اشتباهات زندگی در نهج‌البلاغه ـ بخش نهم

مقدمه

 

انسان در محضر امیرالمؤمنین درس‌های ارزشمندی دربارۀ نگاه صحیح به زندگی می‌آموزد. نخست، اشتباهات خود را شناسایی می‌کند و سپس قصد دارد از آن‌ها عبور کند و در آن‌ها باقی نماند. با دعای حضرت، بصیرتی در آدمی ایجاد می‌شود که به او کمک می‌کند تا اشتباهات خود را:

  1. مشاهده کند؛
  2. توجیه نکند؛
  3. آن‌ها را پلی برای رسیدن به زندگی صحیح بداند؛
  4. اگر ناخواسته مرتکب اشتباهی شد، از آن عبور کند و در اشتباهات خود باقی نماند.

این فرآیند به انسان کمک می‌کند تا آموخته‌هایش ثمربخش شود و روابط صحیحی با اطرافیان خود برقرار کند. در روز قیامت، که روز حسرت است، کسانی که اعمال خیر انجام داده‌اند از کوتاهی‌های خود حسرت خواهند خورد، و کسانی که هیچ عمل خیری انجام نداده‌اند، حسرت خواهند خورد که ای کاش دست به عمل می‌زدند. بنابراین، از امیرالمؤمنین می‌خواهیم که دعا کند تا به دانسته‌های خود عمل کنیم و در قیامت از حسرت و پشیمانی در امان باشیم.

 

نگاه منفی به اشتباهات

 

«سَيِّئَةٌ تَسُوءُكَ خَيْرٌ عِنْدَ اللَّهِ‏ مِنْ‏ حَسَنَةٍ تُعْجِبُك»[1]

«سيّئه و بدى كه تو را اندوهگين سازد (مانند دروغى كه بگوئى و پشيمان شوى كه چرا گفتى) نزد خدا بهتر است از حسنه و خوبى (مانند نماز خواندن يا روزه گرفتن) كه تو را به‌خود بينى و سرفرازى وادارد. (زيرا پشيمانى گناه را برطرف مى ‏نمايد و خود بينى در حسنه گناهى است كه آنرا تباه مى‏ کند)»

از نظر امیرالمؤمنین بسیاری از اشتباهات، موهبت الهی است. انسان بیشترین تذکرات را از اشتباهات می‌گیرد. پس بهتر است به جای تمرکز بر اشتباهی که در زندگی او رخ داده است از آن عبرت بگیرد. انسان معصوم نیست و می‌خواهد در زندگی کمترین اشتباه را داشته باشد؛ اما علیرغم مراقبه‌ای که دارد، ناخواسته اعمال ناخوشایندی انجام می­دهد  که موجب ناراحتی اوست؛ اما بسیاری از این اشتباهاتِ ناخواسته نردبان رشد است؛ زیرا بعد از شناخت اشتباه، تمرکز، دقت نظر و تأمل بیشتری در زندگی دارد. بنابراین انسان در اشتباهات به جای تازیانۀ ملامت آن را موهبتی از خدای سبحان فرض کند که موجب سپاسگزاری جدی است.

 

انواع افراد در مواجهه با اشتباهات

 

افراد در مواجه با اشتباهات دو دسته هستند:

  1. خودسرزنشی افراطی دارند. این قدر خود را سرزنش می‌کنند که گرفتار ضعف شخصیت می‌شوند و نمی­توانند کار مفیدی انجام دهند
  2. اشتباه را چراغ راه می‌بینند که بقیۀ مسیر را روشن می‌کند تا گرفتار اشتباه نشوند. این افراد ابتدا در ناخودآگاه از اشتباه متأسف هستند و هر زمان یاد آن بیفتند ناراحت می‌شوند؛ اما عبرت گرفتند و اشتباه را هدیۀ خدا می‌دانند.

به طور مثال در یک مهمانی خانوادگی کدبانوی منزل غذای بسیار خوش‌طعم، زیبا و خوش‌عطری که به تازگی آموخته است تهیه می‌کند؛  اما هنگام پذیرایی ظرف آن می‌شکند و غذا بلااستفاده می‌شود. اگر بلافاصله متوجه شود که از طبخ غذا قصد هنرنمایی داشته، به اشتباه خود پی برده است و عبرت می‌گیرد و متنبه می‌شود.

اگرچه اشتباه او را آزرده است؛ اما از آموزش خدا ممنون است که دستپختِ خوب برای نمایش به دیگران نیست و اگر دستپخت شخصی خوب است متعلق به خداست. خدا مُطعم است و به غذا طعم می‌دهد و نباید خود را مطرح کرد. در غیر این صورت ممکن بود به ظاهر بدرخشد و معروف شود و وجه کاذبی برای خویش بسازد؛ اما دچار عجب و خودبینی شود و با اعتماد به تدابیر خود از خدا غفلت کند و در نهایت مشرک شود.

 

اشتباهات؛ موهبت‌های الهی برای رشد انسان

 

بایستی به جای آنکه از یادآوری اشتباهات خود رنجیده‌خاطر شویم، آنها را موهبتی الهی بدانیم. هر خطا درس عبرتی است که باید پیام آن را همیشه به یاد داشته باشیم که هرگاه به خود اعتماد کنیم، از قطار انسانیت پیاده شده‌ایم.

باید از اشتباهات آموخت و در هیچ‌یک از نقش‌های زندگی؛ چه به عنوان مادر، همسر، مدیر خانه، دانشجو، معلم یا هر جایگاه دیگر به اعمال خود تکیه نکنیم.

همۀ اشتباهات ناخواسته‌ای که انسان مرتکب می‌شود، بیش از آنکه دردناک و آزاردهنده باشند، راهنمایی برای ترسیم مسیر درست در ادامۀ زندگی‌ است! آنها همچون چراغ‌هایی هستند که راه صحیح را نشان می‌دهند و انسان را از سقوط‌های بزرگتر نجات می‌بخشند. پس باید اشتباهات را آغوش باز پذیرفت، از آنها آموخت و هرگز فراموش نکرد که اعتماد به نفسِ بی‌حد، آغاز سقوط است.

مثلاً فردی متوجه می‌شود در انتخاب‌های گذشته‌اش در پیوندهای خانوادگی، تفکر مادی‌گرایانه باعث آسیب شده است. اکنون این خطا برایش چراغ هشداری شده است تا در تصمیم‌های بعدی هوشمندانه‌تر عمل کند. او خود را بی‌رحمانه سرزنش نمی‌کند، چون می‌داند تازیانهٔ خودسرزنشی، روان را بیمار می‌کند؛ بلکه پیامِ درونِ اشتباه را کشف می‌کند و حتی بابت این آموزهٔ الهی سپاسگزار است. چنین فردی بر شناخت قبلی، موقعیت مالی، مدرک تحصیلی، مقام و … حساب باز نمی‌کند بلکه بر راهکارهای خدا اعتماد دارد.

 

اشتباه؛ آزمون الهی برای بندگیِ راستین

 

گاهی انسان فریبِ توانایی‌های خود را می‌خورد! گمان می‌کند با تکیه بر دانش و تجربیاتش می‌تواند از هر خطایی در امان بماند. غافل از اینکه همین اعتماد به نفسِ بی‌حد، بت‌سازی از خویش است؛ گامی به سوی شرکِ پنهان.

قرار است انسان روزبروز بنده‌تر شود نه اینکه با اعتماد بر خود مشرک شود. گاهی خودداری از اشتباه موجب غرور می­شود و انسان باور می کند وجود مستقلی دارد. گمان دارد بدون اعتماد بر خدا همۀ درس‌هایی که آموخته و مطالبی که مطالعه کرده است برای او کارایی دارد. در صورتی که از منظر خدا ارتکاب اشتباه، بهتر از گرفتاری در عُجب و غرور کاذب است. زیرا ندامت از اشتباه، دل را نرم و روح را به بندگی نزدیک‌تر می‌کند. البته این سخن بدین معنا نیست که انسان سعی در انجام اشتباهات داشته باشد.

اگر نگرش انسان به اشتباه این چنین باشد، نه‌تنها اشتباه به او صدمه نمی‌زند؛ بلکه با پیشگیری از غرور، عُجب و توجه به فقر ذاتی در محضر رب، آن را هدیه‌ای از ناحیۀ خدای سبحان می‌داند. به عبارت دیگر درخواست و طلب دائم انسان از خدا این است که  او را از اشتباه حفظ کند و به او عصمت عنایت کند تا هیچگاه اشتباه نکند:

«یا عاصِمَ مَنِ اسْتَعْصَمَهُ» [2]

وقتی ناخواسته اشتباه رخ داد بایستی با دید مثبت به آن نگاه کنیم.  نگاه منفی به اشتباه، اشتباه است.

 

دون‌همتی

 

«قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى‏ قَدْرِ هِمَّتِه»[3]

«مقام و مرتبه مرد باندازه همّت او است (پس اگر بلند همّت بود ارجمند و بزرگوار و اگر پست همّت باشد خوار و زير دست است.)»

دون‌همتی یکی از اشتباهات انسان است. انسانی که همت متعالی ندارد، خواسته‌های او اندک و غیرمتعالی است و در کسب کمالات به حداقل‌ها بسنده می‌کند، دچار اشتباه شده است.  به طور مثال وقتی انسان درخواست‌های بسیار محدود مانند طلبِ اندکِ دانش، توفیقِ محدود، رضایت به خدمتی ناچیز، بسنده کردن به زدودنِ برخی رذایل و کسبِ برخی فضیلت‌ها اکتفا می‌کند و به آن راضی می‌شود، در اشتباه است.

فرد دون‌همت هنگامی که دعا مستجاب است از خدا تنها سلامتی خود را از یک بیماری خاص طلب می‌کند. در صورتی که انسان کمال‌طلب از خدا برترین هر چیز را طلب می‌کند؛ زیرا قرار است همت متعالی داشته باشد. حتی یکی از رهاوردهای زیارت، تعالی همت است، چنانکه از زبان امام سجاد علیه‌السلام، از حدای سبحان چنین طلب می‌کنیم:

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ و بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ، وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ، وَ بِعَمَلِي‏ إِلَى‏ أَحْسَنِ‏ الْأَعْمَالِ »[4]

خدایا! بر محمد و خاندانش درود فرست و ایمان مرا به کامل‌ترین ایمان برسان، و یقین مرا برترین یقین قرار ده، و نیت مرا به نیکوترین نیت‌ها پایان بخش، و عمل مرا به بهترین اعمال برسان

مشکل‌ انسان این است که به ظرف وجودی خود می‌نگرد و از خدا طلب می‌کند. اشتباه انسان این است که برای خود محدودیت قائل است. ظرف خود را کوچک درنظر می‌گیرد در صورتی‌که خدا ظرف وجودی انسان را به شکلی تعریف کرده است که هرچه در آن بریزد باز هم جا دارد. انسان گمان می‌کند ظرفیت یک قاشق چایخوری دارد، غافل از اینکه خدا می‌گوید انسان ظرفیت اقیانوس را دارد.

نباید خود را کوچک و محدود ببینیم و میزان درخواست‌های خود را کم درنظر ‌بگیریم. عوام جامعه در دعا یک درخواست دارند و به یک طلب قانع هستند در صورتی‌که دامنۀ درخواست‌ها وسیع است؛ ولی طلب نمی‌شود و بالطبع عطا  هم نمی‌شود. در حالی‌که ارزش انسان به بی‌نهایت خواستن است نه این که حاجت‌ها را محدود به یک امر کند.

باید طالب بی‌نهایتِ کمالات باشیم: «ربّ زدنی علماً»[5]، «زدنی حبّاً». مثلاً فردی در زیارت امام رضا علیه‌السلام در هنگام سجده یک لقمه نان از غذای حضرت را طلب می‌کند و هنوز سر از سجده برنداشته، یکی از خدام حضرت  یک لقمه غذا برای  او می‌آورد! در صورتی‌که این فرد در درخواست خویش  می‌توانست برای  خود و همۀ همراهان خود آنقدر بخواهد که برای خانه‌هایشان هم ببرند! حتی اگر بیشترهم طلب می‌کرد مشکلی رخ نمی‌داد.

 

بلندپروازی در دعا، شرط بهره‌گیری از بیکرانگی رحمت الهی

 

حتی نباید گفت: خدایا، محبت مرا هم‌اندازه محبت سلمان به پیامبر کن!؛ چرا که چه‌بسا ظرفیت عشق ورزیدن ما فراتر از این هم باشد. شاید بتوان عاشق‌تر از سلمان هم بود! انسان مؤمن باید عالی‌ترین سطح هر فضیلتی را از خدا طلب کند.

درخواست‌های محدود، توهین به خداست! چون گویی دارایی بی‌کران الهی را محدود و ناچیز پنداشته‌ایم! گویی باور داریم اگر ما بیشتر بگیریم، از سهم دیگران کاسته می‌شود! در حالی‌که گنجینه‌های الهی، بی‌نهایت است و بخشش به یکی، از دارایی دیگران کم نمی‌کند.

 

رابطۀ دنیاخواهی و دون همتی

 

اگر نهایت آرزوی انسان، مال و مقام دنیا باشد، سقوط کرده است! دنیا در پیشگاه الهی بی‌ارزش است. اگر دنیا ارزشی داشت، خداوند آن را به پیامبرانش می‌داد. امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه می‌فرماید:

«اگر دنیا نزد خدا به اندازۀ بال مگسی ارزش داشت، به پیامبرانش حتی جرعه‌ای از آن می‌چشاند[6]

خداوند در قرآن تصریح می‌کند:

«اگر [این‌که مردم گمراه نشوند] شرط نبود، حتی سقف خانه‌های کافران را از طلا و نقره می‌ساختیم!.»[7]

این نشان می‌دهد که طلا و نقره در چشم خدا به اندازۀ  یک سرسوزن هم ارزش ندارد! حتی اگر کسی تمام همت خود را صرف رسیدن به نعمت‌های بهشت کند، باز هم در اشتباه است! زیرا دیوانگان، کودکان و مستضعفان فکری که هیچ تلاشی نکرده‌اند نیز وارد بهشت می‌شوند. پس هدف اصلی بهشت‌طلبی نیست!

 

بلندترین همت چیست؟

 

همۀ عبادات باید با نیت«قربةً إلی الله» (برای تقرب به خدا) انجام شود، نه برای رسیدن به بهشت. فرق است میان کسی که بهشت را می‌خواهد تا در نعمت باشد و کسی که خدا را می‌خواهد تا در جوار حضرت حق قرار گیرد!

مهم این است که انسان  باور کند دنیا دون و پست است.

 

 همت بلند و کمالات انسانی

 

یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات انسان در زندگی این است که همت و اراده‌اش را محدود و کوچک می‌بیند و به واسطۀ این تفکر، خود را بی‌ارزش و پست می‌سازد. در حالی‌که امکان رسیدن به مقامات عالی و کمالات معنوی برای انسان همواره وجود دارد. انسان زمانی که در مسیر صحیح زندگی قرار می‌گیرد، به طور طبیعی از لطف و رحمت معصومین بهره‌مند می‌شود و می‌تواند خواسته‌های بزرگ و امتیازات خاص را از خداوند طلب کند. برای مثال، دعاهایی مانند دعای سحر نشان می‌دهد که نباید درخواست‌های ما محدود و پست باشد، بلکه باید برای رسیدن به شرافت و جایگاه‌های بلند دعا کنیم.

وقتی تنها به دعاهای شخصی و محدود بسنده می‌کنیم، سطح درخواست‌ها و آرزوهای‌مان تنزل پیدا می‌کند. در این حالت، بیشتر به امور جزئی و روزمره می‌پردازیم و از مسائل بزرگ و معنوی غافل می‌شویم. به طور مثال، برای جوانانی که تازه ازدواج کرده‌اند، دعا می‌شود که یکدیگر را دوست داشته باشند و در کنار هم آرامش یابند. این دعا ممکن است نتیجۀ مثبت به همراه داشته باشد، اما اگر در کنار آن، توجهی به تربیت دینی و معنوی نداشته باشند، به مرور زمان ممکن است، روابط‌شان سطحی شود و از معنویت فاصله بگیرند.

در حقیقت، هدف از دعا و درخواست‌های انسان باید این باشد که نسل‌های آینده در مسیر کمالات معنوی قرار گیرند و به گونه‌ای تربیت شوند که روشنی چشم امام زمان باشند. باید در کنار تأمین نیازهای دنیوی، به تربیت دینی و معنوی خود و دیگران توجه کنیم و از خداوند درخواست‌هایی بزرگتر از امور جزئی داشته باشیم تا در مسیر کمالات حقیقی قرار گیریم.

 

کوتاهی در خدمت به خلق

 

 

«قُلُوبُ‏ الرِّجَالِ‏ وَحْشِيَّةٌ فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَيْه»‏[8]

«دل‌هاى مردم رمنده است (با هم آشنائى ندارند) پس هر كه آن‌ها را (با همراهى و نيكى و دوستى) به دست آورد به او روی می‌آورند.»

دلها راحت به کسی انس نمی‌گیرد. دل افراد از یکدیگر گریزان و فراری است. راحت به دام هم نمی‌افتند. هرکس که با این قلوب، انس و الفت برقرار کند قلوب به او روی می‌آورند.

عده ای از شارحین معتقدند در این حکمت رجال در مقابل اناث نیست و منظور مطلق انسان­هاست و عدۀ دیگری معتقدند رجال به‌معنای مردان و در مقابل اناث است.

محبوب بودن هزینه دارد و باید برای آن خرج کرد. باید با آدم­ها ارتباط خوب داشت. ارتباط خوب با دیگران تصادفی و اتفاقی نیست. انسان باید به میدان عمل بیاید و با دیگران انس و الفت ایجاد کند. اگر ارتباط خوب با مردم برقرار کنیم، محبوب قلوب می‌شویم و دیگران به ما روی می‌آورند.

نمی‌توانیم منتظر دیگران باشیم تا به ما روی بیاورند. باید به مردم خدمت کرد، محبت داشت و هر تلاشی لازم است انجام داد تا دیگران ما را دوست بدارند. عناوین، انسان را دوست داشتنی نمی‌کند. عنوان مادر، معلم، همکار، فامیل، دوست و… کسی را دوست‌داشتنی نمی‌کند. وقتی انسان محبوب می‌شود که اقدامات خاصی انجام دهد و هزینۀ ایجاد دوستی را بپردازد، در غیر این صورت اطرافیان از او گریز دارند.

 

محبت، اکتسابی است نه ذاتی

 

انسان‌ها به طور طبیعی نسبت به یکدیگر بی‌اعتماد و گریزان هستند. هیچ‌کس صرفاً به خاطر عنوان یا نسبت خانوادگی محبوب نمی‌شود. محبت نیازمند تلاش و هزینه است، نه صرفِ وجود رابطه. برای مثال عروس و مادرشوهر، اگر رفتاری تحقیرآمیز داشته باشند، حتی این رابطۀ رسمی هم به دشمنی تبدیل می‌شود. اگر مادری از شیر دادن و تربیت فرزندش سرباز زند، رابطۀ خونی نه‌تنها محبتی ایجاد نمی‌کند، بلکه ممکن است به کینه بیانجامد. هیچ عنوانی (مادری، همسری، دوستی…) ذاتاً محبوب نیست. محبت مثل گیاهی است که باید آبیاری شود، وگرنه می‌خشکد. حتی نزدیک‌ترین روابط انسانی بدون خدمت، فداکاری و توجه، به تلخی می‌گراید.

این توقع اشتباه است که بدون برقراری ارتباط صمیمانه و صحیح با مردم، محبوب آن‌ها شد و یا  بدون  انجام خدمات، افراد نسبت به انسان اقبال و توجه داشته باشند. به‌جرأت می‌توان گفت اگرچه موّدت و رحمت میان زوجین هدیۀ خداست. و با صیغۀ عقد، مودت و رحمت میان آ‌ن‌ها برقرار می‌شود؛ اما تداوم آن هدیه در دست زوجین است. بی‌محبتی، همسر را گریزان می‌کند.

در نتیجه اگر قصد داریم ارتباطات سالمی با دیگران برقرار کنیم باید برای محبوب‌شدن اقدام کنیم نه توقع داشته باشیم خودبخود و از طریق عنوان محبوب شویم. محبوب شدن و مورد توجه افراد قرار گرفتن هزینه‌بَر است.

در شرح حال آیت الله آمیرزاجوادآقای ملکی تبریزی ذکر شده است که ایشان بعد از اتمام درس‌ در مدرسۀ فیضیه، به حجرۀ یکی از طلبه‌ها که با او آشنا نبود و حتی همشهری، هم‌دوره‌ای و هم مباحثه‌ای ‌ایشان نبود، رفت و چند دقیقه نشست و سپس بیرون رفت. وقتی دلیل این عمل از ایشان سوال شد، فرمود:  این طلبه شب قبل در نماز شب اسم من را آورد و به من دعا کرد، وظیفۀ من بود که از این طلبه تفقد کنم. ابتدا توجه از طلبه آغاز شد و سپس نقل و انتقالات انرژی به یکدیگر شکل گرفت.

وقتی فردی هیچ خدماتی به دیگران نداده است چگونه انتظار دارد دیگران موظف به خدمت او شوند. بنابراین انسان نباید منتظر ارتباط صمیمانۀ دیگران باشد  و لازم است برای ارتباط صحیح با آن‌ها اقدام کند. در این صورت در برقراری ارتباط صحیح با اطرافیان اشتباه ندارد. اشتباه زمانی رخ می‌دهد که انسان از دیگران متوقع لطف و توجه است. حتی یک احوال پرسی برای شخصی که به تازگی وارد خانواده شده است، شخصیت او را مستحکم می‌کند و مورد توجه قرار می‌گیرد.

 

پیش‌قدم شدن در مهربانی؛ پادزهر انزوای اجتماعی

 

گام نهادن به سوی دیگران در ابتدا دشوار می‌نماید؛ اما ثمرات نیکویی در پی دارد. برای نمونه، هنگامی که فرد تازه‌واردی در یک مجتمع مسکونی، با جسارت به استقبال همسایگان می‌رود و آمادگی خود را برای یاری‌رسانی اعلام می‌کند، اگرچه این اقدام در نگاه نخست دشوار است؛ اما موجب می‌شود: اولاً او به عنوان انسانی خدوم و متعهد شناخته شود؛ ثانیاً جایگاه اجتماعی ممتازی در میان اهالی محله کسب کند؛ ثالثاً الگویی عملی از یک شهروند مسئولیت‌پذیر ارائه دهد.

در مقابل، اگر فرد همواره منتظر بماند تا دیگران، نخستین گام را بردارند، هرگز ارتباطات اصیل و پایدار شکل نخواهد گرفت. واقعیت این است که طبیعت امروزی بشر به سمت انزوا و جدایی گرایش دارد، کرونا این گریز اجتماعی را تشدید کرده است؛ اما مؤمنان راستین باید نقشی فعال در ایجاد پیوندهای اجتماعی ایفا کنند.
جامعه‌ای که در آن افراد پیشقدم در ایجاد ارتباط باشند، از انزوای اجتماعی رهایی می‌یابد و به سمت همبستگی حقیقی حرکت خواهد کرد.

 

الفبای ایجاد الفت و محبت

 

وقتی توان کمک عملی ندارید، صادقانه بگویید:«در این لحظه، بهترین هدیه‌ای که می‌توانم به شما بدهم دعای خیر است.» این صداقت، خود عاملی جذاب و پیونددهنده است. یک فنجان چای پیشکش کردن، کمک در حمل وسایل سبک و… این اقدامات به ظاهر ساده، سنگ بنای روابط عمیق است. منتظر اقدام دیگران نباشید، خود آغازگر مهربانی باشید، خواهید دید که دیگران نیز پاسخ محبت را می‌دهند. با کلام محبت‌آمیز دل‌ها را تسخیر کنید. کوچکترین فرصت‌ها را برای خدمت مغتنم بشمارید و همواره برای دیگران دعای خیر کنید. اینگونه ارتباط برقرار کردن، دیوارهای بی‌اعتمادی را فرو می‌ریزد و شبکۀ روابط گرم و صمیمی شکل می‌گیرد و یادگاری ارزشمند در دل‌ها باقی می‌ماند. ارزش واقعی انسان در میزان محبتی است که در دل‌ها می‌کارد.

اگر انسان میل دارد وجود او ارزشمند باشد و نبود او موجب آزردگی دیگران شود، بایستی در زمان حیات با زبان و عمل به دیگران خدمت کند، به هر میزان که توان دارد، گرچه در حد دعا در حق اطرافیان، اقدامات خیر انجام دهد تا نتیجۀ قطعی و فوری این اقدامات را مشاهده کند.

 

تاریخ جلسه: 1400/9/8 ـ جلسه 9

«برگرفته از بیانات استاده زهره بروجردی»

 

 


[1]. نهج‌­البلاغه فیض الإسلام، حکمت 43

[2]. دعای جوشن کبیر

[3] . نهج‌­البلاغه فیض الإسلام، حکمت 44، فراز اول

[4]. صحیقه سجادیه، دعای 20

[5]. سوره طه، آیه 114

[6]. نهج‌البلاغه، خطبه 113.

[7]. سوره زخرف، آیه 33.

[8] . نهج‌­البلاغه فیض الإسلام، حکمت 47

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *