قرآن در آیه 109 سوره مبارکه آل عمران میفرماید:
در آیه سابق ذکر گردید که خدای سبحان برای هیچ یک از بندگان نقصی قرار نداده است. نقص در جزا نیز وجود ندارد این آیه میفرماید: برای خداست هرآنچه در آسمانهاست و هرآنچه در زمین است. «وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ» همه امور به سوی خدا برگردانده میشود و متصرف در امور اوست.
خالقی حکیم، متصرف در مخلوقات
خدای حکیم مالک همه خلائق است و همه موجودات مِلک و عبد او هستند. او متصرف در مخلوقات است، همه چیز ملک اوست و او رب حکیم، قدیر ، واسع و خبیری است که کاملترین تربیت را نسبت به مخلوقات بر عهده گرفته است و هر آنچه برای آنها لازم است از ناحیه خالق ظهور پیدا میکند. منعی از ناحیه خالق وجود ندارد و خالق حکیم هر تصرفی که در موجودات آسمانی و زمینی میکند حکیمانه است.
«وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ»
هر آنچه در آسمانها و زمین است مِلک خداست و هر مالکی خواهان کاملترین و زیباترین تصرفات را در مِلک خود است و مالک کامل هرگز تصرف ناقصی در ملک خویش ایجاد نمیکند. یعنی کامل ترین تصرفات از ناحیه او انجام میشود.
ظهور عظمت خدای سبحان
منظور از «ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ» هرآنچه در آسمانها و زمین است مِلک خداست. یعنی نیروهای معنوی و مادی که به عنوان سبب در این عالم مشاهده میشوند همه مِلک خدا محسوب میشوند و اینگونه عظمت خدای سبحان ظهور پیدا میکند. هیچ شریکی در مالکیت برای خدای سبحان نیست؛ نه در خلق کردن و نه در میراندن و نه در پاداش دادن و نه در روزی رساندن. «إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ»
«تُرجَعُ»
رجوع جبری یا اختیاری؟
«تُرجَعُ» فعل مجهول است. یعنی قهراً چه بخواهیم وچه نخواهیم همه امور به خدا منتهی میشود. گاهی انسان با میل و اختیار به سوی خدا رجوع میکند. یعنی ناقصی با اختيار خودش به سوي كامل بر میگردد که در اینجا با مهر خدا مواجهه میشود. اما گاهی ناقص به زور به سوی خدای سبحان برگردانده میشود که در این جا با قهر خدای سبحان مواجهه میگردد. «إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ»
«وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ»
علّت تقدّم ذکرِ آسمان بر زمین
در یک تعبیر دیگر میفرمایند: علت مقدم شدن «ما فِي السَّماواتِ» بر «وَ ما فِي الْأَرْضِ» از این روست که برخی از افراد گمان میکنند آنچه در سماوات است اسباب بسیاری از امور عرضی است. خدای سبحان به این نظریه پاسخ میدهد که تمام امور آسمانی و زمینی در ید قدرت اوست و اسباب زمینی در اختیار اسباب آسمانی نیست.
عالَم نمایشگاه عظمت خداوند
در تعبیر دیگری از «وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ» در یک نگاه همه عالم از این جهت که مملوک اوست زیباست. زیرا او مالک همه موجودات است. در این قسمت از آیه مدح خدا مشاهده میشود. گویا خدا از خود تعریف میکند. یعنی عظمت او در نظام عالم به نمایش گذاشته شده است. در بسیاری اوقات در ملک او نازیبایی مشاهده میشود هیچ گاه خدای سبحان بابت معاصی که از خلق صادر میشود ثنا گوی خود نمیشود. چون معاصی فعل خلق هستند نه فعل خالق و با سوء اختیار خلق ایجاد شدهاند و به خالق منسوب نیستند تنها افعال حَسن ملک خداست.
بیراهه نرویم!
در یک تعبیر دیگر «وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ» یکی از مفسرین می فرمایند: آیه نشان میدهد تنها مرجع، خدای سبحان است و اگر مخلوق به مرجع دیگری برای حل مشکلات معنوی و مادی مراجعه کند بیراهه رفته است.
آیا مراجعه به اولیاء دینی بیراهه رفتن است؟ در پاسخ میفرمایند: آنها برای خود وجودی قائل نیستند وجود آنها در طول خداست نه در عرض خدا.
کمالات و اعمال صالح آدمی از خداوند است
«ما فِي السَّماواتِ» غیر از نیروهای ملکوتی و آسمانی که در عالم مشاهده میگردد امور معنوی درون انسانها یعنی كمالات معنوی که در افراد مشاهده میشود، یعنی صفت جود، کرم، حلم، صبر و… همه از آن خداست و للّه است.
«ما فِي الْأَرْضِ» رویش اعمال صالح از زمین وجودی افراد للّه است این رویش مربوط به اوست و مربوط به افراد نیست به همین جهت هر کمال در امور ظاهری و باطنی و مادی و معنوی برای عبد حاصل شود منسوب به ربّ است. عبد برای خود موجودیتی قائل نیست.
مثلاً فکر خوبی که به ذهن فردی خطور میکند یا نیت خالصانهای در وجود شخصی مستقر شود و یا عمل خیری که از کسی صادر شود ودر مقابل هیچ کدام از آنها انتظار پاداش نداشته باشد، این بارش رحمت خدای سبحان است در وجود این عبد. رویش هر عمل خیر نیز به زارع منسوب است با این دیدگاه نقش انسان در این عالم چیست؟ وظیفه او عاشقی کردن است، زیرا خدای سبحان مزرعه او را برای بارش این لطف انتخاب کرده است. این فرد باید چگونه از خدا تشکر کند که از میان این همه بنده، خدا او را انتخاب کرده و به او این قابلیت داده شده که محل بارش و رویش خدای سبحان واقع شود.
در «وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمور» فعل ترجع مجهول است و در «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»[1] راجعون اسم فاعل است گویا فرد با اختیار خود رجوع می کند اما در این آیه اگر فرد رجوع اختیاری نداشته باشد رجوع او به صورت اجباری است.
خداوند مالک همه انسانها
در یک تعبیر دیگر «وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ» یکی از مفسرین میفرماید: وقتی خدای سبحان مالک معرفی شد طبق آیه ۲۳ سوره مبارکه انبیاء:
«لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ…»
«در آنچه [خدا] انجام میدهد چون و چرا راه ندارد، …»
خدای سبحان به سبب کاری که انجام میدهد موأخذه نمیشود. همه انسانها مِلک او هستند. اگر ویران میکند خواهان احیا در ملک خود است. اگر آسیبی وارد میکند خواهان ایجاد کمال است. هر مالكی نسبت به ملك خود دلسوز است، او هرگز نمیخواهد مِلک او ویرانه باشد پس همه تصرفات او حکیمانه است.
یکی از مفسرین در ذیل همین آیه نقل میکند وقتی که خدا خود را مالک همه موجودات معرفی میکند. از این جهت که او مالک کاملی است، نقص را برای مملوک خود نمیپسندد، بنابراین شریعتی که برای مخلوق در نظر گرفته شده برای جدا سازی افراد از نقص به سوی کمال است.
علّت تکرار لفظ جلاله الله در آیه
اول آیه «لله» و آخر آیه «الی الله» ، چرا کلمه الله در آیه دوبار تکرار شده است در صورتی که ممکن بود به جای «الی الله» گفته شود «و علیه ترجع الامور» چرا دوباره اسم الله ذکر شده است؟ پاسخ ميدهند مبدأ و معاد و آغاز و انجام به سوی اوست. با «الله» كه در آغاز آيه است اولیّت خدا ملاحظه میگردد و با «الله» که در پایان آیه است، آخریّت خدا ملاحظه میشود، یعنی اول و آخر عالم را او اداره میکند و همه اسباب منقطع به سوی او هستند.
خدای سبحان فرمود: «إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ» یعنی امر خلق به سوی وجودی منتهی میشود که هیچ امری در آن نافذ نیست و تحت تأثیر هیچ مخلوقی قرار نمی گیرد.
تاریخ جلسه: 97/7/29 – جلسه 93
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] سوره بقره آیه 156