امام رضا علیه‌السلام

 یک جمله درباره‌ی امام بزرگوار و عالِم آل محمّد حضرت علىّ‌بن‌موسی‌الرّضا علیه آلاف التّحیّة و الثّناء عرض بکنیم.اگر ما در مواردی به زندگی ائمّه علیهم‌السّلام می‌پردازیم، سیاست‌های آنها را، تدبیرهای آنها را، شرح حال آنها را مورد تکیه قرار می‌دهیم، نه به این معنا است که این بخش، اهمّ و اعظم بخش‌های زندگی آن بزرگواران است؛ نه، آن عالَم معنا و آن قرب الی الله و آن معرفت و محبّتی که در آن دلهای بی‌نظیر موج می‌زند، یک داستان دیگری است.

لکن آنچه جلوی چشم ما است، زندگی این بزرگواران است که باید از آنها درس گرفت. زیرا زندگی این بزرگواران یک درس عملی و جاودان و غیرقابل انکار است.

عمر مبارک امام رضا علیه‌السلام تقریباً پنجاه و پنج سال بوده است – تمام زندگی این بزرگوار با همه‌ی عظمتها و عمقها و ابعاد گوناگونی که می‌شود برای آن ذکر و تصویر کرد، در همین مدّت عمر نسبتاً کوتاه انجام گرفته است. از این مدّت پنجاه و پنج سال، تقریباً نوزده، بیست سال مدّت امامت این بزرگوار است؛ امّا همین مدّت کوتاه را که ملاحظه می‌کنید، تأثیری که در واقعیّت دنیای اسلام گذاشت و به گسترش و عمقی که به معنای حقیقىِ اسلام و پیوستن به اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) و آشنا شدن با مکتب این بزرگواران انجامید، یک داستان عجیب و یک دریای عمیقی است.

آن وقتی که حضرت به امامت رسیدند، دوستان و نزدیکان و علاقه‌مندان حضرت می‌گفتند که: علىّ‌بن‌موسی در این فضا چه کار می‌تواند انجام بدهد – این فضای شدّت اختناقِ هارونی که در روایت دارد که می‌گفتند: «وَ سَیفُ هارونَ تَقطُرُ دَما» خون می‌چکد از شمشیر هارون – این جوان در این شرایط، در ادامه‌ی جهاد امامان شیعه و در مسئولیّت عظیمی که برعهده‌اش است، می‌خواهد چه بکند؟ این اولِ امامت علىّ‌بن‌موسی‌الرّضا (علیه‌السّلام) است.

بعد از این نوزده سال یا بیست سال که پایان دوران امامت و شهادت علىّ‌بن‌موسی‌الرّضا است، وقتی شما نگاه می‌کنید، می‌بینید ولایت اهل‌بیت و پیوستگی به خاندان پیغمبر آن‌چنان گسترشی در دنیای اسلام پیدا کرده که دستگاه ظالم و دیکتاتور بنی‌عبّاس از مواجهه‌ی با آن عاجز است؛ این را علىّ‌بن‌موسی‌الرّضا انجام داده.

شنیده‌اید شما که دعبل به مروْ، به خراسان آمد و آن اشعار معروف را در مدح امام رضا انشاء کرد؛ بعد هم جایزه‌ای گرفت؛ و حالا فرض بفرمایید چند روزی هم در مروْ و در سایر شهرهای خراسان ماند، بعد هم راه افتاد رفت به طرف بغداد و کوفه.

در میان راه دزدها به کاروانی که دعبل در آن بود حمله کردند و غارت کردند این کاروان را. کاروانی‌ها نشسته بودند تماشا می‌کردند، اموالشان همه به غارت رفته بود، رئیس دزدها هم نشسته بود بالای بلندی روی یک سنگی، او هم با تبختر تماشا می‌کرد… دعبل شنید که رئیس دزدها دارد با خودش یک شعری را زمزمه می‌کند؛ گوش کرد، دید شعر خودش است. یک بیت از همان قصیده‌ای را که فرضاً یک ماه پیش، در مرو سروده –

أرَی فَیئَهُم فی غَیرِهِم مُتَقَسِّما 

وَ أیدیَهُم مِن فَیئِهِم صَفِرات‌»[1]

رئیس دزدها در بین راه، در نزدیکی مثلاً ری و عراق، این شعر را دارد از حفظ می‌خواند. دعبل خوشحال شد، بلند شد گفت که این شعری که می‌خوانی، مال کیست؟ گفت: این شعر مال دعبل خزاعی است. گفت: خب، دعبل خزاعی منم! رئیس دزدها وقتی که دید این شخص دعبل خزاعی است، بلند شد او را در آغوش گرفت، بوسید، گفت: به برکت حضور این شخص در این کاروان، همه‌ی اموال را پس بدهید. همه‌ی اموال را پس دادند، کاروانی‌ها را احترام کردند، راه انداختند، رفتند.

این حادثه‌ی کوچکی است در تاریخ، امّا معنای بزرگی دارد. شعری که در باب علىّ‌بن‌موسی‌الرّضا در مروْ سروده می‌شود؛ بعد از حدود یک ماه، یک ماه و نیم در ری و عراق از زبان یک راهزن، آن هم به صورت حفظ شده، تکرار می‌شود. معنای این چیست؟

معنایش این است که زمینه آن‌چنان برای ترویج اهل‌بیت و برای نام مبارک امام رضا مساعد است که این شعر – که آن روز شعر یکی از مؤثّرترین و نافذترین رسانه‌ها بوده – در یک مدّت کوتاهی دست به دست می‌چرخد تا می‌رسد به یک راهزنی که در وسط بیابان است.

این نشان‌دهنده‌ی حرکت عظیمی است که در دوران امامت علىّ‌بن‌موسی‌الرّضا (سلام‌الله‌علیه) برای ترویج مکتب اهل‌بیت انجام گرفته؛ محبّت آنها همه‌گیر شده است؛ حضور آنها و وجود آنها در جامعه‌ی اسلامی به اعماق دلهای مردم نفوذ پیدا کرده است. اینکه شما می‌بینید امامزاده‌های بزرگوار بلند شدند، راه افتادند، آمدند اینجا، غیر از جنبه‌ی عزا و غمناک قضیّه که شهادت اینها در بین راه است، یک جنبه‌ی مثبت و پرمعنا دارد؛ معنای این، درخواست مردم، تقاضای مردم، زمینه‌ی پذیرش و قبول مردم نسبت به اهل‌بیت است. می‌دانید وقتی می‌گوییم «اهل‌بیت»، یعنی این مکتب، این معنا و لبّی که اهل‌بیت از اسلام معرّفی می‌کردند؛ یعنی یک کار عمیقاً فرهنگی و معنوی و یک کار بزرگ اعتقادی.

این حرکت امام رضا علیه‌السّلام است؛ تا بالاخره مأمون طىّ همان قضایایی که شنیده‌اید، احساس می‌کند که ناچار است علىّ‌بن‌موسی‌الرّضا علیه‌السّلام را – که با نیّت‌های خاصّ خودش، آن بزرگوار را از مدینه کشانده بود، آورده بود، به خود نزدیک کرده بود و قصد کشتن آن بزرگوار را هم نداشت – برخلاف آنچه تدبیر کرده بود، به شهادت برساند؛ کار قضاء الهی و اراده‌ی الهی و تدبیر الهی – که پاره‌ی تن پیغمبر در این نقطه‌ی دوردست از مدینه مدفون بشود که خود این یک تدبیر الهی است، یک مهندسی الهی است – به وسیله‌ی دشمنان اهل‌بیت انجام بگیرد.

کار برای اهداف بلند را این‌جوری باید انجام داد؛ نگاه به بلندمدّت را با این انگیزه‌ها، با این نیّتها، با این امیدها باید انجام داد.

 

پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) – مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی

 

 


[1] می‌بینم اموال آنان[اهل بیت] به تاراج رفته و در بین افراد بیگانه و نااهل تقسیم شده و دست آنان از غنائم و ارثشان خالی است !

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *