تفسیر آیات 47 تا 50 سوره دخان

در آیه 47 سوره دخان آمده است:

«خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلَى سَوَاءِ الْجَحِیمِ»

«(آنگاه به مأموران دوزخ خطاب می‌شود:) این کافر مجرم را بگیرید و به میان دوزخ پرتابش کنید!»

 

«خُذُوهُ» او را به میانِ آتش بکشانید؛ این فعل نشان می‌دهد دور تا دور گنهکار را آتش فرا گرفته که امر شده او را به میان آتش بکشانید!

 

به چه کسی امر شده تا گنهکار را به میان آتش بکشاند؟

برخی مفسرین می‌گویند: این امر به خود آتش است و برخی دیگر بر این عقیده‌اند که به ملائک مأمور عذاب امر می‌شود.

آنان گنهکار را به زور و اجبار به سوی جهنّم می‌کشانند و این نشان می‌دهد که انسان فطرتا  راغب ورود به جهنم نیست بلکه شیطنت و حیوانیت بر او حاکم شده که به مکانی کشانده می‌شود که برخلاف اصل و فطرت اوست (جهنم)

 

لزوم حفظ کرامت انسانی

 

«خُذُوهُ…» این خطابِ خوار کننده از سوی خداوندی است که صدای «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ …»[1] سر داده بود و ملائکی که روزی بر انسان سجده کرده بودند مأمور شده‌اند تا او را با ذلت به جهنم بکشانند. این جزا از آنروست که گنهکار احترامی ندارد، او با ارتکاب به گناه بر خلاف حرکت و هدف نظامند خلقت عمل کرده و کرامت انسانی خویش را پایمال کرده خویشتن را با انتخاب خویش شایسته خطاب «خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ» نموده است.

  • انزال کتاب و ارسال شریعت و فرستادن ُرسُل و روشن ساختن مسیر هدایت کرامتی است که خداوند سبحان بر بندگان ارزانی داشته و چون بندگان بعد از ورود به عالم ماده گرفتار تعلقات مادی شدند از آن انتخاب اولیه خویش اعراض نمودند و «قالوا بلی» را که در عالم َاَلست در پاسخ به خدای سبحان داده بودند از یاد بردند و خود را تحقیر کردند؛ انتخاب نازیبای آنان اثر سوء خویش را بر جا گذاشت، این امر نشان می‌دهد انسان در عمل مختار و در نتیجه عمل مجبوراست! این امر شبیه آن است که ما در روشن کردن و یا نکردن آتش مختاریم اما در اثر سوزاندن آن دخل و تصرفی نداریم زیرا این اثر قهری است، همچنانکه ما در ارتکاب گناه یا عدم ارتکاب مختاریم اما در اثر قهری گناه مجبوریم، حقارت و ذلت نفس قهراً و جبراً بدنبال گناه می‌آید.

کشانده شدن به سوی آتش کنایه از آن دارد که گنهکار در دنیا خود، آتش ارتکاب به گناه را انتخاب نموده و همیشه در میدان گناه حاضر بوده و خوشی خویش را در آن می‌دیده است.

مفسر دیگری می‌فرماید: شدت آتش در میانه آن بیشتر است زیرا باید سخت‌ترین عذاب بر گنهکار وارد شود آنکس که در دنیا ثابت قدم و ماندگار در گناه باشد باید ماندگار در آتش باشد زیرا آتش باطن گناه خود او است.

 

«ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذَابِ الْحَمِیمِ» (48)

«پس از آن آب جوشان بر سرش فرو ریزید.»

 

عالم عقبی عالم حقیقت است در آنجا هیچ امر جدیدی احداث نمی‌شود بلکه تنها از حقیقت امور پرده‌برداری شده و بواطن آشکار می‌گردد.

در آیات گذشته خواندیم دخان همان دود حاصل از غصه‌ها است و در این آیه «صُبُّوا»؛ «آب جوشان» صورت حقیقی معصیت را در قیامت بیان می‌کند.

 

نتیجه فکر آلوده

 

نزول عذاب از بالای سر کنایه از فکر آلوده گنهکار دارد زیرا وی به حلال و حرام خدا در دنیا پایبند نبوده و پسند و ناپسند حضرت حق برای او اعتباری نداشته بلکه تمام فکرش پیش‌برد مقاصد دنیوی بوده، از این رو خطاب می‌شود: که عذاب را از بالای سرش خالی کنید!

 

علم غیر نافع

 

مفسری می‌گوید: آب کنایه از علم است و جوشان و عذاب‌آور بودن آب بدان معناست که این علوم یا دانستنی‌ها غیرنافع بوده پس موجب طاعت فرد نگشته‌ و اگر هم نفعی داشته بسیار مقطعی و موقت بودند. «اَللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ… وَ مِنْ عِلْمٍ لاَ يَنْفَعُ»[2]

 

  • مفسر دیگری می‌گوید: آب جوشان که از بالا بر سر گنهکار می‌ریزد کنایه از آن است که او هیچ راه فراری برای دور کردن عذاب از خود ندارد.

حسرت

 

یکی دیگر از مفسرین می‌فرمایند: عذاب حمیم آتش محرومیت است و آب جوش نماد حسرت است. حسرت به این دلیل که نمی‌دانسته این گناهان او را از خدا و اولیاء دور کرده و موجب بد عاقبتی او می‌گردد، حال این حسرت و محرومیت و  این سوزش از سر تا پای او را فرا گرفته است.

یکی از مفسرین می‌فرمایند: عذاب حمیم لذتی است که فرد از ارتکاب گناه می‌برده و خوشی که در دنیا از دروغ و حرام و … برده است و زمانی که از امور پرده‌برداری می‌شود پی می‌برد این لذات سراسر عذاب سوزان بوده است. 

 

«ذُقْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ»(49)

«(به او گفته می‌شود:) بچش که (به پندار خود) بسیار قدرتمند و محترم بودی!»

 

«ذاقَ العذابَ»: درد و رنج كشيد.

«ذُقْ» به معنای چشیدن است و با خوردن فرق می‌کند، این عذاب  تنها ذره‌ای از وعید آتشی است که به گنهکاران داده شده است.

«أَنْتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ» یکی از مفسرین می‌گوید: این جمله به عنوان استهزاء گنهکاران است.

خدای سبحان به صفت عزّت خویش اشاره می‌کند تا ذلت و خواری گنهکار را نشان دهد. گنهکار در دنیا با جسارت حریم الهی را زیر پاگذاشته و خود را از عذاب دور می‌دیده است در حالیکه باطن عزت و کرامت مجازی دنیا ذلتی خوار کننده است!

یکی از مفسرین می‌گوید: گنهکار در دنیا غافل بوده و قیامت حقیقت امور را به وضوح می‌بیند.

آنکس که برای بدست آوردن عزت و اعتبار دنیایی فرامین الهی را زیر پا می گذارد مخاطب آیه است .

 

«إِنَّ هَذَا مَا کُنْتُمْ بِهِ تَمْتَرُونَ»(50)

«این همان چیزی است که پیوسته در آن تردید می‌کردید!»

 

علت غفلت و گستاخی گنهکاران

 

«إِنَّ هَذَا» «إِنَّ» حرف تاکید و«هَذَا» اسم اشاره نزدیک است. معنای آیه چنین می‌شود: حتماً عذاب و آتشی که بسیار به آن نزدیک هستید، همان چیزی است که همیشه در آن شک می‌کردید و چنین می‌گفتید که خدای ارحم الراحمین با ما معامله سختی نخواهد کرد، آنان غافل از آن بودند که حضرت حق نسبت به متقین ارحم الراحمین است و نسبت به گنهکاران اشد المعاقبین می‌باشد.

در شب‌های ماه رمضان در دعای ابوحمزه ثمالی می‌خوانیم :

«اِلَهِي لا تُؤَدِّبْنِي بِعُقُوبَتِكَ».

«خدايا مرا به كيفرت ادب منما!»

 این فراز نشان می‌دهد خدای ارحم الراحمین اگر اراده کند اشدالمعاقبین است و عقوبتش بسیار دردناک است.

«مَا کُنْتُمْ بِهِ تَمْتَرُونَ» این همان چیزی است که پیوسته در آن تردید داشتید، شک غیر از انکار است؛ گنهکاران آخرت را انکار نمی‌کنند بلکه به وقوع آن اطمینان ندارند و همین تردید عامل گستاخی و غفلت آنان شده است اما اگر کمی فکر می‌کردند و به قانون دفع ضرر محتمل می‌اندیشیدند، به یقین مسیر دیگری را برای زندگی انتخاب می‌کردند.

 

وجوب دفع ضرر محتمل

 

از نگاه عقل دفع ضررمحتمل واجب است، عُقَلا می‌گویند اگر کودکی به شما خبر دهد که درون نوشیدنی سم ریخته شده یا فلان جا آتش گرفته است حتما نسبت به نوشیدن آن مایع اطمینان حاصل می‌کنید و از عدم آتش‌سوزی مطمئن می‌شوید، حال قیامت که در شمار موثق‌ترین خبرها است و خبر آورندگان آن پیامبرانی هستند که در میان مردم به راستگویی و امانت‌داری معروف بوده‌اند، جای آن دارد که با این خبر به گونه‌ای برخورد کنید که اگر به گفته کتب آسمانی در قیامت با آن روبرو شوید بازنده نباشید.

  • یقین به جهان آخرت راه نجات از عذاب جهنم است؛ هر کس که در طول زندگی دنیوی، یقین به قیامت را در خود زنده نگه دارد، زندگیش متفاوت و حساب شده خواهد بود.

در زیارت آل یاسین شهادت به امور حقه با حرف تأکید «أنَّ» بیان می‎شود: «اشهد ان النشر حق و البعث حق و ان الصراط حق و المیزان حق …» و این امر بدان معناست که مؤمن باید دائما یقین را در خود به روز رسانی کند تا اقدامات لازم را برای قیامت تدارک ببیند او باید به این باور برسد که حقیقت هر گناه در قیامت آتش است و حقیقت اطاعت دست‌یابی به انهار و انوار بهشتی است.

 

 

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] سوره اسراء آیه 70

[2] مفاتیح الجنان

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *