اشتباهات زندگی (در نهج‌البلاغه) ـ بخش یازدهم

مقدمه

 

اشتباهات زندگی به‌مثابۀ آیینه‌ای است که بسیاری از اصلاحات زندگی از طریق  آن آشکار شود. بعضی از این اشتباهات برای انسان شناخته شده است و بعضی ناشناخته هستند؛ اما در محضر معصوم از حقیقت اشتباه پرده‌برداری می‌شود.

بعضی از اشتباهات، نظری و بعضی عملی است. به عبارت دیگر بعضی از اشتباهات انسان فکری و بعضی اجرایی هستند. گاه انسان نادانسته تصورات و اندیشه‌های اشتباه دارد و گاه در اجرا و در هنگامۀ عمل اقدامات اشتباه انجام می­‌دهد؛ اما مهم این است که به اشتباهات خود پی ببرد و درصدد توجیه آن­ها نباشد، از اشتباهات عبرت بگیرد و در زندگی‌ ادامه ندهد.

 

ترس از مرگ

 

«نَفَسُ الْمَرْءِ خُطَاهُ إِلَى‏ أَجَلِه»‏[1]

«هر نفَس انسان، گامى بسوى مرگ است.(یعنى با هر نفسى كه انسان مى‌كشد در واقع یك قدم بسوى اجل خود نزدیك‌تر می‌شود.»

مرگ یکی از اموری است که حقیقت آن تقریباً برای عموم مردم مجهول باقی مانده است و دربارۀ آن اشتباه فکر می‌کنند. تعداد خیلی کمی از افراد  با مرگ زندگی می‌کنند.

اشتباه انسان این است که گمان می‌کند مرگ یکباره فرا می‌رسد. در حالی‌که هر فردی خواسته یا ناخواسته یک عمر به‌سوی مرگ در حرکت است. انسان دائم برای رسیدن به پایان خط قدم برمی‌دارد.

«خُطاه» از ماده «خطوه» به‌معنای گام است. هر دم و بازدمِ انسان یک گام است که او را به مرگ نزدیک­تر می‌کند. تفاوت گام با قدم این است که قدم اندازۀ کف پاست، به طور مثال قدمگاه حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا علیه‌السلام در نیشابورو قدمگاه حضرت ابراهیم، در مقام ابراهیم؛ اما گام، فاصلۀ بین دو قدم است. که بستگی به قد هر فرد دارد. در حقیقت همۀ دم و بازدم‌های انسان او را به‌سوی اجل پیش می‌برد و انسان به اشتباه گمان می‌کند مرگ یک دفعه فرا رسیده است.

در قرآن همین معنا با ادبیات دیگری مطرح می‌شود: «کُلُّ نفسٍ ذائقَةُ المَوت»[2] هرکس لحظه‌به‌لحظه مرگ را مزه‌مزه می‌کند و می‌چشد.

مرگِ نابهنگام، اشتباه است؛ زیرا انسان به طرف مرگ حرکت می‌کند. هر دم و بازدم، نه یک قدم بلکه یک گام انسان را به مرگ نزدیک می‌کند. به عبارت دیگر، انسان با مرگ زندگی می‌کند. زندگی بدون مرگ نیست. اگر علامت زنده بودن دم و بازدم است، هر دم و بازدم قدمی به‌سوی مرگ است. پس انسان در عین زندگی دائم می‌میرد هر دم و بازدم یک قدم او را به پایان خط نزدیک می‌کند.

در گام حرکت نهفته است، بنابراین انسان خواسته یا ناخواسته در حرکت است. این حرکت درجا و ایستا نیست. انسان اشتباه می‌کند که جریان مرگ را در زندگی روزمرۀ خویش جدی نمی‌گیرد. به همان میزان که دم و بازدم در نظر انسان امری عادی است. گام برداشتن به‌سوی مرگ نیز باید عادی باشد. خدا زندگی‌ را بر اساس گام برداشتن به‌سوی جدایی از دنیا و حرکت به‌سوی ابدیت تنظیم کرده است. زندگی، گام برداشتن از حیات موقت به‌سوی حیات جاودانه است. نادیده گرفتن مرگ در زندگی اشتباه است.

 

زندگی و مرگ، دو همزاد

 

شنیدن صدای نفس برای افراد لذت‌بخش است و آن را علامت زندگی می‌دانند، اما از صدای پای مرگ می‌ترسند و اندیشیدن به مرگ برای آنها ناخوشایند است در حالی‌که هر دو شبیه به هم و ضروری زندگی هستند. این گمان که بدون مرگ امکان زندگی وجود دارد، اشتباه است. زندگی، دائم با مرگ قرین است.

طبق روایات خواب برادر مرگ است: «النَّومُ اخُ المَوت»[3] زیرا انسان در خواب قبض روح می‌شود از آیت الله بهجت (ره) نقل شده است: «من نمی‌دانم چرا همۀ مردم خواب را دوست دارند و از مرگ می‌ترسند!» عامۀ مردم منتظر فرصتی هستند که بخوابند؛ اما چرا تا این حد از مرگ می‌ترسند و آن دو را متفاوت فرض می‌کنند؟!

 

غفلت از آغاز کار

 

«إِنَ‏ الْأُمُورَ إِذَا اشْتَبَهَتْ‏ اعْتُبِرَ آخِرُهَا بِأَوَّلِهَا»[4]

«هرگاه كارها مشتبه شد (نیكى و بدى پایان آنها دانسته نشد) انجام آنها به آغازشان مقایسه و برابرى می‌شود (پس اگر آغاز كار نیك یا بد باشد انجام آن نیك یا بد خواهد بود، زیرا سال نیكو از بهارش آشكار است.)»

شاید در وهلۀ اول قبول این نکته سخت باشد؛ ولی وقتی انسان فکر کند گویندۀ این سخن یک روانشناس یا جامعه‌شناس نیست، بلکه ولیّ‌الله وحجة الله است، تسلیم می‌شود و می‌پذیرد.

اشتباه این است که انسان به اول کار توجه کافی ندارد. ضرب‌المثل «سالی که نکوست از بهارش پیداست.» را خیلی جدی نمی‌گیرد و به ضرب‌المثل «جوجه را آخر پاییز می‌شمارند.» توجه بیشتری دارد. مثلاً اگر اطرافیان گمان کردند آغاز زندگی مشترک با مقداری بی‌دینی، بی‌مبالاتی، اختلافات فرهنگی و سایر مشکلات با قرار گرفتن زیر یک سقف اصلاح می‌شود، بعدها متوجه خواهند شد مشکلات در شکل دیگری ظاهرمی‌شود! آخرِ این زندگی مانند اول آن است و هیچ فرقی نمی‌کند. تنها اَشکال مشکل عوض می‌شود. البته بعضی از زندگی‌های زناشویی در ابتدا خیلی مشکل‌دار هستند؛ ولی عاقبت اصلاح می‌شود و طرفین با تفاهم زندگی می‌کنند. این نوع از مشکلات بر اثر جهالت، بی‌تجربه‌گی و غفلت رخ می‌دهد، و قابل حل شدن است.

 

گذر از جهل به آگاهی با مشاوره و آموزش

 

گاهی زوجین به آداب زندگی مشترک آگاه نیستند، نمی‌دانند چگونه با یکدیگر رفتار کنند، در کنار هم چگونه زندگی کنند و بر اثر لجبازی که شاخه‌ای از جهالت است، زندگی را تلخ می‌کنند. مشکل این دسته از زوجین با مراجعه به مشاور، متخصص و گذراندن آموزش‌های لازم مرتفع می‌شود؛ زیرا عشق و علاقه، این دو را کنار هم جمع کرده است و لازم نیست نگران آخر کار شد.

اما گاهی اوقات زوجین یکدیگر را قبول ندارند و عناد حاکم است. به قول طلبه‌ها از اول تباین کلی دارند و اختلاف صد و هشتاد درجه است. یکی مؤمنِ مؤمن و دیگری منکرِ منکر است. این اختلاف فرهنگی ماندگار است و هیچ‌گونه رد نمی‌شود.

بعضی امور اصلأ قابل حل شدن نیست. از ابتدا مشکل بوده است و تا آخرباقی خواهد ماند و نباید انتظار رد شدن داشت. بنابراین اختلاف دامنه‌دار است و ادامه می‌یابد زیرا نه منکری که مغرضانه منکر است از انکارش جدا می‌شود و نه فرد مؤمن ایمانش را رها می‌کند.

 

عهد الست و عاقبت‌به‌خیری

 

وقتی امور شبیه یکدیگر می‌شوند، آخر کار شبیه اول کار است. یعنی آخر، ادامۀ اول است. البته این نکته در بعضی از موارد برای انسان خوشحال کننده است. انسانی که در عهد الست[5] در پاسخ سؤال خدای سبحان بی‌درنگ «بلی» گفت و حُبّش را به اولیاء نشان داد، آن «بلی» در آخر کار هم خیلی به او کمک خواهد کرد. بر فرض اگر در دنیا معاصی بر او عارض شود در آن‌ها مدفون نمی‌شود و در معاصی باقی نمی‌ماند. گاهی فردی در آغاز سن تکلیف بعد از تحقیق، مقید به انجام امور عبادی می­شود اما در دوران جوانی به دلایل عوارضی که رخ می‌دهد، گَرد معصیت بر اعمال او می‌نشیند. اگر والدین متدین نگران عاقبت او هستند، آخرکار را با اول آن مقایسه کنند و بدانند این معصیت‌ها عَرض است و جوهر وجودی او نیست، بنابراین باقی نخواهد ماند و این فرد عاقبت به خیر می­شود. زیرا ابتدای کار بر روال خیر بوده است.

 

نقش آغاز کار در سرنوشت عمل

 

اشتباه این است که انسان در ابتدای کارها دقت نظر لازم را ندارد و سرمایه گذاری خاص نمی‌کند. حتی در مسائل عبادی گفته می‌شود اول کار خیلی مهم است. اول کار، پیام آخر را به فرد می‌دهد. اول کار آنقدر نقش‌آفرین است که تکلیف آخر کار را هم معلوم می‌کند. به طور مثال لازم است در آغاز نماز بسیار مراقب بود و با توجه، تأمل و ذکر اذان و اقامه وارد نماز شد؛ اما عموم افراد با خیالات گوناگون و افکار متشتت وارد نماز می‌شوند؛ سپس خود را ملامت می‌کنند که چرا نماز آنان اصلاح نمی‌شود؟ در صورتی‌که همانگونه که  نماز آغاز شده است به انتها می‌رسد. انسان از اول با دنیایی از خیالات و افکار وارد نماز شده است؛ در وسط نماز هم اصلاح نمی‌کند و در انتها، نماز صحیحی نخوانده است!  قرار است نماز، سفر معراج باشد؛ اما چنین فردی سفر نکرده است و بالا نرفته است که پایین بیاید و در همان پایین‌ گیر کرده است.

 

شروعی سست، پایانی سخت

 

اشتباه انسان این است که برای شروع نامناسب اهمیتی قائل نیست. در اول کار تأمل و تدبر خاص در امور ندارد و بی‌توجهی را عیب نمی‌داند! به طور مثال بعضی با خود روراست نیستند و شرط ازدواج را فقط تدیّن ذکر می‌کنند و سایر اموری که به دلایل مختلف  برای آنها مهم است، موقتأ در نظر ندارند و ندیده می‌گیرند؛ در نتیجه بعد از ازدواج دچار مشکل می‌شوند و قادر به ادامۀ زندگی نیستند.

در صورتی‌که حتی اگر ده شرط هم اضافه کنند کار غلطی نیست. می­توان در کنار تدیّن شروط دیگری مانند خُلق نیکو، تعهد خانوادگی، مال حلال و … را هم اضافه کرد تا همه چیز را کنار هم داشته باشند. در مثال دیگر گاهی فردی بدون دقت نظر و آشنایی با حوزه­های علمیه قصد دارد طلبه شود. در صورتی که لازم است ابتدا با معارف ابتدایی حوزه آشنا شود، با طلبه‌های سال‌های بالاتر گفتگو کند و از میزان رضایت آنها از دروس طلبگی و فضای حوزه سؤال کند تا مطمئن شود موج احساسات و تبلیغات، انتخاب او را تحت‌الشعاع قرار نداده است. اگر طلبگی را بدون تفکر برگزیند، به‌سادگی انتخاب خود را رها می‌کند؛ اما وقتی در ابتدا با تفکر صحیح، تأمل، تحقیق و تفحص انتخاب کرد، این انتخاب برای او مقدس است. اگر در ابتدا  مردد بود مطمئناً تا انتها مردد خواهد ماند.

 

اهمیت تأمل در ابتدای امر

 

تأمل در ابتدای امر خیلی مهم است؛ زیرا  اموری را که در ابتدا افراد نسبت به آنها بی‌اعتنا هستند، بعدها در زندگی تأثیرگذار می‌شود. در ابتدا شواهد را ملاحظه کردند؛ اما ندیده ‌گرفتند؛ اما در طول زندگی قادر به ندیده گرفتن نیستند؛ زیرا موجب آزار و اذیت آنها می­شود؛ ولی امکان جبران وجود ندارد. اشتباه است که انسان در آغاز هرچیز تأمل و تدبر ندارد و گمان می‌کند به مرور رفع می­شود. همانگونه که  توجه به زیرساخت در میزان مقاومت ساختمان مهم است و اگر بنا در زمین نرم ساخته شود فرو می‌ریزد، توجه در ابتدای امور ضرورت دارد.

 

ضرورت نیت صحیح در ابتدای کار

 

سرآغاز هر عملی در زندگی شخصی انسان‌ با نیّت است. نیت ابتدای عمل است، مراقبت از نیّت برای خالص بودن آن خیلی لازم است. بی‌توجهی به نیت‌ها اشتباه است. وقتی نیّت اصلاح شود اعمال صالح می‌شوند. قرآن بحث نیّت را با «آمَنَ» مطرح می‌کند «آمَنَ وَ عَمِلَ صالحاً»[6]. انسان بایستی ابتدا به باور قلبی و درون خویش توجه کند. توجه تام به عمل ظاهری اشتباه است. ابتدا در دورن خویش باید به چرایی عمل توجه کنیم. گاهی افراد به دیگران لطف می‌کنند؛ ولی توقع قدرشناسی دارند و اگر این توقع برآورده نشود، ناراحت می‌شوند. این دسته از افراد در شناخت نیّت دچار اشتباه شده‌اند و گمان می‌کنند عمل صالح انجام داده‌اند؛ اما در چالش‌های زندگی متوجه می‌شوند در واقع عمل آنها صالح نبوده است؛ زیرا نیّت در ابتدای کار بر روال صحیح انجام نشده و خدایی نبوده است. از اول عمل مشکل‌دار بود و آن‌ها متوجه نبوده‌اند. در نیّت صحیح، عمل برای خدا انجام می­شود و قدرشناسی و قدرنشناسی دیگران اهمیت ندارد، تشکر کردن و تشکر نکردن آن‌ها یکسان است، انسان را دوست بدارند و یا دوست نداشته باشند، بی‌تفاوت است.

 

معماری ایمان از کودکی

 

والدینی  که فرزندان آنها در حدود سن تکلیف هستند عمل به وظایف عبادی فرزند را جدی تلقی کنند و گمان نکنند فرزند آنها به مرور زمان متوجه تکالیف خود خواهد شد. وظایفی که شارع از فرد هشتاد ساله خواسته است همانند وظایفی است که از نوجوان نه‌ساله می­خواهد؛ زیرا در سن تکلیف فرد را بالغ و فهمیده حساب کرده است. اگر والدین سن را مرزبندی کنند و کودک را ناتوان بدانند و او را رها کنند، در آینده متزلزل می‌شود و آخرکار این جوانان معلوم نیست؛ زیرا در ابتدای کار رها بودند و آموزش‌های لازم را فرا نگرفتند! از ابتدا در انجام اعمال عبادی سهل‌انگار بودند. نمی‌دانستند از سن تکلیف سیر آنها به‌سوی بی‌نهایت شروع شده است و می­توانند به استثنای حضرات معصومین مثل کاملترین‌های افراد عالَم، اعتبار داشته باشند.

از آنجا که از ابتدا سرمایه­گذاری جدی برای این کودکان صورت نگرفته است، این افراد در جوانی در جامعه و دانشگاه بی‌مبالات، بی‌بندوبار و لاابالی خواهند شد. در صورتی‌که از ابتدا اهمال از ناحیۀ والدین انجام شده است که در انتها در جامعه ظهور می‌یابد. در حقیقت در جامعه باطن آنها دیده می‌شود، این افراد از ابتدا متزلزل و مردد بودند، ساختمان ایمان آنها پوشالی بود که در یک مقطع از زمان ظاهر شد. بنابراین، ابتدای هر کاری خیلی مهم است. اشتباه این است که انسان با بی‌توجهی بر ابتدای کار حساب نمی‌کند. در صورتی‌که ابتدای امر خیلی مهم است در غیر اینصورت این اشتباه عام البلوی است و همه را گرفتار می‌کند.

 

ارزشمند انگاشتن دنیا

 

«قَدْ طَلَّقْتُكِ ثَلَاثاً لَا رَجْعَةَ فِیهَا؛ فَعَیشُكِ قَصِیرٌ وَ خَطَرُكِ یسِیرٌ»[7]

«و ترا سه بار طلاق گفته ام (از تو چشم پوشیده‌ام) كه در آن بازگشت نیست، پس زندگانى تو كوتاه، و اهمیت تو اندك، و آرزوى تو پست است.»

«خطیر» در اینجا به‌معنای خطر نیست؛ بلکه به‌معنای ارزشمند است. بسیاری از امور از نظر انسان خطیر است؛ یعنی ارزشمند و مهم است.

اشتباه این است که انسان عیش دنیا را خیلی طولانی می‌بیند. در صورتی‌که زندگی دنیا خیلی کوتاه است و نباید آن را بلند حساب  کرد. دلیل اکثر غصه‌های افراد این است که دنیا را خیلی طولانی فرض می‌کنند و می‌پندارند در یک گذر طولانی از روزگار قرار دارند در حالی‌که تنعمات دنیوی بسیار اندک است و دوره‌اش محدود.

امکانات در این عالم، تاریخ مصرفی بسیار کوتاه دارد؛ بنابراین بایستی به ذهن خویش برنامه دهیم که حیف است همۀ وجود خویش را برای دنیا سرمایه‌گذاری کنیم. دنیا قصیر است، همۀ تمتعاتش کوتاه است. تمام لذاتش در لحظه، اندک و کم‌ارزش است:

«مَتاعُ الدُّنیا قَلیلٌ»[8]

منظور از دنیا هرچیز فانی است. تمام نعمت‌ها، ثروت‌ها و قدرت‌ها نزد خدا قلیل است. به طور مثال اگر فردی گمان کند سنگی کوچک در بیابان میلیاردها ارزش دارد و برای کسب آن هزینه کند، اطرافیان او را سرزنش می‌کنند که برای چنین سنگ بی‌ارزشی هزینۀ گزاف می‌کند و عقل معاش ندارد!

اشتباه این است که انسان ارزش دنیا اعم از مال، مقام، قدرت، مدرک، منصب و …را خیلی زیاد فرض می­کند در صورتی‌که دنیا قابل قیاس با قیامت نیست. اگر فردی بین دو پیشنهاد معاملۀ مادی با سود تریلیاردی و پیشنهاد توفیق یک عمل صالح بسیار ساده، مثل خوشحال کردن یک بندۀ خدا، پیشنهاد اول را انتخاب کند، موقتاً سودی نصیب او می‌شود؛ اما ارزش آن در مقایسه با عمل صالحی که ظاهرأ به چشم  نمی‌آید، بسیار اندک است.

وقتی از عمل صالح پرده­برداری شود، ملکوت آن خیلی ارزشمند است. نباید برای دنیایی که تا این حد کم‌ارزش است، بیش از اندازه وقت صرف کرد و بر سر آن با دیگران  درگیر شد. اگر انسان زمان، مال، توان، آبرو و… خود را با خدا معامله کرد ارزشمند می­شوند؛ زیرا در این صورت باقی شده‌اند و دیگر مادی و دنیوی نیستند، تبدیل به آخرت شده‌اند و نباید آن‌ها را به راحتی از دست داد. هرچه انسان از دست می‌دهد دنیاست و هرچیزی که از طریق آن آخرت را بدست می‌آورد، باقی و ارزشمند است. تبدیل شدن به آخرت کم‌ارزش نیست؛ چون تبدیل به باقی شده است. هرامری که تبدیل به باقی شد؛ پایدار است.

وقتی گفته می‌شود دنیا کم‌ارزش است؛ یعنی همۀ امور گذرا، کم‌ارزش است؛ به همین جهت خیلی از غصه‌خوردن‌های افراد بی‌مورد است. در مشکلات زندگی دنیایی شعار «این نیز بگذرد» سخنی حکیمانه است و کارایی زیادی دارد. انسان با هر مشکلی که مواجه می‌شود، این شعار را در ذهن خود تکرار کند که مشکلات تا امروز گذشته است و باقی آن هم خواهد گذشت. مهم این است که در مشکلات دین انسان باقی بماند. « اللهُمّ لاتَجعَل مُصیبتَنا فِی دِینِنا»[9] مهم این است که هرمشکلی پیش می‌آید، زلزله‌ای بر ساختار دین انسان وارد نشود و  ساختمار دین تَرک برندارد.

ارزشمند انگاشتن دنیا بر اساس مبنای فکری است. افراد اول دنیا را ارزشمند می‌بینند، سپس تمنای آن را دارند اگر به دنیا رسیدند خود را برتر از دیگران می‌دانند و گرفتار تفاخر و تکاثر می‌شوند و اگر به آن نرسند حسود می‌شوند، در حالی‌که دنیا هیچ ارزشی ندارد و تنها مسئولیت‌آفرین است. مال، مقام، مدرک، زمان، توان،… مسئولیت می‌آورد. هیچیک از دارایی‌های دنیا به انسان بها نمی‌دهد؛ بلکه مسئولیت‌آفرین هستند و انسان در قبال آنها باید پاسخگو باشد. این تفکر که دنیا بهای انسان را اضافه می‌کند، اشتباه است. گاهی بعضی از افراد گمان می­کنند از طریق یک سنگ در نگین انگشتری، یک آهن در بنای ساختمان، میزان متراژ زمین در منزل مسکونی، یک ورق به اسم مدرک… قیمتی می‌شوند. چگونه امکان دارد این امور بی‌قیمت و ناچیز موجب قیمتی شدن انسان باشند؟!

 

تقدم امور فانی بر باقی

 

«قِیمَةُ كُلِّ امْرِئٍ مَا یحْسِنُه»[10]

«ارزش هر مرد (مقام او نزد مردم باندازه) چیزى (هنرى) است كه آنرا نیكو میداند (و بكار مى برد.»

سید رضىّ «علیه الرّحمة» فرماید: براى این سخن نمى‌توان بهایى تعیین كرد، و حكمت و اندرزى را با آن سنجید، و سخنى را با آن برابر کرد.

این حکمت در ادامۀ حکمت قبلی است. اگر می‌خواهیم ارزش واقعی خود را بدانیم، باید در خلوت و به دور از نگاه دیگران، دربارۀ اموری که برایمان ارزشمند است، تأمل کنیم.

برای مثال، فردی را در نظر بگیرید که در کنار ضریح امام رضا علیه‌السلام حال روحی خوبی دارد و می‌داند دعایش در این حالت مستجاب می‌شود. اگر در این لحظه کسی از او بخواهد برای فرج امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه دعا کند، باید درون خود را بررسی کند: آیا ناراحت است که نتوانسته از این حال خوش برای منافع دنیوی استفاده کند، یا خوشحال است که این فرصت را یافته؟

آنچه در نظر انسان مهم، مطلوب و نیکوست، نشان‌دهندۀ ارزش‌های درونی اوست. اگر دنیا در نظر فرد خطیر و باارزش باشد، منیت و خودخواهی او نیز برایش قیمتی می‌شود؛ اما اگر دنیا در نظرش بی‌ارزش باشد، خود را بی‌قیمت می‌یابد. اگر فردی باارزش باشد، امور باقی و جاودان برایش مهم می‌شوند و امور فانی و زودگذر ناچیز جلوه می‌کنند. یک نیت خالص، عمل صالح و حُسن‌خلق، همگی ارزشمند هستند.

بنابراین، یکی از اشتباهات انسان، ناآگاهی از معیارهای درست سنجش ارزش‌هاست. او ارزش‌ها را اشتباه محاسبه می‌کند؛ اما از این نادانی خود شکایت ندارد. در واقع، نشانۀ نارضایتی از این ناآگاهی، بدحالی و ناراحتی درونی است. وقتی انسان ارزش واقعی امور را می‌شناسد، شادمان می‌شود؛اما اگر ارزش‌گذاری‌هایش نادرست باشد، از حماقت و بی‌خردی خود ناخشنود است و دچار پریشانی می‌شود.

 

سنجش ارزش‌ها

 

انسان باید بازنگری کند که چه اموری برای او مهم و ارزشمند است و حاضر است برای دستیابی به چه چیزی، از چه چیزی بگذرد. این ارزش‌گذاری هم نزد خالق، هم نزد خلق و هم در درون خود فرد معنا پیدا می‌کند. چقدر برای خدا اعتبار قائل است؟ تا چه حد حاضر است برای رضای خدا هزینه کند؟!

اگر مردم ببینند که هیچ فریب دنیایی نمی‌تواند فردی را از مولای حقیقی‌اش جدا کند، و او حاضر نیست معبود خود را به هیچ قیمتی از دست بدهد، ناخودآگاه در نظر آن‌ها ارزشمند جلوه می‌کند. وقتی فرد در محکمۀ وجدان خویش داوری می‌کند، اگر به خاطر اعمال نیکش شادمان و شاکر خداوند باشد و خود را لایق پاداشی نبیند، نشان‌دهندۀ ارزش حقیقی اوست؛ اما اگر خود را به دنیا باخته باشد، از خدا شکایت می‌کند که چرا سرمایۀ عمرش را ارزان فروخت و آن را بیهوده از دست داد.

این حکمت نشان می‌دهد که بسیاری از افراد در سنجش ارزش‌ها دچار اشتباه می‌شوند. گاهی برای خود یا دیگران قیمت‌های غیرواقعی در نظر می‌گیرند؛ قیمت‌هایی که مجازی، نادرست و ناپایدار است.

 

تاریخ جلسه: 1400/9/22 ـ جلسه 11

«برگرفته از بیانات استاده زهره بروجردی»  

 


[1]. نهج‌البلاغه مرحوم فیض الإسلام، حکمت 71

[2]. سوره عنکبوت، آیه 57.

[3]. كنز العمّال : 39321.

[4]. نهج‌البلاغه، حکمت 74.

[5].سوره اعراف آیه 172

[6]. سوره فرقان آیه 70

[7]. حکمت 74، فراز 2

[8]. سوره نساء، آیه 77

[9]. إقبال الأعمال، ج۲، ص۶۹۹

[10]. نهج‌البلاغه مرحوم فیض الإسلام، حکمت 78

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *