«أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللَّهِ كَمَنْ بَاءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ ۚ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ»
«آیا کسی که از رضای خدا پیروی کرده، همانند کسی است که به خشم و غضب خدا بازگشته؟! و جایگاه او جهنّم، و پایان کار او بسیار بد است.»
خدای سبحان در آیه 161 با صراحت اعلام مینماید هیچ پیامبری حق خیانت ندارد و هرخیانتکاری خیانتش در قیامت گریبان او را میگیرد و در این آیه بیان میدارد طلب رضایت حق مانع از خیانت کاری افراد است و انبیاء از آن رو که در جستجوی رضایت حق هستند ذرهای خیانت در آنان راه ندارد.
خدای سبحان در آیه از باطن خیانت پرده برداری میکند و بیان میدارد که خیانت یعنی غضب الهی و از باطن اعراض از خیانت هم پرده برداری کرده که رضایت دائم الهی است.
«أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللَّهِ»
شناسایی مصادیق رضایت خداوند
گروهی که تبعیت از رضوان خداوند را دارند، اولاً رضایت خدا برای آنان تبیین شده است ثانیاً زمان اجرا تمام تلاش خود را بهکار میگیرند که عملشان مرضی حق باشد و به یقین رضای خدا در ترک خیانت است «افمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللّهِ»
بعضی از مفسرین معتقد هستند که رضایت خدا، در تبعیت از شریعت است و به عنوان موید نظر خود به آیه 6 سوره مبارکه انعام اشاره میکنند:
«اتَّبِعْ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ»
معلوم است رضایت خدا همان وحی است، نه آنچه بنده جعل کند.
«أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللّهِ» خدای سبحان انبیا را در این آیه به عنوان تابعین رضایت حق معرفی نموده است یعنی آنان هیچ نظری از خود در هنگام تبلیغ شریعت اعمال نمیکنند.
تبعیت نکردن از رضایت حق نوعی از خیانت است
آیه در مقابل خیانت کاران آیه سابق «مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللّهِ» را ذکر کرده تا بیان دارد اگر کسی از رضایت حق تبعیت نکند، به نوعی خیانت کار محسوب میشود.
«كَمَن بَاء بِسَخْطٍ مِّنَ اللّهِ»
باطن خیانت
درآیه خیانتکاران به عنوان گرفتاران غضب الهی مطرح شدهاند تا معلوم گردد باطن خیانت غضب الهی است و از این باطن در آیه پرده برداری شده است.
اگر کسی صرفاً تابع هوای نفس خویش است، فی الواقع با انتخاب ناصحیح خود، خویشتن را گرفتار غضب الهی کرده است، گویا افراد با انتخاب خود سرنوشت خود را رقم میزنند که یا تابع رضایت الهی هستند و یا خواهان خیانتند.
«بِسَخْط» نکره ذکر شده است یعنی باطن غضب الهی در این عالم برای مغضوبین ناشناخته است، اما خدای سبحان با کلمه«جَهَنَّمُ» از غضب خود پرده برداری میکند گویا فردی که مورد غضب قرار گرفته است از حالی به حال دیگر دائما منتقل میشود و این انتقال انتقال نازیبایی است، که با جمله «وَبِئْسَ الْمَصِيرُ» ذکر شده است.
ما چه بخواهیم چه نخواهیم دائماً در حال تغییر هستیم. یا تغییر به سوی کمال و به سوی عالم اعلی و یا تغییر رو به دنیا و رو به اسفل، انتخاب صحیح برای انسان درجه و کمال میآورد و انتخاب نادرست او را به سوی درکات سیر میدهد.
«أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللّهِ» اگر کسی شریعت را فرا روی خود قرار داد سیر و انقلاب و تحول او به سوی تعالی است «كَمَن بَاء بِسَخْطٍ مِّنَ اللّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ» و اگر کسی نسبت به شریعت بیگانه باشد تحول او به سوی خاک است نه عالم معنا .
«أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللّهِ» در آیه بعد میشود «هُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ اللّهِ».
«وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ»
نشانه مورد غضب خداوند قرار گرفتن
عاقبت فردی که مورد غضب قرار گرفته است سقوط در جهنم ماده و مادیات و گرفتار شدن به فراق از حق است.
بین دو گروه تفاوت کلی دیده میشود و به واسطه این تفاوت شخصیت این دو گروه کاملاً متغایر است.
خیانت کار با هر خیانتی غضب خدا را انتخاب میکند و در نهایت به سوی جهنم حرکت میکند. درحالیکه متقین در تبعیت از رضایت حق، حرکتشان به سوی خدای سبحان است، یعنی حرکتی به بینهایت.
وجه تمایز تابعین رضایت خداوند و مغضوبین
«أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللّهِ» کسی که تابع رضایت حق است ابداً قابل مقایسه با کسی که به شریعت آسیب وارد میکند نیست. «كَمَن بَاء بِسَخْطٍ مِّنَ اللّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ»
در نگاه دیگر کسی که علی الدوام شاهد انعام و احسان حق است با کسی که صرفاً بر عملکرد خود تکیه میکند قابل قیاس نیست، کسی که مادام در عرصه اجرای مأموریت الهی حضور فعال دارد با کسی که اوامر و نواهی الهی را نادیده گرفته و صرفاً به نفسانیات خود بها میدهد قابل قیاس نیست.
«بِئْسَ الْمَصِيرُ»
در پایان آیه از حرکت به سوی جهنم با عنوان «وَبِئْسَ الْمَصِيرُ» تعبیر شده است تا بیان دارد راهی بسیار بد و بدون بازگشت را انتخاب کردهاند.
فرق «مصیر» و «مرجع»
«مصیر»[1] از ماده صیرورت به معنای دگرگونی و انقلاب است. گویا حرکات ناصحیح و تبعیتهای نادرست انسانیت انسان را تغییر میدهد وانسانیت تبدیل به حیوانیت میشود از همین رو بعضی از علما میفرمایند بین مصیر و مرجع فرق است. در مصیر بازگشتی وجود ندارد اما مرجع قابل بازگشت است. در رجوع، بازگشت ممکن است زیرا تغییر انسان بنیادی نیست اما اگر تغییر به واسطه سوء انتخاب بنیادی باشد قابلیت توبه از فرد سلب میشود و برای او بازگشتی وجود ندارد.
تاریخ جلسه: 97/11/27- جلسه 137
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] مصیر: پایان امری