خداوند در آیه ۳۸ سوره مریم میفرماید:
«أَسْمِعْ بِهِمْ وَ أَبْصِرْ يَوْمَ يَأْتُونَنا لكِنِ الظَّالِمُونَ الْيَوْمَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ»
«چه خوب شنوا و بينايند روزى كه به سوى ما مىآيند، ولى ستمگران امروز در گمراهىِ آشكارند.»
سمیع و بصیر بودن اهل قیامت
این آیه، میزان و خطکشی برای شناخت قیامت در اختیار ما قرار میدهد. و مییابیم که چقدر در عالم قیامت زندگی میکنیم و چقدر در عالم دنیا؟!
از خصوصیات اهل قیامت آن است که همۀ افراد اعم از مؤمن و کافر بسیار سمیع و بصیرند؛ نه چشم از مشاهدۀ جمال و جلال حق محجوب است و نه گوش از شنیدن پیام حق در غفلت.
گاه افراد از افعال خیر خود راضی نیستند با اینکه مورد تعریف دیگران هستند؛ زیرا هر فردی از کنه عمل خود آگاه است.
سمیع و بصیر بودن انسان الهی
انسان حقیقتشناس هرگز دلدادۀ مجاز نمیشود؛ بلکه فقط دلدادۀ حق است. انسان الهی در همین عالم هم سمیع و بصیر است؛ پیام حق و اولیای الهی را میشنود و حقایق امور را میبیند؛ اما انسان غیرالهی در غفلت بهسر میبرد.
انسان الهی در عالم دنیا بهسوی حق در حرکت است و سمع و بصر او فعال؛ هم خوب میبیند و هم خوب میشنود. اگر قوۀ سمع و بصر انسان فعال نیست؛ یعنی در ظلمتکدۀ دنیا اسیر و زندانی شده است و سِیری ندارد.
سیر بهسوی خدا ظلمت و تاریکی را از زندگی سلب میکند و تمام زندگی او روز و روشن و قوۀ سمع و بصر او بسیار فعال است.
با ادبیاتی دیگر؛ انسانی که بهسوی خداوند سیر دارد در کمال آگاهی است؛ بدین جهت هم خوب میشنود و هم خوب میبیند و این علامت تحقق قیامت در وجود اوست. اینکه گاه اصلاً به سمت برخی از گناهان کشیده نمیشویم، ناشی از آن است که به قبح آن گناه بهخوبی، واقفیم. زمانیکه انسان باطن دنیا را ببیند، به آن دل نمیبندد.
صفات اهل دنیا
خداوند در آیاتی از قرآن کریم، انسان اهل دنیا را معرفی میکند:
«لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ»[1]
«آنان دلهايى دارند كه با آن حقّ را درک نمىكنند و چشمانى دارند كه با آن نمىبينند و گوشهايى دارند كه با آن نمىشنوند، آنان همچون چهارپايان، بلكه گمراهترند، آنان همان غافلانند.»
استغراق در دنیا و نابینایی و ناشنوایی
مفسری گوید: «چقدر عجیب است که افراد نابینا در قیامت بینا میشوند و افراد ناشنوا شنوا میشوند؛ یعنی اصالتاً شنوا بودند؛ اما دنیا آنان را ناشنوا کرد!»
مفسری گوید:«اگر فردی موحد شد و لباس بندگی حق را پوشید؛ اصالتا شنوای پیام حق و بینای الطاف حق میشود؛ هر پیامی را که در عالم میشنود، آن را پیام خدا میداند و هر جلوهگری و زیبایی که در این عالم مشاهده میکند، آن را جلوهای از جمال حق میبیند؛ پس در همین عالم بسیار سمیع است و در غلغله کلمات بیگانه فقط صدای مولای خویش را میشنود.»
انسان الهی در این عالم مشغول کارهای الهی است و فقط کارهای الهی چشم او را پر میکند.
گاه بارش الطاف خداوند پی در پی است و ما صدای آهنگین و موزون کرامات و الطاف الهیه را میشنویم که این شنیدن در نوع زندگی ما تاثیرگذار است؛ اما اگر این اصوات الهی را نشنویم ما را به بد اخلاقی و بیصبریهای متعدد سوق میدهد.
انسان به میزانی که با اختیار به سمت خداوند حرکت داشته باشد؛ در واقع قیامت او به پا شده است و گوش و چشم او فعال میشود و اصل را از مجاز تشخیص میدهد.
هشدار به دنیاگرایان
بعضی مفسرین معتقدند: «أَسْمِعْ بِهِمْ وَ أَبْصِرْ» صیغه تعجب نیست، بلکه به این معناست که: «ای پیامبر! خبر این افراد را به گوش همه برسان و از وضعیت آنان پردهبرداری کن و به همه بگو که در قیامت در چه وضعیت عجیب و غریبی قرار میگیرند تا موجب عبرت بقیه شود.»
صفات ظالمین
1. گمراهی
«لكِنِ الظَّالِمُونَ الْيَوْمَ فِی ضَلالٍ مُبِينٍ» ظالمین در این عالم در گمراهیاند؛ اما از حقیقت گمراهی آنها در قیامت پردهبرداری میشود. آنان در این عالم خدا را گم کردند و در آخرت بهشت را و به همین جهت از وصال ابدی محروم شدند. ستمکاران در گمراهی قرار دارند، میل خود را بر خدا ترجیح میدهند و در قیامت متوجه میشوند که این رجحان چه خسارت عظیمی بههمراه داشته است. در قیامت به این حقیقت واقف میشوند که لذات پست دنیوی هرگز قابل قیاس با لذات حقیقی ابدی نیست.
2. ظلم به خود
ظالمین افرادی هستند که در این عالم لباس بندگی را نپوشیدند و این اصل ظلمی است که به خود کردند؛ به همین جهت استعداد بندگی خود را بطور کامل از دست دادند و بندگی غیرخدا را جایگزین بندگی خداوند کردند. بنابراین ظلم ظالمین از این عالم آغاز شد و ضلالت آنان هم در همین عالم بود و عالم قیامت فقط از ظلم و ضلالت آنان پرده برداری میشود.
3. ناشناخته بودن فطرت توحیدی
مفسری گوید: «ظالمین افرادی هستند که در این عالم امور واضح برای آنان غیرواضح جلوه میکند و فطرت توحیدی برای آنان ناشناخته است؛ در عین اینکه در عالم استدلال قرار میگیرند؛ اما دلیل و برهان، برای اثبات حقیقت نقشی در زندگی آنان ندارد. کما اینکه دلایل عقلی برای اثبات عبد بودن حضرت عیسی به کار گرفته شد؛ اما ظالمین آن دلایل را نپذیرفتند؛ بنابراین در عالم دیگر متوجه این حقیقت میشوند؛ البته این توجه موجب ترحم به آنان نمیشود؛ زیرا آنان در عالم دنیا به خود رحم نکردند و بعد از آشکار شدن حقیقت قلباً آن را نپذیرفتند.»
وقتی حقیقتی بر انسان آشکار شود؛ اما پذیرای آن نباشد، نهایت بیرحمی است؛ به همین جهت نام ظالم را بر او نهاده میشود.
4. غفلت از خالق
مفسری گوید: «ظالمین در قیامت در گمراهی آشکارند؛ زیرا در این عالم بهعلت غفلت، خدا را گم کردند و به بندگی بتها پرداختند و متوجه این غفلت خود نشدند؛ اما در قیامت متوجه این غفلت میشوند؛ البته این توجه برای آنان نوعی عذاب است که هیچ راحتی برای آنان نیست.»
مفسری گوید: «انسان در این عالم بهدلیل شدت توجه به خلق از خالق غافل میشود؛ اما در آخرت اصل، توجه به خالق است؛ زیرا ناکارایی خلق برای همگان واضح میشود.»
حسرتخوری ظالمین
مفسرین گویند: «ظالمین در قیامت جایگاه بهشتی خود را میبینند؛ اما چون حُسنانتخاب نداشتند حسرت میخورند و فقط اندوه بر آنان حاکم میشود؛ زیرا در عالم قیامت به این امر واقف میشوند که امکان سرعت و سبقت برای آنان بود؛ اما از این امکانات استفاده نکردند.»
این آیه نگاه ما را به زندگی تغییر میدهد و به جای شکایت، زیبابین و شاکر نعمتهای الهی میشویم.
به نزد آن که جانش در تجلی است
همه عالم کتاب حق تعالی است
تاریخ جلسه: 1399.11.25 – ادامه جلسه هفدهم
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] . سوره اعراف، آیه 179