در آیه 179 سوره آل عمران آمده است:
«یَذَر» حروف اصلی آن «و ذ ر» به معنای قطع کردن است؛ «یَذَر»: قطع میکند، رها میکند.
«میز» جدا شدن بعضی از بعض دیگر است.
«یطلع»: آگاه کردن و اطلاع دادن و مشرف کردن.
«مَّا كَانَ اللّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَآ أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ»
این آیه به دو قانون الهی اشاره دارد، دو قانونی که همیشه در عالم جاریست؛
قانون اول اینکه همه افراد در معرض آزمون قرار میگیرند تا خبیث و طیّب، پاک و ناپاک در این آزمون از یکدیگر تفکیک شوند؛ به عنوان مثال جریان عاشورا تنها یک اتفاق تاریخی نیست بلکه صحنه آزمون الهی است تا خبیث و طیّب، مومن و غیر مومن از یکدیگر جدا شوند.
در دوران زندگی پیامبر صلیاللهعلیهوآله نیز آزمونهای فراوانی به چشم میخورد؛ به عنوان مثال اینكه پیامبر صلیاللهعلیهوآله «اسامةبنزید» بیست و سه ساله را برای فرماندهی سپاه در جنگ با روم انتخاب كرد یک امتحان الهی بود که تعداد زیادی از اصحاب پیامبر از همراهی با او در جنگ سرباز زدند.
همچنین جریان سقیفه که بعد از وفات پیامبر صلیاللهعلیهوآله پیش آمد یك امتحان الهی بود؛ زمانی كه پیامبر صلیاللهعلیهوآله از دنیا رفتند بسیاری از کسانی که در غدیر بودند از پذیرش علی علیهالسلام به عنوان جانشین پیامبر صلیاللهعلیهوآله سر باز زدند و در سقیفه به شورا نشستند؛ در این آزمایش خبیث و طیّب از یکدیگر فاصله گرفتند.
همچنین در زمان امام حسن علیهالسلام تعداد زیادی برای بیعت با حضرت آمدند اما از آن تعداد فقط 6 نفر باقی ماندند.
در جریان کربلا هجده هزار نامه از کوفه میآید اما فقط هفتاد و دو نفر باقی میمانند.
این آزمونها سنّت خداوند سبحان است تا افراد مدّعی و دینپذیرهای ظاهری مشخص شوند.
مفسرین میگویند: آنکس که در آزمونهای الهی ناموفق است باطنش آلوده بوده که در آزمونها این باطن ظهور پیدا کرده است.
سنّت خدا آزمایش است که این آزمایشها از طریق قرآن، عترت، تکالیف سخت و یا از طریق هزینه کردن مال و جان …صورت میپذیرد.
در دوره ما آزمون انتظار آزمون سختی است که خدای سبحان برای مردم آخرالزمان قرار داده است خدای سبحان قوم آخرالزمان را به واسطه انتظار آزمایش میکند که آیا در پی راحتطلبی هستند و یا آماده كردن زمینههایی برای ظهور حضرت حجّت عجلاللهتعالیفرجهالشریف.
قرآن در آیه 11 سوره مبارکه صف میفرماید:
«تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ ذلِكُمْ خَیرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُون»
«به خدا و رسولش ایمان بیاورید و با اموال و جانهایتان در راه خدا جهاد کنید؛ این برای شما (از هر چیز) بهتر است اگر بدانید»
در این آیه خدای سبحان ابتدا به پرداخت مال و سپس به دادن جان اشاره میکند و این نشان میدهد آزمایشِ پرداخت مال شاید سختتر از هزینه کردن جان باشد.
البته جریان محرم و کربلا و مجالس اباعبدالله علیهالسلام این امر را برای بسیاری از افراد آسان كرده یعنی گروهی برای هزینه زندگی روزمره خود دچار مشکل هستند اما با جان و دل برای اباعبدالله علیهالسلام خرج میکنند و این امر نشانگر آن است که حضرت اجازه نمیدهد محبینش از آزمونهای زندگی ناموفق بیرون آیند.
در این آزمایشات مومن از منافق جدا میشود زیرا سنت حضرت حق جداسازی مُدَّعِی از مومن مُخلص است .
علت امتحان الهی
اگر سوال شود چرا خدای سبحان مومنین را مورد آزمایش قرار میدهد؟ در پاسخ چندین دلیل ذکر میشود.
- تکریم طیّب
امتحان، آزمون و آزمایش الهی از سنّتهای خدای سبحان است تا افراد از یکدیگر شناخته شوند و خبیث از طیّب ممتاز گردد. در حقیقت جدسازی طیب از خبیث تکریم طیّب است، زیرا عدم شناخت افراد از یکدیگر به پاکان آسیب وارد میکند.
- تصفیه افراد
یکی از مفسرین میگوید: سنّت خداوند تصفیه افراد است، خدای سبحان علیالدوام تندبادهایی در زندگی افراد ایجاد میکند تا ثابت قدمانی که در مسیر شریعت پایدار ماندهاند از شاهراه بندگی خارج نشوند.
- پرده برداری از باطن
مومن همیشه مورد آزمایش قرار میگیرد تا از باطن و نیّات او پردهبرداری شود. کسانی که در همه حال خداوند را شاهد میگیرند و فقط طالب رضای حق هستند از ابتلائات به سلامت گذر میکنند. آنان حتی حاضرند تمام موجودیشان را از دست بدهند اما دینشان سالم بماند.
پایدار بودن به اعتقاد را در این مثال میتوان به وضوح دید: بیسیمچی رمز بیسیمش را قورت داد تا اطلاعات به دست دشمن نیفتد. دشمن او را زنده تکه تکه کرد اما بازهم نتوانست اطلاعاتی از وی بدست آورد.
در مقابل، کسانی که همّشان منصرف به غیر خدا است، در ابتلائات از هویّت ناصحیحشان پردهبرداری میشود.
- نمایش بصیرت
امتحانات نمایانگر بصیرت افراد است، افرادی که به صورت تقلیدی و ناآگاهانه مسیری را انتخاب نمودهاند خود به خود از حقیقت کنارهگیری میکنند و آنانکه با بصیرت انتخاب کردهاند ثابتقدم باقی میمانند.
مفسری میگوید: جذبهی عنایت حق نصیب همگان میشود اما افراد خبیث قابلیت جذب شدن به این جذبه را ندارند به همین جهت از کمال باز میمانند و افراد طیّب با تمام وجود طالب این جذبه شده و در آن مسیر پایدار میمانند.
«وَمَا كَانَ اللّهُ لِیطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَیبِ»
اطلاع بر غیب
قانون دوم: آیه میفرماید: سنّت خدا این نیست که شما را از پشتپردهها آگاه کند، اما به میزانی كه فرد خالصانه بندگی کند حضرت حق، فرقانی نصیب او میسازد که در پی آن خودشناس و دیگرشناس میشود و از پشتپردهها خبردار میشود.
اگر انسان اهل معرفت گردد خدای سبحان به وی نوری عطا میکند که این نور امور غیب را بر او آشکار میسازد، اطلاع از غیب به میزان درجه ایمانی افراد بستگی دارد .
در روایت آمده است:
«اِتَّقُوا فِرَاسَةَ اَلْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ ینْظُرُ بِنُورِ اَللَّهِ»[1]
«بترسید از تیزبینی مومن به درستیکه او با نور خدا میبیند»
نور خدا بر مومن میتابد و به میزان تابش نور غیب بر او آشكار میگردد. البته لازم است گفته شود برای مومن نیز یک سلسله از امور غیب است و این سنّت خداست.
پس یکی دیگر از سنّتهای الهی این است که مؤمن به خودی خود قادر بر اطلاع از غیب نیست، آگاهی بر غیب شرایط و مقدماتی دارد که اولین گامهای آن، ایمان به حق و پذیرش رسول و گذر از هواهای نفسانی است
شروط اطلاع بر غیب:
مفسرین شروطی برای اطلاع بر غیب ذکر کردهاند:
- دلدادگی به حق
قرآن کریم در ابتدای سوره مبارکه بقره دلدادگی به غیب را از خصایص مومنین بیان میکند و میفرماید: «الَّذینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ…» مومنین دلداده غیب هستند و دلدادگی زمانی است که انسان چیزی را مشاهده کند، او با چشم دل خدا را ادراك میكند و با چشم ظاهر نعمات حق را میبیند و دلداده خدای خویش میشود.
- هرکس خود نمایشگر است
یکی از مفسرین در ذیل این قسمت که خدای سبحان افراد را مطّلع بر غیب میکند میفرماید: هر کس خود از باطن و ضمیر خویش پردهبرداری میکند و خدای سبحان این پردهبرداری را بر دیگران نیز آشکار میکند، این پردهبرداری با آزمونهای الهی محقق میشود، در این آزمون بعضی نمره قبولی کسب میکنند و بعضی نمره مردودی، همچنانکه در جریان عاشورا این اتفاق رخ داد.
- بیتوجهی به مادیات
بعضی مفسرین میگویند تا زمانی که افراد توجه به امور مادی دارند و تمام همِّ آنها مادیات است نمیتوانند از معنویات مطلع شوند و بر غیب اطلاع یابند.
به عنوان مثال کسی که اظهار ارادت به حضرت اباعبدالله علیهالسلام میکند اما حاضر نیست از مال خود برای حضرت خرج کند قادر به اطلاع بر غیب نخواهد بود.
- تطهیر از صفات ناپسند و هواهای نفسانی
بعضی دیگر معتقدند تا زمانیکه انسان اشتغالات نفسانی داشته باشد و صفات ناپسند در او وجود داشته باشد قادر بر اطلاع غیب نیست، بنابراین اگر قادر به درک کلام الهی نیستیم به این دلیل است که گرفتار نفسانیّات شدهایم و برعکس و اگر برخی مفسرین تعابیر و تفاسیر بسیار زیبایی از کلام خداوند دارند شاید به همین دلیل باشد.
- التزام به قوانین الهی
در مسیر سلوک پشتپرده هر غیبی، غیب دیگری نهفته است. بعضی از مفسرین میگویند پردهبرداری از غیب در صورتی است که انسان در مسیر شریعت قرار داشته باشد و به احکام و قوانین آن پایبند باشد، به عنوان مثال گاهی اوقات میبینیم فردی که سواد و مدرک خاصی ندارد زمانیکه به حرم امام رضا علیهالسلام مشرّف میشود مشاهده میکند حضرت در مقابل هر زائری که به حرم وارد میشود میایستند و به او سلام میکند و در مقابل عالِمی که تقیّد زیادی به احکام الهی دارد به چنین جایگاهی دست نیافته شاید به این جهت که علم و عمل او حجاب شده و مانع مشاهده غیب گشته است.
آیت الله بهجت (ره) فرموده بودند: بزرگی زمان تشرّف به حرم حضرت رضا علیهالسلام مشاهده میکرد حضرت عیسی و حضرت مریم نیز مانند بقیه زوّار به زیارت حضرت میآیند؛ فردی از اطرافیان ایشان گفت: اون بزرگ خود آیت الله بهجت بودند که از خودشان نامی نبردند تا خود را عنوان نکنند.
- توقف نکردن
خدای سبحان گروهی را شایسته اطلاع بر غیب قرار داده است، گروهی که هر قدر مطّلع بر غیب باشند هیچ ادعایی نداشته و به عبودیّتشان آسیبی وارد نمیشود، گروهی که فقط طالب رضای حقاند و حتی در سختترین امتحانات زندگی لحظهای خواست خود را بر خواست حق ترجیح نمیدهند؛ حضرات معصومین علیهمالسلام مصداق کامل این گروهند.
اگر به زیارت یکی از معصومین مشرف میشوید و بر خواسته و حاجتی پافشاری میکنید اما اجابت نمیشود شاید به این دلیل است که حضرات معصومین علیهمالسلام خواست خود را بر خواست و اراده حق ترجیح نمیدهند و راضی به رضای حقاند.
وجود مبارک حضرت زهرا سلاماللهعلیها نیز مصداقی از این گروهند، ایشان با وجود آنکه قبل از خلقت امتحانهای مختلف زندگی خود را مشاهده کرده بودند (از جمله جریان کربلا و…) اما با این وجود ذرهای شکایت و اعتراض به خداوند نداشتند و از ابتدای خلقت صبر را برگزیدند.
در زیارت نامه حضرت زهرا سلاماللهعلیها میگویید:
«السَّلَامُ عَلَیكِ یا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ الَّذِی خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ یخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ بِهِ صَابِرَة»
ظرفیت افراد با یکدیگر متفاوت است به همین جهت تنها کسانی بر غیب مطّلع میشوند که گرفتار آن نشوند و در آن توقف نکنند.
روایتی است که امیرالمومنین علیهالسلام فرمود:
«لو علم ابوذر ما فی قلب سلمان لقتله»[2]
«اگر آنچه را که سلمان میدانست ابوذر میفهمید ابوذر قاتل سلمان میشد و او را میکشت»
ابوذری که در روایت آمده آسمان بر فردی راستگوتر از او سایه نیافکنده است، تحمل باطن سلمان را نداشت، ابوذر شخصیت مردودی نبود اما میزان تبعیّت سلمان قابل قیاس با ابوذر نیست.
به میزانی که تبعیّت افراد بیشتر باشد ظرف وجودیشان بزرگتر و اطلاع از غیب و ملکوت عالم بیشتر است.
- وساطت پیامبر صلی الله
یکی دیگر از مفسران میگوید: اطلاع بر غیب با وساطت وجود مبارک پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآله صورت میگیرد.
پیامد تقرب به حضرات معصومین علیهم السلام
- مطلع شدن از توانمندیها
حضرات معصومین علیهمالسلام نیز مظهر نام «علّام الغیوب» (عالم به غیب) خداوند هستند، به میزانی که به این بزرگواران تقرّب پیدا کنیم به غیب دست مییابیم. یکی از غیبها، استعداد و توانمندیهای پنهانی است که خداوند در ما به ودیعه گذاشته است. هرقدر ارتباط بیشتری با حضرات معصومین داشته باشیم بیشتر از توانمندیهای خود مطلع میشویم.
اصحاب حضرت اباعبدالله علیهالسلام با وساطت حضرت به توانمندی خود پی بردند به همین جهت بارها شنیده میشد به حضرت میگفتند اگر هزار جان داشته باشیم آنرا برای سرورمان خرج میکنیم.
- ایجاد تناسب
اثر دیگر تقرب به ولیالله، تناسبی است که میان انسان و ولیّ خدا ایجاد میشود، به میزانی که تقرّب بیشتر باشد تناسب بیشتری ایجاد میشود.
«وَلَكِنَّ اللّهَ یجْتَبِی مِن رُّسُلِهِ مَن یشَاء»
مؤمن متقی به واسطه ایمان و تقوا با برگزیدگان عالم آشنا میشود و به اذن حضرت حق در زمره آنان قرار میگیرد، اما این برگزیدگی موجب توقف او نمیشود بلکه سبب میگردد مسیر بندگی را با قوت و شدت بیشتری طی کند.
«فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ»
ایمان باید خالصانه باشد نه وسیلهای برای دستیابی به غیب.
«وَرُسُلِهِ» به واسطههای فیض ایمان بیاورید زیرا بسیاری از فیوضات تنها از طریق واسطههای فیض به انسان میرسد و چنانچه این باور کمرنگ شود حتماً از رسیدن به آن فیض محروم خواهیم ماند.
خداوند سبحان برای وجود واسطهها چنان قداستی قائل است که نام آنان را در کنار نام خویش قرار داده و از همان فعلی استفاده میکند که برای خود استفاده کرده است؛ «فَآمِنُواْ»
به کاربردن فعل «فَآمِنُواْ» نشانگر شرافت واسطهها است.
«وَ إِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِیمٌ»
به گفته بعضی از مفسرین برای اطلاع از غیب باید هم ایمان حقیقی داشت و هم از موانع سلوک پرهیز نمود.
پاداش عظیم چیست و چگونه حاصل میشود
- ایمان «به خدا و رسل» و «پرهیز از نفاق و شرک»، پاداشی در پیدارد که گستردگی این پاداش وعظمت آن وابسته به گستردگی ایمان و تقوا است، هرچه عرصه ایمان و تقوا وسیعتر باشد میزان پاداش عظیمتر است.
- پرده برداری از اسرار غیب پاداش عظیمی است که هرگز این سِر بر آلودگان به شرک و نفاق آشکار نمیگردد، در واقع خبری که از سوی آنان میرسد سِرّ نیست بلکه اخباری است که شیاطین خبر میدهند، اما غیبی که اهل ایمان از آن خبر میدهند و در آیه مطرح است، پیشگویی نیست که بواسطه اجنه به انسان برسد بلکه اسراری است که تنها از طریق شریعت حقه حاصل میشود.
تکرار فعل «وَإِن تُؤْمِنُواْ» در پایان آیه نشانگر آن است که اعتقادات، نیازمند بازنگری و اصلاح است و اگر اصلاحی صورت نگیرد متدینین گرفتار دین ظاهری شده و از حقایق دور میمانند.
- «وَتَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِیمٌ» برای دستیابی به غیب، اصلاح عمل شرطی اساسی است. بدین معنا که ورود به غیب و پیمودن مسیر شریعت تنها با ایمان قلبی ممکن نیست بلکه مؤمن باید مادام عمل خود را کنترل نماید تا گرفتار ناخالصی درعمل نشود. از این روست که خدای سبحان برای مؤمن متقی پاداشی قرار میدهد که این پاداش در اختیار کسی قرار نمیگیرد و منافق از آن رو که همواره پاداش عظیمی را از دست میدهد در باطن ناراحت و متأثر است اما غافل از دلیل بد حالی خویش است.
- مفسر دیگری میگوید: اگر حقیقتاً مؤمن شوید و از هر آنچه که با ایمان ناسازگار است پرهیز کنید (شرک و نفاق) پاداش گستردهای نصیب شما خواهد شد که اطلاع از غیب نمونهای از این پاداش است.
عبارت «أَجْرٌ عَظِیمٌ» نکره ذکر شده تا بیان دارد که ملکوت و باطن ایمان و تقوا حتی برمؤمن متقی شناخته شده نیست.
مفسرین میگویند: پرهیز نمایید از اینکه در مقابل واسطههای فیض (رسله) ادب را رعایت نکنید. آنکس که وجود واسطههای فیض را ادراک کند اجر عظیمی نصیب او میشود.
مفسر دیگری در این رابطه میگوید: از ناامیدی در محضر حق پرهیز کنید تا اجر عظیمی نصیب شما شود.
اطلاع از غیب با وساطت فرستادگان در همین عالم علی الدوام ممکن است اما شرط اطلاع از آن، فنای فرد است. به این معنا که انسان برای خود هیچ موجودیتی در محضر حق قائل نباشد.
امیرالمومنین علیهالسلام در خطبه همّام[3] در توصیف اهل تقوا میگوید:
« …عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِمْ فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ…»
«…خداوند در باطنشان بزرگ، و غیر او در دیدگانشان کوچک است. آنان با بهشت چنانند که گویی آن را دیده و در فضایش غرق نعمتند، و با عذاب جهنم چنانند که گویی آن را مشاهده نموده و در آن معذبند…»
برای متقی عوالم بیرونی و درونی معنا ندارد، عوالم در نگاه او از یکدیگر جدا نیستند زیرا هرچه انسان بیشتر بندگی کند بیشتر به غیب عالم دست مییابد. آنکس که از رذائل اخلاقی و معاصی و عجب و غرور پرهیز کند و ایمان خالصانه به حق داشته باشد، اسرار زیادی برایش پردهبرداری میشود.
امیرالمومنین علیهالسلام میفرماید:
«لَوْ كُشِفَ اَلْغِطَاءُ مَا اِزْدَدْتُ یقِینا»[4]
«اگر پرده از پیش دیدگانم برداشته شود بر یقین من چیزى افزوده نمیشود»
البته لازم به ذکر است که اگر فضلی از سوی خدا نصیب مؤمن گشته و یا ازغیب برای او پردهبرداری شده به جهت لطف و فضل خدای سبحان است نه به جهت استحقاقش.
- بزنطی و امام رضا علیهالسلام
در روایتی آمده است: احمدبنمحمدبنابینصربزنطی، که خود از علما و دانشمندان عصر خویش بود، بعد از نامه نگاریهای زیادی که بین او و امام رضا علیهالسلام رد و بدل شد و سؤالاتی که کرد و جوابهایی که شنید، معتقد به امامت حضرت رضا علیهالسلام شد. روزی به امام گفت: «من میل دارم در مواقعی که مانعی در کار نیست و رفت و آمد من از نظر دستگاه حکومت اشکالی ایجاد نمیکند شخصاٌ به خانه شما بیایم و حضوراً استفاده کنم.»
یک روز، آخر وقت، امام رضا علیهالسلام مَرکب شخصی خود را فرستاد و بزنطی را پیش خود خواند. آن شب تا نیمههای شب به سؤال و جوابهای علمی گذشت؛ مرتباً بزنطی مشکلات خویش را میپرسید و امام جواب میدادند. بزنطی از این موقعیت به خود می بالید و از خوشحالی در پوست خود نمیگنجید.
شب گذشت و موقع خواب شد. امام خدمتکار را طلب کرد و فرمود: «برای بزنطی همان بستر شخصی که خودم در آن میخوابم بیاور و بگستران تا استراحت کند.»
این اظهار محبت، بیش از اندازه بزنطی را خوشحال کرد. با خود میگفت الان در دنیا کسی از من خوشبختتر نیست. این منم که امام مَرکب شخصی خود را برایم فرستاد و با آن مرا به منزل خود آورد. این منم که امام نیمی از شب را تنها با من نشست و پاسخ سؤالاتم را داد. بعلاوه همه اینها این منم که چون موقع خواب رسید امام دستور دادند بستر شخصی ایشان را برای من بگسترانند. پس چه کسی در دنیا از من سعادتمندتر و خوشبخت تر خواهد بود؟
بزنطی سرگرم این خیالات خوش بود و دنیا و ما فیها را زیر پای خودش میدید که ناگهان امام رضا علیهالسلام در حالی که دستها را به زمین عمود کرده بود و آماده برخاستن و رفتن بود، با جمله «یا احمد» بزنطی را مخاطب قرار داد و رشته خیالات او را پاره کرد و آنگاه فرمود:
«هرگز آنچه را که امشب برای تو پیش آمد مایه فخر و مباهات خویش بردیگران قرار نده، زیرا صعصعة بن صوحان که از اکابر یاران علیبنابیطالب علیهالسلام بود مریض شد، علی به عیادت او رفت و بسیار به او محبت و ملاطفت کرد، دست خویش را از روی مهربانی بر پیشانی صعصعه گذاشت، ولی همینکه خواست از جا حرکت کند و برود، او را مخاطب قرار داد و فرمود: این امور را هرگز مایه فخر و مباهات خود قرار نده. اینها دلیل بر چیزی از برای تو نمیشود. من تمام اینها را به خاطر تکلیف و وظیفهای که متوجه من است انجام دادم، و هرگز نباید کسی این گونه امور را دلیل بر کمال خود فرض کند»[5]
تاریخ جلسه: 98.6.23 و98.6.30 و 98.7.6 ـ ادامه جلسه 48 و جلسه 49 و جلسه 50
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] الكافی (ط – الإسلامية)، ج1، ص218
[2] الكافی (ط – دارالحديث)، ج 2، ص332
[3] یکی از یاران امیر المؤمنین علیه السّلام که او را همّام میگفتند و مردی عابد بود به حضرت عرضه داشت: اهل تقوا را چنانکه گویی آنان را میبینم برای من وصف کن.
[4] إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، ج2، ص212
[5] بحار، ج 12/ص 14(متن فارسی روایت از ترجمه بحار برداشته شده)