قرآن در آیه 139 سوره آل عمران میفرماید:
«وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا»
«لاَ تَهِنُوا» از ماده «وهن» به معنای «نترسید» است. «وَلاَ تَحْزَنُوا» از ماده «حزن» به معنای «غصه نخورید». آیه یادآوری میکند به آنچه شما به خاطر دین از دست داده اید نترسید و ناراحت نباشید اگر مؤمن باشید.
«أَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ»
مؤمن همیشه غالب است
اگر شما دائم الایمان هستید و نگرش صحیحی به امور دارید. باید بدانید آنچه را در راه خدا از دست دادهاید، حقیقتاً از دست ندادهاید. مثلاً اگر در جنگ کشته دادهاید هرگز احساس ضعف بر شما عارض نمیشود و ضعیف نشوید اگر مؤمن باشید. زیرا مؤمنین در هر حال غالباند، چه پیروز شوند و چه آنکه مغلوب گردند، چه بکشند و چه کشته شوند، چه غنیمتی به دست بیاورند چه خسارت مادی بر آنان وارد شود ایمان رمز خشنودی آنهاست آنچه که موجب قوّت مؤمنین است خدا و رسولی است که به آنها باور دارند.
- آیه از جنگ احد سخن میگوید. جنگی که مؤمنین در آن شکست خوردند و حمزه سید الشهدا در آن جنگ کشته شد. قرآن میگوید: «وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ»
- آنچه در این آیه مد نظر است آن است که مؤمنین قلباً به این عبارت ایمان داشته باشند. «أَنتُمُ الأَعْلَوْنَ» و آن را مشروط به امری به غیر از ایمان نمیکنند.
پایبندی مؤمنین به ارزشهای اعتقادی
در سرگذشت سید مرتضی آمده است که ایشان در روزگار خود گفته است در بغداد پرچمی نصب کنید و روی آن بنویسید «علی خیر بشر». بعد از چندی میان شیعه و سنی جنگ درگرفت و تعدادی کشته شدند. مردم به سید اعتراض کردند که تعدادی کشته شدند. سید گفت این گروه باید از دنیا میرفتند. قرار بود با طاعون از دنیا بروند حال با شهادت رفتند. این اعتقاد قلبی و ایمان باطنی بود که «أَنتُمُ الأَعْلَوْنَ». در نگاه سید حقیقتاً مؤمنین بالا هستند و هرگز جا به جا نمیشوند. هیچ امری نباید مؤمن را از ارزشهای اعتقادی و انقلابی خود جدا کند. بلکه باید به این باور قلبی برسد «انتم الاعلون» حق همیشه برتر است و همیشه بالاست. در مبارزه میان خدا و شیطان برتری از آن خداست و مؤمن در ناحیه برتر قرار گرفته است. مفسرین میگویند: اگر دائم الایمان باشید برتر هستید. اگر به وعدههای الهی و حقانیت رسول ایمان داشته باشید برترید. اگر باور داشته باشید دنیا در حال گذران است و ایمان باقی میماند برترید. اگر اعتقادات شما درست باشد همیشه توانایید و هرگز گرفتار حزن مذموم نمیشوید، حزن دنیا به جهت از دست دادن تعلقات دنیا، از دست دادن عزیزان یا اموال است. درحالیکه اگر مؤمن باشید باور دارید آنکس که در راه خدا کشته میشود اما نمیمیرد. مال ظاهراً از بین میرود اما دست خدا باقی میماند.
آفتی که مؤمنین را تهدید میکند
آفتی که مؤمنین را تهدید میکند آفت ضعیف شدن، سستی در مبارزه، توجه به مادیات و توجه به ارزشهای گذرای دنیا، آفت فراموش کردن جایگاه اعتقادات است. هر یک از این آفات و هزاران آفت دیگر که متکی بر منیّت است میتواند فرد را محزون و ناتوان کند.
اما اگر کسی حقیقتاً باور داشته باشد که مملکت شیعه خانه امام زمان است و وعده به ولایت خاص حضرت داشته باشد غصه نمیخورد، بلکه انجام وظیفه میکند.
بسیاری از غصه خوردنهای افراد از آن رو است که وعدههای خدا را جدی نمیگیرند و وعدههای خدا را قلباً باور باور ندارند.
پیام مهم آیه:
- مؤمنین در هر حالی خوشاند. چه شکست بخورند و چه غالب شوند. چون به چیزی تکیه کردهاند که هرگز از دست نمیرود. مغلوب بودن مقطعی است و غالب بودن مؤمنین همیشگی است، زیرا خدا همیشه غالب است. مؤمن به تبع این غالب بودن همیشه خوش است.
دوام ایمان، مانع ضعف و حزن
آنچه مانع ضعیف شدن و محزون بودن مؤمنین میشود توجه به امتیازات خاصی است که خدای سبحان به آنان عطا کرده است، توجه به الطاف الهی در زندگی هم موجب قوت و هم موجب نشاط میشود، البته این عطا مشروط به شرطی است که خدای سبحان طرح نموده است: ای مؤمنین! نه غصه از دست دادهها را بخورید و نه در مبارزه ضعیف شوید، اگر دائم الایمان باشید، ایمان مانع وهن و حزن شماست.
بسیاری از مؤمنین در بحرانهای زندگی اندوهگین و ناتوان میشوند در حالیکه آنان واقعا مؤمناند؛ چگونه میتوان میان این دو امر جمع کرد؟
قرآن دوام ایمان را مانع ضعف و مانع حزن میداند، مؤمنینی که علی رغم مؤمن بودنشان ضعیف و بینشاط هستند:
- یا علی الدوام مؤمن نیستند، یعنی اعتقادات آنها دست خوش قطع و وصل شده. گاهی اعتقاد دارند و گاه ندارند.
- یا حقیقتا ایمان ندارند، چون ایمان به قدرت غیبی الهی مانع ضعیف شدن بندگان در بحرانهای زندگی میشود، ایمان به بارش الطاف الهی مانع محزون بودن مؤمنین میشود.
مقدمه لهوف سید بن طاووس میگوید اگر بخواهیم با دید دیگری عاشورا را نگاه کنیم عاشورا روزی است که دستهای به بالاترین کمالات نائل شدهاند و خدا از آنان رونمایی کرده است، با آن دید اصلاً عاشورا روز حزن نیست. با جریان عاشورا خدا خود را در نظام عالم به جلوه گذاشته و قدرت بی کرانش را در عالم نمودار ساخته است. عاشورا روز حزن نیست این نگاه فقط از سوی شهادت امام حسین علیهالسلام و اولاد و اصحابشان است وگرنه اگر عاشورا را با دید قطعه قطعه شدن قرآن و آسیب به مقدسات بررسی کنیم روز حزن عرش و فرش است.
مومن واقعی
مفسرین میگویند شما مؤمنین همیشه برتر هستید اگر به وعدههای الهی، صفات الهی ایمان داشته باشید و اگر به الطاف الهی اعتقاد داشته باشید و اگر بر خدا تکیه کنید همیشه صاحب امتیازات خاص هستید و دلیلی برای ضعف و حزن شما در میان نیست. تصدیق وعدههای الهی کافی نیست. بلکه باید تحقق وعدهها را باور کرد. اگر باور کنید وعدههای الهی محقق شده و میشود مؤمن هستید و در دنیا و آخرت در جایگاهی متعالی قرار دارید که دیگران قطعا از این جایگاه بیبهره هستند.
اگر علم الیقین داشته باشید، علم الیقین شما را به عین الیقین میرساند و در عین الیقین وعدههای الهی را محقق شده میبینید. یعنی در همین عالم وعدههای الهی را میبینید. فقط فاصله میان شما و وعدههای الهی زمانی است که پیش شماست وگرنه وعدهها محقق شده است. زمانی که انسان تحقق وعدههای الهی را مشاهده کند، حزن او مرتفع میشود و ضعفی بر او عارض نمیشود.
مسرور و محزون بودن مومنین
از یکی از اولیا الهی سؤال شد چرا مؤمنین گاهی محزون و گاهی شادماناند، با آنکه دائم الایمان هستند و وعدههای الهی را هم باور دارند؟ گفت: زمانی که خدای سبحان بر مؤمنین جلوهگری میکند مؤمن در حال طرب قرار میگیرد یعنی خوش است وقتی جلوه خدا را مشاهده نمیکند محزون میشود، این حزن از آن روست که دید خود را از دست داده و شاهد جلوات حق نیست.
یکی از مفسرین در ذیل و میگوید اگر کسی قول و عملش بالله و لله باشد، یعنی هم با فاعلیت خدا کار کند و هم برای خدا کار کند مسرور است. در توضیح میگوییم یعنی من کار نمیکنم چون کار بنده ناقص است، باید بنده از خدا درخواست کند او به میدان بیاید. زیرا خدا کامل است. اگر به وسیله فاعلیت خدا کار انجام شود، کار کامل و بدون نقص است.در این حال فرد به توحید افعالی میرسد و لِلّه کار میکند، یعنی خالصانه کار انجام میشود نه برای خلق. در این زمان مؤمن مسرور است چون کار او را خدا انجام میدهد و کار برای خدا انجام میشود. فقط بهره و ثمر کار از آن مؤمن است.
دلیل نگرانیها
اگر ما گاهی از غیر حق و از سوی خلق نگران هستیم خودکار شدهایم. یعنی گمان میکنم کار توسط خود من انجام میشود. چون در انجام آن ناتوان میشوم و نگران ناقص بودن آن هستم و کار ناقص ترس دارد. اگر به ما گفته شود هنگام کار بگو «بحول الله و قوته اقوم و اقعد» وقتی به حول و قوه الهی قیام و قعود دارم با نیروی خدای کامل علی الاطلاق کار میکنم در این حال کار، کار من نیست؛ کامل است و نقصانی به چشم نمیخورد و جای نگرانی نیست.
نگرانیهای ما به این جهت است که یا خودمان را کارهای میبینیم یا برای غیر خدا کار میکنیم. مثلاً من برای کسب اعتبار و عزت، یا رسیدن به مادیات و ثروت کار میکنیم. وقتی انگیزهها غیرخدایی باشد بعد از انجام کار قبض میشویم و این معلوم میکند که فعل مسیر صحیح خود را طی نکرده است. وقتی کاری مسیر صحیح خود را طی نکند آرامش به دنبال ندارد و فرد احساس ناتوانی میکند و بالعکس. چرا خدا به پیامبرش میگوید «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَب»[1] هرگاه کارت تمام شد به کار دیگر مشغول شو. خستگی در کار کردن نیست. وقتی الهی کار کنی فعل الهی فرد را نه خسته میکند و نه موجب ضعف و ناتوانی او میشود.
قرآن میگوید ای مؤمنین! عنایات الهی را در زندگی خودتان باور داشته باشید در دو هر دو عالم برتر هستید و جایی برای ضعف و حزن نیست. زیرا کار را شما انجام نمیدهید. کار، کار خدا و برای خداست.
چرا بسیاری از مردم گرفتاراند؟
این گروه از مسلمانان گرفتار جاهلیت خود شدهاند. آنان جاهلاند و جهل خود آتش جدی است. اینان گرفتار تنگنظری و بدبینی نسبت به باریتعالی هستند. اینان دل به غیر خدا سپردهاند و از کمترین واکنشهای اقتصادی یا اجتماعی احساس ضعف و ناتوانی میکنند. آنان نگران قیمت دلار و زندگی مادی و تعلقات خویشاند. در حالیکه متدین حقیقی سر سوزنی نگران روزی خود نیستند. آنان خدا را روزیرسان میداند و به رزاقیت خدا ایمان دارند دغدغه مادیات را داشته باشند در آتش دغدغه مادیات میسوزند و چون از آتش به لطف حق رها شوند طرز فکرشان آنان را متعالی خواهد ساخت.
«وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ»
وقتی تفکر چنین شد، هوای زندگی خوب میشود و جایی برای غصه نیست. انسان تا زمانی که گرفتار زمین و زمینی بودن خویش است و چون بالا رود رفعت مقامی و و رفعت اعتقادی و معرفتی به او عطا میشود و همین جایگاه مانع غصه خوری او میشود.
غلبه حقیقی با حق است
«إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ» اگر باور داشته باشید که
بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر بار دگر روزگار چون شکر آید
و اینکه باور داشته باشید همیشه غلبه با باطل نیست و غلبه حقیقی با حق است هرچند باطل هزار سال طول بکشد، مسرور خواهید بود.
مؤمنین جنود واحدند. چنانچه گروهی مسرور باشند دیگران بالتبع از خوشحالی آنان خوشحالاند و از سرور آنان بینصیب نخواهند بود. در زندگی مؤمنین، شخص مهم نیست؛ اعتقادات حرف اول را میزند. غم و اندوه مؤمنین به جهت شخص خودشان نیست، میخواهند شخصیت مؤمنین غالب شود که بالاخره در نهایت در همین عالم شخصیت مؤمنین روزگاری غالب خواهد شد.
مؤمن در زندگی فردی مشکلات را ناپایدار میبیند، انتظار الفرج را همیشه میکشد. باور دارد در تاریخ عمرش مشکلات گذرا است اما انس و وصل و قربی که به دنبال مشکلات نصیب مؤمن میشود جاودانه است، به همین جهت جایی برای غصه خوردن باقی نمیماند. او خود را در محضر معشوق میبیند و به سوی او در حرکت است.
تاریخ جلسه : 97/6/24 – 97/6/31 ـ جلسه 117 – 118
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] سوره انشراح، آیه 7