تفسیر آیات 52 و 53 سوره دخان

در آیه 52 سوره مبارکه دخان آمده است:

«فی جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ» 

«در میان باغ‌ها و چشمه‌ها؛»

 

در آیات گذشته گفته شد: تقوا شرط رسیدن انسان به جایگاه امن است، اگر کسی پرهیز از معصیت، پرهیز از مخالفت با حق و پرهیز از شرک را داشته باشد، خدای سبحان او را در بهشت‌هایی قرار می‎دهد: «فی جَنَّاتٍ»

  • جنّات جمع است. عرب به اجتماع سه نفر و بیشتر جمع می‌گوید در نتیجه حداقل جنّات سه جنّت است؛ اهل جنّت اعتقادات، خُلقیات و اعمال صحیح دارند؛ اعتقاداتی که مایه امنیّت آنها گشته، اعمالی که موجب قرب به حق بوده و اخلاقی که موجب تعامل صحیح‌شان با خلق الله می‌باشد.

 

مصداق لذات و خوشی‌های بهشتی

 

آیه می‌فرماید: «فی جَنَّاتٍ» متقی در میان باغ‌هاست! بدین معنا که انواع خوشی‌ها و لذات برای وی فراهم است.

مفسرین می‌گویند: معرفت‌های صحیحی که نصیب انسان می‌شود نمونه‌ای از آن خوشی‌هاست و هر کس به میزانی که آموزش می‌گیرد به لذات بیشتری نائل می‌شود.

 

 آیا این خوشی‌ها تنها در آخرت برای بهشتی مهیا می‌شود؟

 

چنین نیست که خوشی‌ها تنها در قیامت در اختیار بهشتی قرار بگیرد بلکه بهشت از همین عالم آغاز می‌شود پس زندگی متقی در همین عالم، سراسر لذت و خوشی است.

من که امروزم بهشت وصل حاصل می‌شود      وعده‌ی فردای زاهد را چرا باور کنم؟

 

«وَعُیُونٍ» یکی از مفسرین با توجه به وجه مشترک چشمه و نهر در بهشت می‌فرماید: چشمه‌ها می‌جوشند و با جوشش آنها هر لحظه آب جدیدی بیرون می‌آید، نهرها نیز اینگونه‌اند که هر لحظه آب جدیدی در آنها جاری می‌گردد. آب در تفاسیر عرفانی نماد علم است و کاربرد عبارت چشمه و نهر در بهشت نشان از آن دارد که متقین در بهشت هر لحظه از معرفت و علم جدیدی بهره‌مند می‌شوند.

در ضرب المثلی عربی آمده: «لکلّ جدیدٍ لذّة» ؛ «در هر امر جدیدی لذت است» متقین دائما در پی کسب معارف جدیدی هستند از این رو لذت‌شان همیشگی است.

به طور مثال ما هر روز پنج نوبت نماز می‌خوانیم اما هیچ یک از نمازها تکراری و کسل کننده نیست زیرا در هر نماز معرفت جدیدی برای مصلی نائل می‌شود مشروط به اینکه او رفع مانع کرده باشد و بتواند این معارف را دریافت کند. جنس همه معارف این گونه است؛ سلامی که هر صبح به امام زمان عج‌الله‌تعالی‌فرجه داده می‌شود با سلام شب متفاوت است و همچنین سلام امروز با سلام فردا تفاوت دارد زیرا در هر سلامی معرفت و شناختی نو حاصل می شود.

 

در لحظه زندگی کردن

 

همانطور که در بهشت نهرهایی با آب روان جاری است در دنیا نیز همه چیز در حال گذر است از این رو متقی در لحظه زندگی می‌کند و شکارچی لحظه‌ها است به همین جهت تمام تلاش خود را بکار می‌بندد تا هر عملی که انجام می‌دهد کامل و درست انجام دهد، او می‌داند فرصت انجام هر عمل در هر زمان تنها یک بار است و جایگزینی ندارد، اینکه همان عمل در همان زمان تکرار شود .

چنان که در نماز‌های واجب هیچ نمازی جایگزین نماز دیگر نمی‌شود، همه اعمال عبادی چنین است. حاجی در حج تلاش می‌کند تا اعمالش را به بهترین و کامل‌ترین وجه انجام دهد او می‌داند حج عبادتی غیر قابل تکرار است.

در بطن تکرار ملالت و کسالت نهفته است از اینرو در زندگی متقی، هیچ چیز جای چیز دیگری را نمی‌گیرد و انجام هر امری برای او لذت و فرصت جداگانه و ویژه‌ای است.

 

تکالیف در نگاه متقی

 

تکالیف در نگاه متقی زحمت و کلفت ندارد بلکه لذت‌بخش است زیرا باور دارد از آنرو که مورد توجه خالق بوده خدای متعال برای او باید‌ها و نبایدهایی را جعل نموده است، او نه تنها از انجام تکلیف لذت می‌رد بلکه منّت خدای سبحان را هم می‌کشد که او را شایسته تکلیف قرار داده است و هرگز چنان نیست که تکلیف را با کسالت و ملالت و زحمت انجام دهد.

 

در آیه 53 سوره دخان آمده است:

 

«یَلْبَسُونَ مِنْ سُنْدُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُتَقَابِلِینَ» 

«آنها لباس‌هایی از حریر نازک و ضخیم می‌پوشند و در مقابل یکدیگر می‌نشینند؛»

 

«سُنْدُس» ابریشم بسیار نازک است، یک لباس نرم نازک است.

«إِسْتَبْرَق» ابریشم بسیار محکم است.

ظاهر آیه می‌فرماید: متقین لباسی را زیر و لباس دیگری را بر روی آن می‌پوشند.

 

معانی «سُنْدُس» و «إِسْتَبْرَق»

 

مفسرین چند معنا برای سندس و استبرق ذکر کرده‌اند:

  • متقی لباس ظاهر و لباس باطن دارد.

«سُنْدُس» اسرار و حقایقی است که خدای سبحان به متقی عطا کرده و چون لباسی است که به تن او می‌چسبد و یا به عبارتی چون لباس زیر اوست اعتقادات درونی او بسیار نرم، روان و راحت است.

«سُنْدُس»، تکالیف و عبادات متقی است که چون لباسی بر روی لباس اسرار و حقایق الهی می‌پوشد، او در همه زندگی، خود را ملزم به انجام اعمال عبادی کرده بدون هیچ شکنندگی و یا کوتاهی.

سندس و استبرق هر دو لازمه زندگی متقی است و متقی به هر دو لباس نیازمند است زیرا عقیده صحیحی که عمل درستی به دنبال نداشته باشد کافی نیست و از سوی دیگر اعمال صحیح بدون اعتقادات حقه ارزش و بهایی ندارند.

  • یکی از مفسرین می‌فرمایند: سندس و استبرق هر دو لباس بسیار نفیسی هستند. لباس بهشتی لباس تقوا است. لباس التقوی بسیار ارزشمند و نفیس و گران‌بهاست. روزی که بسیاری از افراد در آن روز عریان‌اند، متقی لباس التقوی به تن دارد.

 

  •  فاعل «یَلْبَسُونَ» متقی است. متقی تمام همّ خویش را بر این دارد تا در پی اعتقادات باطنی صحیح ملتزم به شریعت باطنی نیز باشد.

«سُنْدُس»لباس نرم باطنی است. همان عشقی است که متقی به خدای سبحان دارد. «سندس» از جنس عشق محبت و معرفت است.

تمام باطن متقی را لباس عشق به محبوب پوشانده و دلش پر از عاشقی نسبت به اولیاء الهی است.

و همچنین در بیرون لباس شریعت و احکام و تکالیف بر تن کرده است ، این لباس، لباس محکمی است که حوادث روزگار آن را فرسوده و مندرس نمی‌کند. متقی در هیچ شرایطی حاضر نیست از شریعت جدا شود و به انجام اعمال شرعی وی خدشه‌ای وارد شود.

  • یکی از مفسرین می‌فرمایند: افراد از لباس سندس و استبرقی که بر تن کردند، احساس عزّت می‌کنند. متقی عزتش با تقوا است که آنرا در عمل به شریعت می‌داند. او نه تنها از اجرای احکام شریعت سرافکنده و خجالت زده نیست بلکه سربلند و مفتخر است که محبوب از او انجام اوامر را طلب کرده است، او با خود زمزمه می‌کند:

اگر با من نبودش هیچ میلی                           چراظرف مرا بشکست لیلی

لباس پوششی قابل رویت است. متشرع بودن و التزام متقی به احکام شریعت را همه می‌بینند.

  • لباس تقوی حتی با نفیس‌ترین لباس‌های دنیایی قابل مقایسه نیست و با آنها متفاوت است زیرا پوشش‌های دنیایی جاودان و ماندگار و همیشگی نیستند، اما عزت متقی با لباس التقوی جاودانه و همیشگی است.

متقی در حالیکه ملتزم به شریعت است، مزیّن به تمامی خلقیات حسن از جمله حلم، صبر، شکر، رضا، سخاوت، قناعت و…. است که هر یک از این خصایص پسندیده در قیامت به صورت سندس و استبرق نمایان می‌شود.

وجود متقی ملبس و متصف به اوصاف الهی است. برخی از صفات الهی چون رئوف و رحمن و رحیم جلوه جمالی و نرم دارد  و برخی دیگر مانند منتقم و قهار و قدیر جلوه جلالی و سخت دارد. متقی آراسته به هر دو صفت جمالی و جلالی حضرت حق است هم استبرق و هم سندس.

 

معانی «مُتَقَابِلِینَ»

 

میان متقین نفاقی وجود ندارد

 

متقین در بهشت رو به یکدیگر می‌نشینند و پذیرای هم می‌باشند، بدان معنا که آنان در دنیا یکدیگر را قبول داشته و از هم انرژی دریافت می‌کرده‌اند.

یکی از مفسرین می‌گوید: متقابلین بدین معناست که میان متقین نفاقی نیست، ظاهر و باطن، پنهان و آشکارشان یکرنگ است، به عبارتی عامیانه همه وجود متقی رو است و پشتی ندارند.

مولوی می گوید:

نقش وفا وی کند پشت به ما کی کند              پشت ندارد چو شمع او همگی روست روست

 

متقین از بودن با یکدیگر خرسند

 

مفسری می‌گوید: اگر دو نفر کنار یکدیگر باشند برای دیدن هم باید تغییر جهت بدهند اما چون روبروی یکدیگر قرار بگیرند نیازی به تغییر و جابجایی نیست. جمع متقین متقابلینند چنان مقبولیتی دارند که خواستار ذره‌ای تغییر نیستند.

اگر کسی در جمعی قرار گیرد که هم‌نشیننان او بسیار مهربان و خوش معاشرت و دائم الخیر باشند و در آن جمع هیچ آسیبی به اعتقاداتش نخورد با خود می‌گوید کجا بروم از این جمع  بهتر پیدا کنم؟ هیچ‌کس تمایل ندارد از جمعی جدا شود که انرژی مثبت از آن دریافت می‌کند. متقابلین خواهان وارد شدن به جمع دیگری نیستند بلکه از بودن با یکدیگر راضی و خرسندند.

 

همسانی و هم جهت بودن متقین

 

تعبیر دیگر: مفسری می‌گوید: متقابلین همه در یک صف و  با یک رتبه و در یک جایگاه قرار دارند، اینگونه نیست که یکی از دیگری بالاتر و یکی از دیگری پایین باشد. میان‌ آنان همسانی برقرار است و این خود عاملی برای لذت بردن متقی است، زیرا اگر در جمعی رتبه افراد با یکدیگر بسیار متفاوت باشد اولا عنوان باطنی و حقیقی جمع بر آنان بار نمی‌شود هر چند ظاهرا کنار یکدیگر باشند، ثانیاً تفاوت رتبه سبب سلب لذت از کسانی می‌گردد که پایین‌تر از دیگرانند و سلب لذت با  بهشت سازگار  نیست.

  • متقین در دنیا خواهان ارتقا و پیشرفت همگان بوده و از عقب‌ماندن دیگران در کسب مقامات معنوی بشدت پرهیز می‌نمودند، آنان لذت خویش را در کسب کمالات و همراه شدن دیگران با خود می‌دانند و باور دارند هرگاه جمع در امر صحیحی همراه شوند، دست خدا به کمک‌شان می‌آید «يَد اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ»[1] رشد و ارتقا همگانی وحرکت در مسیر درست برای متقی ارزشمند بوده از اینرو خداوند سبحان متقین را هم رتبه و هم درجه با یکدیگر در بهشت قرار می‌دهد.

تعبیر دیگر: یکی از مفسرین می‌گوید: متقابلین یعنی همه دل‌هایشان رو به یک قبله و رو به حقی واحد است. آنها هم‌سو و هم‌جهت و هم نظراند و همه توجه‌شان به یک مبداء است. میان آنان اُلفتی عمیق برقرار است و از بودن با یکدیگر لذت می‌برند. راهپیمایی اربعین می‌تواند نمونه‎ای از این تعریف باشد عشاق ابا عبدالله علیه‌السلام همه هم جهت و هم سو و رو به یک قبله در حرکت‌اند.

 

متقین پذیرای لطف و مشتاق یکدیگرند

 

نکته دیگر: یکی از مفسرین می‌فرمایند: پذیرش محبت از سوی دیگران از خصایص کسانی است که از سلامت روان برخوردارند واژه متقابلین بیان می‌دارد که متقین پذیرای لطف یکدیگرند، به عبارت عامیانه هیچ کس دست رد به سینه دیگری نمی‌زند.

یکی از مفسرین از متقابلین اینگونه تعبیر می‌کند: متقابلین راغب و مشتاق دیدار یکدیگرند، در نفسِ عبارت متقابلین اشتیاق و مشتاق بودن روابط اجتماعی نهفته است چون بايد مردم يكديگر را ببينند كه مشتاق يكديگر شوند.

  • یکی از مفسرین می‌فرمایند: زمانی که کسی از دیگری منزجر است و روابط‌شان با یکدیگر خوب نیست اگر بنا به دلایلی در یک جمع قرار بگیرند سعی می‌کنند روبروی یکدیگر ننشینند.این مفسر می‌گوید: این امر بدان معناست که کسی چشم دیدن نعمت‌ دیگری را نداشته و سعی کند ارتباطش را با او کم کند. اما متقین هرگز اینگونه نیستند و نسبت به هم بغض و حسادت و کینه ندارند و اگر امری آنان را آزرده خاطر کند در اسرع وقت با گفتگو و تعامل  صحیح مرتفع نموده و اجازه کینه و بغض و حسد و دلخوری را به خود نمی‌دهند.

 

 

تاریخ جلسه: 98.11.7

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1]  نهج البلاغه، خطبه 127

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *