مقدمه
ما افرادی هستیم علی الظاهر مسلمان و ولایت اهل بیت را پذیرفتهایم؛ اما نیاز به بازنگری در خودمان داریم. یک بازاندیشی و تجدیدنظر و نگاه دوباره به خودمان باید داشته باشیم. اگر رفتار و گفتار ما با حق، مطابقت و سنخیت دارد که خداوند را سپاسگزاریم و استقامت در این جایگاه را طلب میکنیم.
اگر در این بازنگری شاهد زاویه و ضیق و انحرافایم، دست به دامان اولیای الهی میشویم و عاجزانه استدعا داریم ما را به طریق حق رهنمون و بهعافیت مانع انحراف و انزوای ما شوند.
بازنگری در بینش
«وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نَصْبِرَ عَلى طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذي هُوَ أَدْنى بِالَّذي هُوَ خَيْرٌاهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَكُمْ ما سَأَلْتُمْ»[1]
«و (نيز بخاطر آوريد) زمانى كه گفتيد: اى موسى! ما هرگز يك نوع غذا را تحمّل نمىكنيم، پس پروردگارت را بخوان تا از آنچه (به طور طبيعى از) زمين مىروياند، از سبزى و خيار و سير و عدس و پيازش، براى ما (نيز) بروياند. موسى گفت: آيا (غذاى) پستتر را بجاى نعمت بهتر مىخواهيد؟ (اكنون كه چنين است بكوشيد از اين بيابان خارج شده و) وارد شهر شويد، كه هر چه خواستيد براى شما فراهم است.»
هریک از ما در زندگیهای خود امور ارزشمندی نصیبمان شده است؛ مائدههای نورانی، موهبتهای معنوی و … حال اگر بگوییم هرگز با اینها راضی نمیشویم و آنچه ما را خشنود میکند امور مادی و ظاهری است، مشمول این آیه میشویم.
شاهد مثال در آیه عبارت «لَنْ نَصْبِرَ» است. گاهی میگوییم فعلاً از معنویات چیزی متوجه نمیشویم؛ اما اگر بگوییم ما هرگز با معنویات کنار نمیآییم، این امر ما را دچار مشکل میکند. مثلا به ما میگویند رزق تقوا و رزق محبت حسین علیهالسلام به شما عطا کردیم! اما پاسخ میدهیم: فایدۀ مادی ندارد!
باید بازاندیشی کنیم که امور متعالی را که نصیبمان شده است در وجود ما، گرانقدر و ارزشی باشد بهنحوی که حاضر نباشیم با هیچ چیز زا با آن عوض کنیم. اگر ارزاق معنوی، ایمان و محبت ما به آل الله برای ما ارزشمند شد، ثبات و دوامش را طلب کنیم؛ اما اگر با وجود طعام محبت و حب اهلبیت، ناراضی هستیم و آن را بیفایده میدانیم و امور مادی را طلب میکنیم، مشمول سرزنش اولیای الهی خواهیم شد. در این صورت شبیه قوم موسی هستیم و عقبگرد داریم و پیشرفتی نخواهیم داشت.
سعی کنیم در همین ایام محرم که به برکت اشک بر حسین علیهالسلام دعای مستجاب داریم، حضرت اباعبدالله را واسطه قرار دهیم تا امور مادی ما را میسر کند و رزق محبت و ایمانی که در اختیارمان قرار گرفته و خیلی قیمتی است، از کف ندهیم.
بازنگری در میزان یقین
«وَ إِذْ أَخَذْنا ميثاقَكُمْ وَ رَفَعْنا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا ما آتَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ وَ اذْكُرُوا ما فيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ. ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَلَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرينَ»[2]
«و هنگامی که گرفتیم پیمان محکم شما را و برافراشتیم بر فراز شما طور را، (پس) بگیرید آن چه را دادهایم به شما به قوت و یادآورید آنچه را در آن است، باشد که شما تقوا پیشه کنید. سپس رویگردان شدید از بعد آن، پس اگر نبود فضل الله بر شما و رحمت او، قطعاً بودید از زیانکاران.»
خدای سبحان به بنیاسرائیل گفت ما به شما عقل دادیم. ظاهراً کوه طور بالای سرشان است؛ اما باطناً تحت قدرت عقل هستند.
در تفاسیر عرفانی از سر، تعبیر به عقل شده است. عقل به شما فرمان میدهد که هر چه به شما میدهیم، لرزان، مضطرب و مردد نیست و شما هم هر چه دریافت میکنید، با یقین بگیرید نه با دلهره. یقین داشته باشید منافع و مصالح شما با دادههایی است که ما به شما عطا میکنیم؛ پس دائم و در کمال یقین دریافت داشته باشید. خیلی فرق است انسان با یقین کاری را انجام دهد یا از سر تردید.
ما نیز در زندگی خود به این تردیدها دچار میشویم، بطور مثال وقتی نماز میخوانیم، آیا باور داریم بدیها و سیئات بهواسطۀ نماز از زندگی ما دور میشود یا با شکوشبهه به این امر نگاه میکنیم؟
بازنگری در این است که چقدر اوامر را با یقین انجام میدهیم. ما امور حداکثری داریم؛ اما ارزش حداقلی هم برای آن قائل نیستیم!ً ما ثقلین داریم؛ اما مضطرب و پریشانیم! اثر کاری را که با یقین انجام میدهیم، قابل قیاس با عملی که از سر شکوشبهه انجام میدهیم، نیست.
هر کدام از ما بارها توسلاتی به اهل بیت داشتهایم که ظاهراً حکمت اقتضاءکرده است که جواب نگیریم؛ اما آیا یقین داریم خود این توسل، رزق و نور است و بیش از گرفتن حاجت اهمیت دارد؟
گذری به طور سینا اَرِنی مکن تمنا
تو جواب یار خواهی چه تَری، چه لَن تَرانی
پس بازنگری کنیم چقدر اعمالمان را با زیرساخت یقین انجام میدهیم و چقدر جای خالی یقین در زندگی ما مشاهده میشود؛ پس از آن رزق یقین را گدایی کنیم.
بازنگری در عهد و میثاق
«وَ إِذْ أَخَذْنا ميثاقَكُمْ لا تَسْفِكُونَ دِماءَكُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ»[3]
«و هنگامى را كه از شما پيمان گرفتيم كه خون هم را نريزيد؛ و يكديگر را از سرزمين خود، بيرون نكنيد. سپس شما پذيرفتيد؛ و [بر اين پيمان] گواه بوديد.»
زمانی ما به خدا قول دادیم انسانیت خود را نابود نکنیم. قرار است انسان زندگی کنیم و حیوانیتمان ظهور نکند. آیا پای قرار هستیم یا خیر؟ حرمت انسانیتمان را حفظ کردیم یا خیر؟
معنی دیگر این است که حرمت همدیگر را نگه داریم، به همدیگر احترام بگذاریم و برای همدیگر ارزش قائل باشیم. چرا به هر بهانهای به جان هم میافتیم! گاهی دوستان با حسادتها چشم دیدن یکدیگر را ندارند، در حالیکه باید هوای همدیگر را داشته باشند و یکدیگر را اکرام کنند.
خدای سبحان از ما تعهد گرفته است که میل به روحانیت در وجود ما بیش از میل به نفسانیات باشد. قرار بود زندگی روحانی بر زندگی نفسانی غالب باشد. آیا این چنین است؟ آیا رتبۀ زندگی روحانی ما بالاتر است یا زندگی نفسانی؟
آیا هماکنون بندهایم یا احساس مولویت داریم؟ بسیاری از اوقات امر برای ما مشتبه میشود که کسی هستیم و ادعاها داریم! اگر به پیروی از حسین علیهالسلام، عبد بمانیم، هیچ نگران نیستیم و مولا دنیا و آخرتمان را تدبیر میکند.
گاهی اوقات بعضی از امور زندگی ما خلاف نیست؛ اما بهروز نیستیم. چنانچه در کربلا گروهی دیر آمدند و عاقبت بخیر نشدند! ما وظیفه داریم کتاب اعمال خود را بررسی و بازنگری کنیم، میزان را رعایت کنیم و از حد نصاب صحیح عقب نمانیم.
تاریخ جلسه: 1403/4/18 ـ جلسه 3
«برگرفته از بیانات استاده زهره بروجردی»
[1]. سوره بقره، آیه 61.
[2]. سوره بقره، آیه 63 و 64.
[3]. سوره بقره، آیه 84.