


[1]. سوره طلاق، آیه2.

[2].  کنزالعمال، ح2330.

[3].  سوره الرحمن، آیه 29.

[4] سوره نسا، آیه 95

[5] سوره عنکبوت، آیه 69

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *