آیه ۲۶ : « وَلَا يُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ»
«و هیچ کس چون به بند کشیدن او به بند نکشد»
ترسیم قیامت
در این آیات صحنهای از قیامت ترسیم میشود که انسان غیر الهی در آن روز با «یا لیتنی» افسوس و حسرت خود را بیان میکند. این آیات احوالات افرادی را گزارش میدهد که در عالم دنیا متذکر نشدهاند و تنبّه آنها درعالم آخرت صورت میگیرد که فایدهای ندارد.
در زیارت آل یاسین میخوانیم:« السلام علیک یا میثاق الله…» میثاق به معنای ریسمان یا زنجیری است که اسیر را با آن می بندند.
و چون خداوند فطرت انسان را بر عشق امام سرشته است، در نتیجه او زنجیریِ امام شده است.
در معنایی دیگر: خداوند انسان را زنجیریِ خودش میکند؛ بنابراین هیچ کس غیر از خداوند، نمی تواند افراد را عذاب کند و عذاب خداوند را هیچ قدرتی نمی تواند نازل کند.
عذاب بی نهایت از خدایی نامحدود صادر میشود.
گفتنی است که انسان کافر از آن جهت که در نهایت کفر و عناد پیش می رود عذاب او هم در نهایت است و خداوند، بی نهایت عذاب را بر فرد کافر وارد میکند.
اصل شدت عذاب، در قیامت است
انسان در دنیا همواره مشکلات خود را از تمام گرفتاریهای افراد شدیدتر میبیند در حالیکه اصل شدت عذاب، در قیامت است.
در قیامت افراد کافر به میزان کفرشان عذاب می شوند؛ عذابی بسیار دردناک که سختتر از آن را نمیتوان تصور کرد.
شاید علت دردناک بودن عذاب آخرت، ابدی بودن آن است؛ عذاب شدگان لحظه به لحظه خود را در آتش و تنگنا میبینند و هیچ زندگی و لذتی برای آنان وجود ندارد.
عذاب، تنهایی و دوری از ولایت است
در جهنم افراد چشم دیدن یکدیگر را ندارند و هرکس در تنهایی خود بهسر می برد. در این تنهایی فقط عذاب الهی مشهود است: «لا یُعَذِّبُ عَذابَهُ اَحَدٌ* يُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ»
این فرد که نهایت کفر و ظلمت او را احاطه کرده است، نمیتواند عنوان محب و شیعه را کسب کند؛ زیرا که از ولایت دور شده است و در زنجیر عذاب الهی قرار دارد.
او در اثر ناتوانی نمیتواند فرعونیت نفس خود را بروز دهد تا به مانند فرعون خودبینی و ندای انا ربّکم الاعلای خود را اعلام دارد؛ چرا که قابلیت فرعونیت در اثر کفر و طغیان در وجود او رسوخ کرده است، اما ناتوانی، مانع بروز این خودبینی میشود.
مؤمن از همین عالم کسب نور می کند
مومنین از همین عالم کسب نور میکنند و متذکر و متنبه میشوند و اگر غفلتی بر آنان عارض شود با تذکر به جاده اصلی بازمی گردند.
اما ظلمت و تاریکی فرد طاغی را احاطه کرده است و تنبه و تذکر برای او فایدهای ندارد.
آتشی سوزاننده تر ازآتش دنیا
مفسری می فرماید: همه زنجیرها و عذابهای دنیوی قابل قیاس با یک زنجیر و عذاب آخرت نیست و اگر آتش جهنم، ۷۰ مرتبه سرد شود، میشود آتش دنیا که یک ذرۀ آن هم برای انسان قابل تحمل نیست.
در اثر این عذاب، وجهه و صورت انسانیت او سلب میشود و به جهت سوء اختيار و تبعیت از شیطان، عذابی شدیدتر از عذاب شیطان را می چشد.
آیه 27: «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ* ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّه»
«ای جان آرام گرفته و اطمینان یافته! به سوی پروردگارت در حالی که از او خشنودی و او هم از تو خشنود است، باز گرد.»
آنگاه خداوند به بنده با ایمانش خطاب میکند: ای روح آرام و آرامش یافته بسوی پروردگارت بازگرد.
نفس همان شخصیت و حقیقت انسان است
در آیات سابق، تأثیر نفس تربیت نشده، بیان شدکه به عنوان نفس امّاره بالسوء، امر به نازیبایی دارد، نفسی که از جایگاه اصلی و وصال خود رها شده است.
نفس همان شخصیت و حقیقت انسان است که به «منِ حقیقی» تعبیرشده است. در «من حقیقی» همه حالات انسان اعم از کودکی، نوجوانی و… درج می شود.
در ابتدای خلقت و ورود نفس به عالم ماده، نیاز به قالب خاکی ضروری بود تا این نفس در آن سکنا گزیند، اما در ادامه سِیر، در هنگام مرگ، انسان از قالب خاکی جدا میشود و نفس به حیات برزخی خود ادامه میدهد.
نفس نیاز به تعلیم و تربیت و پرورش دارد
نفس نیاز به تعلیم و تربیت و پرورش دارد. اگر نفس و هویت انسانی تحت پرورش شریعت قرار گیرد به نفس مطمئنه نائل میشود، از سوء و نازیبایی مبرّا میگردد و به ثبات و یقین میرسد.
نفس امرکننده به بدیها
هنگامی که نفس تحت پرورش شریعت قرار نگیرد ناخودآگاه تحت وسوسه های شیطان قرار میگیرد و تاخت و تاز شیطانی دارد که «نفس اماره بالسوء» ناميده می شود.
نفس اژدرهاست او کی مرده است؟
نفس انسان به مانند مار بزرگی است که نابودکننده است؛.بنابراین انسان به تهذیب نفس احتیاج دارد. خداوند بر اساس ربوبیت خود با فرستادن ۱۲4 هزار پیامبر، عهده دار تربیت این نفس می شود.
اگر انسان نفس خود را در عالم ماده پنهان کند و تحت تربیت الهی قرار ندهد، همۀ وجود او مادی و تهی از معارف و سرمایه می شود: «وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها» [1]
نفس ملامتگر
اما «نفس لوامه»، یعنی نفس ملامتگر، به مانند قیامت همه چیز برای او واضح و مشخص است.
«لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيامَة* وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ»[2]
خداوند نفس لوامه را به همراه قیامت نام میبرد تا دلالت بر وضوح و تبیین امور کند و در مقابل توجیه نازیبایی ها، به ملامت خویش بپردازد.
نفس آرامش یافته
جایگاه اصلی نفس مقام قرب و وصول الی الله است که نفس مطمئنه به این جایگاه و وصال رسیده است که پیامد آن آرامش و امنیت است. هنگامی که نفس از جایگاه خود دور شود، به اضطراب مبتلا میشود.
نفس مطمئنه در وصول به حق، از همۀ موانع عبور کرده است، در آرامش محض بسر می برد و هیچ زلزلهای او را تکان نمیدهد.
در نفس مطمئنه هیچ شک و تردیدی وجود ندارد بلکه با یقین و آرامش کامل سیر الی الله دارد.
تلوین و تمکین نفس
نفس انسان، گاه گرفتار تلوین می شود و گاه تمکین؛ در تلوین، نفسانیات بر او حاکم میشود اما در تمکین صفات الهی مانند شکر، صبر، توکل، خیر رسانی و… در او به ثبات رسیده است.
در تلوین گاه نفس توکل دارد، گاه ندارد، گاه از او شکر دیده می شود گاه نا شکری. در واقع خوبیها در او به ثبات نرسیده است.
اگر نفس به ثبات و تمکین رسید همواره شاکر، صابر، خالص، مطیع، متوکل و راجی است و به نفس مطمئنه معنون می شود.
بنابراین نفس مطمئنه، یعنی ثبات و استقرار در خوبیها. صفات نیک در او کمرنگ و بیرنگ نیست و همواره خوبیها در آن پابرجاست.
صفات الهی و حقانی در نفس مطمئنه به تثبیت رسیده است و به صفات بشری مانند حرص، بخل، غضب و کینه و… که انسانیت انسان را سلب می نماید، و او را در طیف حیوانات قرار میدهد، بازگشت ندارد.
و همچنین نفس مطمئنه از صفات بشری مانند خواب و خوراک و… که لازمه بشریت انسان است جدا میشود.
اما چگونه ممکن است که انسان از صفات لازم بشری جدا شود؟
در پاسخ بیان میشود: در بهشت، خداوند، به فرد بهشتی نامه مینویسد که من زندهای هستم که نمیمیرم تو هم زندهای می شوی که نمیمیری!
در بهشت چُرت و خواب وجود ندارد؛ زیرا انسان جلوۀ «لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ»[3] شده است.
در بهشت خوردن وجود دارد؛ اما فضای معنوی و بهشتی، انسان را از خوردن باز میدارد.
و در روایتی نقل شده است: دوستان ابا عبدالله الحسین علیه السلام قبل از ورود به بهشت ۷۰ سال اطراف حضرت بودهاند و خواب و خوراک بر آنان مستولی نمیشده است و اصلا به لذات جسمانی توجه نداشتند.
و یا نمونۀ دنیوی آن که در ماه مبارک رمضان چندین ساعت انسان از خوردن و آشامیدن امساک دارد.
نفس می تواند در صفات الهی مطمئنه شود
بنابر این نفس میتواند در صفات الهی مطمئنه شود. و در جنت اللقاء و جنت الرضوان که سیر در مراتب عالی بهشت است، سکنا گزیند، از حور و غلمان و خواب و خوراک غافل باشد، و همواره شکر و سپاس از خداوند منان از او مشهود باشد. حتی به شکایت حور هم توجه ندارد.
جلسات شادی و شهادت حضرات معصومین علیهم السلام بهشت دنیوی است که انسان با ورود در این بهشت، کسب معارف الهی برای او صورت میگیرد.
در آیۀ مبارکه، نفس مطمئنه مورد خطاب خاص خداوند قرار گرفته است. اما «یا ایها القلب» استعمال نشده است؛ زیرا قلب عاشق، همواره در حضور خداوند قرار دارد، اظهار عاشقی میکند، حرم الله است و عاشقی خود را به اثبات رسانده است؛ اما نفس با وصول به مقام تمکن و تثبیت در صفات الهی مورد خطاب خداوند قرار می گیرد.
چه مستی است ندانم که رو به ما آورد
که بود ساقی و این باده از کجا آورد؟
تاریخ جلسه: 99/6/24
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] سوره مبارکه شمس، آیه 10
[2] سوره مبارکه قیامت، آیات 1 و2
[3] سوره مبارکه بقره آیه 255