تفسیر آیه 17 سوره آل عمران

قرآن در آیه 17 سوره مبارکه آل عمران می‌فرماید:

«الصَّابِرینَ وَ الصَّادِقینَ وَ الْقانِتینَ وَ الْمُنْفِقینَ وَ الْمُسْتَغْفِرینَ بِالْأَسْحارِ »

«اینانند] شكیبایان و راستگویان و فرمانبرداران و انفاق‏‌كنندگان و آمرزش‏‌خواهان در سحرگاهان.»

 

«الصَّابِرینَ»

 

صبر، علامت قوت

 

صبر، علامت قوت است. صابر در اجرای طاعت و ترك معصیت مقاومت دارد و در هنگامه بلا اعتراضی به خدای سبحان ندارد و جزع و فزع نمی‌كند.

قرآن می‌گوید:

«الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ‏ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُون» [1]

«[همان‏] كسانى كه چون مصیبتى به آنان برسد، مى‏‌گویند: «ما از آنِ خدا هستیم، و به سوى او باز مى‌‏گردیم»

 

درجه بندی صبر

 

صبر، درجه‌‌بندی‌هایی دارد و میزان صبر هر کس در مشكلات و آزمایشات الهی متفاوت است.

یكی از مفسرین در رابطه با صبر می‌گوید: یك صابر و یك متصبر داریم. صابر حقیقتاً تسلیم است امّا متصبر با اذیت تسلیم می‌شود، متصبر از باب تفعل است و یكی از معانی تفعُّل، تَكلُّف است. متصبر به سختی خود را وادار به صبر می‌كند او ادای صابر را در می‌آورد ولی خودش به مرحله صابر نرسیده است. آیه از عبارت متصبر استفاده نمی‌كند بلكه می‌گوید: «والصابرین» تا به گفته این مفسر بیان دارد كه جریان عشق خود به خود انسان را تسلیم مقدرات الهی می‌كند و مقدرات الهی را با رضایت می‌پذیرد و بر قلباً صبر می‌كند.

مفسرین در رابطه با صبر تعاریف متفاوتی را بیان می‌كنند و می‌گویند:

  1. شما بر آن‌چه خدا برای‌ شما اختیار كرده است ثابت قدم بمانید و بلا را خوش آمد‌گو باشید، یعنی با سعه صدر با بلا مواجه شوید نه با ضیق سینه.
  2. صبور، در عرصه انجام تكلیف و واجبات، مقاومت خود را از آن خدا می‌بیند نه از خود، یعنی بالله مقاومت می‌كند.
  3. صبور برعهد قدیمی خود با خدای سبحان ثابت قدم است و از تعهداتش جدا نمی‌شود.

 

صبور خود را از جزع و فزع حفظ می‌كند

 

مفسری دیگر می‌گوید: ‌صبور كسی است كه خود را از جزع و فزع در سه جایگاه حفظ می‌كند:

  1. هنگامه اجرا اوامر الهی كه این هنگامه در نگاه او سخت نیست.
  2. در ترك نواهی احساس عذاب و اذیت نمی‌كند.
  3. در مورد آن‌چیزی که دوست داشته و از دست داده جزعی ندارد یا از هجوم اموری كه علی الظاهر مراد او نیست ناخشنود نمی‌گردد.

مفسرین می‌گوید: صابرین كسانی هستند كه در صحنه جهاد صابر هستند.

 

اعلام دلدادگی عاشق به خداوند

 

خدای سبحان در آیات قبل می‌فرماید:

«قُلْ أَ ؤُنَبِّئُكمُ بِخَيرٍْ مِّن ذَالِكُمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْاْ عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِى مِن تحَْتِهَا الْأَنْهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا وَ أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَ رِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصِيرُ بِالْعِبَاد» [2]

«بگو: «آیا شما را به بهتر از اینها خبر دهم؟ براى كسانى كه تقوا پیشه كرده‏‌اند، نزد پروردگارشان باغ‌هایى است كه از زیر [درختانِ‏] نهرها روان است؛ در آن جاودانه بمانند، و همسرانى پاكیزه و [نیز] خشنودى خدا [را دارند]، و خداوند به [امور] بندگان [خود] بیناست»

در آیه 15 آمده است «ذَالِكُمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْاْ عِندَ رَبِّهِمْ»؛ « براى كسانى كه تقوا پیشه كرده‏‌اند، نزد پروردگارشان» و در آیه 16 حضرت حق می‌فرماید:‌ «الَّذینَ یقُولُونَ رَبَّنا إِنَّنا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنا»؛ «همان كسانى كه مى‏‌گویند: پروردگارا، ما ایمان آوردیم؛ پس گناهان ما را بر ما ببخش»، از ارتباط میان این آیات در می‌یابیم آنان كه ایمان آوردند و دلداده حق شده‌اند این دلدادگی را اعلام می‌كنند. به اصطلاح مفسرین «یقُولُونَ» كُد دستیابی به «عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْری‏» و «أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ» و «رِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ» است.

این گروه دلداده حق شدند، تربیت پذیر هستند و دست نیاز به سوی حق دراز كرده‌اند؛ تضرع وعاشقی نموده‌اند، امّا خود را در همه حال مقصر می‌دانند و روی موجودی‌شان حسابی باز نمی‌كنند.

 

مقاومت، اولین نشان عاشقی

 

یكی دیگر از مفسرین می‌گوید: مقاومت صابرین برای رسیدن به مطلوب‌شان است كه همان وصال به حق است، آنان هیچ‌گاه مطلوب و مقصود خود را تغییر نمی‌دهند. اولین نشان عاشقی مقاومت است، عاشقی انسان را قوی می‌كند حتی عشق‌های مجازی چنین است. عشق مادر به بچه، مادر را قوی می‌كند و او را شب تا صبح برای مراقبت از فرزند بیدار نگه می‌دارد، حال اگر این عشق، عشق انسان به خدا و ولی الله باشد قوت بی‌نهایتی به او می‌بخشد.

مفسر دیگری می‌گوید: صبر صابرین، در مقابل وظائفی است كه بر عهده دارند. تفسیر دیگری می‌گوید:‌ صابرین در عرصه انجام وظایف و ورود به سختی‌ها، ریاضت‌ها را امری عادی می‌بینند و قرارشان بر مقاومت در این صحنه است و قلباً‌ مقاومت دارند.

 

«وَ الصَّادِقینَ»

 

صادقین چه كسانی هستند؟

 

قرآن دومین صفت این گروه را صدق معرفی می‌كند؛ افراد در مسیر سلوك به راحتی گرفتار بیماری كذب می‌شود؛ زیرا صدق در همه امور زندگی انسان جریان دارد، حتی در نشستن، برخاستن، امور واجب ، مباح و … .

هم‌چنین صدق بر بسیاری از امور تقدم دارد حتی بر نماز شب و بر متهجد؛ زیرا تهجد فقط مقطعی از زمان شبانه روز است. صدق در گوشه گوشه زندگی جاری است به همین دلیل در ارزش‌گذاریی‌های الهی ارزش صدق بیش از ارزش تهجد است، چون انسان دائم با صدق زندگی می‌كند.

«الصَّادِقینَ» همان مخاطبین آیه قبل هستند؛ صدق در قول و فعل، ظاهر و باطن ، سرّ و علن آنان كاملاً‌ هماهنگ است. بعضی از مفسرین می‌گویند:‌ اینان صدق در تعهدی دارند كه به خدای سبحان داده‌اند و بر آن عهدشان صادق‌اند تا بندگی شیطان را نكنند.

بعضی از مفسرین می‌گویند: منظور از «الصَّادِقینَ» كسانی هستند كه صدق در عاشقی دارند، مدّعی عاشق نیستند بلكه عاشق صادق‌اند.

صادق كسی است كه در طلب مشاهده حق صادق است؛ یعنی هم او شهود حق را دارد و هم خدا شاهد بر او‌ست. گاه پرونده نیات و اعمال چنان است كه افراد نمی‌خواهند كسی از آن باخبر شود، حتی گاهی دوست ندارد خود خدا نیز از آن باخبر شود. امّا صادق در نیت و عمل چنان صفا و اخلاص دارد كه حضرت حق را گواه بر نیت و عمل خود می‌گیرد. به عبارتی عامیانه می‌گوید: خدایا!‌ مرا نگاه كن، من هم می‌خواهم تو را ببینم می‌خواهم در بین همه كثرات فقط نگاهم به تو باشد و همچنین می‌خواهم تو در بین همه خلائق تنها مرا ببینی.

مثلاً وقتی كسی به زیارت امام رضا علیه‌السلام مشرف می‌شود، و در این تشرف به حضرت عرضه می‌دارد: می‌خواهم تو را نگاه كنم و تو هم مرا نگاه كنی او در زیارت صادق است؛ زیرا می‌داند نگاه امام رضا علیه‌السلام به آلوده و گنه‌كار نگاهی از روی رضایت نیست، بلكه نگاه رضایت بخش حضرت بر خوبی‌ها و خیرات است، امّا او به لطف حضرت خود را در گفته‌هایش صادق می‌بیند و می‌خواهد كه حضرت او را در این زیارت به طور خاص نگاه كنند.

گروه دیگری از مفسرین می‌گویند: صدق این گروه صدق در اراده است، یعنی خلوص در اراده دارند، اینان فقط اراده حق را می‌كنند و فقط مرید حق‌اند.

بعضی می‌گویند:‌ صادقین كسانی هستند كه تعلل و مسامحه در اجرا ندارند. مثلاً‌ كسی بگوید:‌ خیلی دلم برای فلان زیارت تنگ شده در حالی كه امكان رفتن میسر است، اما برای رفتن اقدام نكند صادق نیست. صادقین تعلل و مسامحه در عرصه انجام وظیفه ندارند؛ هر كوتاهی در انجام وظایف بندگی دلیل بر كاذب بودن آنان است اگر صادقانه عاشق می‌كردند كوتاهی و نقصانی نداشت.

مفسری می گوید: صادقین كسانی هستند كه هم صدق در طلب دارند كه خلوص است، هم صدق در ورود به جایگاه‌های مختلف؛ زیرا باور دارند به هر كجا وارد ‌شوند حضرت حق آن‌ها را دعوت كرده نه آن‌كه خودشان رفته باشند. اینان صدق در یافتن دارند و هر چه نصیب‌شان می شود به خدا نسبت می‌دهند نه به خودشان.

صدق در مراحل بالاتر آن است كه فرد اصلاً وجودی برای خود قائل نباشد، او در این مرحله هم گیرنده را خدا می‌بیند هم دهنده را، یعنی او حتی برای خود قابلیت گرفتن را نمی‌بیند، و فقط دهنده خداوند است؛ منی در كار نیست در اوج صدق كار صورت می‌گیرد.

 

اتصاف صدق به روح

 

روح صادق متصف به صفت صدق است، یعنی صدق تنها به تن یا عقل یا دل متصف نمی‌شود، بلكه اتصاف صدق به روح است كه از همه این‌ها بالاتر است.

صادقین بعد از دست‌یابی به وجود حقانی دیگر هیچ خودی برای خود قائل نیستند؛ زیرا در نگاه آنان هرگاه خدا جلوه گر شود دیگر منی باقی نمی‌ماند.

 

«وَ الْقانِتینَ»

 

خضوع در عباد

 

«الْقانِتینَ» خضوع در عباد خصوصیت دیگری است كه آیه مطرح می‌كند، قنوت اطاعت محض است، امّا این اطاعت محض بعد از صدق قرار دارد در خضوع تام، صدق به نمایش گذاشته می‌شود.

مفسری می‌گوید:‌ «الْقانِتینَ» در وادی سلوك خضوع دارند، خدای سبحان دراین وادی، گاه برای سالك قبض را می‌پسندد و گاه بسط را، امّا قانت در هیچ حال اعتراضی ندارد همچنین خدای سبحان گاه به او نعمتی می‌بخشد و گاه نعمات را می‌گیرد، و قانت در هیچ حال اعتراضی ندارد بلكه خضوع تام دارد.

مفسر دیگری:‌ «الْقانِتینَ» كسانی هستند كه در هر زمانی و مكانی بُودِ و وجود خود را از خدا می‌دانند و به وسیله خدا ادامه حیات می‌دهند.

مفسر دیگر: «الْقانِتینَ» كسانی هستند كه سیرشان به سوی خدای سبحان است.

مفسر دیگری می‌گوید:‌ معنای قنوت، طاعت نیست بلكه دوام طاعت است؛ مواظبت بر طاعت از خود طاعت سخت‌تر است. در توضیح این معنا می‌توان گفت: قنوت یعنی مواظب باشید تا طاعت‌تان خراب نشود بسیاری از بندگی‌ها، اطاعت‌ها، عبادت‌ها، انفاق‌ها، خیرات، همه و همه در آخرین لحظات خراب می‌شود، چون افراد گاه در آخرین لحظات گرفتار منیت نسبت به طاعت می‌شوند و زلزله منیت همه خیرات و خوبی‌ها و عبادات آن‌ها را خراب می‌كند.

مفسری می‌گوید: «الْقانِتینَ» كسانی هستند كه نسبت به هیچ یك از احكام ظاهریه و باطنیه، احكام تكوینی و تشریعی اعتراضی ندارند و تسلیم تسلیم‌اند؛ به همین دلیل اهل دل می‌گویند: زندگی برای قانتین بسیار شیرین و لذت بخش است.

قانت در مقابل احكام عبودیت خاضع است، این قانون بندگی است. حضرات معصومین علیهم‌السلام اولین قانتین عالم امكان هستند. در اوج عبودیت در زیارت امین الله آمده است:

«اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِی‏ مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ رَاضِیةً بِقَضَائِك»

«خدایا ! نفس مرا مطمئن به مقدراتت و راضی به قضایت قرار بده»

این درخواست بالاترین مرحله بندگی است كه زائر با وساطت حضرات معصومین علیهم‌السلام عرفانی را طلب می‌كنند كه او را به مقام طمأنینه و رضا برساند، بندگی آن است كه هر چه مولا بگوید: پاسخ بنده فقط یك چیز باشد، تسلیم تسلیم امّا مردم نوعاً درانجام وظایف بندگی تسلیم نیستند و به اصطلاح عامیانه با خدا چك و چانه می‌زند و می‌خواهند نظر خودشان را بر نظر خدا، العیاذ بالله تحمیل كنند.

چنین عملكردی اصلاً‌ عبودیت نیست زیرا عبد اصلاً، من من ندارد. بندگی اقتضا می‌كند هر چه مولا به بنده بگوید خالصانه عمل كند و در مقابل نظر مولا خاضع باشد و سر تسلیم فرود آورد.

 

معنی لغوی انفاق

 

در معنی لغوی، عرب به گودال یا سوراخی كه موش ایجاد می‌كند نفق می‌گوید، این كلمه وقتی به باب افعال برود معنای ضد خود را پیدا می‌كند و در معنای پر كردن گودال به كار می رود. گودالی كه موش كنده وقتی پر می‌شود انفاق نام می‌گیرد.

 

روش‌های انفاق کردن

 

انفاق منفقین به چند دسته تقسیم می‌شود:

  1. منفقین مالشان را در راه خدا انفاق می‌كنند.
  2. منفقین توان جسمی خود را برای راه خدا انفاق می‌كنند.
  3. منفقین دل را در راه خدا انفاق می‌كنند.

یعنی دل‌شان را برای رسیدن به مطلوب و مقصود خرج می‌كنند.

«… إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجاهِلینَ» [3]

«خدا به شما فرمان مى‌‏دهد كه: ماده گاوى را سر ببرید»، گفتند: «آیا ما را به ریشخند مى‌‏گیرى؟» گفت: «پناه مى‌‏برم به خدا كه [مبادا] از جاهلان باشم»

مفسرین عرفانی می‌گویند: انسان باید گاو نفس را ذبح كند و آن را خرج كند تا به مراحل كمالی دست یابد و در غیر این صورت به جایی نخواهد رسید.

مفسر دیگری می‌گوید:‌ منفقین به غیر انفاق مال، افعال‌شان را نیز خرج می‌كنند.

روایتی در ذیل قسمتی از آیه 2 سوره مباركه مُلك آمده است كه برای بندگی عمل خیلی زیاد لازم نیست، بلكه عمل خالصانه لازم است.[4]

چون عمل اگر كم و خالصانه باشد خوب است، و اگر زیاد و خالصانه باشد خوب‌تر است.

منفقین شامل گروه دوم هستند كه هم عمل‌های مثبت‌شان زیاد است و هم تك تك این عمل‌ها برای خدا انجام می‌شود. البته اگر كسی از آنان توانایی عمل كثیر را ندارد عمل كم با كیفیت او كافی است؛ زیرا خدای سبحان كار كم خالصانه را افزون می‌كند، مخصوصاً اگر در زمان‌های خاص باشد.

مثلاً روزه عید غدیر، اگر خالصانه باشد مراتب كمالی خاص به انسان می‌بخشد، یا عزاداری‌های بی‌ریا برای امام حسین علیه‌السلام بركت مادی و معنوی به همراه دارد. این امر در زندگی‌های روزمره ما بسیار جریان دارد، به عنوان مثال یك تاجر بازاری ثلث مال خود را وقف كرده بود تا بهترین غذا را در روز عید به عنوان اطعام مهمانان مجالس غدیر بدهند، این خیر برای امر خیر خود روز مباركی را انتخاب كرده بود چون عمل خالصانه در روز عید غدیر مضاعف می‌شود، شاید اصل عمل ظاهرا زیاد نباشد اما چون در ظرف زمانی خاص صورت می‌گیرد مضاعف می‌گردد؛ و یا همچنان كه یك قطره اشك در مصیبت اباعبدالله علیه‌السلام می‌تواند انسان را عرشی ‌كند.

مفسرین در معانی دیگر منفقین می‌گویند: منفق كسی است كه ممكن الوجودی خود را برای خدا خرج می‌كند، یعنی همه وجود خود را برای خدا خرج می‌كند و در این خرج كردن هیچ حظ و سهم و بهره‌ای برای خود در نظر نمی‌گیرد.

در تعبیر دیگر: منفقین كسانی هستند كه علاوه بر آن‌كه خود را برای خدا خرج می‌كنند دل‌شان را هم برای خدا خرج می‌كنند، این مفسر مقام منفقین را مقام مریدین گرفته‌ است در حالی‌كه گروهی مقام منفقین را در جایگاه رضا قرار داده‌اند، به این معنا كه منفقین هم برای خدا خرج می‌كنند و هم خرج كردن را می‌پسندند.

«الْمُنْفِقینَ»‌ كسانی هستند كه خود را برای دریافت نور خرج می‌كنند در آیه سخن از خرج مال نیست، زیرا مال كه باید در راه محبوب خرج شود قرآن می‌گوید: «مَتاعُ‏ الدُّنْیا قَلِیل‏» كل دنیا درنگاه خدای سبحان قلیل است از این رو انفاقِ مال ارزش چندانی در بارگاه حضرت حق ندارد. در «الْمُنْفِقینَ »صحبت از خرج كردن جان و خرج كردن دل است، بنده باید خود را برای رسیدن به بالاترین درجه كه همان دستیابی به انوار ربوبیه حضرت حق است خرج كند.

 

«الْمُسْتَغْفِرینَ بِالْأَسْحارِ»

 

مستغفرین در سحر

 

گروه‌هایی كه قرآن از آنان سخن می‌گوید یك صفت كلی دارند كه «الْمُسْتَغْفِرینَ بِالْأَسْحارِ» است كه این صفت تركیب دو قید المستغفرین و بالاسحار است. علت به كار بودن قید مستغفر آن است كه اینان در حالی‌كه هم صابرند، هم صادق، هم قانت، هم منفق امّا هنوز خود را ناقص و معیوب می‌بینند و بر این باورند كه اعمال و افعال‌شان در محضر حق قابل عرضه نیست.

بعضی مفسرین معتقدند: به غیر از این‌كه این گروه واقعاً‌ برای نقص خودشان دعا می‌كنند، دغدغه خلق را نیز دارند. مطلوب این گروه آن نیست كه فقط خود سلوك داشته باشند بلكه در سحرگاهان استغفار می‌كنند كه هم سرعت سیر خودشان افزون شود، و هم موانع سلوك دیگران مرتفع گردد. آنان معتقدند توقف دیگران به حركت‌شان صدمه می‌زند، استغفار این گروه عذاب را از سایرین منصرف می‌كند.

قید «الْأَسْحارِ» به كار رفته چون سحر زمان اجابت دعاست و عبادت سحر سخت‌تر از سایر زمان‌هاست؛ هم‌چنین نفس در سحر مصفا‌تر است و پیوست جسم و روح در سحر امكان‌پذیرتر.

 

دور کردن عذاب از اهل زمین

 

در حدیث قدسی آمده است:

«إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ إِنِّي لَأَهُمُّ بِأَهْلِ الْأَرْضِ عَذَاباً فَإِذَا نَظَرْتُ إِلَى عُمَّارِ بُيُوتِي وَ إِلَى الْمُتَهَجِّدِينَ‏ وَ إِلَى الْمُتَحَابِّينَ‏ فِي اللَّهِ وَ إِلَى الْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ صَرَفْتُهُ عَنْهُمْ» [5]

خداوند می‌گوید: من وقتی به زمین نگاه می‌كنم قصد عذاب مردم زمین را می‌كنم، اما چون به چند گروه می‌نگرم عذاب را از اهل زمین دور می‌كنم.

آن چند گروه عبارت‌اند از: كسانی كه مساجد را آباد می‌كنند و كسانی كه قیام شب دارند و همدیگر را به خاطر من دوست دارند نه به جهت اغراض شخصی و كسانی كه در سحرگاه مشغول استغفارند.

قرآن این صفت را جدای از مصلی نیمه شب ذكر می‌كند، زیرا مستغفرین بالاسحار به غیر از آن‌كه در نیمه شب نماز می‌خوانند در سحرگاه نیز استغفار می‌كنند؛ خود این استغفار تا صبح بركت خاصی دارد.

در تفاسیر آمده است: خدای سبحان یك بار در ابتدای شب قیام كنندگان را ندا می‌زند و بار دیگر در سحرگاه می‌گوید: «الْمُسْتَغْفِرینَ بِالْأَسْحارِ» اینان نه تنها در این دنیا و هر شب مورد خطاب حضرت حق واقع می‌شوند، بلكه در قیامت نیز جایگاه متفاوتی دارند؛ زیرا در قیامت همه در قالب مرده نشور می یابند امّا «الْمُسْتَغْفِرینَ بِالْأَسْحارِ» نمرده‌اند و زنده از قبر خارج می‌شوند. استغفار در سحرگاه چندان روح بخش است كه حتی انسان بعد از مرگ جسمانی، روحش زنده است و در قیامت به صورت زندگان قیام می‌كند.

«الْمُسْتَغْفِرینَ» كسانی هستند كه در سحرگاهان به دلیل تقاضاهایی كه از غیر خدا كرده‌اند استغفار می‌كنند. اینان استغفار می‌كنند از این‌كه گاه غیر خدا به چشم‌شان آمده و مشاهده غیر حق داشته‌اند، این كار در نگاه مستغفرین گناه است هر چند كه آنان هیچ حسابی روی این مشاهده باز نكرده باشند. اگر كسی به این مرحله برسد به مرحله بالایی دست یافته، زیرا بنده باید تمام موانع را پشت سر بگذارد تا به جایی برسد كه چشم امیدش فقط به خدا باشد، و در عالم هیچ چیز و هیچ كس به چشم او نیاید و اگر به چشمش آمد استغفار كند.

مفسرین عرفانی در رابطه با عبارت «الْمُسْتَغْفِرینَ بِالْأَسْحارِ»‌ می‌گویند: قید مستغفرین حكایت از غفاریت حضرت حق دارد، زیرا بنده در مقام سهو است، بعد از آن‌كه بنده در مقام قانتین وجودش را برای خدا خرج می‌كند و در منفقین باقیمانده وجودی خود را در راه محبوب می‌دهد و وقتی به به مقام هوشیاری باز می‌گردد اولین كارش استغفار است، استغفار می‌كنند به جهت آن‌كه بقایای منیتش بخواهد در وضعیت جدید او اثر بگذارد. توفیق این استغفار در سحرگاه است؛ زیرا استغفار سحرگاهی امر آسانی نیست و بسیاری از افراد توفیق آن را نمی‌یابند، گویا برای «الْمُسْتَغْفِرینَ بِالْأَسْحارِ» در این زمان ‌یك پاك‌سازی صورت می گیرد كه تنها آن‌ها توفیق می یابند قیام لیل و استغفار سحر داشته باشند اینان در حقیقت وارد فضای خُلّصین عالم می‌شوند.

 

 

تاریخ جلسه: 26/ 7/ 93 ـ جلسه چهاردهم

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] سوره مبارکه بقره، آیه 156

[2] سوره مبارکه آل عمران، آیه 15

[3] سوره مبارکه بقره، آیه 67

[4] الكافی، ج‏ 2، ص 16 ـ قَالَ لَيْسَ يَعْنِي أَكْثَرَ عَمَلًا وَ لَكِنْ أَصْوَبَكُمْ عَمَلًا وَ إِنَّمَا الْإِصَابَةُ خَشْيَةُ اللَّهِ وَ النِّيَّةُ الصَّادِقَةُ وَ الْحَسَنَةُ . ثُمَّ قَالَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْعَمَلِ حَتَّى يَخْلُصَ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ‏…

[5] بحار الأنوار، ج ‏84، ص 120

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *