مقدمه
ما در بعضی موارد نیاز به تجدید نظر داریم. از وجود اباعبدالله استمداد میطلبیم که بازنگری را صحیح انجام دهیم که اگر با موازین شرعی ما سازگار است از خدا دوامش را طلب کنیم.
بازنگری در استمداد از نیروی الهی
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرينَ»[1]
«ای اهل ایمان، (در پیشرفت کار خود) از صبر و مقاومت کمک گیرید و به ذکر خدا و نماز توسّل جویید که خدا با صابران است.»
مؤمنین دو نیروی کمکی دارند: صبر و نماز. یکی مقاومت شخصی دوم شهود حق. یکی عبودیت و دوم زیارت حق. اگر از این دو نیرو استفاده کنند، هیچوقت کم نمیآورند.
در بازنگری زندگی خود، متوجه میشویم کمآوردنهای ما بهدلیل تعطیل و بایگانی کردن این دو نیروی کمکی است. در استعانت، بحث طلب است؛ یعنی باید بخواهیم تا این دو، ما را در مسیر بندگی کمک کنند.
اگر عقد دائم بین ما و خدا برقرار شود، در عرصۀ بندگی پایدار خواهیم بود. هر چقدر بندگی کنیم با وساطت اباعبدالله دریافت خیر و برکت و رحمت بیشتر میشود. رحمت واسعه خدا از مسیر اباعبدالله است.
هر چقدر به خود برنامۀ مقاومت بدهیم، کار آسان میشود. خدای سبحان وعده داده است، اگر به میدان بیایید کارها بهسهولت و عافیت انجام شود.
نتیجه آنکه علت کم آوردن مؤمن استفاده نکردن از ابزار لازمی است که خداوند در اختیار او قرار داده است؛ آن ابزار عبارت است از مقاومت و صبوری در راه حق.
بازنگری در تفکر
«وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ »[2]
«و به آنان که در راه خدا کشته می شوند مرده نگویید، بلکه [در عالم برزخ] دارای حیات اند، ولی شما [کیفیت آن حیات را] درک نمی کنید.»
خود را چک کنیم، نکند مخاطب «لاتشعرون» باشیم. شعور، یعنی دقت نظر و موشکافانه دیدن. علامت فاقدین شعور این است که میگویند شهید مرده است! هر کسی با خدا معامله کرد دستش بازتر است.
نیم جان بستاند و صد جان دهد
آنچه در وصف تو ناید آن دهد
اگر حضور شهدای زمان خودمان را در زندگیمان جدی نمیگیریم، یک تجدیدنظر لازم دارد. هم حضور دارند و هم بسیار پرقدرت هستند. اگر زندگی ظاهری را زندگی میدانیم نیاز به تجدید نظر دارد. بعضی زندگی حیوانی دارند؛ اما به نظر ما زندهاند، در حالیکه زندگان واقعی شهدا هستند.
خوبان عالم زندهاند و بسیار پرتوان. اگر اسباب ظاهری را مؤثر میدانیم، نیاز به بازنگری در اندیشۀ خود داریم. بسیاری از محرومیتهای ما ناشی از گفتار و تفکر نادرست ماست. عامل بسیاری از محرومیتهای ما به این دلیل است که حرمت شهدا را رعایت نمیکنیم! شهید کسی است که از نفسانیات خود میگذرد.
امام حسین علیهالسلام در مسیری که میروند سخنرانی میکند:
أنَا الحُسین بنُ علی، ابن فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه و آله وَ نَفْسِي مَعَ أَنْفُسِكُمْ وَ أَهْلِي وَ وُلْدِي مَعَ أَهَالِيكُمْ وَ أَوْلَادِكُم»[3]
«منم حسین پسر علی و فاطمه دختر رسول خدا كه جانم با شماست و فرزندانم با خانواده و فرزندان شما»
اگر نگاه صحیحی به امور ندارم، کوردلم! نه معنای حیات حقیقی برای من مشخص است و نه معنای زندگانی حقیقی. گاهی باید بازنگری کنیم که چقدر من موجب محرومیت خودم شدم. هر چقدر احساس احتیاجم به خدا اندک باشد، مُردهام، گرچه حیات ظاهری دارم.
اباعبدالله میفرماید:
«أَدْعُوکَ مُحْتَاجاً وَ أَرْغَبُ إِلَیْکَ فَقِیراً»[4]
«خدایا! با فقر و احتیاج تو را میخوانم و از بینوایى به درگاهت با شوق میآیم.»
ما چقدر احساس احتیاج به خدای سبحان داریم؟!
تاریخ جلسه: 1403/4/21 ـ جلسه 6
«برگرفته از بیانات استاده زهره بروجردی»
[1]. سوره بقره، آیه 153.
[2]. سوره بقره، ایه 154.
[3] . اعيان الشيعة ج 1 ص 596
[4]. مفاتیحالجنان، دعای عرفه.