تفسیر آیه 1 سوره حشر

مقدمه

 

یکی از الطاف خاص خدای سبحان در زندگی آدمی، اجازۀ استماع کلام الهی است که در پی آن تدبر و فهم کلام خداوند را به‌همراه دارد که در نهایت عمل انسانی به میدان می‌آید. شاید یکی از مصادیق «و لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ» ‌همین قرار گرفتن در سفره‌خانۀ وحی و اجازۀدریافت‌های پیام حق است.

در حقیقت با وساطت حضرت ولیعصر در طول زندگی، بهره‌مندی از نورانیت کلام وحی به اندازۀ ظرف وجودی افراد دائما صورت می‌گیرد.

 

 ثواب‌های قرائت سورۀ حشر

 

  1. روایتی را مرحوم صدوق در کتاب ثواب الاعمال از وجود مقدس پیامبر با واسطه نقل می‌کند که اگر کسی سورۀ مبارکۀ حشر را قرائت کند عرش، کرسی، آسمان‌های هفت‌گانه، زمین‌های هفت‌گانه، هوا، باد، پرندگان، درختان، کوه‌ها، خورشید و ماه و همۀ ملائک بر او درود می‌فرستند و برای او استغفار می‌کنند و اگر در آن روز یا شب از دنیا برود، مقام شهید به او داده می شود.[1]

این میزان ثواب ممکن است قابل ادراک نباشد؛ اما با قرائت این سوره، انسان مسیر زندگی را پیدا و در جادۀ حقیقت حرکت می‌کند و هماهنگ با کل کائنات سیر دارد. صحت مسیر و سرعت حرکت او موجب می‌شود که همۀ کائنات بر او درود بفرستند و برای او استغفار داشته باشند.

  1. از قول پیامبر روایت شده است: اگر کسی این سوره را بخواند جزو حزب‌الله و در زمرۀ رستگاران قرار می‌گیرد؛ یعنی در عالم دنیا، هدف‌مند زندگی می‌کند و سیر کمالی دارد؛ زیرا از غوطه‌ور شدن در عالم دنیا رها می‌شود و در مسیر صحیح حرکت می‌کند؛ از این رو در زمرۀ رستگاران است.[2]
  2. در روایت دیگری برای سه آیۀ پایانی سورۀ مبارکۀ حشر ارزش‌ها و پاداش‌های خاصی منظور شده است و خدای سبحان هفتاد هزار ملک محافظ برای قاری این آیات قرار می‌دهد که اگر در آن روز و شب از دنیا برود، شهید محسوب می‌شود.[3]
  3. انس‌بن‌مالک از رسول خدا روایت کرده است که به مردی فرمود: هرگاه می‌خواهی به بستر بروی سورۀ حشر را قرائت کن که اگر مُردی شهید محسوب می‌شوی.[4]

در واقع این آیات پایانی معرفت خاصی به انسان عطا می‌کند و معرفت، موجب شهود می‌شود. این گواه‌شدن، فرد را صاحب بصیرت می‌کند ؛ زیرا اگر فردی به مقام کشف و دریافت رسید، مسیر زندگی صحیح را پیدا می‌کند و به جایگاه رفیع شهداء دست می‌یابد.

حتی از سفارشات امام خمینی(ره) به مرحوم حاج احمد آقا قرائت آیات پایانی سورۀ حشر، در هر شب بود و اینکه تفکر در این آیات داشته باشد؛ چراکه این آیات یک کلاس فشردۀ اسماء‌الحسنی است.

در عالم رویا مشاهده کردند که یکی از مراجعی که از دنیا رفته بود، از جایگاه متعالی برخوردار است، حتی رفیع‌تر از مقام مرحوم نخودکی! از ایشان سئوال شد: آیا با وجود این رفعت مکانی مایل هستید بار دیگر به دنیا بازگردید؟ فرمود: بله! وقتی که علت را پرسیدند؛ فرمود: به دو دلیل؛ 1. قرائت هر شب سورۀ حشر، 2. زیارت امام رضا علیه‌السلام.

 

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

 

«سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيم»

 

«آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، خدا را به پاک بودن از هر عیب و نقصی می‌ستایند، و او توانای شکست‌ناپذیر و حکیم است.»

 

واژه شناسی آیه

 

«تسبیح» در لغت همان تنزیه خداوند از هر گونه نقص و عیب و شریکی است که لایق ذات پاک و نامحدود او نیست و به‌معنای شناور بودن نیز آمده است. «سُبحِ» به‌معنای شناوری است و عرب به فردی که شناگری می‌کند «سَبّاح» می‌گوید.

 

سورۀ حشر و جایگاه آن در میان مسبحات قرآن

 

سوره حشر در زمرۀ مسبحات قرآن محسوب می‌شود. هفت سوره در قرآن وجود دارد که با تسبیح شروع شده است. در میان مسبحات، سورۀ مبارکۀ اسراء با مصدر سبحانَ شروع شده و سورۀ مبارکۀ اعلی با فعل امر «سَبِّح» و بقیۀ این مسبحات با فعل ماضی یا مضارع شروع می‌شود.

 

معرفت موجودات به کمال مطلق الهی در آینهٔ مسبحات قرآن

 

تسبیح زمان‌بردار نیست و در یک ظرف زمانی خاص نمی‌گنجد؛ چرا که تسبیح خارج از زمان است. همۀ موجودات آسمانی و زمینی عارف به خدای سبحان هستند و به جهت معرفت به خداوند او را از هرگونه عیب و نقصی منزه می‌دانند. هیچ کاستی و نقصی در ذات، صفات، اسماء، افعال و کلام الهی راه ندارد.

همۀ موجودات عالم ادراک این حقیقت را دارند که خدای سبحان کامل علی‌الطلاق است و این کمال بر همۀ موجودات واضح و آشکار است؛ از این رو تمام عالم، تجلی‌گاه خداوند است که تمامی مخلوقات در سیر خود بسوی او در حرکت‌اند.

 

سیر همگانی آفرینش به سوی حق

 

بحث تسبیح نگاه انسان را به عالم هستی تغییر می‌دهد؛ چراکه سیر همۀ موجودات درنظام عالم هستی بر اساس معرفت است؛ از این رو تمام موجودات آسمانی و زمینی مشغول تسبیح خدای سبحان‌‌اند. از آنجا که سیر هستی به‌سوی حق است هیچ اصطکاکی در میان نیست. اصطکاک زمانی ایجاد می‌شود که افراد با غفلت از خداوند در مقابل یکدیگر قرار بگیرند؛ اما وقتی همه با هم به‌سوی حق سیر داشته باشند، هیچ تصادمی در میان نخواهد بود.

معرفت و سیر الی الله در وجود هر فردی نهادینه شده است، اگر کسی در عرصۀ سیر الهی حضور و حرکت و تسبیح نداشته باشد، همۀ نظام عالم خودبه‌خود با او درگیر می‌شوند؛ چون آن فرد در مقابل تمام عوالم هستی ایستاده است!

 

سیر خالصانۀ هستی به سوی کمال مطلق

 

در «سَبَّحَ لِلَّهِ» یک حقیقتی پنهان است که از سیر خالصانه همه افراد به سوی حق حکایت می‌کند. سائر در این سیر، از خدا پاداشی طلب ندارد؛ بلکه  غرض از این سیر برای همۀ موجودات فقط وصال به حق است.

«لام» در «لِلَّهِ» حکایت از اخلاص دارد که همه در این سیر باید خالصانه حرکت کنند، چرا؟ به دلیل این‌که در ذات موجودات کمال‌طلبی نهفته است و بر همین اساس حرکت کردن به سوی کامل مطلق، کمال‌طلبی است که انسان اجری را به دنبال آن طلب نمی‌کند.

به مجرد آنکه انسان در زندگی خود وجود کاملی را شناخت و تمایل به آن کامل مطلق را در خود یافت، سیر به آن کامل را سیرۀ زندگی خود قرار می‌دهد که این نگرش بالاترین مرحلۀ زندگی فرد است.

زاهد از تو حور می‌خواهد قصورش بین

به قول مرحوم آیت الله علامه حسن‌زاده آملی:

الهی تو را دارم پس چه کم دارم پس چه غم دارم

 

تسبیحِ ازلی

 

«سَبَّحَ لِلَّهِ» به صورت ماضی ذکر شده است؛ یعنی امر حادث و جدیدی نیست؛ بلکه از آن زمان که مخلوقات خلق شدند، تکویناً و ذاتاً معرفت نسبت به خدا در وجود آنان قرار داشت و تسبیح‌گوی حق بودند؛ به همین جهت بدون هیچگونه وقفه‌ای سِیر به‌سوی او را آغاز کردند.

در آیۀ کریمه، «سَبَّحَ إلی الله» بکار برد نشده؛ بلکه «سَبَّحَ لِلَّهِ» است؛ و این امر حکایت می‌کند که همۀ موجودات به‌سوی یک وجود در حرکت‌ا‌ند.

 

«سبحان الله»’ سرود همیشگی آفرینش

 

نکتۀ دیگری را حضرت امام خمینی(ره) در آداب‌الصلاة بیان می‌کند: «تسبیح به لسان حال نیست؛ بلکه به لسان قال است؛ یعنی تمام موجودات ذاکرند، و ذکر همۀ موجودات در این‌ است که خداوند از هرگونه عیب و نقصی دور است.» همۀ موجودات با لسان تنزیه و تسبیح این امر را بیان می‌کنند.

وجود ناقص آدمی، دلالت بر وجود کاملی دارد که همواره محتاج آن کامل است. خود وجود فرد با لسان قال بر کامل علی اطلاق دلالت می‌کند؛ از این رو هرکس به زبان خودش ذاکر است و تسبیح می‌گوید. قالب بشریت و موجودیت به خودی خود؛ با لسان قال, هماره تسبیح‌گوی خداوند هستند؛ چون از وجود کاملی خبر می‌دهند که علت پیدایش و آفرینش هستی شده است.

در واقع «سبحان الله» یک موسیقی متن است که در نظام عالم حاکم است؛ از این‌رو همۀ موجودات با لسان قال‌ «سبحان الله» می‌گویند و خدا را از هرگونه عیب و نقصی منزه می‌دانند.

 

پیامدهای نادیده گرفتن تسبیح ذاتی آفرینش

 

در نظام عالم معبود علی‌الاطلاق؛ یعنی خدای سبحان بدون هیچ عیب و نقصی است و «سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ» حکایت از این مطلب دارد که همۀ نظام عالم تصریح به منزه بودن خداوند سبحان دارند که او هیچ نقیصه‌ای ندارد؛ از این‌رو اگر انسان در درون خود همواره از خداوند ایراد می‌گیرد و نسبتی به خدا می‌دهد که نباید در کلام او جاری شود و یا با رفتار و گفتار خود نظرات او را حکیمانه نمی‌داند! ناخوداگاه در یک جایگاهی قرار می‌گیرد که همۀ عالم با او برخورد و تصادم دارند؛ چراکه همۀ عالم به حکیم بودن افعال ذات احدیت آگاهی دارند و اینکه هیچ‌گونه نقصی در افعال او نیست.

 

جسارت در برابر هستی!

 

اگر آدمی بر این باور باشد که همۀ هستی از ذره تا افلاک آیینه‌دار جمال الهی هستند و با زبان حال و قال تسبیح کمالاتش را می‌گویند؛ با چه جسارتی به ساحت قدس الهی نقص وارد می‌کند؟ حتی اگر انسانی در ظلمت جهل خویش، حکمت او را نداند؛ اما همه هستی یکپارچه بر یگانگی و کمالاتش گواه‌اند.

همانگونه که خدشه به عالم بزرگواری در مقابل شاگردانش، خشم طالبان علم را بر می‌انگیزد؛ اما از تلمذ و علم‌آموزی خود غافل نمی‌شوند؛ اگر آدمی به نادرست، فعل الهی را ناپسند بشمارد، گویی لشکری از مخالفان را علیه خود بسیج کرده است. حتی گفتار و پرسش از تأخیر در تقدیر که چرا دیر شد؟! با اینکه همۀ امور و گردش روزگار به‌دست قدرت و مشیت اوست، انسان را در مقابل تمامی خطرات ممکنات و هستی بی‌پناه می‌گذارد.

هر گونه شِکوه و اعتراضی، معیوب دانستن کمال حکمت الهی است؛ چراکه هر آنچه از سرچشمۀ تقدیر خداوند جاری می‌شود، بر پایۀ دانایی بی‌کرانی است که آینۀ ادراک انسان از بازتاب آن حکمت ناتوان است؛ پس ژرفای بی‌انتهای تدبیر الهی از قوۀ ادراک بشر، تهی است.

تمام عوالم وجود، سر به سجود حضرت حق نهاده‌اند و او را به‌عنوان مدبری حکیم و بی‌عیب می‌شناسند، که هیچ گونه عیبی در تدبیر جهان آفرینش وارد نیست و در ربوبیت او هیچ خدشه‌ای وارد نمی‌شود. طبیعی است که اگر انسان در ژرفای وجود خود سایه‌ای از عیب و نقص را به کمال الهی راه دهد؛ نه‌تنها نور و انرژی جذب الطاف الهی و همدلی بندگان از او سلب می‌شود؛ بلکه ناخواسته سنگهایی در راه ایمان خود و دیگران می‌افکند و از فیض حضور در رضایت او محروم می‌شود.

 

پیامدهای شِکوه به تدبیر الهی در جهانی سراسر تسبیح

 

هر انسانی صفحه‌ای از کتاب حکمت الهی است که در حال ورق زدن است؛ از این رو هر خطایی در این کتاب بی‌غلط و نورانی، لکۀ سیاهی را به‌همراه دارد که باعث می‌شود این وجود ظلمانی به‌راحتی در فضای نورانی خودنمایی کند؛ چراکه در حریم نور الهی، هیچ ظلمت و تاریکی را توان پنهان شدن نیست. تمامی ذرات هستی، زبان به تسبیح گشوده‌اند و ستایش و تسلیم خود را اعلام می‌کنند؛ پس اگر انسانی در ژرفای وجود، شِکوه و اعتراضی بر کمال فعل خداوند دارد، این پندار نادرست، نقصی به تدبیر الهی است که زخمی بر پیکر روشن آفرینش ایجاد می‌کند؛ از این‌رو عامل این خراش در عالم گمنام نمی‌ماند؛ چراکه در عالم نورانی الهی هر سایۀ شک و اعتراضی رسوا می‌شود؛ در نتیجه تمام آفرینش در مقابل چنین فردی تقابل و تعارض پیدا می‌کند و باعث محرومت کسب انرژی از کائنات می‌شود. کائنات دریایی بیکران از انرژی است که پیوسته جریان دارد و هر ذره‌اش نویدبخش زندگی و حرکت است؛ اما پندار باطل، ناخواسته فرد را از زمزمۀ زلال و جاری این دریای بیکران محروم می‌کند.

 

گناه در محضر کائنات

 

دریافتن این حقیقت که هر گناهی که از انسان صادر شود در منظر و دیدگان کائنات است، خود مانع و ترمزی برای پیراستگی آدمی است؛ چراکه تمام هستی زنده و دارای شعورند. در زمان گناه، انسان از تسبیح‌گویی خداوند جدا می‌شود و در خاموشی و ظلمت فرو می‌رود که همین فقدان نور علامتی برای معرفی شدن به عالم آفرینش است.

تسبیح، ریسمان نوری است که شناسایی انسان را در عوالم هستی عهده‌دار است. تسبیح نخی از نور است که ذرات هستی را به هم می‌دوزد و مسبح، جهان را با چشمان نور، می‌نگرد که تمامی موجودات در سکوت خود مناجات دارند.

 

جنگ درون، سقوط بیرون

 

درگیری‌های باطنی مانند طوفانی است که انرژی و آرامش را از انسان سلب می‌کند. فرد با هر شِکوه و شکایتی ذره‌ای از نور وجود خود را خاموش می‌کند. هر چه انسان بیشتر با خود در جنگ باشد و خودبینی و دگربینی داشته باشد، کمتر برای پرواز، بالی می‌یابد.

 

تسلیم، چشمۀ زلال انرژی

 

افرادی که با تسلیم بودن و پذیرش اوامر الهی از چشمه‌های انرژی هستی سیراب می‌شوند، مانند چشمه‌ساران زلال انرژی هستند که هر دم از ژرفای وجودشان آرامش و انرژی برای دیگران می‌جوشد.

در حقیقت تسبیح، انسان را به چشمه‌ساری تبدیل می‌کند که شِکوه و شکایت در وجود او راهی ندارد و باطناً خالی از خویشتن‌خواهی می‌شود؛ از این رو حقیقت تسلیم و کلید آرامش، از خلال وجود او آواز سر می‌دهد. این سِیر بر سرعت او می‌افزاید و چه‌بسا از خوبان کثیری پیشی می‌گیرد و بی‌دغدغه در ژرفای تسبیح شنا می‌کند. همۀ این مراحل که مسابقه‌ای نورانی است، بر مبنای همین جهان‌بینی تسبیح است.

 

روایتی از شعور پنهان کائنات

 

سراسر کائنات و هستی از ذره‌ای غبار تا افلاک در تسبیح الهی غوطه ورند. حتی سنگ نیز در سکوت

جمادی خویش، سبّاح اسرار الهی است. مانند ستون حنّانه که به اشتیاق رسول خدا ناله بر آورد. ستون حنانه، فقط تنۀ درختی خشکیده نبود؛ بلکه به‌سبب دل‌دادگی به معبد عشق و رحمت الهی؛ یعنی پیامبر، تکیه‌گاه و منبر پیامبر برای سخنرانی قرار گرفت؛ اما در زمان دوری از پیامبر شروع به نالۀ فراوان کرد و از هجر یار ناله‌ای سر داد؛ در نتیجه تحت رحمت واسعۀ پیغمبر قرار گرفت و وعدۀ معیت در بهشت را دریافت کرد.

پیغمبر فرمود: اگر او وعده معیت دربهشت را نمی‌یافت، نالۀ او تا قیامت ادامه داشت؛ یعنی جمادات نیز در مسیر عشق زنده‌اند و شعور دارند. ستون حنانه عاشقی بی‌زبان بود که جای پای پیامبر را ادراک می‌کرد و با پیامبر جان می‌گرفت و بدون حضور او اشک می‌ریخت!

 

همسفران عشق، چراغ راه انسان

 

در نظام هستی و در کاروان تسبیح، همسفران طریق عشق، چراغ راه‌اند؛ چراکه تنهایی، لغزش به‌همراه دارد و حرکت انسان را کُند می‌کند. هم‌سفران نیک‌سیرت در کارهای خیر، در هر گام نهادنی به‌منزلۀ شعله‌ای از آتش هستند که گرمابخش جانها می‌شوند و بالی برای پرواز را فراهم می‌کنند و نه‌تنها همراهان صادق از این همراهی در شادی بسر می‌برند؛ بلکه آینه‌های یکدیگرند.

همسفران صادق مانند باران رحمت‌اند که بر مزرعۀ وجود آدمی می‌بارند؛ در نتیجه هر قطرۀ همراهی‌اشان

اولاً زوال کبر را به‌همراه دارد؛ چراکه هم پیمانان صالح، مانند آیینه‌ای هستند که عیار وجود انسان را نشان می‌دهند. انسان در میان چنین موجوداتی از کبر و غرور و منیت جدا می‌شود.

ثانیاً: فروپاشی وحشت تنهایی در وجود انسان را هموار می‌کنند؛ چراکه در اقیانوس بیکران تسبیح، سیر در میان جمعی از مخلوقات خداوند است که در خلوت‌ترین لحظات‌شان نیز محفلی از نور به‌پاست؛ پس ای آدمی اگر می‌خواهی که گرد تکبر بر دلت ننشیند در حلقۀ مسبحین قرار بگیر و اگر می‌خواهی وحشت تنهایی بر تو چیره نشود، گوش بسپار تا ندای  تسبیح همۀ کائنات را بشنوی!

بنابر این در نظام هستی موسیقی تسبیح وجود دارد که همراهی با آن، موجب سرعت حرکت انسان می‌شود.

ساحلِ افتاده گفت گرچه بسی زیستم

هیچ نه معلوم شد آه که من چیستم

موجِ ز خود رفته‌ای تیز خرامید و گفت

هستم اگر می‌روم گر نروم نیستم

 

تسبیح؛ آینه‌ای برای انعکاس صفات الهی در انسان

 

انسان در فعل «یُسبَّحَ لله» و «سَبَّحَ لله» با اسم جامع «الله»، خداوند را که جامع همۀ صفات جمال و جلال الهی است، مواجه می‌شود؛ یعنی تسبیح حقیقی را شناخت تجلیات الهی در همۀ مظاهر می‌داند و ارتباط تسبیح با اسم اعظم «الله» را بیان می‌کند. هر چقدر انسان سِیر به‌سوی وجودی کامل داشته باشد که دارای صفات جمال و جلالی است، خودش هم از جمال و جلال الهی بهره‌مند می‌شود.

 

رمزگشایی از «ما» و «لام» در کلام الهی

 

«ما» در «ما فِی السَّمواتِ وَ الاَرض» کنایه از هر چیزی است جز خداوند سبحان. معمولا در گمان انسان، در عرصۀ معرفت بین موجودات آسمانی با موجودات زمینی تفاوت آشکاری وجود دارد؛ اما این پندار نادرست است؛ چون با ذکر «ما» این مطلب آشکار می‌شود که همۀ موجودات در حال تسبیح‌اند و در معرفت خدای سبحان مشترک.

لام در «لِلّه» یا برای تضمین معنای خلوص و خضوع در فعل تسبیح است و یا برای تضمین تأکید.

 

تسبیح، زبان مشترک هستی

 

یکی از مفسرین می‌فرماید: «توجه به کل کائنات این نمودار را برای انسان ترسیم می‌کند که تمامی آفرینش با تسبیح ، معرّف ذات احدیت هستند و بر یگانگی خدای سبحان دلالت دارند. همۀ موجودات، حرکت به‌سوی او را نشان می‌دهند. هیچ موجودی مانع وصال و قرب الی الله نیست؛ بلکه همۀ موجودات کتاب گشوده‌ای هستند که هر برگش با سطری از نور نشان‌دهندۀ جمال حق است که با ذکر خداوند نمونه‌ای از آیۀ خدا می‌شوند.

کوه با صلابت خود و دشت‌ها با وسعت خویش، شکوه الهی را نقش می‌زنند. پرندگان با پرواز خود رحمت الهی را در پهنۀ آسمان ترسیم می‌کنند. آسمان با سرفرازی در حال تسبیح است. زمین هم با هر رویش سبزش، حیات‌بخش بر تسبیح است.

همۀ موجودات به‌واسطۀ تسبیح‌گویی خدای سبحان یگانگی و کمال او را به آدمی معرفی می‌کنند که بواسطۀ این معرفی، حجاب‌ها و موانع بندگی مرتفع می‌شود. توقف افراد در جادۀ بندگی به خواست خود آنان صورت می‌گیرد. مؤید این مطلب در سوره آل عمران بیان شده است:

«الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‌ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ»[5]

«(خردمندان) كسانى هستند كه ايستاده و نشسته و (خوابيده) بر پهلو ياد خدا مى‌كنند و در آفرينش آسمان‌ها و زمين انديشه مى‌كنند (و از عمق جان مى‌گويند:) پروردگارا! اين هستى را باطل و بى هدف نيافريده‌اى، تو (از كار عبث) پاك و منزّهى، پس ما را از عذاب آتش نگهدار

هیچ موجودی ذاتاً حجاب نیست؛ بلکه حجاب از قامت نارسای آدمی است که بین او و خدای سبحان این فراق حاصل می‌شود.

 

سیر فطری به‌سوی خداوند با پیشوایی معصومین

 

در تفسیر دیگری بیان می‌شود: «تمامی مخلوقات همچون کاروانی هستند که با پیشوایی حضرات معصومین به‌سوی خداوند در حرکت‌اند و کمالات و یگانگی خداوند را همواره یادآوری می‌کنند. حرکت و سیر بشر بسوی ذات احدیت، فطری است، همانگونه که قرآن می‌فرماید:

«وَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ»[6]

«هر كدام در سپهر و مدار معينى شناورند

تمامی موجودات در مدار الهی شناورند. مانند حرکت بسوی مشاهد شریفه که ناخودآگاه آدمی را به‌سوی آنان متمایل می‌کند.

حرکت به‌سوی خداوند سبحان مانع گمراهی انسان می‌شود؛ چراکه قانوناً خدای سبحان نظام هستی را به گونه‌ای قرار داده است که هیچ‌کس در این عالم توحیدی گم نشود. وجود هر فردی نشان از سیر به سوی حق را دارد که توقفی در آن نیست.

 

تحلیل آیت‌الله جوادی آملی از تسبیح هستی

 

آیت الله جوادی آملی در ضمن این آیه می‌فرماید: «در تعریف عیب و نقص تفاوتی وجود دارد. فقدان کمالی که باید وجود می‌داشت و نسبت به موجودی کامل سنجیده می‌شود، «نقصان» است؛ اما «عیب» خللی در نظام موجود است که مانع عملکرد مطلوب می‌شود. عیوب زنگارهایی بر آیینۀ فطرت‌اند که باید زدوده شوند.

مرحوم شهید مطهری دربارۀ نقصان و عیوب مثالی بیان می‌کند: فرشی دوازده متری که کامل بافته شده است؛ اما فضای ساختمان را کامل پوشش نمی‌دهد، ناقص است. در عین این‌که فرش سالم است؛ اما چون فضا را کامل پوشش نمی‌دهد و سنگ‌های اطرافش دیده می‌شود، ناقص است؛ ولی اگر همین فرش نصفه بافته شود، معیوب است.

 

تسبیح و تحمید؛ زبان مشترک هستی در ثنای پروردگار

 

تمام موجودات در ضمن تسبیح، حامد خدای سبحان هستند. همۀ موجودات لسان ثناگویی دارند؛ اما ما این تسبیح و ثناگویی را نمی‌فهمیم! تسبیح، بهترین و کاملترین نوع ثناگویی است. هر موجودی وقتی نقص خود را یافت، از نقص به خدایِ منزه پناه می‌برد و او را تسبیح می‌کند و چون او نقص مخلوق خود را با نعمت و لطف ترمیم می‌کند، مخلوق به شکرانۀ آن، خدا را حمد می‌گوید؛ از این‌رو تسبیح موجودات همراه با تحمید است.

آیت الله جوادی آملی می‌فرماید: «تمام موجودات دربارۀ خداوند سبحان بهترین و کاملترین تعریف را دارند: اصل تعریف در این است که خداوند هیچگونه عیبی ندارد، در لسان قرآن به این نوع تسبیح، حمد گفته می‌شود.»

 

حمد و ثنا، والاترین عبادت، پیش از هر درخواست

 

در انتهای زیارت امین‌الله کاملترین ستایش محض و توصیف کمالات بیان می‌شود:

«اللّٰهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِي …مَشْغُولَةً عَن الدُّنْيَا بِحَمْدِک وَ ثَنَائِكَ»

«خدایا قرار ده نفسم را…غافل از دنیا به سپاس و ثنایت»

این دعا نشان می‌دهد داعی واقعی، پیش از آنکه خواهان باشد، شناسانندۀ کمالات معبود است.

در انتهای دعای مکارم‌الاخلاق آسان‌ترین راه عاشقی به ترسیم درآمده است که معشوق حقیقی و الهی هیچ عیبی ندارد. عاشق، همواره توصیف معشوقی را بر عهده دارد که در او هیچگونه عیب و نقصی وجود ندارد.

«وَ نَبِّهْنِي لِذِكْرِكَ فِي أَوْقَاتِ الْغَفْلَةِ، وَ انْهَجْ لِي إِلَى مَحَبَّتِكَ سَبِيلًا سَهْلَةً»

«بارخدایا! مرا در اوقات بی‌خبری و غفلت برای یادت بیدار کن، و در روزگار مهلت، به طاعتم وادار و راهی هموار به‌سوی عشقت برایم باز کن.»

به‌میزان تعریف معشوق، وصال به او صورت می‌گیرد که آب و رنگ آدمی را تغییر می‌دهد و فرد را متصف به صفات الهی می‌کند.

 

 

تاریخ جلسه: 1403/7/7 – جلسه اول

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1]. مجمع البیان، ج9، ص 255.

[2]. تفسیر البرهان، ج7، ص491.

[3]. بحارالانوار، ج 92، ص308.

[4]. الدر المنثور، ج6، ص187.

[5] . سوره آل عمران، آیه 191.

[6] . سوره یس، آیه 40.

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فهرست مطالب

مطالب مرتبط