قرآن در آیه 155 سوره آل عمران میفرماید:
«إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْاْ مِنكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُواْ وَلَقَدْ عَفَا اللّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ»
روزى كه دو گروه (در احد) با هم روياروى شدند كسانى كه از ميان شما (به دشمن) پشت كردند در حقيقت جز اين نبود كه به سبب پارهاى از آنچه (از گناه) حاصل كرده بودند شيطان آنان را بلغزانيد و قطعا خدا از ايشان درگذشت زيرا خدا آمرزگار بردبار است.
«اسْتَزَلَّ» از «زل» به معنی «لغزش» است.
«تولی» با حرف «الی» به معنی «اقبال» است و با حرف «مِن» و «عَن» به معنی «اعراض» است.
آیه قبل از هر توضیحی علت شکست افراد را در عرصه جنگ احد مشخص میکند؛ شکست آنها از این رو بود که رزمندگان پیامبر صلیاللهعلیهوآله را رها کردند و در پی غنائم رفتند. رها کردن پیامبر صلیاللهعلیهوآله امری عادی نبود. شیطان به وسیله بعضی از اعمال و خلقیاتی که داشتند موجب لغزش آنان شد. حتماً خدا آنان را عفو نمود و حتماً خدای سبحان بسیار آمرزنده است و عقوبت فوری نمیکند.
«إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْاْ مِنكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ»
علت عدول از حق
«إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْاْ مِنكُمْ» حکایت از صحنههایی دارد که مؤمنین با یکدیگر بر انجام کارهای خوب قرار گذاشتهاند اما بنا به دلایل ذکر شده از یکدیگر جدا میشوند. همچنان که زمان ظهور این اتفاق میافتد، مؤمنین با انتخاب خود از یکدیگر جدا میشوند. انصراف از حق انتخاب افراد است و خدای سبحان چنین اقدامی نمیکند. پیامبر صلیاللهعلیهوآله جلوه کامل حضرت حق چنان جذبهای دارد که قاعدتاً هیچ انسان الهی نباید از وی عدول کند. عدول از شریعت صرفاً به جهت نفسانیاتی است که درون هر فردی وجود دارد.
جلوهگری اعتقادات انحرافی
اعتقادات انحرافی قابل پنهان کردن نیست. شاید بتوان تا مدتی این اعتقادات را از انظار عمومی مخفی نگه داشت اما در نهایت هویدا میگردد. این گروه نیز گرفتار همین مصیبت بودند. اینکه حقیقتاً پیامبر انتخاب اول زندگی آنها نبوده و این امر در جنگ کاملاً هویدا گشت.
با مثالی راحتتر میتوان توضیح داد: شب عید که خانمها تمام منزل را مرتب میکنند اگر نسبت به یک کشو و طبقهای که آجیل در آن است بیتوجه باشند، شاید در ابتدا نامرتب بودنِ آن به چشم نیاید اما در نهایت آجیلها تبدیل به کرم و پروانه میشوند و آسایش اهل منزل را میگیرد.
در هنگام مخالفت با بزرگان دین درون انسان ظهور میکند.
«إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُواْ»
علت سلطه شیطان و لغزش افراد
مفسرین «بِبَعْضِ مَا كَسَبُواْ» را بیادبی آنان دانستهاند. زیرا بیادبی نسبت به اولیاء قطعا در درازمدت موجب محرومیت انسان از لطف خاص اولیاء میگردد.
از نگاه برخی دیگر از مفسرین گناهی که موجب لغزش این گروه شد، حرص و طمع به دنیا بود. این رذیله اخلاقی در باطن آنان وجود داشت و آنان بدون اصلاح این رذیله وارد صحنه جنگ شدند.
ناخالصی نیّت و سستی و تنبلی که در باطن مسلمین ریشه دوانده بود موجب غایب شدن از حضور ولیّ و گرایش به ماده و مادیات شد و در برههای از زمان مادیّات را بر معنویات به وضوح ترجیح دادند.
رویگردانی از اولیاء دینی قطعاً شکست خاصی به دنبال دارد.
باید باور کرد هر سلطهای که شیطان بر انسان دارد مدیون کار خود آدمی است. علت خودِ فرد است، نه اطرافیان. ما تا زمانی که دیگران را علت اشتباه خود بدانیم توبه نمیکنیم اما به مجرد آنکه خود را علت مشکلات خویش بدانیم بیدرنگ توبه خواهیم کرد. تمام لغزشهای بشر در خود او ریشه دارد بعضی از خلقیات یا افعال در گذر زمان موجب لغزش میشود به همین جهت فاعل لغزشهای ما صرفاً شیطان نیست بلکه خود ما به او اجازه سلطه دادهایم.
پیامد دوری از مرکز قدرت
به مجرد این که از مرکز قدرت در عالم دور شوید از تأیید الهی بیبهره میمانید و گرفتار ضعف و شکست میگردید. مرکز عالم امام زمان عجل اللهتعالیفرجه، شریعت و دین است. هرچه از مرکز دور شویم ضعیف، بیاراده، عاشق دنیا و شکست خورده میشویم؛ یعنی توجه به مرکز موجب قوّت و انصراف از آن موجب ضعف و شکست است.
انسان به محض رویگردانی از اولیاء تحت سلطه شیطان قرار میگیرد. گویا شیطان مدّتها مخفیانه در درون انسان فعال بوده است و در هنگام عدول از اولیاء قدرتش سیطره ظاهری پیدا میکند.
شِبه شیطان!
نکته دردناک مربوط به گروهی از مخاطبین آیه این است که شیطان بر کسی مسلط میشود که با او همراه شود و به عبارتی مهلت مجددی به او داده باشد و وجه تشابهی بین او و شیطان باشد. مثلاً بخیل بودن که شیطان هم بخیل است و یا هر دو حسود هستند. طبق قانون جذب باید جاذبهای میان آنان باشد شیطان بر هرکسی مسلط نمیشود. بلکه برخی از افکار و عقاید و رفتار نادرست ما موجب جذب شیطان میشود هرگز انتخابات ناصحیح خود را تصادفی نگیریم.
بازگشت از بزرگان دینی و گرایش به مادیات امری سطحی، صوری و تصادفی نیست، بلکه ریشه دیرینهای دارد.
«إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ»
ای مؤمنین! از فرصتها استفاده کنید و به سرعت هم استفاده کنید تا در گذر زمان گرفتار عقوبت ضعف و گرایش به دنیا و جدایی از جمع مؤمنین نشوید.
نادیده گرفتن لغزشها
حتماً خدای سبحان پذیرای توبه مؤمنین است و پس از توبه اجازه ظهور آثار گناه را به مؤمن نمیدهد.
خدای سبحان بسیاری از لغزشهای ما را نادیده میگیرد و اگر چنین نبود هرگز در زندگی مؤمنین موفقیتی مشاهده نمیشد. اما بنا به حکمت و مصلحت الهی اثر بعضی از لغزشها باید در این عالم ظهور کند تا مؤمنین با پی بردن به قبح آن لغزش ریشه آن را جستجو نموده و توبه حقیقی کنند.
حُسن استفاده از فرصت
با توجه به عبارت «حلیم» در پایان آیه متوجه میشویم که فرصت لازم جهت توبه از گناه به مؤمنین داده میشود، مؤمنین حقیقی از این فرصت حسن استفاده را میکنند اما منافقین یا مؤمنین ناخالص از فرصتهایی که برای جبران و توبه در اختیارشان قرار میگیرد بهرهای نمیبرند.
مؤمن قابلیت رجوع از انحراف را در خود به ظهور میگذارد، و در عرصههای مختلف به جای فرافکنی توبه میکند.
هر گناه، عقوبت گناه پیشین است
یکی از عرفا میگوید هر گناهی بعد از گناه دیگر عقوبت گناه اول است. اصلاً لازم نیست به جهنم بروم بلکه در همین عالم هر گاه توفیق توبه نسبت به گناه اول نصیبم نشد و گناه دیگری را مرتکب شدم عقوبت خویش را بیشتر کردهام. مثلاً حرص به دنیا داشتم به علت توبه نکردن مرتکب گناه دوم که بیادبی نسبت به پیامبر صلیاللهعلیهوآله است شدم. اگر درمان نکنیم گناهانمان افزون میشود.
وجوب توبه فوری است
نباید گمان شود گذر زمان خود به خود گناه را پاک میکند بلکه موجب افزایش گناهان میگردد. به همین جهت بعضی از علما معتقدند وجوب توبه فوری است و نباید به تأخیر افکنده شود چراکه با تأخیر خواستگاه رشد گناه دیگری فراهم میشود.
مؤمنین معمولاً از لغزشهای خود به سرعت توبه نموده و آن را به تأخیر نمیاندازند.
تاریخ جلسه: 97/10/10 – جلسه 131
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»