در آیات 21 و 22 سوره نبا آمده است:
«إِنَّ جَهَنَّمَ كَانَتْ مِرْصَادًا»
«(آرى) جهنم (از دير باز) كمينگاهى بوده»
«لِلْطَّاغِينَ مَآبًا»
«[كه] براى سركشان بازگشتگاهى است»
«مرصاد» اسم مکان از ماده «رصد»، به معنای کمین است. ستارهشناسان برای رصد ستارگان در جایگاهی کمین میکنند.
«رصد» به معنی کمین و جهنّم به تعبیر قرآن کمینگاه است، «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصاد»[1] ؛ «حتماً مربی تو در کمین تو است»
با بکار بردن حرف «إِنَّ» کمین کردن جهنّم قطعی و حتمی است و با وجود فعل «كَانَتْ»، این کمین کردن همیشگی است.
با توجه به توضیح بالا میتوان آیه را چنین معنی کرد:
حتماً جهنّم برای انسان کمین کرده که او را در دل خویش جای دهد و در انتظارش باشد!
مفسرین با توجه به کلمه «رصد» گفتهاند: حتماً جهنّم مخفی است و ظهور و بروز رسمی ندارد.
«جهنم» در لسان عرب به معنای مکان بسیار گود و عمیق است، و طبق این آیه، جهنم همیشه در کمین افراد است.
«لِلْطَّاغِينَ» طغیان، به معنای پیش رفتن بیش از اندازه است.
«مأب»، از ماده «اوب» به معنی بازگشتگاه و محل رجوع است.
سکوی پرش؛ دنیا
مفسرین عرفانی میگویند: اگر بنده به جای بندگی و تواضع در مقابل خدای سبحان گرفتار دنیا شود و به جای حب مولا، حب دنیا بر او حاکم شود و دنیا محبوب وی گردد، دنیای خود را به جهنّم تبدیل کرده و گرفتار دره بسیار عمیقی شده که عاشقان خود را در طول حیات به سوی خویش میکشاند و رستن از این تعلّق بسیار دشوار است
دنیا جاذبههای فراوانی دارد و انسان را اسیر و ماندگار در خویش میکند؛ فريفته نشدن به دنيا، و دوری از دنياگرايی از جمله دستورات اخلاقی قرآن كريم و پيشوايان دين عليهمالسلام است كه با عبارتها و مضامين مختلف بيان شده است.
امیرالمومنین علی عليهالسلام میفرمايد:
«أَلَا وَ إِنَ الدُّنْيَا دَارٌ غَرَّارَةٌ خَدَّاعَةٌ، تَنْكِحُ فِي كُلِّ يَوْمٍ بَعْلًا، وَ تَقْتُلُ فِي كُلِّ لَيْلَةٍ أَهْلًا، وَ تُفَرِّقُ فِي كُلِّ سَاعَةٍ شَمْلًا»[2]
«بدانيد كه دنيا سرايی بس فريبنده و مكار است. او هر روز يك شوهر میكند و هر شب خانوادهای را میكشد و هر دم و ساعت جمعی را از هم میپراكند»
باید توجه داشت از میان عوالم هفتگانه سلوک، دنیا پستترین عالم است که باید از آن گذر کرد، دنیا سکوی پرش و تجارت خانهای است که در آن بهترین معامله را میتوان داشت، مسجدی است که میتوان بهترین بندگی را در آن بجا آورد اما منوط به آنکه غرقه دنیا نگرديم و از آن گذر كنيم.
مصداق جهنّم
باید دانست بنده هر چه از خدا دور شود سرمایهاش میسوزد و از میان میرود به فرموده مفسرین عرفانی این دور شدن همان ناری است که در پی بُعد از حضرت حق حاصل میشود؛ در دعای جوشن آمده است:
«خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ يَا رَب»
«خدایا مرا از آتش دور کن»
جهنّمی که آیه از آن سخن میگوید، جهنمِ بُعد است، این دوری در کمین همه است تا کسانی که مستعد به دام افتادن هستند در دام دنيا اسیر شوند؛ غافل در دام اسیر میشود اما مراقب و متوجه به دام نمیافتد؛ دنیا چون شکارچی کمین کرده تا زمان غفلت افراد از خدا را رصد کند و انسان را در سیاه چال تعلقات مادی بدام اندازد.
مفسرین در رابطه با جهنم دنیا به این آیات اشاره کردند و در ذیل آن دو نظریه را مطرح کردند:
«إِنْ مِنْكُمْ إِلاَّ وارِدُها كانَ عَلى رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيًّا ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِينَ اتَّقَوا وَّ نَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيًّا»[3]
«هیچ یک از شما نیست مگر این که وارد جهنم میشود و این امری حتمی و قطعی است سپس آنها را که تقوا پیشه کردند از آن رهایی میبخشیم؛ و ظالمان را – در حالی که (از ضعف و ذلّت) به زانو درآمدهاند- در آن رها میسازیم»
- نظریه اول: جهنّم مربوط به عالم آخرت است و همه به آن وارد میشوند اما مومن با نور خود نار جهنّم را خاموش میکند.
در روایتی از رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله آمده است:
«إِذَا مَرَّ اَلْمُؤْمِنُ عَلَى اَلصِّرَاطِ فَيَقُولُ بِسْمِ اَللّهِ اَلرَّحْمنِ اَلرَّحِيمِ – طَفِئَتْ لَهَبُ اَلنِّيرَانِ وَ تَقُولُ جُزْ يَا مُؤْمِنُ فَإِنَّ نُورَكَ قَدْ أَطْفَأَ لَهَبِي»[4]
«چون مؤمن بر صراط بگذرد و بگويد بسم اللّه الرحمن الرحيم. زبانه آتش فرو نشيند و گويد كه بگذر اى مؤمن كه نور تو فرو نشاند زبانۀ مرا»
- نظریه دوم: مراد از جهنّم، دنیا است که همه وارد آن میشوند؛ جهنّم همین عالم مادیات است، کمین کرده تا افراد را جذب امور فانی کند؛ سعداء و خوشبختان عالم، از آن عبور کرده و جذب آن نمیشوند، آنان نه تنها اسیر ماده نمیشوند بلکه ماده را اسیر خود میکنند.
زمانی که مومن وارد این عالم میشود؛ پایبند به «قَالُوا بَلَى»[5] عالم اَلَست میماند، اگر در عالم ماده به او خطاب میشود «تَعَالَوْاْ»[6] «بالا بیا» بدین معناست که دست در ریسمان محکم ولایت (عُروة الوثقی) بزن و از امور مادی و مادیات گذر کن تا گرفتار سقوط در گودال دنیا نشوی!
به عبارت دیگر پیامبر صلیاللهعلیهوآله به او فرمان «تَعَالَوْاْ» داده است تا دعوت به بهترینها و برترینها را پاسخ گوید و جذب عالم ماده نشود.
آشنایان ره عشق در این بحر عمیق
غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
اگر شریعت انسان را روزانه پنج بار امر به نماز کرده است از آن روست که در فضای قرب به حق قرار گیرد و از سلطه دنیا دور شود و اسیر آن نگردد.
قرآن در سوره مبارکه فجر آیه 14 فرموده:
«إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصاد»
مربی تو در کمین توست تا آنان که اهلیت رشد را دارند، تربیت خدای سبحان را بپذیرند و از قرب حقیقی و اُنس دائم بهرهمند شوند.
در حقیقت هر بندهایی دو طالب دارد. الله و ما سوی الله و پاسخگویی به دعوت هر یک از این دو سرانجامش را معلوم میسازد؛ راحتی و امنیت، در پیوست به حضرت حق و عذاب و آتش در بُعد از او است.
وجه مشترک دو جهنّم
جهنم دنیا، نفسانیات و رذایل اخلاقی و جهنم عقبا هر دو دارای این ویژگیها میباشند:
- سوزانندگی؛ که موجب نابودی تمام سرمایه و هویت انسان میشود.
- عمق بسیار؛ که خروج و رهایی از هر دو جهنّم را بسیار سخت میکند.
«لِلْطَّاغِينَ مَآبًا»
خمیره مومن؛ خضوع و خشوع
«طاغین» اسم فاعل است و هر گاه اسم فاعل به عنوان صفت بکار رود بیانگر دوام است، طاغین به معنای طغیان همیشگی است از این رو مفسرین میگویند: این عبارت مؤمنین را در بر نمیگیرد زیرا آنان طغیانشان گاه و بیگاه است، گِل و خمیره مؤمن خضوع و خشوع است و هرگز خود را از بارگاه باری تعالی بینیاز نمیداند و اگر طغیانی از او سر زند عرَضی است و بلافاصله زائل میشود.
در همین جا لازم است به حکایتی اشاره شود:
فردی مکرر خدمت امام رضا علیهالسلام میرسید اما مطلوبش محقق نمیشد، به عارفی مراجعه کرد که چرا عنایتی به وی نمیشود؟ عارف گفت: حضرت پیام دادند تو متکبرانه به حریم ما وارد میشوی نه خاضعانه. مغرور وارد میشوی نه خاشعانه.
ادب حضور
ادب حضور در پیشگاه خدای سبحان و جلوهی تامه حضرت حق (حضرات معصومین) آن است که انسان خود را دستخالی و محتاج وساطت بیت ولایت بداند، و بداند بدون وساطت ایشان هیچ مأمن و پناهگاهی ندارد.
در سوره مبارکه فاطرآیه 15 آمده است:
«يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميد»
«ای مردم شما (همگی) نیازمند به خدائید؛ تنها خداوند است که بینیاز و شایسته هر گونه حمد و ستایش است»
بنده باید همیشه خود را محتاج خدای سبحان و در طول این احتیاج محتاج حضرات معصومین بداند و در مقابل آنان خضوع و خشوع داشته باشد.
طغیان؛ خود بزرگبینی در محضر حق
در ادامه توضیح عبارت «للطاغین» میتوان گفت: طغیان یعنی در محضر حق خود را بزرگ دیدن.
گاهی انسان به دلایل مختلفی گرفتار طغیان میشود مثلاً ممکن است مدرک بالای علمی یا مقام فرد چون حبابی او را گرفتار طغیان کند، اما همین فرد اگر مومن باشد، چون به نماز برسد با خضوع در مقابل حق تواضع میکند و درمییابد بنده است و بنده در مقابل مولا خشوع تام دارد، افتخارش بندگی مولا است و همه رفعت را مختص مولای خویش میبیند؛ جهنّم کمینگاه چنین فردی نیست بلکه برای کسی کمین کرده که دائما گرفتار خود بزرگبینی کاذب و غرّه به نعمات و فریفته شدن به خود و بینیازی از خدای سبحان باشد؛ جهنّم انتخاب این افراد است و اولین کسی که جهنّم را انتخاب کرد شیطان است که به جهت غرور و تکبرش در مقابل خدای سبحان امام المتکبرین نامیده شد؛ به مجردی که انسان، چون شیطان خود را از حق مستغنی بداند حتماً طغیان میکند.
قرآن در سوره مبارکه علق آیات 6 و 7 میفرماید:
«كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى»
«حقا كه انسان سركشى مى كند همين كه خود را بىنياز پندارد»
مفسرین میگویند این آیه بیشتر جلوهگاه جمال حق است تاجلال او!
در نظر بگیرید اگر از جادهای عبور میکنید و با قاطعیت به شما اعلام میشود خطر جدی در کمین شما است، مثلاً خطر ریزش کوه یا لغزنده بودن جاده، آیا این اعلام را لطف میدانید یا کم لطفی؟ مهر است یا قهر؟ قطعاً میگویید خدا خیر بدهد کسی که از خطر آگاهتان کرده؛ در اینجا نیز خداوند در اوج رافت بندگان خویش را از خطر بزرگی که در کمینشان است، آگاه میکند.
تاریخ جلسه: 97.4.31 ـ جلسه نهم
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] سوره مبارکه فجر، آیه 14
[2] بحارالانوار (ط-بیروت)، ج74، ص374
[3] سوره مبارکه مریم، آیه 71 و 72
[4] مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج4، ص388
[5] سوره مبارکه اعراف، آیه 172
[6] سوره مبارکه آل عمران، آیه 64