تفسیر آیة الکرسی – جلسه دوم

«لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ»[1]

 

«جز او معبودى نیست.»

 

سیر بسوی توحید

 

نفی و اثبات در آیه، انسان را به توحید محض سیر می‌دهد؛ یعنی در عالم جز ذات مقدس خداوند هیچ معبودی وجود ندارد.

آیت الله جوادی آملی می‌فرماید: کلمۀ «لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ» بعد از نام مبارک «الله» قضیه‌ای سلبی است که به صراحت، وحدانیت خداوند را بیان می‌کند. حرف استثنای «الّا» در «لا اِلهَ الّا هُو» به‌معنای غیر است؛ در نتیجه این کلمه طیبه به دو قضیۀ سلبی «لا اله» و اثباتی «الا هو» نفی ماسوی الله و اثبات ذات اقدس الله تحلیل نمی‌شود؛ بلکه فقط اثبات می‌کند که غیر از خدا که مقبول فطرت همۀ انسان‌هاست، خدای دیگری نیست؛ زیرا شناخت خداوند یگانه و گرایش به او، در فطرت همۀ انسانها وجود دارد. وجود انسان، نسبت به اثبات توحید بیگانه نیست تا هم نفی شرک، لازم باشد و هم اثبات توحید. تلاش انبیا نیز برای غباررویی فطرت انسانها بوده است، نه آشناسازی ابتدایی فطرت آنان با خدا. پس مفهوم «لا اله الا هو» فقط نفی شرک و مفروغ بودن توحید است.»

 

آشکارشدن سیر بندگی

 

در حقیقت این نفی و اثبات سیر بندگی انسان را آشکار می‌کند. نباید هیچ چیزی برای انسان دلبری و مشغولیت ایجاد کند. حتی او را در عالم طبیعت هم متحیر نکند؛ بلکه مسیر سلوک و پرهیز از انواع شرک را با تمام وجود بیابد؛ چرا که مشغولیت و دلبری به اسباب, عنوان مشرک را بر انسان بار می‌کند.

در آیۀ ۶۵ سورۀ زمر به این مطلب اشاره شده‌است:

«وَلَقَدْ أُوحِی إِلَیک وَإِلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِک لَئِنْ أَشْرَکتَ لَیحْبَطَنَّ عَمَلُک وَلَتَکونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ»[2]

«و قطعاً به تو و به کسانى که (از پیامبران) پیش از تو بوده‌اند وحى شده‌است که اگر شرک‌ورزى بدون شک عمل تو تباه مى‌شود و قطعاً از زیانکاران خواهى شد.»

اطاعت و دلبستگی به غیر خداوند سبحان مسیر بندگی انسان را نابود می‌کند و ناخودآگاه به‌سوی غیر پناهنده می‌شود. ماسوی الله عنوان مشرک را بر انسان بار می‌کند؛ از این رو همۀ اعمال او حبط می‌شود.

لام و نون تاکید در «لَیحْبَطَنَّ» براین امر دلالت دارد که نگرش توحیدی علامت ثبت و پایداری اعمال خالصانه در نظام عالم است که تا قیامت هم ادامه دارد.

ورود به قلعۀ توحید روی منیت و خودبینی انسان پرده می‌اندازد؛ اما خودبینی، ورشکستگی و باخت سرمایه را به‌همراه دارد که انسانیت انسان نابود می‌شود.

 

پرده‌برداری از مقام غیب‌الغیوبی خدای سبحان

 

مفسری می‌فرماید: «لا اله الا هو» از مقام غیب‌الغیوبی خداوند پرده‌برداری می‌کند؛ از این رو تمام مشغولیت انسان باید به این سمت منصرف شود.

آیت الله جوادی آملی می‌فرماید: «در قرآن کریم گاه ضمیر «هو» مسبوق به جمله‌ای است که در آن لفظ جلاله بکار رفته است و گاه در آغاز سخن، با ضمیر غایب « هو» از خدا یاد می‌شود.

«هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکتَابِ مِن دِیارِهِمْ»[3]

«اوست آن که کسانى از اهل کتاب را که کفر ورزیدند براى اولین بار از خانه‌هایشان بیرون راند.»

از آنجا که خداوند مشار الیه فطرت و مشهود همگان است و هر فطرت سالمی به سمت او متوجه می‌شود و مشهور و معروف است دیگر ضرورتی برای ذکر مرجع نیست.»

«اللهُمَّ اشغَلنا بِذِکرِک»[4]

«خدایا ما را به ذکرت مشغول کن.»

خدایا! تمام وقت مرا به ذکر خودت مشغول کن تا شکایت و توقع از غیر در وجودم یافت نشود. خدایا! تمام وجودم را به یک سمت ساماندهی کن تا از هرگونه تشتت و پراکندگی دور شوم.

 

شناساندن تکلیف

 

مفسری می‌فرماید: «در «لا اله الا هو» تکلیف انسان شناسانده می‌شود و فرد این تکلیف را به همۀ عالم بخشنامه می‌کند که

«هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ»[5]

«اوست اول و آخر و ظاهر و باطن.»

در زندگی فقط باید بر یک وجود؛ یعنی حضرت احدیت اعتماد کرد.

هو همان نفس است با انفاس حق

می‌زند هر ذرّه آن را یک نسق

گر نفس با معرفت آید هموست

هر نفس با یاد او پاک است و هوست

مسلم است تمام اسباب به اذن خداوند تأثیرگذار است و هیچ‌کدام بدون اذن الهی، ذره‌ای کارایی ندارند. تنها وجودی که مستقلاً در عالم کارآیی دارد، وجود حضرت احدیت است. در «لا اله الا هو» اوصاف کمالی خداوند وجود دارد که هیچ شریکی ندارد.

 

لازمۀ توحید

 

مفسری می‌فرماید: لازمۀ «لا اله الا هو» چند امر است:

۱. از آن جهت که خداوند فقط شنوای نجواهای بنده است؛ بنابراین بنده در گرفتاری‌ها باید شکایت به غیر نداشته باشد. شکایت به غیر عزت نفس را مخدوش می‌کند؛ زیرا غیر خداوند در عالم، وجود و کارآیی مستقلی ندارد.

۲. از آن جهت که اسباب در ارسال نعمات نقش استقلالی ندارند، تمام نعمات فقط از مجرای خداوند نصیب انسان می‌شود؛ پس باید در نعمات فقط چشم انسان به وجود منعم خیره شود و شکرگزاری دائم از او به ظهور برسد.

۳. اگر کسی در «لا اله الا هو» به معبودیت خداوند اعتراف داشت؛ اما حرمت این معبود را با معصیت و گستاخی رعایت نکرد، عنوان فاسق بر او بار می‌شود؛ چرا که در قول و گفتار معتقد است که غیر از خداوند هیچ معبودی نیست؛ اما با گستاخی و بی پروایی، ادب حضور را رعایت نمی‌کند و رسماً در حضور او به مخالفت می‌پردازد؛

۴. گوینده «لا اله الا هو» باید حلاوت این ذکر را ادراک کند؛ همانگونه که در دعای جوشن کبیر بیان شده‌است:

«یا مَن ذِکرُهُ حُلو»[6]

«ای که یاد او شیرین است.»

 اگر گویندۀ «لا اله الا هو» حلاوت یگانگی خداوند را درک نمی‌کند و ریاکارانه اظهار توحید دارد، عنوان ریاکار بر او بار می‌شود.

مفسری می‌فرماید:«اگر کسی ظاهراً «لا اله الا هو»، را بر زبان جاری ساخت؛ اما در باطن ترس از ماسوی الله داشت. این ترس رغبت به غیر را برای او ترسیم می‌کند. این فرد نیازش را به دیگری عرضه می‌کند؛ از این رو عنوان مشرک بر او اطلاق می‌شود.»

موحد چو زر ریزی اندر برش

چو شمشیر هندی نهی بر سرش

امید و هراسش نباید به کس

همین است معنای توحید و بس

 

لذت‌بخشی زندگی توحیدی

 

مفسری می‌فرماید: «زندگی لذت‌بخش در زندگی توحیدی معنا پیدا می‌کند؛ زیرا با تمام کائنات مشغول به تسبیح خداوند است.»

«سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکیمُ»[7]

«آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، براى خدا تسبیح کنند (و خدا را به پاکى مى‌ستایند) و اوست قدرتمند شکست‌ناپذیر حکیم.»

حال انسان موحد بسیار خوب است؛ زیرا دائماَ مشغول حمد و ثنای خداوند است.

امیرالمؤمنین می‌فرماید:

«أَوَّلُ اَلدِّینِ مَعْرِفَتُهُ»[8]

«آغاز و اساس دین معرفت خداست.»

این شناخت نوع زندگی انسان را تغییر می‌دهد؛ چون در عالم فقط نظاره‌گر ربوبیت خداوند است؛ اما شرک به خداوند، بدبختی و خسارت به‌همراه دارد.

 

واکاوی خویشتن

 

انسان در «لا اله الا هو» به واکاوی خود می‌پردازد که آیا خودپرستی دارد یا خداپرستی؟! عبودیت و بندگی او در جاده نفسانیات است یا روحانیات؟!

«أَرَأَیتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنتَ تَکونُ عَلَیهِ وَکیلًا»[9]

«آیا کسى که هواى نفس خود را معبود خود قرار داده است دیده‌اى؟ آیا تو مى‌توانى وکیل او باشى (و به دفاع از او برخیزى و او را هدایت کنى)؟»

فردی که تابع نفسانیات است از نصرت و امدادهای غیبی خداوند محروم می‌شود.

«وَمِنَ النَّاسِ مَن یعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَىٰ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیا وَالْآخِرَةَ ذَٰلِک هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ»[10]

(و از (میان) مردم، کسى است که خداوند را تنها با زبان مى‌پرستد، (ایمان او در حاشیه و در مرز کفر است و با حادثه‌اى کوچک مى‌لغزد) پس اگر خیرى به او برسد، به آن اطمینان یابد، و اگر مصیبت و آزمایشى به او رسد، دگرگون شود (و به سوى کفر رود، چنین کسى) در دنیا و آخرت زیانکار است، این همان زیان آشکار است.»

سوالی که ذهن بنده را به‌ خود مشغول می‌کند آن است که چگونه بندگی خداوند با بندگی نفسانیات قابل جمع است؟

در جواب بیان می‌شود: اگر فردی در هنگام گرفتاری، به خداوند پناهنده شود و در زمان ریزش نعمت، خیال‌راحتی نداشته باشد؛ بلکه دائماً شاکر نعمات الهی است، عبودیت او در جادۀ توحیدی قرار دارد؛ اما در غیر این صورت پرستش نفسانیات را به همراه دارد که خسارت دنیوی و اخروی در ادامۀ آن است.

 

نگرش توحیدی

 

واقف شدن به حقیقت «لا اله الا هو» نگرش انسان را توحیدی می‌کند. در دیدۀ توحیدی اسباب بی‌اذن خداوند هیچ گونه اعتباری ندارند.

هیچ گونه خیر و رحمت و قدرتی از اسباب مستقلاً مشاهده نمی‌شود؛ پس در مقابل دلبری اسباب، باید رجوع به خداوند داشت.

«کُلٌّ إِلَینَا رَاجِعُونَ»[11]

«همگى به سوى ما باز مى‌گردند.»

ملاصدرا می‌فرماید: آیه «الله لا اله الا هو» آموزش دروس توحیدی به کل عالم است. با کلمۀ «الله» توحید ذات معرفی می‌شود و با «لا اله الا هو» توحید صفات تبیین می‌شود.»

توحید صفاتی به این معناست که مصدر همۀ صفات مثبت از خداوند جوشش دارد؛ یعنی خداوند علیم، حکیم، رزاق، قدیر، سمیع و بصیر … است. انسان باید فقر و نیاز خود به کمالات را اعلام کند؛ چرا که به میزان خضوع و تواضع، محبوب خداوند می‌شود.

«قُلْ مَا یعْبَأُ بِکمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُکمْ فَقَدْ کذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یکونُ لِزَامًا»[12]

«بگو: اگر دعاى شما نباشد، پروردگار من براى شما وزن و ارزشى قائل نیست (زیرا سابقه‌ى خوبى ندارید). شما حقّ را تکذیب کرده‌اید و به زودى کیفر تکذیبتان دامن شما را خواهد گرفت.»

به‌میزانی که انسان نیاز و احتیاج دائمی خود را بر خداوند عرضه کند، ادراک شهودی خداوند را می‌یابد و این امر سبب سرور او می‌شود.

 

اثر نگرش توحیدی

 

سوالی که ذهن متعلم را به خود مشغول می‌کند آن است که نگرش توحیدی چه اثری در وجود و باطن انسان می‌گذارد؟

در جواب بیان می‌شود: دیدۀ توحیدی انسان را به این حقیقت واقف می‌کند که خداوند حکیم، تدبیر زندگی او را اعم از امور عاطفی، مالی، دنیوی و اخروی، روحی و جسمی عهده‌دار است.

 

نگرش توحیدی و ساماندهی امور

 

آگاهی به عبارت «لا اله الا هو» سبک زندگی انسان را سامان‌بخشی می‌کند، صفات اخلاقی را در انسان به نمایش می‌گذارد، تنظیم امور دنیوی و اخروی را به‌همراه دارد و ظاهر و باطن انسان از این ساماندهی بهره‌مند می‌شود؛ پس اصطکاک و ناهماهنگی در زندگی او وجود ندارد.

چنین فردی تمام کمالات و خیرات را به خداوند نسبت می‌دهد. خداوند مجمل، ایجاد جمال می‌کند. خداوند محسن، حسن و زیبایی را در فرد افزون می‌کند؛ به همین جهت انسان موحد سرگردان نیست؛ چون در هر زمانی خود را در حضور خداوند می‌بیند.

در نگرش توحیدی: عالم، آینۀ ربوبیت و خالقیت خداوند است؛ درنتیجه خدابینی وجود او را پُر می‌کند؛ اما بندۀ مشرک بر دیگران اعتماد می‌کند که این امر اتلاف انرژی را به‌همراه دارد؛ زیرا هر اعتمادی بر غیر، خسارات روحی و ناکامی‌های متعددی به بار می‌آورد که آسیب‌زاست؛ اما اگر تمام اعتماد بنده بر خداوند باشد، کامروایی خود را ترسیم کرده است؛ زیرا خدای سبحان کارگشا و راهگشای اوست.

«وَهُوَ الَّذِی فِی السَّمَاءِ إِلَٰهٌ وَفِی الْأَرْضِ إِلَٰهٌ وَ هُوَ الْحَکیمُ الْعَلِیمُ»[13]

«و اوست آنکه در آسمان‌ها پرستش مى‌شود و در زمین نیز پرستش مى‌شود و اوست حکیم دانا.»

 

نگرش توحیدی و حال خوب

 

نگرش توحیدی و عمل بر طبق اعتقادات توحیدی حال وجودی انسان را مساعد می‌کند؛ چون خداوند ابدی و سرمدی است و هیچ‌گاه امور بنده‌اش را به دیگری واگذار نمی‌کند؛ بلکه تمام امورات را خود عهده‌دار است.

اگر انسان هزاران بار به خداوند مراجعه کند، در هنگام جدا شدن ندای حق را می‌یابد که سرچشمۀ سعادت و رستگاری است، مراجعه به خداوند از طریق باب‌الله صورت می‌گیرد و امام حسین علیه‌السلام این ندای رستگاری را با قطعه قطعه شدن خود به عالم اعلام کرد تا همۀ انسان‌ها به این حقیقت واقف شوند که وصال به خداوند در قالب دین ،عامل امنیت و آسایش دنیوی و آخروی است.

 

خدای سبحان پناهگاه حقیقی

 

هیچ ذاتی به غیر از «هو» پناهگاه حقیقی انسان نیست؛ از این رو «هو» به غیب الغیوبی خداوند اشاره دارد.

در اسم «هو» خداوند به معرفی خود پرداخت. در «الله» ذات خود را معرفی می‌کند و در «لا اله الا هو» به صفات خود می‌پردازد و در «الحی القیوم» فعل خودش را به نمایش می‌گذارد.

 

 

تاریخ جلسه: 1402/4/28- جلسه دوم

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] سوره بقره، آیه 255.

[2] سوره زمر، آیه 65.

[3] سوره حشر، آیه 2.

[4] مفاتیح الجنان، دعای ابو حمزه ثمالی.

[5]. سوره حدید، آیه 3.

[6] مفاتیح الجنان، دعای جوشن کبیر.

[7] سوره حشر، آیه 1.

[8] نهج­البلاغه، خطبه 1.

[9] سوره فرقان، آیه 43.

[10] سوره حج، آیه 11.

[11] سوره انبیاء، آیه 93.

[12] سوره فرقان، آیه 77.

[13] سوره زخرف، آیه 84.

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *