دریافت بشارت و پیامهای خاص خدای سبحان توسط ملائکه
«فَنَادَتْهُ الْمَلآئِکةُ وَهُوَ قَائِمٌ یصَلِّی فِی الْمِحْرَابِ أَنَّ اللّهَ یبَشِّرُک بِیحْیى مُصَدِّقًا بِکلِمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَسَیدًا وَحَصُورًا وَنَبِیا مِّنَ الصَّالِحِینَ»[1]
«پس فرشتگان زکریّا را ندا کردند هنگامی که در محراب عبادت به نماز ایستاده بود که همانا خدا تو را بشارت میدهد به (ولادت) یحیی، در حالی که او به کلمه خدا (یعنی نبوّت عیسی) گواهی دهد و او خود پیشوا و پارسا و پیغمبری از شایستگان است.»
در این آیه داستان حضرت زکریا را میخوانیم که ملائکه ـ در حالیکه ایشان در محراب بندگی ایستادهاند ـ وجود یحیی را به او بشارت میدهند. فرزندی که تصدیقکنندۀ عیسی است و سیادت بر قومش دارد. نفسش را حصر میکند، عفت باطنی دارد و پیامبری از صالحین است.
تفاسیر معرفتی ما در عین حال که بر مرتبط بودن این قضیه به حضرت زکریا اصرار دارند؛ اما معتقدند آیه منحصر به زکریا نیست. هر کسی که اهل معرفت باشد، در هنگامۀ نماز، پیامها و الهامات ربانی را از ناحیۀ حضرت حق دریافت میکند که در این پیامها، بشارتهای خاصی به فرد میدهند؛ بنابراین زمانهای وصل در محراب، زمانهایی است که انسان در عرصۀ بندگی، توفیق حضور خاصی نصیبش میشود. اگر انسان اهل معرفت باشد، در بعضی از این زمانها پیامهای خاص خدای سبحان را ادراک میکند.
بشارت زندهدلی و حیات ابدی به اهل معرفت
بعضی از مفسرین معتقدند که این آیه پیامی است از جانب خدای سبحان به بندۀ عارف که یک دل زنده به او داده میشود. «یحیی» از ماده «حیّ» است و خدا به بندۀ عارفش، پیام زندهدلی میدهد. اگر انسان در عرصۀ معرفت پیشرفت کند، خدا بشارت حیات ابد را به او میدهد. دلزنده بهمعنای عاشقی است:
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است در جریدۀ عالم دوام ما
وقتی انسان زندهدل شد، هرگز مرگی بر او بار نمی شود:
«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ»[2]
«هرگز کسانى را که در راه خدا کشته شدهاند، مرده مپندار بلکه زندهاند که نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند.»
یکی از آثار معرفت این است که انسان در هنگامۀ وصال بشارتهایی را دریافت میکند؛ بشارتهای معرفتی، سلوکی و بشارتهایی که به او این نوید داده میشود که در جرگۀ عشاق، اذن ورود به او داده شده است.
وجود جایگاهی بالاتر از فرشتگان برای انسان
نکتۀ دیگری که در این آیه وجود دارد آن است که انسان نهتنها در سِیر خود میتواند همردیف ملک قرار بگیرد؛ بلکه میتواند در جایگاهی بالاتر از ملک نیز قرار گیرد: «فَنَادَتْهُ الْمَلآئِکةُ»؛ «فرشتگان او را ندا کردند.»
سخن گفتن ملائکه با اهل معرفت
وقتی انسان با معرفت شد، گویا وارد عالم ملکوت شده است، ملائکه با او سخن میگویند و او کلام ملک را ادراک میکند. نباید پنداشت که این داستان مربوط به زکریای نبی است و شامل حال ما نمیشود. در کلاس انسانشناسی آموختیم که سِیر انسان به این نحو است که وقتی از عالم ماده بالاتر میرود، وارد ملکوت این عالم میشود و در عالم ملکوت، مکالمه با ملائک امر عجیبی نیست. این که پیامی از عالم غیب به انسان داده میشود، چیز عجیبی نیست. وقتی که انسان اهل معرفت شد، فرشتگان با او سخن میگویند. این امر در زندگی یومیه ما مشهود است؛ اما اینکه ما آن را نمی شنویم، امر دیگری است.
امام خمینی (ره) در کتاب آداب الصلوة، ضمن روایتی اشاره میفرماید: گاهی هنگامۀ غروب، بسیار انبساط دارید و گاهی به شدت دلتنگ هستید! انبساط به این جهت است که ملائکه هنگام مراجعت از شما راضی هستند و به آنها خوش گذشته است! دلتنگی شما هم به این جهت است که ملائکه از شما ناراضی هستند؛ چون در محضر آنان گناهی مرتکب شدهاید! این امر نشان دهندۀ آن است که ملک با انسان سخن میگوید؛ اما گاهی انسان متوجه میشود و میفهمد و گاهی متوجه این قضیه نمیشود.
تشخیص پیام ملک
اگر بخواهیم دریابیم که پیام دریافتی، ملکی است یا خیر، باید بررسی کنیم که آیا این عنایت به چشممان آمده است و با وجود آن میخواهیم خودی نشان دهیم؟! در این صورت ملکی نیست.
«َنَادَتْهُ الْمَلآئِکةُ»؛ «فرشتگان او را ندا کردند» ؛ خلوتی است که اگر چیزی هم در این زمینه نصیبمان شد، اجازۀ افشاگری نداریم! مشکل اساسی بسیاری از ما، کمظرفیتی است! اگر کسی اهل معرفت باشد، با دستوری که بعد از گرفتن الطاف زیاد از خدای سبحان به او داده میشود، ظرف وجودش وسعت پیدا میکند و امور ناهنجاری از او مشاهده نمیشود.
افزایش ذکر خدا هنگام قرارگرفتن تحت نعمت و عنایت خاص
«قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّی آیةً قَالَ آیتُک أَلاَّ تُکلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَةَ أَیامٍ إِلاَّ رَمْزًا وَاذْکر رَّبَّک کثِیرًا وَسَبِّحْ بِالْعَشِی وَالإِبْکارِ»[3]
«گفت: پروردگارا، برای من (به شکرانه این نعمت) آیتی مقرّر فرما، فرمود: تو را آیت این باشد که تا سه روز با مردم سخن جز به رمز نگویی، و پیوسته به یاد خدا باش و (او را) در صبحگاه و شبانگاه تسبیح گوی.»
یکی دیگر از آثار معرفة الله این است که وقتی به اهل معرفت، نعمت و عنایت خاصی عطا شد، بیشتر به یاد خدا هستند، شبانه روز بهسوی حق حرکت میکنند و علیالدوام در حضور قرار میگیرند.
بسیاری از ما وقتی نعمات خاصی نصیبمان میشود، به جای گرفتار منعم شدن، گرفتار نعمت می شویم! گاهی ما وقتی که حاجتمان را میگیریم، میزان ذکر و حضورمان کاهش پیدا میکند و ارتباطمان با خالق به اندازۀ قبل نیست؛ ولی اهل معرفت یک آییننامه دارند؛ ایشان بعد از این که نعمت جدید یا فوق تصوری در اختیارشان قرار میگیرد، میزان توجهشان به حق و سلوکشان در محضر حق بسیار بیش از دریافت میشود. این ذکر فراوان و حرکت دائم، ظرفیت انسان را برای دریافت الطاف الهی مهیا میکند.
از دلایل اینکه گاهی افراد نعمت را دریافت میکنند؛ اما بعد از دریافت نعمت، ناشکیباییها و برخوردهای نامناسبی از ایشان مشاهده میشود، آن است که در صبحگاه و شبانگاه تسبیحگوی نیستند!
اهل معرفت برای خود آییننامه دارند و در آییننامهشان چنین ثبت شده است که بعد از هر نعمتی، میزان ذکر و سلوک را بالا ببرند؛ نه کمتر از سابق و نه حتی به اندازۀ سابق! بلکه بسیار بیشتر از آن! این ظرفیت خاصی را برایشان ایجاد میکند و با این آمادگی دریافت، نعمتهای خاص دیگر هم نصیبشان میشود.
پر و پیمان کار کردن و پرهیز از دیدن «خود»
«بَلَى مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ وَاتَّقَى فَإِنَّ اللّهَ یحِبُّ الْمُتَّقِینَ»[4]
«آری، هر کس به عهد خود وفا کند و خدا ترس و پرهیزکار شود همانا خدا پرهیزکاران را دوست میدارد.»
یکی از آثار معرفت خدا، پُرو پیمان کار کردن است. اهل معرفت پُروپیمان و بسیار فراوان کار میکنند. وقتی انسان خدا را شناخت، هر اندازه هم که برای خدا کار کند، باز هم راضی نیست!چون معتقد است پبه اندازۀ کافی کار نکرده است! کار را بسیار کامل انجام میدهد؛ ولی به نظر خودش ناقص است.
آیا اگر برای امام حسین علیهالسلام چند قطره اشک بریزم، باید فکر کنم کاری کردهام؟! درحالیکه عدۀ زیادی با وجود سرمای هوا، همراه با فرزندان خردسال و وسایل فراوان، پیاده به کربلا میروند! یک عمر این همه ملک در حرم اباعبدالله گریه میکنند و یک بار از خدا چیزی نخواستند؛ شکر هم میکنند که گوشۀ حرم به ایشان جا دادهاند!
پرهیز از دیدن «خود»
اهل معرفت کارشان به چشمشان نمیآید. به عبارت دیگر از این که پروپیمان کار کردنش به چشمش بیاید، پرهیزمیکند. گاهی فرد میگوید: «برای رفع فلان مشکل، همه کار کردم!» معلوم است که در این صورت تقوا ندارد. «وَاتَّقَى» به معنای آن است که انسان هر کاری که انجام دهد، به چشمش نیاید و کارش را نبیند و همۀ توفیقات را از خدا میداند و معتقد است: «هَذَا مِن فَضلِ رَبِّی»[5] «این از فضل پروردگار من است.»
اهل معرفت هیچ طلبی از خدا ندارند. بعضی از مقاتل میگویند: دختر امیرالمومنین وقتی کنار پیکر مطهر قطعه قطعۀ برادر آمد، فقط یک درخواست داشت:
«اللّهُمَ تَقَبَّلْ مِنَّا هَذَا الْقَلِیلَ الْقُرْبَانَ»[6]
«خدایا! این اندک را به عنوان قربانى که اصلًا تناسبى با عظمت خدایى تو ندارد، از ما قبول کن.»
خدایا! این قربانی را از آل پیامبر پذیرا باش!
تاریخ جلسه: 1393/8/13 ـ جلسه 11
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1]. سوره آل عمران، آیه 39.
[2] سوره ال عمران: آیه 169
[3]. سوره آل عمران، آیه 41.
[4]. سوره آل عمران، آیه 76.
[5] سوره نمل: آیه 40
[6] شیخ محمّد مهدى حائرى، شجره طوبى، ج ۲، ص ۲۹۴