آثار معرفة الله ـ بخش چهاردهم

جداسازی خبیث از طیب در درون و بیرون

 

خدای سبحان می‌فرماید:

«مَّا كَانَ اللّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَآ أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَإِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ»[1]

«خداوند هرگز مؤمنان را بدین حال کنونی که برآنید وانگذارد تا آنکه (با آزمایش خود) بد سرشت را از پاک گوهر جدا کند. و خدا همه شما را از سرّ غیب آگاه نسازد و لیکن (به این مقام) از پیغمبران خود هر که را مشیّت او تعلق گرفت برگزیند، پس شما به خدا و پیغمبرانش بگروید، که هر گاه ایمان آرید و پرهیزکار شوید اجر عظیم خواهید یافت.»

اهل معرفت می‌دانند که خدا دائماً در حال غربالگری است. او بنده را رها نمی‌کند و دائما بنده های خبیث را از طیب جدا می‌کند. اهل معرفت می‌دانند که اقامت منافقین در کنار مؤمنین بسیار گذرا و ناپایدار است. ایشان می‌دانند که سنت خدا این است که خبیث را از طیب و منافق را از مؤمن جدا می‌کند. زیرا این دو نمی‌توانند برای همیشه در کنار هم قرار بگیرند.

این غربالگری خداوند در درون انسان نیز خبیث و طیب را جدا می‌کند؛ صفات نازیبای ما را از صفات زیبایمان متمایز می‌سازد. هرچند که این کار بواسطه امتحانات و پستی‌ها و بلندی‌هایی صورت می‌گیرد؛ اما این اوج لطف خداست که بنده را به حال خود واگذار نمی‌کند.

 

خباثت درون؛ منیت و خودبینی

 

حال ممکن است سوال شود که خبیث و طیب در درون ما چیست که خدا آنها را از هم جدا می‌کند؟! یکی از مفسرین سخن بسیار زیبایی ذکر می‌کند و می‌گوید: «زمانی که انسان فکر می‌کند که یک عمل مثبت را خودش انجام می‌دهد، این یک خباثت است. و آن زمانی که فکر می‌کند که او را می‌بِرند و حرکت می‌دهند و با توفیق الهی این حرکت صورت می‌گیرد، طیب است.»

 

معنای طیب و خبیث

 

«طَّيِّب» به‌معنای لذت‌بخش است. اهل معرفت با جذبۀ خدا، کار برایشان بسیار گواراست؛ زیرا در اول و آخر کار لطف او را می‌بینند و ذره‌ای منیت در عملشان دیده نمی‌شود. اما اگر زحمات خودشان به چشمشان بیاید، کار برایشان ناگوار و «خَبِيث» خواهد بود. ایشان می‌دانند که اگر منیّت به میدان بیاید، خباثت است، بدبو است و کار را خراب می‌کند. پس نه حین انجام کار و نه در پایان انجام آن احساس خوبی نخواهند داشت. اگر آخر کاری گوارا نبود، به دلیل آن است که در آن، منیّت وجود داشته است؛ چنین عملی پذیرفته نمی‌شود و صعود نمی‌کند.

منتی که خدای سبحان بر بنده می‌گذارد این است که علی الدوام خبیث و طیب را جدا می‌کند. سنت خدا، جداسازی است و کارهای خوب و بد ما را از هم جدا می‌سازد. هر کاری که از اول تا آخر آن خدایی است را قبول می‌کند و هر کاری که ذره‌ای غیرخدا در آن باشد، نمی‌پذیرد.

 

خدا ذاکر انسان!

 

خدای سبحان می‌فرماید:

«الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ»[2]

«آنها که در هر حالت، ایستاده و نشسته و خفته خدا را یاد کنند و دائم در خلقت آسمان و زمین بیندیشند و گویند: پروردگارا، تو این دستگاه با عظمت را بیهوده نیافریده‌ای، پاک و منزهی، ما را به لطف خود از عذاب دوزخ نگاهدار»

این آیه خصوصیات اولوالالباب را بیان می‌کند و به بعضی دیگر از آثار معرفت در ظاهر و باطن انسان می‌پردازد. یکی از مفسرین در مورد «يَذْكُرُونَ اللّهَ»؛ «خدا را یاد کنند.» نظریه قابل توجهی دارد و می‌گوید: «ظاهراً انسان ذکر جمال و جلال حق و انیس بودن خدا را دارد، اما باطناً به خاطر می‌آورد که در حقیقت خدا ذاکر اوست.»

 

آگاهی از توجه خدا به بنده

 

خدا ذاکر ماست! اگر خدا ذاکر ما نبود که ما را نمی‌آفرید! خدا به ما توجه دارد که لحظه‌به‌لحظه رزق می‌دهد. یکی از مفسرین می‌گوید: خلاصه «يَذْكُرُونَ اللّهَ» این است که اهل معرفت توجه دائم خدا به خودشان را می‌بینند و می‌دانند که بیشتر از آنکه آنان مشتاق خدا باشند، خدا مشتاق ایشان است؛ چراکه او بی‌نهایت است و ما محدودیت داریم.

«حَیَّ عَلَی الصَّلاةِ… حَیَّ عَلی الفَلاحِ… حَیَّ عَلی خَیرِ الْعَمَلِ[3]؛ «بشتابید به سوی نماز… بشتابید به سوی رستگاری… بشتابید به سوی بهترین عمل» نشان دهنده آن است که خدا بسیار مشتاق ماست. او مشتاق ماست، با جذبه‌اش ما را به‌سوی خود می‌برد و دائماً به ما توجه دارد. چنانچه وقتی بزرگتری به خانۀ کوچکتر می‌رود- مخصوصا وقتی می‌فهمد که کوچکتر محتاج است- دست پُر می‌رود. ما در محضر احدیت فقیر محض هستیم و او غنی علی الاطلاق است.

او به یکایک ما توجه دارد، مطمئن هستیم که در هر توجهی پرداخت های عجیب و غریبی نصیبمان می‌کند. اهل معرفت در همه حالات می‌دانند که خدای سبحان متوجه ایشان است؛ پس قرارشان بر این است که گستاخی نداشته باشند.

 

 ذکر دائم

 

اهل معرفت ذکر دائم دارند. ایشان دائما به خاطر دارند که خدا قیوم زندگی آنهاست و خدای سبحان لحظه‌به‌لحظه، به خدایی‌اش قیام کرده است و از قیام به خدایی لحظه‌ای غفلت ندارد. اگر ما واقعاً خدا را در زندگی خود بزرگتر بدانیم و خود را واقعاً عبد بدانیم، حتی وقتی در بستر هستیم، به خود اجازه هیچ فکر نامناسبی را نمی‌دهیم؛ زیرا معتقدیم او خفته را هم یاد می‌کند و از او غافل نیست: «وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ».

 

تفکر در آفرینش آسمانها و زمین

 

اهل معرفت در آفرینش آسمان‌ها و زمین تفکر دارند . یکی از مفسرین، تعبیر قابل توجهی دارد: «تفکری صحیح است، که قبل از آن ذکر باشد؛ یعنی فکر بدون ذکر ابتر است.» فکر ما محدود است. اما وقتی ابتدا ذاکر او می‌شویم، گویی او موتور فکر ما را روشن کرده است و تفکر ما به بی‌نهایت وصل می‌شود.

 

تفکر در خلق جدید

 

نکته دیگری که ایشان ذکر می‌کند، این است که: «اهل معرفت در نو بودن آسمان‌ها و زمین و اینکه خدا دائماً در حال نو کردن این خلقت است، فکر می‌کنند.» در بحث حرکت جوهری اعتقاد ما این است که عالم دائماً در حال خلق جدید است و خدا آن‌به‌آن در حال خلق کردن است. حتی سلول‌های ما دائماً در حال نو شدن است. خدای سبحان می‌فرماید:

«أَفَعَيِينَا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ»[4]

«آیا در اول بار که آفرینش را آوردیم هیچ درماندیم؟ (پس در خلقت معاد دیگر بار هم عاجز نیستیم) بلکه این منکران در شک و ریب از خلقت نو (و نشأه معاد) اند.»

 

 تفکر در آسمان و زمین وجود

 

سپس ایشان می‌فرماید: «ظاهر آیه، آسمان و زمین دنیاست و باطن آن، آسمان‌ها و زمین وجود خودمان است.» ما در زمین وجودمان چه کاشت‌هایی می‌توانیم داشته باشیم؟! زمین وجود ما دشت، کوه و … دارد. قسمتی از آن حاصلخیز است و بخشی دیگر حاصلخیز نیست. مزرعۀ وجودی ما وسیع است و ما می‌توانیم در آن انواع کمالات را پرورش دهیم. آیا ممکن است که در بذرهای وجود خود تجدیدی داشته باشیم تا میوه وجودی ما مطلوب‌تر و زیباتر باشد؟! آیا آنچه که در مزرعه وجودی ما به عمل می‌آید، همین محصول فعلی است یا امکان اصلاح وجود دارد؟!

در طول یکدیگر بودن عقل، روح و قلب، در وجود ما مؤثر است؛ این بدان معناست که زمین و آسمان وجود خود را از یکدیگر جدا ندانیم. بطور مثال بر نحوۀ تفکر خود مدیریت داشته باشیم. مانند فردی نباشیم که افکار نامناسب را در ذهن می‌پروراند و سپس می‌گوید که چرا هر چه می‌کارم سبز نمی‌شود؟! یا فردی که بدبین است و سپس می‌گوید که چرا عمل من ثمره‌ای ندارد؟!

 

حسن‌ظن به خدا

 

خدای سبحان در زمان حضرت داوود علیه‌السلام به ایشان مأموریت داد تا به هفت نفر اعلام کند که خدا شما را پسندید. داوود به خدا گفت: «خدایا! چرا به ایشان این جایگاه را دادی با اینکه ایشان شغل‌های متفاوتی دارند؟» خدای سبحان فرمود که نقطۀ مشترک همه آنها حسن‌ظن بوده است:

«انَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِى الْمُؤمِنِ بى‌ انْ خَيْراً فَخَيْراً وَ انْ شَرّاً فَشَرّاً»[5]

«من در نزد گمان بنده مؤمن خويشم (و با آن همراهم) اگر گمان خير داشته باشد به نيكى با او عمل مى‌كنم و اگر گمان بدى داشته باشد به بدى»

این ظن در عملکرد فرد نیز موثر است. آیا ممکن است که یک سنگ در سرنوشت انسان اثر داشته باشد، اما دیدگاه، خلقیات و گفتار او در سرنوشتش اثری نداشته باشد؟!

 

مقدمه و مؤخره تفکر

 

تفکر امری است که مقدمه و مؤخره‌ای لازم دارد؛ تفکر و ذکر، مقدمه، و نجوای با حق، مؤخره است.

«رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ»

«پروردگارا، تو این دستگاه با عظمت را بیهوده نیافریده‌ای، پاک و منزهی، ما را به لطف خود از عذاب دوزخ نگاهدار»

در دعای امام حسین علیه‌السلام در روز عرفه می‌خوانیم که حضرت می‌فرماید:

«وَ أَنْتَ الَّذِی لَا إِلَهَ غَیْرُکَ تَعَرَّفْتَ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ فَمَا جَهِلَکَ شَیْ‏ءٌ»[6]

«تو همانی که غیر از تو معبودی نیست خودت را به هر چیز شناسانده ای و هیچ چیز جاهل به تو نیست.»

آنچه که آفریده شده است تا خدا را نشان دهد، «حق» است. «باطل» نیز به‌معنای «بی فایده» است. همه چیز در نظام عالم برای خدانمایی آفریده شده است. خدایا! تو منزهی از اینکه خلقتت بدون هدف باشد و چنین بخواهی که در خلقت، خودت را نشان ندهی! تو منزهی از اینکه کار باطلی انجام دهی! خدایا! ما را از اینکه در این عالم باشیم، اما از تو جدا باشیم، حفظ کن! «عَذَابَ النَّارِ»، عذاب فراق است.

گاهی انسان در عاشقی اش تردید می‌کند! خدایا ما را از اینکه با غیر تو مشغول بشویم و بین ما و تو جدایی بیفتد، حفظ کن! هرچند که آن غیر، دوست تو باشد! درخواست من این است که از طریق دوستت به خودت برسم.

 

تاریخ جلسه: 1393/8/16 ـ جلسه 14

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1]. سوره آل عمران، آیه 179

[2]. سوره ال عمران، آیه 191

[3]. فرازهایی از اذان و اقامه

[4]. در آیه 15 سوره مبارکه ق

[5]. کافی، ج2، ص 72.

[6]. فرازی از دعای عرفه

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فهرست مطالب

مطالب مرتبط