ادراک مداوم اکرام خدا
«لَكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا نُزُلًا مِّنْ عِندِ اللّهِ وَمَا عِندَ اللّهِ خَيْرٌ لِّلأَبْرَارِ»[1]
«لیکن آنان که خداترس و با تقوایند منزلگاهشان بهشتهایی است که در زیر درختانش نهرها جاری است و در آن جاودانند، در حالتی که خدا بر آنها خوان احسان خود گسترده، و آنچه نزد خداست برای نیکان بهتر است.»
یکی از ویژگیهای انسانهای با معرفت این است که در مواجهه با مسائل معنوی، به هیچوجه دچار هیجانهای زودگذر نمیشوند. مثلاً ممکن است فردی یک خواب خوب ببیند و بلافاصله درگیر آن شود، تصور کند که به حقیقتی دست یافته یا پردهای از اسرار برایش برداشته شده است! اما افراد اهل معرفت، حتی اگر بهشت هم به آنها داده شود، آن را تنها به عنوان «نُزُلًا مِّنْ عِندِ اللّهِ» یا پذیرایی از سوی خداوند میبینند و هیچگاه در آن توقف نمیکنند. به عبارتی، بهشت برای آنها چیزی جز نمونهای از لطف بیپایان خداوند نیست و آن را به چشم یک پیشغذا و یک بخش کوچک از نعمتهای بیشمار خداوند میبینند.
این مشابه وضعیتی است که در یک مهمانی برای فرد تازهوارد اتفاق میافتد. وقتی چای مینوشد، از طعم آن به وجد میآید و شگفتزده میشود. اما افرادی که همیشه در آن مهمانی حضور دارند، به او میگویند: «این که چیزی نیست! صبر کن تا غذا را بخوری، آن وقت شگفتزده خواهی شد!» و وقتی غذا را میخورد، دوباره شگفتزده میشود. آنها در ادامه میگویند: «این تنها یک ذره از آن شگفتی است!» برای اهل معرفت، بهشت با همۀ عظمتش همچنان تنها یک پیشغذا و پذیرایی ابتدایی از سوی خداوند است.
پس از آثار معرفت این است که اهل معرفت حتی در بهشت هم که وارد میشوند، بهشت چشمشان را نمیگیرد:
«… قَالُوا هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ…»[2]
«گویند: این مانند همان نعمت هایی است که پیش از این در دنیا ما را نصیب بود.»
برای اهل معرفت «جنات»، «نُزل» است! «جنات» با آن وسعت عجیب و غریبش تنها یک پذیرایی مقدماتی است. برای ایشان اکرام خدا عادی است و بودش عجیب نیست، بلکه نبودش عجیب است.
بهشت؛ لطف الهی، نه نتیجۀ عمل شخصی
برای اهل معرفت، تمامی نعمتها و پاداشهای الهی، از جمله بهشت، چیزی نیست که حاصل و نتیجه اعمال شخصی آنان باشد، بلکه همه آنها را از لطف و احسان بیپایان خداوند میدانند. در این نگاه، بهشت نه ثمره کارهای فردی، بلکه «نُزُلًا مِّنْ عِندِ اللّهِ» است؛ یعنی پذیرایی و مائدهای است که از جانب خداوند نازل میشود. اهل معرفت هیچگاه نمیگویند: «این پاداش من است و نتیجه اعمال و توفیقات خودم.» بلکه حتی اگر بزرگترین نعمتها به آنها داده شود، همچنان باور دارند که اینها نه حاصل تلاش و عمل شخصی، بلکه نعمتهای غیبی و الطاف بیکران خداوند است که بر آنها فرود آمده است.
این دیدگاه نشان میدهد که افراد با معرفت در هیچ حالتی به خود نمیبالند و در هیچ شرایطی فخر نمیفروشند. حتی اگر به درجات بالایی از کمال معنوی برسند، هیچگاه نمیگویند: «من این را بهدست آوردم چون صدق، اخلاص، توکل، یا رجا داشتم.» آنها بهجای این که این نعمتها را نتیجۀ عمل خود بدانند، تنها به عنوان لطف و بخشش خداوندبه آنها مینگرند.
برتر دانستن قرب و وصل خدا، از هر امر دیگری
«ابرار» همان اهل معرفت هستند که در دل خود بهدنبال چیزی فراتر از پاداشهای ظاهری و دنیوی میگردند. این افراد هرگز مقام و جایگاه ویژه را با هیچ چیز دیگری عوض نمیکنند و آنچه برای آنها اهمیت دارد، قرب و وصل به خداوند است. همانطور که در آیه آمده است: «وَمَا عِندَ اللّهِ خَيْرٌ لِّلأَبْرَارِ»؛ «و آنچه نزد خداست برای نیکان بهتر است.» اهل معرفت به این حقیقت رسیدهاند که هر آنچه نزد خداست، برتر از هر پاداش و نعمت دنیوی است. آنان بهجای آنکه در جستجوی نعمتهای دنیوی یا پاداشهای آخرتی باشند، جویای «مقام عندالله» و «قرب» به خداوند هستند. اگر به آنها گفته شود که از میان دو گزینه یکی را انتخاب کنند، مثلاً یکی از ده حاجتشان را برآورده کنند یا کارت اقامت دائمی در بهشت برایشان صادر شود، پاسخ آنها روشن است: «مَا عِندَ اللّهِ خَيْرٌ»؛ «آنچه نزد خداست بهتر است..»
تأثیر معرفت بر انتخابها
اثر معرفت در انسان بهگونهای است که باعث میشود او در انتخابها و خواستههایش بسیار خوشسلیقه و دقیق شود. حتی به بهشت، با همه عظمت و زیباییاش، راضی نمیشود؛ زیرا هدف او چیزی فراتر از پاداشهای بهشتی است.
برای اهل معرفت، بهشت و سایر نعمتهای الهی تنها یک وسیله هستند تا به «قرب» و «وصل» به خداوند برسند. در حقیقت، آنها بهدنبال چیزی هستند که فراتر از هر پاداش یا نعمت است؛ آنها میخواهند به حقیقت خداوند نزدیک شوند و در حضور او قرار گیرند. این دیدگاه به ما میآموزد که در مسیر معنوی، مهمترین هدف باید رسیدن به رضایت و قرب الهی باشد، نه تنها به دنبال پاداشهای ظاهری رفتن.
اجتناب از همه کبائر با حولوقوۀ الهی
«إِن تَجْتَنِبُواْ كَبَآئِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُم مُّدْخَلًا كَرِيمًا»[3]
«(ای اهل ایمان) چنانکه از گناهان بزرگی که شما را از آن نهی کردهاند دوری گزینید، ما از گناهان دیگر شما درگذریم و شما را به مقامینیکو برسانیم.»
اهل معرفت میدانند که خدا توفیق اجتناب از گناهان کبیره را به ایشان داده است؛ ایشان آگاهند که با تکیه بر توان خود نمیتوانند خود را از گناهان کبیره دور نگه دارند؛ ولی به حول و قوه حق، میتوانند. آنان میدانند که خدا این توفیق و قدرت را به انسان داده است که کناره گیری از کبائر را انتخاب کند.
بطور مثال اگر وقتی در حال حرف زدن هستیم، احساس کنیم که حرف ما دروغ یا سوء ظن است؛ آنگاه آن را بر زبان نیاوریم؛ این قدرت،بسیار حائز اهمیت است! ما روزانه هزاران مرتبه با شیطان هزار دستانی که انواع دامها را در نظر گرفته است، روبرو میشویم و خدا قدرت مقابله با او را به ما داده است. این فقط به توفیق الهی است. اگر خدا به ما این قدرت را ندهد، هر لحظه ملعبۀ دست شیطان هستیم و او در چشم، گوش و قلبمان تصرف میکند.
اثرات اجتناب از کبائر حتمی و فوری است
اهل معرفت میدانند که انسان قدرتمند است و میتواند از کبائر عقبنشینی کند. آنان میدانند که اثر دوری از کبائر، نقدی و فوری است؛ زیرا بر سر جزای شرط، «فاء» نیامده است. این به آن معناست که اجتناب از کبیره همان و پوشاندن عیوب انسان همان! جزایی که خدا به انسان میدهد، پوشش گناهان است: «نُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ»؛ «ما از گناهان دیگر شما درگذریم». «سیئات» میتواند صغایر باشد؛ اگر قدرتمان را درست تنظیم کنیم و خود را از کبائر به حولوقوۀ الهی دور نگه داریم، خدا روی صغایر ما پرده میاندازد.
بعضی میگویند «سیئه»، منیت ماست. مثلا اگر طفل کوچکی در مقابل بزرگی که به لحاظ علمی و فکری و… خیلی بزرگ است، مدام حرفهای بیربط بزند؛ گناه کبیره نیست؛ اما صغیره است. بسیاری از اوقات ما جهالت و منیت داریم که این در مقابل خدا بیادبی و سیئه است.
اهل معرفت میدانند که اگر میخواهند که روی منهایشان پرده بیفتد و منیتهایشان آسیبی به ایشان وارد نکند، و مایلند که ادب را در محضر خدا رعایت کنند، سرّ آن یک چیز است و آن اجتناب از کبیره است: «تَجْتَنِبُواْ كَبَآئِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ»؛ «از گناهان بزرگی که شما را از آن نهی کردهاند دوری گزینید.»
بارها از آیةالله بهجت پرسیدند: «راه چیست؟» پاسخ داد: «انجام طاعت و ترک معصیت». ترک معصیت، کار بسیار سختی است. بسیاری از امور کبیره است و ما بهعنوان کبیره نمیشناسیم!
توجه به اجتناب از همۀ کبائر و نه فقط بخشی از آنها
رسول خدا فرمود:
«إِنَّ اللهَ طَیِّبٌ لَا یَقْبَلُ إِلَّا طَیِّبًا»[4]
«بیتردید، خداوند پاک و بیعیب است و جز پاکی را نمیپذیرد.»
خدا «طیب» است. «طیب» بهمعنای «بسیار پاک»، از «طاهر» بالاتر است. او خیلی پاک است و فقط خیلی پاک را قبول میکند. خدای سبحان میفرماید: اگر شما از کبائر اجتناب کنید، ما در صحن و سرای خودمان راهتان میدهیم، قبولتان داریم و خودمان را در اختیار شما قرار میدهیم:
«الطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّباتِ…»[5]
«زنان پاك از آن مردان پاكند، و مردان پاك از آن زنان پاك!»
انسان عارف به درک عمیقی از قدرت و لطف خداوند دست یافته است. او میداند که خداوند همانطور که به او توان مقابله با گناهان کبیره مانند شرک، دروغ، نفاق و تکبر را داده، قادر است قدرت اجتناب از تمامی گناهان کبیره را نیز به او عطا کند. این باور به او این اطمینان را میدهد که هیچگاه در برابر وسوسههای شیطانی و گناهان بزرگ تنها نیست و در صورتی که از خداوند بخواهد، از قدرت الهی برای حفظ خود در برابر این گناهان برخوردار خواهد شد.
گاهی اوقات ما در زندگی خود به جزئیات توجه زیادی میکنیم، اما از مسائل مهمتر غافل میمانیم. مثلاً فردی ممکن است با دقت زیادی ظرف را از مواد غذایی خالی کند، چون نگران اسراف است، اما در عین حال بدون توجه به تبعات آن، هزینههای غیرضروری زیادی میکند و این را اسراف نمیبیند. به همین شکل، برخی از ما در برخورد با گناهان نیز همین رفتار را داریم؛ ممکن است به یک گناه خاص تمرکز کنیم و به دیگر گناهان توجهی نداشته باشیم. برای مثال، فردی که حجاب را رعایت میکند، ممکن است به غیبت و دروغگویی اهمیت ندهد، یا فردی که از غیبت پرهیز میکند، به دیگر مسائل مانند رعایت حجاب توجه نداشته باشد.
این تناقضات نشاندهنده یک مشکل اساسی است: ما گاهی اوقات به خود دروغ میگوییم. ما به خود میگوییم که نمیتوانیم از برخی گناهان اجتناب کنیم، در حالی که در حقیقت توانایی انجام آن را داریم.
اهل معرفت دقیقاً میدانند که اجتناب از یک گناه کبیره به تنهایی کافی نیست. در آیه ذکر شده، از اجتناب از «کبائر» صحبت میشود، یعنی نه تنها از یک گناه خاص، بلکه از تمامی گناهان بزرگ باید پرهیز کرد.
پاداشهای اجتناب از گناهان کبیره
اهل معرفت میدانند که بلافاصله پس از آنکه خود را از هر کبیرهای دور نگه دارند، دو جایزه نقدی دریافت میکنند: اولا گناهانشان پوشیده میشود: «نُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ»؛ «ما از گناهان دیگر شما درگذریم». ثانیاً به مقامینیکو میرسند: «َنُدْخِلْكُم مُّدْخَلًا كَرِيمًا»؛ «شما را به مقامی نیکو برسانیم.» به دلیل چنین تغییراتی در وجودشان خداوند ایشان را در جایگاه کرامتی ویژه در کنار علما، صلحا و شهدا وارد میکند.
اگر خداوند تمام دنیا را به ما بدهد، نمیگوید که «خیلی تحویلت گرفتم!» اما وقتی علم را به ما یاد میدهد، بر ما منت میگذارد و این نشان از عظمت و اهمیت آن علم است. علم، گنجی است که خداوند به بندگان خود هدیه میدهد و موجب ارتقای روحی و معنوی آنها میشود.
بنابراین اگر واقعاً بتوانیم از تکتک گناهان کبیره دوری کنیم، دو نتیجه مهم حاصل میشود: اول، خداوند بهطور معجزهآسا پرده از منیتهای ما برمیدارد و باعث میشود که در دنیا و آخرت آبرو پیدا کنیم. دوم، خداوند ما را وارد جایگاهی میکند که در آن اکرام ویژهای از سوی او نصیب ما میشود. اهل معرفت این را میدانند و به همین دلیل همیشه تلاش میکنند از تمام گناهان کبیره دوری کنند و به جای آن، در مسیر کمال معنوی و نزدیکی به خدا گام بردارند.
توفیق آموختن؛ یکی از اکرامهای الهی
امیرالمومنین فرمود:
«إذا أرذَلَ اللّه ُعَبدا حَظَرَ عَلَيهِ العِلمَ»[6]
«هر گاه خداوند [بخواهد] بنده اى را پست گرداند، او را از علم بىبهره سازد. »
در نگاه اهل معرفت، علم و دانش یکی از بزرگترین نعمتهایی است که خداوند به بندگانش میدهد. وقتی خداوند میخواهد بندهای را خوار کند، یکی از اولین چیزهایی که از او دریغ میکند، علم و آگاهی است. این سخن به وضوح بیان میکند که علم نهتنها وسیلهای برای رشد و پیشرفت است، بلکه نشانۀ اکرام و توجه خداوند به بندگانش نیز میباشد. به عبارت دیگر، زمانی که خداوند بخواهد کسی را گرامی بدارد، اولین و مهمترین اکرامش، توفیق آموختن و دستیابی به علم است.
اهل معرفت به خوبی میدانند که یکی از بزرگترین اکرامهای الهی این است که توفیق یادگیری و دریافت علم را به انسان عطا میکند. بسیاری از افراد به یادگیری توجهی ندارند و گویی احساس نیازی به آموختن ندارند؛ آنها به نوعی «سیر» از علم و دانش به نظر میآیند. در حالی که کسانی که خداوند به آنها توفیق داده، خود را ملزم میکنند که همیشه در جستوجوی علم و یادگیری باشند، همچنان که برای غذا خوردن روزانه به قوت نیاز دارند، برای رشد معنوی نیز به «غذای علمی» نیاز دارند.
اکرام خاص الهی و حضور در مجالس معنوی
اهل معرفت میدانند که وقتی خداوند بخواهد بندهای را به اکرام ویژهای مفتخر کند، دو نعمت بزرگ به او عطا میکند: نخست، معارف خاصی را در اختیار او قرار میدهد؛ معارفی که موجب تعالی روح و شناخت بیشتر از حقیقت میشود. دوم، حضور خاصی را نصیب او میکند، بهگونهای که او را به جمعهایی میبرد که ورود به آنها برای هر کسی ممکن نیست. این حضور خاص، ورود به مجالسی است که نهتنها افراد معمولی نمیتوانند در آنها حاضر شوند، بلکه کسانی که از حقیقت دور هستند نیز از آنها محروم میمانند.
یکی از نمونههای برجستۀ این مجالس، مجالس امام حسین علیهالسلام است. این مجالس، اجتماعاتی هستند که در آنها علما، شهدا و ملائکه حاضرند. این جمعها، فضایی روحانی و معنوی دارند که تنها اهل ایمان و کسانی که به حقیقت نزدیک هستند، میتوانند در آنها حضور یابند. در چنین مجالسی، هیچگاه منافقین و شیطانپرستان جایی ندارند. کسانی که در دل خود دورویی دارند و به حقیقت ایمان ندارند، نمیتوانند وارد این فضاهای معنوی شوند.
وقتی مجلسی طبق قاعده و قانون شریعت برگزار میشود، اهل معرفت یقین دارند که امام صادق علیهالسلام در آن مجلس حضور دارد و آن را مدیریت میکند. چنین مجالسی، مجالس نورانی هستند که در آنها علم، تقوی و معرفت الهی جریان دارد و بهوسیله آنها افراد به کمالات معنوی نزدیکتر میشوند. این مجالس، جایی برای رشد و تعالی روحی است و کسانی که در آنها حضور مییابند، از برکات ویژهای برخوردار میشوند.
چنانچه امام صادق علیهالسلام به ابابصیر فرمود:
«یَا أَبَا بَصِیرٍ أَمَا تُحِبُّ أَنْ تَکُونَ فِیمَنْ یُسْعِدُ فَاطِمَهَ (علیه السلام) فَبَکَیْتُ حِینَ قَالَهَا فَمَا قَدَرْتُ عَلَى الْمَنْطِقِ، وَ مَا قَدَرَ عَلَى کَلَامیمِنَ الْبُکَاءِ…»[7]
«آیا دوست نداری جزء کسانی باشی که فاطمه (سلام الله علیها) را کمک میکنند؟ عزای بر اباعبدالله (علیه السلام) بگیر و بر مصیبت ایشان گریه کن! در اینصورت به فاطمه (سلام الله علیها) کمک میدهی.»
تاریخ جلسه: 1393/8/17 ـ جلسه 15
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1]. سوره ال عمران، آیه 198
[2]. سوره بقره، آیه 25
[3]. سوره نساء، آیه 31
[4]. تفسير الصافي ج۳ ، ص۴۰۱.
[5]. سوره نور، آیه 26
[6]. نهج البلاغة، حكمت 288
[7]. کامل الزّیارات، ص ۱۶۹