«مَنْ ذَا الَّذی یشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِه»
«کیست که نزدش شفاعت کند، مگر به اذن او؟»
حقیقت شفاعت الهی
بهراستی اولین شفیع خود خداست که اذن شفاعت به انبیاء، حضرات معصومین، و مومنین میدهد. شفاعت وسیلهای است که بواسطۀ آن افراد از نقایض رها میشوند و به تعبیر ملاصدرا: شفاعت نوری است که از ناحیه الهی بر جوهره وسائط میتابد تا بواسطۀ آن نور افرادی را که در فرودگاه نقصان و حجاب فرود آمدهاند، به کمال برساند.
نگاهی عمیق به حقیقت شفاعت
- شفاعت یک اصل است؛
- شفاعت تنها با اذن الهی انجام میشود که نشاندهندۀ ادب و جایگاه ویژۀ شافعان است؛
- اعتبار شافعان به مقام قرب الهی آنان است؛
- شفاعت شافعان برای افراد، متفاوت عمل میکند.
از هدایت تا وصال الهی
همانطور که هدایت، به واسطه نیاز دارد، وصال به کمالات الهی نیز واسطه میطلبد؛ طبیعی است که واسطه باید فردی باشد که در محضر الوهیت، از قوت خاصی برخوردار باشد تا جذب افراد و ترمیم نواقص آنان امکانپذیر شود.
در حقیقت پذیرش کمالات الهی سنخیت مخصوصی را میطلبد که خداوند این مناسبت را بطور کامل در وجود مقدس پیامبر قرار داده است و هر کس خواهان تابش این نور باشد از وجود مقدس پیامبر این نور میتابد تا همشکلی ایجاد شود وگرنه فرد در ظلمت خود فرو میماند.
شافعین روز قیامت
« ثَلَاثَةٌ یشْفَعُونَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَیشَفَّعُونَ الْأَنْبِیاءُ ثُمَّ الْعُلَمَاءُ ثُمَّ الشُّهَدَاء»[1]
«سه گروه نزد خداوند شفاعت میکنند: انبیا، علما، شهدا.»
این سه گروه نقش واسطهگری دارند که وساطتشان پذیرفته است؛ یعنی شفاعت مقبوله دارند. رتبۀ علما پایینتر از انبیاء و بالاتر از شهداست که از سعۀ وجودی آنان حکایت میکند.
مقام عالم و عابد در قیامت
در روایتی امام صادق علیهالسلام میفرماید:
« إِذَا کانَ یوْمُ الْقِیامَةِ بَعَثَ اللَّهُ الْعَالِمَ وَ الْعَابِدَ فَإِذَا وَقَفَا بَینَ یدَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قِیلَ لِلْعَابِدِ انْطَلِقْ إِلَى الْجَنَّةِ وَ قِیلَ لِلْعَالِمِ قِفْ تَشْفَعْ لِلنَّاسِ بِحُسْنِ تَأْدِیبِک لَهُمْ»[2]
«چون روز قیامت شود، خدای عزوجل عالم و عابد را برانگیزد. چون آن دو در پیشگاه خدای عزوجل بایستند، به عابد گفته شود: به بهشت برو و به عالم گفته شود: بایست و بسبب آن که مردم را نیکو تربیت کردی، شفاعتشان کن.»
خداوند هنگامی که روز قیامت برپا شود؛ عالم و عابد را بر میانگیزد. وقتی در محضر حق قرار میگیرند، به عابد گفته میشود: به سمت بهشت حرکت کن. عبادتهای او هم از عالم دنیا بر این محور بود که از آسیبهای روز قیامت در امان بماند و در بهشت سکنی داشته باشد.
به عالِم گفته میشود: بایست و برای کسانی که آداب نیکو را به آنان یاد داده بودی؛ شفاعت کن. گویا عالِم در عالَم تنهاخوری نداشته و دغدغۀ دیگران را هم داشته است.
طبق روایات تمام متعلّمین در جایگاه عالِم قرار دارند؛ زیرا تعلیم و تربیت الهی، جایگاه انسان را متعالی میکند و در جایگاه عالم قرار میدهد؛ به این معنا که هر فردی که رزق علم را توشۀ لازم زندگی خود میداند،در جایگاه عالم قرار دارد؛ زیرا قصد او بر این مبناست که از آن حیاتی که بهرهمند شده است، دیگران را نیز بهرهمند کند.
جایگاه شفاعت مؤمنان در روابط خانوادگی و اجتماعی
«إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیشْفَعُ یوْمَ الْقِیامَةِ لِأَهْلِ بَیتِهِ»[3]
«مؤمن در روز قیامت خانوادهاش را شفاعت میکند.»
درمرحلۀ پایینتر مؤمنین، قرار دارند که برای خانواده خود شفاعت میکنند. چون مؤمن در خانواده خودش اعتدال دارد، طبق شریعت عمل میکند، از افراط و تفریط دور است، سلیقۀ خود را وارد دین نمیکند، بدعت دینی ندارد و همواره قرار او بر این مبنا بوده است که آداب و رسوم شرع را به نحو احسن اجرا کند؛ پس جاذبهدار میشود.
از آنجا که شفع بهمعنای انضمام و پیوست دو چیز جدای از یکدیگر است؛ مؤمن در پی انضمام و شفاعت اهل بیت خود و کسانی است که بهنحوی به او خدماترسانی داشتند.
آیة الله بهجت میفرمود: «حتی دکتری که از کودکی مرا درمان کرده بود در لیست دعای خود قرار داده بودم!»
امام صادق علیهالسلام میفرماید: مؤمن در روز قیامت درخواست میکند:
«یا رَبِّ خُوَیدِمِی کانَ یقِینِی الْحَرَّ وَ الْبَرْدَ فَیشَفَّعُ فِیهِ»[4]
«پروردگارا یک خادمهای کوچکی داشتم که مرا در گرما و سرما محافظت میکردند ،برای آنها هم به او حق شفاعت داده میشود.»
آیا مؤمنین همگی حق شفاعت دارند؟
در جواب بیان می شود: خیر؛ چون امکان دارد فردی مؤمن باشد؛ اما نه خودش بتواند کسی را شفاعت کند و نه مورد شفاعت بزرگترها واقع شود ؛ چراکه مانع دارد. در عین این که اعتقادات خوبی دارد؛ اما ظاهراً مانع بزرگی دارد که جذبه و پیوست صورت نمیگیرد.
صفات محرومان از شفاعت
1. سبک شمردن نماز
امام صادق علیهالسلام در آخرین لحظات عمر شریفشان به همسرش فرمود: «همۀ خانوادۀ من را جمع کن.» سپس فرمود:
«لَیسَ [مِنِّی] مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلَاتِهِ»[5]
«از من نیست کسى که نماز را سبک بشمارد.»
از پیامبر اکرم نیز نقل شده است:
«لَا ینَالُ شَفَاعَتِی مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلَاتِه»[6]
«کسى که نماز را سبک بشمارد به شفاعت من دست نیابد.»
«استخفاف» یعنی اعتبار لازم را رعایت نکردن. نماز میدانگاهی برای حضور در مقابل خداوند سبحان است؛ اگر این حضور قبل از نماز رعایت نشود، در نماز هم اصلا ملاحظه نمیشود. اگر فردی که مؤمن است، حرمت نماز با همۀ جوانب آن را حفظ نکند از شفاعت پیامبر محروم است.
در روایت دیگری امام صادق علیهالسلام میفرماید:
«إِنَّ شَفَاعَتَنَا لَا تَنَالُ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلَاة»[7]
«شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد، نمیرسد.»
بنابر فرمودۀ امام صادق علیهالسلام هر فردی که به نمازش اهمیت ندهد، از شفاعت محروم است، گرچه خیلی هم امام حسینی باشد. گرچه خیرات کثیری انجام میدهد؛ اما نسبت به عمود دینش (نماز) توجه لازم را ندارد. وقتی توجه لازم را ندارد؛ یعنی نسبت به مقدمات نماز، آداب نماز، شروط نماز، اسرار نماز، بیتوجه است؛ یعنی حق نماز برای او مهم نیست.
2. شرب خمر
معمولاً در این مورد با بیتوجهی از آن میگذریم و گمان میکنیم شامل حال ما نیست؛ در حالیکه شرب خمر در تفاسیر عرفانی شرب خمر، ظاهری نیست؛ بلکه مستی غفلت، مستی جهالت و مستی معصیت است که نمرۀ دریافت شفاعت را سلب میکند.
انسان برای دریافت شفاعت باید به استانداردی برسد که قابلیت پذیرش این پیوست و جذب را داشته باشد؛ اما این مستیهای کاذب مانعی برای دریافت میشود.
3. سوءخُلق
مانع سومی که موجب محرومیت از شفاعت میشود و غالباً افراد به آن اهمیت نمیدهند، سوءخُلق است. برای رفع این مانع، احتیاج به دعای فراوان داریم.
امام صادق علیهالسلام میفرماید:
«أَبَى اللَّهُ تَعَالَى لِصَاحِبِ الْخُلُقِ السَّيِّئِ بِالتَّوْبَةِ»[8]
«خدا به آدمی که بداخلاق است اجازۀ توبه را نمیدهد.»
از حضرت علت را سوال کردند، فرمود:
«لِأَنَّهُ لَا يَخْرُجُ مِنْ ذَنْبٍ حَتَّى يَقَعَ فِيمَا هُوَ أَعْظَمُ مِنْهُ»
«چون انسان بداخلاق، هنگامی که توبه میکند، با بداخلاقی گناه دیگری را انجام میدهد که بدتر از ماقبل است.»
رابطه بداخلاقی با سوء عاقبت
امام رضا علیهالسلام به نقل از پیامبر اکرم میفرماید:
«إِیاکمْ وَ سُوءَ الْخُلُقِ فَإِنَّ سُوءَ الْخُلُقِ فِی النَّارِ لَا مَحَالَةَ»[9]
«از بداخلاقی بپرهیزید، چرا که بداخلاق بیشک در آتش (دوزخ) خواهد بود.»
بداخلاقی به عاقبت انسان صدمه وارد میکند و عاقبت شری را رقم میزند. پیامبر در هنگام دفن یکی از یاران خود فرمود: «اکنون هفتاد هزار ملک در تشییع جنازۀ او شرکت داشتند!» اصحاب گفتند: «خوش به حالش. الان چه وضعیت خوبی دارد.» حضرت فرمود: « او با خانواده خود بداخلاق بود و الان دچار فشار قبر شد!»
ملکوت بد اخلاقی در فشار قبر جلوهگر میشود؛ زیرا دیگران را تحت فشار قرار دادیم؛ قبر هم ما را تحت فشار قرار میدهد.
نقش خوشاخلاقی در تحقق شفاعت
بد اخلاقی انسان را ممنوع الشفاعة میکند؛ از این رو درخواست از معصومین با عبارت «یا وَجِیهاً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّه»[10] تلویحاً دعا برای خوشاخلاقی است؛ تا فرد خوشاخلاق شود و مورد شفاعت قرار گیرد و بتواند دیگران را هم شفاعت کند.
تجانس و تشابه، شرط شفاعت
برای شفاعت باید درمرحلۀ اول تجانس ایجاد شود و بعد تشابه. در بحث شفاعت انسان ناقص به کاملی ضمیمه میشود تا ازاین طریق به کمالات دست یابد و شبیهسازی صورت گیرد؛ از این رو انسان بداخلاق چون دارای جذب حداقلی است، این هماهنگی و تشابه صورت نمیگیرد.
4. قتل مانع شفاعت
قاتل بودن مانع شفاعت است؛ مانند، قتل نفوس محترمه مؤمنین، گرچه معصیتکار باشند؛ چون انسان مؤمن به سبب ایمان قابل احترام است. ممکن است سوال شود این مورد چگونه دربارۀ ما مصداق پیدا میکند؟
ترور شخصیت و تحقیر دیگران – اعم از فرزند، همسر و… – از مصادیق قتل نفس محسوب میشود! فرد تحقیرشده اعتمادبهنفس خود را از دست میدهد و برای خویش هیچ ارزشی قائل نمیشود. عیبجویی و تحقیر، انسان را از مسیر صراط مستقیم باز میدارد و او را به احساس نابودی میکشاند.
چهبسا یادآوری گذشتۀ نادرست فرد، قتل شخصیت او را کامل کند، توان و کاراییاش را بستاند و به صفر برساند. در چنین شرایطی، نهتنها جذبهای بین او و دیگران باقی نمیماند، بلکه حتی بهسوی اولیای الهی نیز جذب نمیشود.
توبه نکردن و پیامدهای شوم آن
از امام صادق علیهالسلام، روایت شده است:
«لَا یوَفَّقُ قَاتِلُ الْمُؤْمِنِ مُتَعَمِّداً لِلتَّوْبَة »[11]
«کسی که قتل عمد انجام دهد موفق به توبه نمیشود.»
اما چه ربطی بین قتل عمد و توبه وجود دارد؟ بیتوفیقی در توبه، محرومیت از شفاعت را در پی دارد؛ زیرا فردی که پس از گذر از جهل و کسب معرفت، باز هم به رفتارهای ناشایست گذشته باز میگردد و شخصیت دیگران را خُرد میکند، چگونه میتواند امید به شفاعت داشته باشد؟
خطر انحراف از شفاعت
مصیبت بزرگ آنجاست که گنهکاری عامدانه، با تکیه بر فهمی نادرست از شفاعت، خود را در دام معصیت میاندازد. چنین فردی پیوسته با خود زمزمه میکند: «هرچه بکنم، رسول خدا شفیع من خواهد بود! من از امت محمدیام و او مرا رها نخواهد کرد!» اما حقیقت آن است که چنین فردی با این نگرش، سه گناه بزرگ را یکجا مرتکب میشود:
- تحریف مفهوم شفاعت که رحمتی است مشروط، نه مجوزی برای جرأت یافتن در معصیت؛
- استهزاء احکام الهی که گناه را سبک میانگارد؛
- خودبرتربینی؛ به این معناکه خود را تافتۀ جدابافته میپندارد!
شفاعت، دستگیری افتادگان است، نه چتر حمایت برای انجام گناه! کسی که عالمانه و عامدانه در گناه غوطهور شود، چگونه میتواند امید به نجات داشته باشد؟ مگر نه اینکه شرط شفاعت، توبه و بازگشت است؟!
شفاعت در سه عرصۀ دنیا، برزخ و قیامت
آیا شفاعت علاوه بر قیامت در عالم دنیا و برزخ هم وجود دارد؟
شفاعت بهمعنای انضمام و پیوست با خوبان است که این الصاق در دنیا وجود دارد؛ اما بهنام هدایت است نه شفاعت.
«انَّ الحُسین مِصباحُ الهُدی»[12]
«امام حسین علیه السلام چراغ هدایت است.»
نور اباعبدالله در عالم که به افراد میرسد، آنان را صید خود میکند. پذیرش این جذبه همان حقیقت شفاعت است؛ اما با عنوان هدایت مطرح میشود؛ در واقع پذیرش هر نوع هدایتی در دنیا انضمام و پیوست است که وصال با شفعاء را بههمراه دارد.
برزخ؛ سرای بیشفیع
حضرت امام صادق علیهالسلام دربارۀ عالم برزخ میفرماید:
«وَ اللّهُ اَتَخَوَّفُ عَلیکُم فِی البَرزَخ»
«به خدا نسبت به شما در برزخ هراسناکم.»[13]
در عالم برزخ به حضرات معصومین، انبیاء، علماء، شهداء و مومنین اجازه شفاعت داده نمیشود؛ بلکه تنها شفیع، عمل صالح خود ماست، تمام حسنات و خیرات و صدقات که در عالم برزخ جریان دارد، به فرد ضمیمه میشود. انضمام عمل صالح، در برزخ انسان را از مضیقه و تنگنایی رها میکند.
البته بعضی از علما معتقدند در برزخ هم شفاعت وجود دارد و برای اثبات نظر خود به دعای هر روز ماه رجب استناد میکنند:
«وَتَوَلَّ أَنْتَ نَجَاتِى مِنْ مُساءَلَهِ البَرْزَخ وَادْرأْ عَنِّى مُنکَراً وَنَکِیراً، وَ أَرِ عَیْنِى مُبَشِّراً وَ بَشِیراً، وَ اجْعَلْ لِى إِلَىٰ رِضْوَانِکَ وَ جِنانِکَ مَصِیراً، وَ عَیْشاً قَرِیراً، وَ مُلْکاً کَبِیراً»
«و از پرسش و پاسخ برزخ رهاییام بخش و نکیر و منکر دو فرشته مأمور بر سؤال مردگان را از من دور کن و مبشر و بشیر را که مژده دهندگان سعادتند به من بنمایان و برایم بهجانب خشنودی و بهشت راه همواری قرار ده و زندگی خوش و فرمانروایی بزرگی برایم مقرّر کن.»
داعی به خدا میگوید: خدایا! برزخم را خودت به عهده بگیر. ای خدایی که نعمالشفیعی برزخ من را به عهده بگیر و نکیر و منکر را از من دورکن، بشیر و مبشر را جذب من کن تا بشارت ملاقات و تلقین مولا علیبنموسیالرضا علیهالسلام را بدهند.
برزخ و تکمیل نفوس ناقص
در کتاب معاد امام خمینی(ره) بیان شده است: «برزخ دورهای برای تکمیل نفوس ناقصه است و هر چقدر مؤمن به استاندارد لازم نرسیده باشد، دورۀ طولانیتری دارد تا نفوس ناقصه به استعداد نهایی خود برسد؛ به همین جهت بعضی از انسانها اصلاً برزخی ندارند؛ بلکه بهمجرد مرگ وارد قیامت میشوند. برخی افراد برزخشان حداقلی است؛ یعنی سه روز برزخ دارند و بعضیها هم ممکن است برزخشان میلیاردها سال طول بکشد؛ یعنی خیلی زمانبَر است. عالم برزخ فرصتی است که خداوند سبحان به مؤمن میدهد تا آن اعمالی را که آغاز کرده بود، برای او در برزخ تداوم پیدا کند و اعمال به او ضمیمه شود؛ یعنی انقدر این انضمام جریان پیدا کند تا شاکلۀ او شود و در هنگام ورود به قیامت ،ملکوت این عمل زیبا به طور کامل ظهور داشته باشد.»
شفاعت از نگاه الهی
- نمایش جایگاه برگزیدگان: خداوند از طریق شفاعت، مقام والای انبیا، اولیا، علما و شهدا را آشکار میسازد تا نشان دهد برخی بندگان به چنان درجهای از فضیلت میرسند که شایستگی شفاعت برای دیگران را پیدا میکنند.
- انگیزهای برای عمل صالح: خداوند با نشان دادن شافعان، ما را به انجام اعمال نیک تشویق میکند. برخی افراد، هرچند معصوم نبودند؛ اما با تلاش و ایمان، به جایگاهی رسیدند که اکنون میتوانند شفیع دیگران باشند. این پیام را به انسان میرساند که تو نیز میتوانی با پیمودن راه آنان، به این مقام دست یابی؛ چراکه این مسیر، انحصاری نیست و برای همه گشوده است.
- امید به رحمت بیپایان خدا: خداوند با تأکید بر شفاعت، اعلام میکند که هیچگاه نباید از رحمت او ناامید شد؛ زیرا رحمت الهی بیحد و گسترده است و راه بازگشت و بخشش همواره باز است.
به این ترتیب، شفاعت هم نشانهای از عدالت الهی است، هم محرکی برای تلاش معنوی و هم مایهای برای امیدواری بندگان.
نسیم رحمت الهی
«وَ لا تَیأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّه إِنَّهُ لا ییأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُون»[14]
«از رحمت نومید نشوید که از رحمت خدا فقط مردمان ناسپاس نومید می شوند.»
در سفرهخانۀ قرآن آموزش میگیریم که یأس از گناهان کبیره است و فقط کفار از رحمت حق مأیوساند؛ یعنی مؤمن حق مأیوس شدن را ندارد.
آنقدر رحمت شفعاء زیاد است که زهیر با پیوست به اباعبدالله الحسین علیهالسلام سعادت و عاقبت بهخیری خود را رقم زد!
شفاعت؛ دری از امید در برابر ناامیدی
اصل شفاعت برای آن است که باور انسان را تقویت کند و به او یادآور شود که حتی در تاریکترین لحظات، وقتی همه درها بسته به نظر میرسند، درِ شفاعت باز است.
مانند حضرت یوسف که ظاهراً همۀ راهها بسته شده بود؛ اما او بهسوی همان درِ به ظاهر بسته حرکت کرد و ناگهان با گشایشی الهی روبرو شد. این، عینیت شفاعت است؛ همان لحظهای که انسان فکر میکرد همه چیز تمام شده، دستِ رحمت خدا از جایی که انتظارش را ندارد، او را نجات میدهد.
پس هیچگاه نمیتوان گفت: آخر خط است. شفاعت به ما میآموزد که هرگز نباید از رحمت خدا ناامید شد؛ زیرا حتی وقتی حسابِ خودمان بسته میشود، حسابِ شفیعانِ الهی باز است. شفاعت، همان فرج پس از شدت است؛ همان نور امیدی که در تاریکترین لحظات میدرخشد.
در نومیدی بسی امید است
داستانی نقل شده است از فردی که حکم نهاییاش صادر شده بود و او را بهسوی دوزخ میبردند. ناگهان به عقب مینگرد. خداوند به فرشتگان فرمان میدهد: «متوقفش کنید! شاید سخنی دارد.» آن مرد میگوید: «من به خدا گمان نیک داشتم.» و خداوند مهربان به فرشتگان دستور میدهد: «او را بازگردانید!»
این گمان نیک در آن لحظۀ حساس، نشان از نهادینه شدن عمیق حُسنظن در وجود آن فرد داشت که توانست در چنین شرایطی آن را بر زبان آورد.
چه خوش صید دل کردی بنازم چشم مستت را
که کس آهوی وحشی را از این خوشتر نمیگیرد
تاریخ جلسه: 1402/5/3- جلسه هشتم
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1]. الخصال، ج1، ص 156.
[2]. [2] بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج8، ص 56.
[3]. بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج8، ص 61.
[4] بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج8، ص 61.
[5]. الكافي (ط – الإسلامية)، ج3، ص 269.
[6] الكافي (ط – الإسلامية)، ج6، ص: 400
[7]. [7] المحاسن، ج1، ص80.
[8]. رياض السالكين في شرح صحيفة سيد الساجدين، ج2، ص: 346.
[9]. عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج2، ص 31.
[10] . مفاتیحالجنان، دعای توسل.
[11]. الكافي (ط – الإسلامية)، ج7، ص 272.
[12]. مثير الأحزان، ص 4.
[13] کلینی، الکافی، ج 3، ص 242.
[14] سوره یوسف، آیه 87