تفسیر آیات 4 و 5 سوره نبأ

در آیات قبل در رابطه با اختلاف مردم درباره نبأ عظیم مطالبی بیان شد.

در آیه 4 و 5 سوره مبارکه نبأ آمده است:

«كَلَّا سَيَعْلَمُونَ»

«چنین نیست که آنان گمان می‌کنند، به زودی می‌فهمند»

 

«ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ»

«باز هم چنین نیست که آنان می‌پندارند به زودی می‌فهمند»

 

تردید ممنوع

 

این آیات بیان می‌دارد نباید تردیدی در نبأ عظیم داشت، و باید دانست درآینده نزدیک همه این اختلاف کنندگان نبأ عظیم را می‌شناسند و عالِم به این نبأ عظیم می‌شوند.

در آیه 5، حرف تأخیر «ثم» بیان می‌کند که به زودی افراد متوجه می‌شوند که اختلاف در این نبأ عظیم چه تأثیری بر آنان دارد از این رو در آیه 4 «كَلَّا سَيَعْلَمُونَ» اختلاف در این خبر را منع می‌کند و آیه بعد می‌فرماید به زودی این نبأ عظیم اتفاق می‌افتد. «أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهَادًا»

 

قیامت نزدیک است

 

هرگاه بر سر فعل مضارع حرف «س» اضافه شود دلیل بر آن است که امری که از آن خبر داده می‌شود در آینده نزدیک به وقوع می‌پیوندد.

در نگاه قرآن قیامت نزدیک است و به عبارت دیگر عالَم دیگر به این عالم نزدیک است و یا آخرت به دنیا نزدیک است؛ از نگاه قرآن فاصله بین دو عالم بسیار کم است، یعنی همه مردم در فاصله کوتاه قیامت‌شناس، قرآن‌‌شناس، پیامبر‌شناس، ولایت‌شناس، شریعت‌شناس و خودشناس می‌شوند.

 

فرق مومن و غیر مومن

 

آیات قبل به مردم اطلاع داد که همه مردم نسبت به نبأ عظیم آشنا هستند و این تأخیر زمانی نسبت به باور آنهاست برای گروهی از مردم اعتقاد به امور یاد شده زمان‌بر است و برای گروه دیگر فوری و نقدی است، از این رو می‌توان گفت: مؤمنین در همین عالم به نبأ عظیم اعتقاد دارند هرچند که مقام ولایت را با چشم ظاهر نبینند و یا از بطن قرآن مطّلع نباشند و یا پرده‌های قیامت از چشم ظاهری آنان کنار نرفته نباشد، در عین حال آنان همچنان ایمان دارند؛ ولی گروه دیگر در حجاب عالم ماده گرفتارند و این حجاب‌ها آنان را از مشاهده حقیقیت محروم کرده و ادراکی نسبت به قیامت و .. ندارند و قرآن با فعل «سَيَعْلَمُونَ» بیان می‌دارد که این گروه نیز به زودی خواهند دانست.

 

فرق دانش و معرفت

 

نکته جالب آن است که قرآن از فعل «سیعرفون» استفاده نمی‌کند و می‌فرماید: «سَيَعْلَمُونَ» یعنی به زودی آنان نسبت به نبأ عظیم دانش پیدا می‌کنند؛ همچنان که می‌دانید دانش با معرفت متفاوت است به عبارتی دانستن با یافتن فرق می‌کند، مخاطبینی که قرآن از آنان سخن می‌گوید در قیامت نسبت به نبأ عظیم فقط علم پیدا می‌کنند و معرفتی کسب نمی‌کنند، همچنین باید یادآور شد که ظرف معرفت و علم در همین عالم است بسیاری از اموری که انسان باید بشناسد و بیابد در ظرف همین عالم می‌شناسد و می‌یابد زیرا آنچه در قیامت دانسته می‌شود برای افراد نافع نیست.

اینکه مؤمن در دنیا دائماً از خدای سبحان طلب می‌کند: «اللَّهُمَ‏ إِنِّي‏ أَسْأَلُكَ‏ عِلْماً نَافِعا»[1] طلب علمی است که در دنیا و قیامت برای او نافع باشد زیرا همه منکرین نبأ عظیم در قیامت عالِم می‌شوند اما این علم برای آنها سودی ندارد.

 

گاهی دانستن‌ها از طریق عذاب است

 

نکته دردناک این قسمت از آیات آن است که گاهی دانسته‌ها از طریق عذاب صورت می‌گیرد یعنی وقتی فرد گرفتار می‌شود، آگاه می‌شود. منکرین چون در قیامت از جهالت خود نسبت به نبأ عظیم آگاه می‌شوند عذاب آن را متحمل می‌شوند.

هنر آن نیست که انسان در لابلای چرخ گرفتاری‌ها به یک سری از امور آگاه شود، یا ادراک سلسله‌ایی از آن را داشته باشد، هنر آن است که در زمانی که مختار است باور قلبی صحیحی داشته باشد؛ به عبارت دیگر هنر این است که انسان با انتخاب، حقایق را دریافت کند نه در زمانی که هیچ اختیاری برای او نیست. گرچه در ظرف زمانی قیامت افراد به علوم حقیقی دست می‌یابند اما این علوم برای آنان گلستان و بوستانی ایجاد نمی‌کند بلکه عذاب آنان را افزون می‌کند.

در لابلای ادعیه آمده است:

«اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن عِلمٍ لا يَنفَعُ»[2]

«خدایا من به تو پناه می‌برم از علم غیر نافع»

 زیرا علوم غیر نافع برای دنیا و قیامت اثری ندارند و گاه آتش حسرت بیشتری را برای او شعله ور می‌کنند.

 

نتیجه انکار

 

«كَلَّا سَيَعْلَمُونَ» در حقیقت تهدیدی است برای عذاب دنیوی و «ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ» تهدیدی است برای عذاب اخروی؛

  • علوم نافع هم به دنیای فرد کمک می‌کند و هم به قیامت، اگر انسان در این عالم به حقیقت پشت کند خواه این حقیقت قیامت یا ولایت و … باشد هم به دنیای او آسیب می‌رسد و هم به قیامتش، به همین جهت اختلافات از روی انکار، دنیا و آخرت را تحت الشعاع  قرار می‌دهد.

بعضی مفسرین می‌گویند: «كَلَّا سَيَعْلَمُون» مربوط به برزخ و «ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ» مربوط به قیامت کبری است اما در جمع‌بندی این نظرات باید گفت اجمالاً انسان اگر حقیقت را انکار کند حال و آینده خود را درگیر کرده است که بخشی مربوط به دنیا و بخشی مربوط به برزخ و قیامت است.

مفسرین می‌گویند: منکرین نبأ عظیم در عالم دنیا لذتی نمی‌برند زیرا عدم اعتقاد به چرخه زندگی آنان آسیب وارد می‌کند؛ آنان معتقدند خدای سبحان برای بسیاری از کارها عذاب فوری ندارد، بلکه به آنان مهلت می‌دهد تا از انکار خود دست بردارند اما اگر انکار ملکه آنان شود و فرصت‌ها را از دست بدهند حتماً در دنیا و قیامت عقوبت می‌شوند.

اگر سؤال شود عقوبت دنیوی چیست؟ در پاسخ گفته می‌شود عدم اعتقادات صحیح ذلتی برای فرد می‌آورد که او را در میان مردم خوار می‌کند و عرصه این ذلت بسیار وسیع است.

به عنوان مثال آن‌کس که قیامت را قبول ندارد وقت خود را در دنیا با کسانی سپری می‌کند که رشدی برای او ندارند و آنان با خود و خدای خود درگیرند. آن‌کس که نبأ عظیم را قبول ندارد در وجودش آتشکده‌ای برپاست که هم خود را در آن آتشکده می‌سوزاند و هم دیگران را به سوی آن فرا می‌خواند و این تجارب باعث می‌شود که دنیای فرد به تباهی کشیده شود.

اگر کسی ولایت معصوم را انکار کند در زندگی بدون راهنما رها شده است و آن‌کس که بزرگتری نداشته باشد هلاک می‌شود.

امام زين العابدين عليه‌السلام می‌فرماید:

«هَلَكَ مَن لَيس لَهُ حَكيمٌ يُرشِدُهُ»[3]

«كسى كه براى خود حكيمى نداشته باشد تا راهنمايى‌اش كند، به نابودى در افتد»

 اگر کسی بزرگتری نداشته باشد تا او را راهنمایی کند هلاک می‌شود.

تمام سرمایه‌گذاری‌های انسان نسبت به مسائل مالی، عاطفی، احساسی، اعتقادی و اخلاقی اگر بدون راهنما باشد به ثمر نخواهد رسید.

 

فاصله میان دو وعید

 

خداوند میان دو وعید فاصله انداخته است: «كَلَّا سَيَعْلَمُون، ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ» تهدیدی نسبت به عالم ماده و سپس تهدیدی نسبت به قیامت است.

یکی از مفسرین در این رابطه می‌گوید: گمان نکنید که جنس دو تهدید یک نوع است، همان‌گونه که عذاب در عالم ماده با عذاب در قیامت متفاوت است تهدیدها نیز متفاوتند، به عنوان مثال اگر کسی در این دنیا خلافی مرتکب شود از چشم نزدیکانش می‌افتد این از چشم افتادن شاید به همه سرنوشت او صدمه وارد نکند اما کسی که در قیامت از چشم اولیاء و حضرات معصومین می‌افتد از شفاعت آنان محروم می‌شود و او در این محرومیت نه تنها عمر پنجاه، شصت ساله خودش را باخته بلکه تا بی‌نهایتِ خود را از دست داده است.

مفسر دیگری می‌گوید: این تراخی صرفاً زمان نیست که بیان دارد منکرین در عالم دیگر عذاب می‌شوند بلکه تهدیدی است تا معلوم کند عذاب قیامت به مراتب شدیدتر از عذاب دنیاست.

در روایات آمده است اگر آتش قیامت را هفتاد بار سرد کنند سوزندگی آن به اندازه آتش دنیا می‌شود (البته هفتاد عدد تقریبی برای ذهن است)

 

اثر اعتقادات مثبت و منفی

 

در یک نگاه واقع گرایانه اثر اعتقادات مثبت و منفی در گوشه گوشه زندگی هویدا است اصلاً لازم نیست کسی بمیرد تا بفهمد اعتقاد به توحید به چه معناست بلکه در همین عالم اثر اعتقادات خود را ادراک می‌کند.

قرآن در آیه 25 سوره مبارکه بقره می‌گوید:

«قَالُوا هذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ»

«می‌گویند: این همان است که قبلاً به ما روزی داده شده بود»

بهشتیان لذت اعتقادات صحیح خود را در دنیا چشیده‌اند اما چون عالم ماده محدود است لذات آنان نیز محدود است و در قیامت است که لذات را بطور کامل دریافت می‌کنند به عبارتی عالم معنا بسیط است و لذات در آن محدود نیست. «كَلَّا سَيَعْلَمُون، ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ»

مفسر دیگری در رابطه با این دو آیه می‌گوید: خدا از حقیقت دفاع می‌کند و این دفاع به گونه‌ای است که هر تردید و ابهامی از آینه حقیقت مرتفع می‌شود:

«كَلَّا سَيَعْلَمُونَ» اول در هنگامه محاسبه قیامت است که فرد در آن لحظه در می‌یابد که هر چند اعمال مثبتی داشته اما چون عقیده صحیح نداشته آن اعمال برایش اثری ندارد و «كَلَّا سَيَعْلَمُونَ» دوم بعد از عرصه حساب است و مربوط به زمانی است که در عذاب قرار می‌گیرد و فرد در می‌یابد عدم اعتقاد صحیح به ولایت و معاد و … مایه عذاب او برای همیشه شده است.

روایت می‌گوید:

«رحم الله امرا علم من این و فی این و الی این»[4]

«رحمت خدا شامل حال فردی می‌شود که بداند از کجا آمده است و در کجا زندگی می‌کند و  به کجا می‌رود.»

 

  • مفسر دیگری به این دو آیه به شیوه دیگری می‌نگرد او می‌گوید: در درون انسان دو قوه وجود دارد که عبارت است از قوای مشرکه و قوای مؤمنه، قوای مشرکه که همان نفس امّاره به سوء است و نبأ عظیم را انکار می‌کند این مفسر «كَلَّا سَيَعْلَمُون» اول را مربوط به قوای مکذبه یعنی قواییکه تکذیب کننده عقاید حق است می‌داند و «كَلَّا سَيَعْلَمُونَ» دوم را قوای مؤمنه می‌داند قوای مؤمنه‌ایکه در درون مؤمن قرار دارد و او به معاد و ولایت و قرآن و.. ایمان دارد. او معتقد است این آیه وعید نیست بلکه وعده است که در همین عالم از نتایج حقه خود بهره‎‌مند می‌شود این مفسر می‌گوید: خدا به گروه اول می‌گوید عذابتان از همین عالم شروع می‌شود و به گروه دوم می‌گوید: بهشت از همین عالم آغاز می‌شود.

 

نشانه‌های هدایت

 

خدای سبحان برای دست‌یابی انسان به اعتقادات صحیح (نبأ عظیم) همه آیات انفسی و آفاقی را به عنوان نشانه در مسیر هدایت افراد قرار داده است، چه نشانه‌هایی از درون فرد و چه نشانه‌هایی در بیرون فرد، به عبارت دیگر کل نظام عالم نشانه‌ای است برای هدایت انسان به سوی حق، نشانی از قیامت، نشانی از ولایت و نشانی از قرآن و … اما آنانکه این نشانه‌ها را انکار می‌کنند نسبت به حقیقت آنها جاهل نیستند زیرا اگر می‌خواستند می‌توانستند از این نشانه‌ها استفاده کنند آنان در حالیکه حقیقت را می‌شناسند منکر آن می‌شوند و به انکارشان ادامه می‌دهند زیرا منکرینی که جاهلانه انکار می‌کنند عقوبت نمی‌شوند.

 

تاریخ جلسه: 96/5/8- جلسه2

این جلسه ادامه دارد…

«برگرفته از کلام استاد زهره بروجردی»

 


[1] بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏98، ص، 324

[2] از جمله تعقیبات نماز عصر منقول از مصباح المتهجد:

«اَللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ نَفْسٍ لاَ تَشْبَعُ وَ مِنْ قَلْبٍ لاَ يَخْشَعُ‏

خدايا پناه به تو مى ‏برم از نفسى كه از دنيا سيرى ندارد و از قلبى كه خاشع نباشد

وَ مِنْ عِلْمٍ لاَ يَنْفَعُ وَ مِنْ صَلاَةٍ لاَ تُرْفَعُ وَ مِنْ دُعَاءٍ لاَ يُسْمَعُ‏

و از علمى كه نفع نبخشد و از نمازى كه بالا نرود و از دعايى كه به اجابت نرسد

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْيُسْرَ بَعْدَ الْعُسْرِ وَ الْفَرَجَ بَعْدَ الْكَرْبِ وَ الرَّخَاءَ بَعْدَ الشِّدَّةِ

خدايا از تو مى ‏طلبم آسانى حال را بعد از عسرت و گشايش پس از رنج و مشقت و فراوانى نعمت پس از سختى و شدت

اللَّهُمَّ مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْكَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ أَسْتَغْفِرُكَ وَ أَتُوبُ إِلَيْكَ‏

اى خدا هر نعمتى كه ما بندگان راست هم از جانب توست خدايى غير تو نيست از تو آمرزش مى ‏طلبم و بسوى تو از گناه باز مى ‏گردم.»

[3] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، ج۷۵، ص۱۵۹

[4] الوافی، جلد 1، صفحه 116

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *