«وَلْيَعْلَمَ الَّذِينَ نَافَقُواْ وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ قَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَوِ ادْفَعُواْ قَالُواْ لَوْ نَعْلَمُ قِتَالًا لاَّتَّبَعْنَاكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلإِيمَانِ يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِم مَّا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ»
«همچنين كسانى را كه دو رويى نمودند (نيز) معلوم بدارد و به ايشان گفته شد بياييد در راه خدا بجنگيد يا دفاع كنيد، گفتند اگر جنگيدن مىدانستيم مسلماً از شما پيروى مىكرديم، آن روز آنان به كفر نزديكتر بودند تا به ايمان، به زبان خويش چيزى مىگفتند كه در دلهايشان نبود و خدا به آنچه مىنهفتند داناتر است»
آیه به دعوت منافقین به قتال اشاره دارد اما آنان به دلیل کفر پنهانشان از این فراخوان روی بر میگردانند و چنین پاسخ میدهند که اگر ما این صحنه را جهاد در راه خدا میدانستیم حتماً در آن شرکت میکردیم و در کنار شما قرار میگرفتیم، این پاسخ نشان ميدهد که میان سخنان منافقين و نیّتهای پنهانیشان فاصله فراوانی است، آنها سخنی میگویند که هرگز به آن عمل نمیکنند و اعتقادی به گفته خویش ندارند، خدای سبحان آگاهتر است به نفاق آنان.
خصوصیات منافقین
آیه به خصوصیاتی چند از منافقین اشاره دارد:
حربه مذهب علیه مذهب
- «وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ قَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ» چون مؤمنین به پیکار در راه خدا دعوت میشوند و این دعوت میتواند به دلیل از میان بردن کفار و یا دفاع از مؤمنین باشد پاسخ منافقین به جنگ در راه خدا منفی است اما به عدم اجابت خویش رنگ دین میدهند، آنان عنوان مبارزه در راه خدا را از این دعوت برمیدارند، به عبارتی از حربه مذهب علیه مذهب استفاده میکنند و به شکل بسیار خزنده و آرام به مؤمنین اعلام میکنند اصلاً شما در راه خدا قتال نمیکنید چون این جنگ، جهاد در راه خدا نیست.
آنان به مؤمنین میگویند شما در عرصه جهاد و دفاع قرار ندارید تا ما هماهنگ با شما شویم و به دروغ اظهار میدارند اگر صحنه واقعا عرصه جهاد بود ما حتماً در آن حضور پیدا میکردیم و این دروغی کاملاً آشکار است.
شدّت ارتباط منافقین با کفار
- آنان هم پیمان با کفارند، علت عدم حضورشان در عرصههای مبارزاتی آنست که در باطن و حقیقتاً با کفار تبانی کردهاند و از همراهی با مؤمنین روی گرداندهاند، آنان رسماً رویاروی مؤمنین قرار نمیگیرند بلکه جهت سخن خویش را به کفار نزدیک میکنند، شدت ارتباط آنان با کفار قابل قیاس با مؤمنین نیست.
بر زبان قولی جاری میکند که در قلب باور ندارد
- «قَالُواْ لَوْ نَعْلَمُ قِتَالًا لاَّتَّبَعْنَاكُمْ» گفتار منافقین با اعتقاداتشان کاملاً متفاوت است، بر زبان قولی جاری میکنند که در قلب باور ندارند، دروغ میگویند اما ظاهر سخن خود را رنگ اعتقادات حقّه میبخشند.
غایب از حضور
- آنان غایب از حضورند، خدای سبحان برای منافقین در این آیه مکرر ضمیر غایب بکار میبرد و این امر نشان ميدهد که اگر كسي در حضور حق باشد به یقین از نفاق دوری میکند اما منافقین خود را در حضور خداي سبحان احساس نمیکنند.
تقویت کفر
- گرچه منافقین به اذن خدای سبحان تا حدودی برای مؤمنین شناخته شده هستند اما آنان اموری را در درون خود کتمان میکنند که به تفصیل و به صورت کامل نزد حق معلوم است، آنان در محضر خدای سبحان همان کفاری هستند که ظاهراً لباس مسلمانی بر تن کردهاند اما در عملکردشان بیش از اینکه نصرت دین اهمیت داشته باشد تقویت کفار جایگاه مهمی دارد، مهم برای منافقین این است که کفار تقویت شوند نه مسلمانان.
اعتماد بر توان ظاهری خود
- از نگاه اهل معرفت منافقین تنها بر توان ظاهری خود اعتماد میکنند و به نفسانیات خویش بها میدهند به همین دلیل به مجرد اینکه علی الظاهر مسلمین را ناتوان و بیجهاز میبینند بر قدرت پوشالی کفار اعتماد مینمایند.
مشکل اعتقادی
- سیره منافقین ناهماهنگی بین گفتار و اعتقاداتشان است، مؤمن ممکن است لحظهای قولی بر زبان آورد که عقیده او نیست، اما بی درنگ نادم شده و استغفار میکند اما مشکل منافق اعتقادی است، او مادام خدا را ضعیف و کفار را در اوج قدرت میبیند.
زیر سوال بردن عملکرد مومنین
- «لَوْ نَعْلَمُ قِتَالًا لاَّتَّبَعْنَاكُمْ» منافقین عملکرد مؤمنین را زیر سؤال میبرند و حرکات صحیح آنان را که تحت تبعیت از ولایت انجام میشود مقابله با دین میدانند و رسماً اعلام میکنند اگر این جنگ، جهاد بود حتماً در آن شرکت میکرديم، این اصلاً قتال در راه خدا نیست، آنان وانمود میکنند که به ارزشها بها میدهند اما اصلاً چنین نیست.
استهزاء و متهم کردن مومنین
- «لَوْ نَعْلَمُ قِتَالًا لاَّتَّبَعْنَاكُمْ» منافقین مؤمنین را به بیفکری متهم نموده، و آنان را استهزاء میکنند و ميگويند عقل شما برای تشخیص جنگ و قتال در راه خدا کافی نیست چون اگر قتال در راه خدا بود ما در آن شرکت میکردیم.
به دلیل منافع شخصی از نصرت دین سرباز میزند
- «هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلإِيمَانِ» منافقین در پی منافع شخصی و فردی خویشاند، زیرا در صحنههای مختلفی که در زندگی انسان پیش میآید برای خود او و دیگران معلوم میشود که درجه ایمان هركس به چه اندازه است، مؤمن به ایمان خویش واقف میگردد زیرا اگر نصرت دین لازم باشد دین را یاری میکند ومنافق به دلیل منافع شخصی از نصرت دین سرباز میزند. تمییز منافقین از مؤمنین در همین عالم صورت میگیرد یعنی لازم نیست قیامتی برپا شود تا صرفاً در آن صحنه پردهبرداری از باطن افراد به عمل آید، بلکه در صحنههای سختی این پردهبرداری صورت میپذیرد.
«وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ» معلوم میشود که مؤمنین گاه و بیگاه از نفاق منافقین مطلع میشوند اما به اظهار آن به طور صریح و واضح مأمور نیستند، به همین جهت خدای سبحان عرصههایی را پیش میآورد تا منافقین خود به نفاق خویش آگاه شوند و آن را اظهار کنند.
کسالت و مسامحه کاری در انجام وظیفه
- در قلب منافقین شوق به خدا و محبت به حق وجود ندارد و طالب رضای حق نیستند به همین جهت از حضور در صحنه انجام وظیفه به بهانههای مختلف اعراض میکنند. کسالت و مسامحهکاری در عرصه انجام وظیفه به نوعی گویای نفاق باطنی افراد است.
تفاوت قتال و دفاع
قرآن منافقین را به جهاد دعوت نمیکند بلکه با فعل «أَوِ ادْفَعُواْ» «دفاع کنید» آنان را به دفاع فرا میخواند، گاه حضور فیزیکی افراد حتی به عنوان سیاهی لشکر مهم است هرچند نتوانند در اصل کار همراهی کنند بلکه تنها تعداد و حضور افراد در آن صحنه مهم است زیرا اگر تعداد دفاعکنندگان زیاد باشد چشم دشمن از این مقدار پر میشود و هراسی بر دل او میافتد، دشمن زمانی که این تعداد را میبیند هول و هراسی به دلش میافتد، خدا در این آیه به منافقین اعلام میدارد اگر قدرت بر قتال ندارید، به عنوان سیاهی لشکر در میدان حاضر شوید، معلوم است منافقین گفتار دینی دارند اما اعتقادی پشت آن نیست، گفتار بیاعتقاد مانند حباب است که به سرعت از میان میرود.
تاریخ جلسه:97/12/18- جلسه 40
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»